رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > رحمانی: جنبش اعتراضی امروز، نگاه مدنی دارد | ||
رحمانی: جنبش اعتراضی امروز، نگاه مدنی داردمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comیکی دیگر از برنامههای «روی خط زمانه» را در ارتباط با مبرمترین مسألهی سیاسی جاری در ایران، یعنی تحولات جنبش اعتراضی و چشماندازهای آتی آن، برای شما تهیه کردهام. در برنامهی روز سهشنبه، پانزدهم تیرماه، این مبحث را با دکتر حبیبالله پیمان، تحلیلگر سیاسی و از اعضای موسس «جنبش مسلمانان مبارز ایران» طرح کردم و توضیحات ایشان را پیرامون مقایسهی رویدادهای اخیر با نمونههای مشابه در تاریخ معاصر ایران شنیدم و خواندیم. همین بحث را در گفت و گو با آقای تقی رحمانی، از اعضای «فعالان شورای ملی مذهبی» و تحلیلگر سیاسی در تهران، طرح کردهام. آقای تقی رحمانی که چهارده سال در زندانهای جمهوری اسلامی بهسر برده است، در جریان انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری، از آقای مهدی کروبی حمایت میکرد. وی دو روز بعد از انتخابات، دستگیر و پس از چهل و هشت ساعت، آزاد شد.
آقای رحمانی در پاسخ به اولین سوالم در مورد امکان مقایسهی رویدادهای اخیر با موقعیتهای دیگر در تاریخ ایران، گفتند: میتوان گفت هم نه، هم بله. یعنی ما باید با نگاه بیم و امید در میان روشنفکران، نخبگان و چهرههای سیاسی به این مورد نگاه کنیم. چرا که ما دو انقلاب داشتهایم که رهاییبخش بوده و دو حرکت آزادیبخش داشتهایم که موفق نشده است. یکی از آنها، نهضت ملی شدن نفت بود که در ادامهی انقلاب مشروطیت، میخواست رهایی بخشی انقلاب مشروطیت را به آزادی بخشی ختم کند و با کودتای بیست و هشت مرداد و اختلافات داخلی مواجه شد. دومین آن، انقلاب ایران بود که وقتی مشروطیت نتیجهای نگرفت و رژیم پهلوی جلوی آزادیخواهی را هم گرفت، پیش آمد. انقلاب ایران یک انقلاب رهایی بخش بود. ایدئولوگهای آن هم انسانهای رهایی بخشی بودند. بالطبع به دمکراسی نمیاندیشیدند، به آزادی میاندیشیدند. آزادی امری کلی بود، ولی دمکراسی امری جزیی و مهندسی شده و روشن است. اصلاحات سال ۷۶ تلاشی برای بازگرداندن این قضیه بود. بعضیها ناامیدند و میگویند که روند دمکراسی خواهی در ایران، تمام شده است و باز هم نگاهی رهاییبخش دارند. اما بحث دمکراسی خواهی مطرح شده است. منتها این بحث، امروز، با گذشته تفاوتی دارد که به خصوص در انتخابات هم خود را نشان داد. تقویت جامعهی مدنی که از سال ۸۴، بعد از شکست اصلاحات در بالا، طرح شد و مسألهی اقوام، اصناف و زنان در ایران مطرح شدند. آنچه من ایران سه عنصری مینامم؛ یعنی تعریف ایران در قرن بیست و یکم بر اساس جنسیت، اقوام و اصناف. ایران قرن بیستم، ایران مشروطیت، بر سه عنصر تعریف نشد، بلکه ایران دولتمدار، فارسمحور و تهرانمحور بود. این گفتمان تفاوت دارد، این نگاه جدیدی است که در انتخابات اخیر هم خود را نشان داد و به نام «مطالبهمحوری» مطرح شد. در حوادث اخیر، دو مسأله خود را نشان میدهد؛ انگار طبقهی متوسط شهری تمایل به رفتاری مدنی و توجه به عرصهی عمومی دارد. یعنی در عرصه عمومی و در جامعهی مدنی کار میکند و برایش مهم است که چگونه حکومت بشود تا این که چه کسی حکومت کند. این نکتهی بارز و متفاوت این دوره، با دورههای قبل است.
آقای رحمانی، اجازه بدهید روی این بخش از صحبتهای شما که برای جامعهی مدنی مطرح نیست چه کسی حکومت کند، بلکه چگونه حکومت کردن مطرح است، مکثی بکنیم. این نکته را چگونه میتوانید با اعتراضات شدیدی که در جامعه، متوجه شخص آقای احمدینژاد، دولت و تیم او است، به طوری که الان شعار عدم مشروعیت دولت آقای احمدینژاد، فقط مطرح است، پیوند بدهید؟ این حرف شما کاملاً درست است، هنوز نگاه دولت محوری هست. ولی امروز، افراد مشخصی میگویند: «رأی ما را پس بدهید». اینجا به کل توجه نمیکنند. نسلی به وجود آمده که به جزییات میپردازد. جزییات، زندگی روزمره است. به عبارت دیگر، نگاه مدنی دارد. کل را به چالش نمیکشد، ولی یک سری مسایل مشخص را میطلبد. حتا خود اصلاحطلبها و خود آقای موسوی هم خواستههایی که مطرح کردهاند، با تکیه بر اصل سوم قانون اساسی است؛ یعنی حقوق ملت. به عبارت دیگر، ملت میگوید: هر کس که حکومت میکند، آزادی رسانه بدهد، آزادی مطبوعات بدهد، دمکراسی بدهد. تلویزیون مستقل میخواهند، رسانهی مستقل میخواهند، نظارت استصوابی را قبول ندارند. اینها معیارهای روشنی است. اگر این خواستههای روشن تقویت شوند، اگر با راهکارهای مدنی و قانونی همراه شوند، میشود گفت این حرکت، امید است و میتوان امیدوار بود که تجربیات تلخ گذشتهی دمکراسی خواهی در ایران، تکرار نشود و ما این بار کامیاب شویم. منتها هنوز بیم و امید است. بستگی دارد چقدر روشنفکران، فعالان، جریانات سیاسی در این مسیر حرکت کنند. روز دوشنبه (۲۵ خرداد)، به گفتهی خود آقای قالیباف، سه میلیون نفر به خیابانهای تهران آمدند. این سه میلیون نفر کسانی بودند که خواستههای روشنی داشتند. مثلاً دورهای، ما از یک جامعهی دمکراتیک یا از جامعهی بیطبقهی توحیدی حرف میزدیم، این دو شعارهای کلیای هستند. ولی وقتی میگویید: آزادی رسانه میخواهم، آزادی مدنی مشخص میخواهم، نظارت استصوابی را نمیخواهم، نشان میدهد هدف را میشناسید و با توجه به این هدف، با موانع برخورد میکنید. اشارهای داشتید به اینکه «با دولتها، فقط تقابل صورت نگیرد. با دولتها هم میشود به تعاملی رسید و مطالبات را مطرح کرد. چون اصل مطالبه است، نه دولت.» به این ترتیب، با آنچه الان در ایران پیش آمده، با تضادی که به خصوص نسل جوان رأیدهنده با، دقیقاً، تیم آقای احمدینژاد حس میکند، آیا شما راهی برای اینکه با دولت فعلی، تعاملی بر سر مطالبات بشود، میبینید؟ الان نمیتوانم به این سوال، به شکلی صریح پاسخ بدهم. بستگی به رفتار دولت دارد. تعامل بر دو اصل: هم تقابل، هم همکاری است. منتها اینجا خواستهها روشن است. زمانی هست که شما به کسی میگویید: «نباش!» به دیگری میگویید: «سیاستهایت را درست کن». حال او یا سیاستهایش را درست میکند یا درست نمیکند. اگر درست نکرد، شما رفتار مدنی پیش میگیرید. اعتراض مدنی میکنید. در چهار سال گذشته، این اتفاق افتاد. در انتخابات هم شکل گستردهتری پیدا کرد. ولی این رفتار مدنی پاسخ نگرفت. این فرصت که جامعه اعتراضهای مدنی داشت و خواهان تغییر سیاست بود، از جانب دولت نهم پاسخ داده نشد. انتخابات هم که آخرین حرکت مدنی بود، بیپاسخ ماند. بهنظر میآید که عدم مشروعیت دولت دهم که بخشی از مردم آن را میخواهند، همانی است که شما میگویید. با کل نظام کار ندارند، مسألهشان دولت است. از این خواسته چگونه میشود دفاع کرد؟ خود این نشانهی رشد است. هر بیست و پنج سال نسلی میآید که با نسل گذشته متفاوت است. نسل من، نسلی کلیگرا بود. این نسل، جزءگرا و عملگرا است. نسل عینی است. ما نسل ایدهآلیستی بودیم. این نسل ویژگیهای خاصی دارد که دارد آن را نشان میدهد. به نظر من، پختگیای هم که تجربهی گذشتهها بود، در این انتخابات و دورهی اصلاحت عمل کرد. در دورهی اصلاحات، بعد از بنبست اصلاحات، به جای روی آوردن به رادیکالیسم کور، به سوی مطالبهمحوری رفتیم. رفتار مدنی، رفتار انتحاری ـ انفجاری نیست، یا بازی فوتبال نیست که شما یا گل بخورید یا گل بزنید. جامعهای به دمکراسی میرسد که بازی عرض هم داشته باشد، فقط در طول بازی نکند. پس نوعی صبوری لازم است. درست است که جامعهی ما جوان است، ولی روشنفکران، دانشجویان، رهبران باید توضیح بدهند که برای رفتار مدنی، باید صبور بود. در رفتار مدنی باید خورد، ولی نزد. باید اعتراض کرد، بازهم اعتراض کرد. اگر هزینه بدهی، بازهم باید اعتراض کنی. اگر حرکتی تند و سریع به نتیجه برسد، معلوم نیست آنچه حاصل میشود، بهتر از گذشته خواهد بود. ما تجربهی دو انقلاب را در این مورد داریم. روندهای آتی را در کوتاه مدت، چگونه میبینید؟ اعتقاد دارم که در چند ماه آینده، دستآوردهایی هم به دست خواهد آمد. چون دولت نهم با اقشار شهری مواجه است که اکثرشان به این دولت رأی ندادهاند و چون رأی ندادهاند، صد در صد، در نحوهی تعامل با اینها، باید امتیازاتی بدهد. اگر هم بخواهد امتیازی ندهد، آن موقع مشکلاتی بهوجود خواهد آمد و این را باید عمده کرد. منتها، هر جریانی احتیاج به رهبری و راهبرد درست دارد. البته، ما نمیخواهیم «رهبر» درست کنیم. رهبری شدن با هژمونی کردن فرق میکند. به نظر من، حُسنی که این جنبش دارد، این است که چون به جامعهی مدنی توجه میکند و چون هدف امثال من، تقویت جامعهی مدنی است، دیگر مهم نیست چه کسی رهبری میکند، مهم این است که درست رهبری شود. به این خاطر، آقای موسوی، اگر به جای حزب، جمعیت دفاع از جمهوریت، تشکیل بدهد یا از بند سه قانون اساسی دفاع کند، خیلی بهتر است تا اینکه حزب تشکیل بدهد. • «این خیزش با سرکوب مهارشدنی نیست» |