رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > برکناری وزیر اطلاعات و دلایل آن | ||
برکناری وزیر اطلاعات و دلایل آننیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.comدرست چند روز بعد از عزل وزیر اطلاعات و سپردن کار چند وزارتخانه به معاونین از سوی محمود احمدینژاد که یکی از دلایل آن را مخالفت علنی بعضی از اعضای کابینه در برابر معاون اولی اسفندیار رحیممشائی، به واسطهی نامهی رهبری به رییس جمهوری میدانند، بعضی گروههای درون نظام، عملاً به رییس جمهوری اخطار کردهاند راهی که میرود ممکن است به برکناریش منتهی شود. این موضعگیریها تا حدی است که «جامعهی اسلامی مهندسین» که یکی از حامیان اصلی محمود احمدینژاد میباشد، به وی هشدار داده که مراقب باشد به سرنوشت محمد مصدق و ابوالحسن بنیصدر دچار نشود. این جمعیت محافظهکار در نامهای خطاب به آقای احمدینژاد، از وی خواست که ولایتپذیری خود را بار دیگر اثبات کند. یکی از دلایل برکناری وزیر اطلاعات و بعضاً دیگر مقامهای کشوری از سوی محمود احمدینژاد را ارتباط فراساختاری عزل شدگان با رهبری نیز میدانند. دکتر علیرضا نامور حقیقی، تحلیلگر سیاسی ساکن کانادا، در این باره چنین میگوید:
دو دلیل عمده برای این کار میتوانیم پیدا کنیم که آقای احمدینژاد حاضر شد چنین هزینهی سنگینی را برای عمل خود پرداخت کند؛ نکتهی اول اینکه آقای احمدینژاد هر نوع ارتباط مستقیم با رهبری نظام، از سوی افراد کابینه را تحمل نمیکند. یعنی اگر کسانی خودشان ارتباط مستقیم برقرار کنند و مسایل کابینه یا مسایل حقوقی کاریشان و یا گله ها و شکایاتشان را ـ بدون اطلاع اقای احمدینژاد برای رهبری مطرح کنند، آقای احمدینژاد آنها را فوری از کار برکنار میکند.
آقای لاریجانی، آقای پورمحمدی و آقای دانش جعفری، از جمله کسانی بودند که به دنبال ارائهی پیشنهاداتی به مقام رهبری یا گزارشی انتقادی از وضعیت کارشان به او، با این مشکل روبهرو شدند. آقای متکی هم با این مساله مواجه بود که آقای احمدینژاد از او گذشت کرد. در این موارد، آقای احمدینژاد آنها را تحقیر میکند و حتا در مواردی جلوی جمع به آنها توهین میکند و یا حتی گوش کسی را کشیده و در نهایت، آنها را برکنار میکند. این روشی است که ایشان اعتقاد دارد، کسی نمیتواند بالای سر رییس جمهوری، به مقامات عالیرتبه وصل شود و این کار را از لحاظ سلسله مراتب اداری و قانونی، غلط میداند. اما خود ایشان بر خلاف این اعتقاد همین کار را با مجموعه زیر دست خود میکند و مستقیم با سفرا و معاونان وزیر ارتباط برقرار میکند. و در این ماجرا معتقد بود به وزرا ربطی ندارد که چه دستوری مقام ولایت به من داده است، و آنها نباید در این رابطه دخالت کنند و نباید سوال کنند که چرا دستور کتبی رهبری در مورد مشاعی را نادیده گرفتهام. نکتهی دوم اینکه طبیعی بود که ایشان میتوانست هشت روز باقیمانده را صبر کند و این کار را بعدا انجام بدهد. به خصوص که وضعیت سیاسی و امنیتی ایران در موقعیت حساسی بود. علتی که این کار را با وزیر اطلاعات و وزیر ارشاد انجام داد، این بود که در جلسهی کابینه، مجادلات آنها از حد حرفهای معمولی گذشته بود و وزیر اطلاعات نیز توی رویش ایستاده بود و پاسخ تندی به توهین هایش داده بود. در چنین وضعیتی، طبیعی است که رییس جمهور نمیتواند در کابینهای بنشیند که قبلا فردی به او توهین کرده است و مجبور شد اژهای را برکنار کند. اما مساله از زاویهی دیگری نیز قابل بررسی است. با قدرت گرفتن تدریجی بخشهای امنیتی و اطلاعاتی سپاه، به نظر میرسد تغییرات گسترده در وزارت اطلاعات، حتا فراتر از تغییر وزیر، قابل پیشبینی باشد. در طول سالهای بعد از انقلاب، نیروهای امنیتی در مقاطعی با هم رقابتهایی داشتهاند که گاه به حذف و جابجایی مدیران منتهی شده است. شهرام رفیعزاده، تحلیلگر سیاسی ساکن کانادا نیز به همین مساله میپردازد: تغییری که در وزارت اطلاعات صورت گرفت، به اختلافی درونی بین چهرههای امنیتی نزدیک به مدرسهی حقانی و بخش دیگری از اطلاعات سپاه که الان هستهی اصلی کودتای انتخاباتی را تشکیل میدهد، برمیگردد. این دو در یک جناح سیاسی هستند، اما اختلافات جزیی با هم دارند و این اختلافات به یک سال و نیم گذشته برمیگردد که سرداران سپاه تلاش کردند، برخی از چهرههای امنیتی نزدیک به مدرسهی حقانی را از صحنه حذف کنند یا آسیبهایی به آنان برسانند. اتفاقی که الان افتاده این است که آقای احمدینژاد، در حرکتی به ظاهر غیرمنتظره، آقای اژهای را برکنار کرد تا در لایهی زیرین قضیه، آخرین مقاومتها و کسانی را که ممکن است در برابر تنفیذ حکم ریاست جمهوری ایشان برای دورهی بعدی، مقاومت کنند را با هر روش ممکن از پای دربیاورد. به نظر من، آقای اژهای، به رغم این که در همان جناح سیاسی قرار میگیرد، ولی میتوانست مقاومتهایی را از خود بروز بدهد و به همین دلیل برکنار شد.
رفیعزاده معتقد است که عملاً وزارت اطلاعات بیسر شده است و بخشهای اطلاعاتی سپاه، جایگزین نیروهای امنیتی خود وزارت اطلاعات میشوند: از سالهای نخست دههی شصت، دو جریان اطلاعاتی در ایران داشتهایم؛ یکی اطلاعات سپاه و دیگری اطلاعات نخستوزیری. در داخل وزارت اطلاعات همواره جناحبندی وجود داشته است. گاهی موازنه به نفع جناح چپ جریان اطلاعاتی یا همان اطلاعات نخستوزیری بوده و با پیروزی و قدرت بیشتر این جناح همراه بوده است و گاهی طرف مقابل. الان، آنچه دارد اتفاق میافتد این است که خود اطلاعات سپاه که در مقطع سال ۶۳ در وزارت اطلاعات ادغام شد، دوباره چند سالی است که قدرت گرفته و همین اخیراً هم آقای سعیدی، نمایندهی ولی فقیه در سپاه، رسما در گفتگو با خبرگزاری ایرنا، اعلام کرد که «بله، ما کار اطلاعاتی میکنیم». آنها میخواهند اطلاعات را نه تنها از چهرههایی مثل آقای ربیعی، آقای خسرو تهرانی و آنهایی که به هر حال، به اصلاحطلبها نزدیک هستند، تصفیه کنند، بلکه حتا به جریان اطلاعاتی مدرسهیحقانی هم دیگر اعتقادی ندارند و میخواهند آنها را هم کنار بزنند. اما فراتر از جابجایی یک وزیر و مقاومت چند روزهی رییس جمهوری در برابر خواست رهبری، با توجه به هشدارهایی که به محمود احمدینژاد داده شده که تجربهی مصدق در رویارویی با روحانیت را تکرار نکند و یا تبدیل به بنیصدری دیگر نشود، این نکته را نباید از نظر دور داشت که ساختار قدرت در ایران، به صورتی است که میتواند حتا کسی مثل احمدینژاد که از روز بعد از انتخابات بیست و دوم خرداد، به وسیلهی رهبری تثبیت شد را با مشکلاتی جدی روبرو کند. علیرضا نامور حقیقی معتقد است که رییس دولت مجبور خواهد بود در راهی که میرود، تجدید نظر کند: قطعاً، اگر آقای احمدینژاد در سیاستهایش و در مناسباتش با محیط جناحهای سیاسی و جامعه، تجدیدنظر اساسی نکند، مجبور خواهد شد یا خود استعفا بدهد، یا به وسیله مجلس، طرح عدم کفایت ایشان به مجلس خواهد رفت، یا قوهی قضاییه پروندهای تشکیل خواهد داد و دیوان عالی کشور، عدم صلاحیت ایشان را به رهبری گزارش خواهد داد. آقای احمدینژاد باید مختصات و نقطهای را که در آن ایستاده، به خوبی نگاه کند. ایشان بر این باور است که مقام خود را مدیون هیچ کس نیست و بیش از همه مستظهر به رأی ملت است و این آرا را به خاطر او به او دادهاند. هیچ خدشه ای در انتخابات صورت نگرفته و حوادث بعد از انتخابات نیز معلول گروههای رقیب او میباشد که در این مورد نیز وزارت اطلاعات کم کاری کرده است که نتوانسته آن را کنترل کند. طبیعی است که در چنین وضعیتی غروری که ایشان را خواهد گرفت، نمیگذارد واقعیتهای جامعهی ایران و نهادهای قدرت را به را به خوبی مشاهده کند.برخی جریانات حزباللهی و اصولگرا به ایشان خاطر نشان کردهاند که اگر حمایتهای سیاسی و معنوی رهبری از اسان نبود اکنون آقای احمدینژاد فقط در حد یک اسم و خاطره باقی میماند و لذا به او توصیه کردهاند به همان ادعاهایی رفتار کند که قبلاً مطرح کرده بود که من آمدهام تا تیرهایی که به سمت رهبری نشانه میرود به من بخورد. در حالی که بهنظر میرسد ایشان در مسیر خلاف حرکت میکند. |
نظرهای خوانندگان
tamame ina ye bazie tarahi shudeh bud betune ye seri parvande pak kune
-- yasna ، Aug 1, 2009 در ساعت 12:55 PMtanha zamani ke emkan dasht alan bud
khude agha in bazio tarahi kard mesle hajo ziarat ke zarbe shast be reyshahri bud