رادیو زمانه > خارج از سیاست > انتخابات ایران > «وجه پوپولیستی تبلیغات، در انتخابات امسال» | ||
«وجه پوپولیستی تبلیغات، در انتخابات امسال»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comاین روزها در ایران، هیچ خبر، سخن و بحثی مهمتر از انتخاباتی که چهار روز دیگر برگزار خواهد شد، وجود ندارد. به نظر میرسد، مهمترین اتفاق این دوران، تغییر اشکال مبارزهی انتخاباتی و بهویژه، ورود مناظرههای تلویزیونی نامزدهای انتخابات به عرصهی تبلیغات است. عامل اخیر، گفتمان جدیدی را، با عنوان ضوابط و معیارهای یک مبارزهی تبلیغاتی سالم در جامعهی ایران، جاری کرده است. به همین علت، این برنامهی «روی خط زمانه» را نیز مانند برنامهی پیشین، در ارتباط با این مسأله و چگونگی امر تبلیغات انتخاباتی در سایر کشورها و مقایسهی آن با ایران، تهیه کردهام. در برنامهی پیشین گفت و گوهایی با خانم نوشابه امیری در فرانسه و آقای مهرداد مشایخی در آمریکا داشتم که طی آن، این بحث از منظر مقایسه بین فضاهای انتخاباتی در آمریکا، فرانسه و ایران پیش برده شد. یک بار دیگر، همین بحث را در گفت و گوهایی با آقای سعید شروینی، تحلیلگر سیاسی در آلمان و همچنین، آقای مرتضی کاظمیان، تحلیلگر، کارشناس اموراجتماعی سیاسی و فعال حقوق بشر در ایران، پی میگیریم.
آقای شروینی، فرهنگ تبلیغات انتخاباتی در آلمان را اینگونه توضیح میدهد: تبلیغات انتخاباتی در آلمان، بخشی از فرهنگ سیاسی این کشور است. این فرهنگ سیاسی تاریخی طولانی دارد و حداقل از سال ۱۹۲۴، احزاب میتوانستند از طریق رادیو، برای برنامهها و کاندیداهای خود تبلیغ کنند. از سال ۱۹۵۷ هم پای تلویزیون به میان آمد. میبینیم که آلمان در این عرصه، حداقل پنجاه سال از ایران جلوتر است. اما هنوز هم که هنوز است، بهرغم غلبهی تلویزیون و به رغم اینکه اینترنت دارد تلویزیون را هم پشت سر میگذارد، همچنان برای نامزدها و برای احزاب مهم است که بروند با مردم رودررو صحبت کنند. منظورتان میتینگها و گردهمآییهایی است که برپا میشود؟ هم به این صورت و هم اینکه حتا خود نامزدها در سطح شهر، پای میزی میایستند، تبلیغات و آگهیهای مربوط به خود را پخش میکنند و تک تک با مردم صحبت میکنند. یک روند منفی هم که در این سالها پیش رفته است (نه لزوماً در آلمان، بلکه در بسیاری از کشورهای اروپایی)، کسانی که میخواهند قدرت را به دست بیاورند، اول رسانهها را در اختیار میگیرند. ظرف همین سالها، شاهد بودهایم که چگونه آقای برلوسکنی، تلویزیون ایتالیا را در اختیار خود گرفت و یا معروف است که آقای سارکوزی روابط تنگاتنگی با تلویزیونها و رسانههای خصوصی فرانسه دارد.
جدا از فرم تبلیغات، چه فرهنگ، ضوابط و یا قوانینی محتوای تبلیغات انتخاباتی را در آلمان تعیین میکند؟ با توجه به اینکه جامعهی آلمان مرحلهی متفاوتی از توسعه را طی میکند، اصولاً، تراکم تقاضاها، تراکم مطالبات و عقبماندگیها آنقدر نیست که هر حزبی با انبانی از وعده وعیدها، بیاید وسط. بلکه هر کدام دوسه محور معین را که به نوعی مسایل و مشکلات روز مردم را دربر میگیرد، به عنوان شعار محوری تعیین میکنند و بر اساس آن، برنامهی خود را اعلام میکنند و اعلام میکنند که با این مشکل چگونه میخواهند برخورد کنند. همین روزها در آلمان در کارزار انتخاباتی برای پارلمان اروپا، شاهد بودیم که شعارها نمادین میشوند. یعنی با توجه به اینکه کارزار انتخاباتی آلمان بیش از پیش، از آمریکا تأثیر میپذیرد، اگر آقای اوباما با شعار «تغییر» میآید و محتوای بسیاری را در این واژهی تغییر خلاصه میکرد، اینجا هم به همین گونه برخورد شد. نمود شعار «تغییر» آقای اوباما در اینجا چگونه بود؟ مثلاً حزب سبزهای آلمان، یک کلمه را محور تبلیغات خود کرده بود (WUMS) که مخفف چهار کلمهی اقتصاد، محیط زیست، انسانی، اجتماعی است و برخورد سبزها با این چهارمقوله را توضیح میدهد. منتها، در ارتباط با مسایل اخلاقی، این جامعه آن وسوسهها و گرفتاری اخلاقی جامعهی ما را ندارد. به علاوه، قوهی قضایی مستقلی اینجا وجود دارد که راجع به تمام این آدمها، اینکه از کجا آوردهاند، هر کسی چه کرده و سابقهاش چه بوده، راحت رسیدگی میکند. کسی در این مناظرهها یقهی رقیب را راجع به اموال او نمیگیرد و یا در مورد همسر او صحبت نمیکند. اگر کسی در این زمینهها وارد شود، عملاً با قانون طرف است. علاوه بر این، اینجا احزاب نمایندگان را معرفی میکنند. مسألهای که در ایران، یکی از مشکلات انتخاباتی است. حزبی هم که نماینده و نامزد معرفی میکند، بیش از هر نهاد دیگری مواظب است که چه کسی را دارد پیشنهاد میکند و آیا به لحاظ کارنامه، وضعیت شخصی و خانوادگی تا چه حد قابل دفاع است و با مشکلی روبهرو نخواهد شد. ولی میبینیم که احزاب در فعالیتهای تبلیغاتیشان و در پوسترها و پلاکاردهای بزرگ، همدیگر را به دروغگویی و خلف وعده متهم میکنند. در آن شرایط، طبعاً، امکان دفاع برای جریان مقابل وجود ندارد. همانطور که اشاره میکنید، بحثها عمدتاً، بحثهای مضمونی و راجع به کارکرد است و اینکه حزبی شعاری داده و آن شعار تا چه حد عملی شده یا نشده است. هرکدام از این احزاب، از طریق رسانههای مختلفی که در اختیار دارند، به مقابله با هم میروند. در اینجا، کارشناسهای معینی که مستقل هم هستند، در ارتباط با برنامهی احزاب و شعارهایشان نظر میدهند. خُب، کارشناسان مستقل خیلی نقش بارز و برجستهای در انتخاباتهای اینجا دارند. بهخصوص که رادیو و تلویزیون اینجا، اصولاً، جناحی عمل نمیکند. تفاوتها و شباهتهای معین (اگر وجود دارد)، بین فضای انتخاباتی ایران و آلمان، در کجاهاست؟ شباهت عمده این است که هرچه ما به روز انتخابات نزدیک میشویم، فضا پولاریزهتر و قطبیتر میشود و هر کدام از طرفین سعی میکنند تا آنجایی که ممکن است مسألهای را علیه رقیب عنوان کند. منتها اینکه با چه مضمونی، به نظر میآید، در این زمینه، اختلافات میان ایران و آلمان زیاد است. در نظر هم بگیریم که ما در ایران، چیزی به نام رسانههای مستقل و همچنین چیزی به نام احزاب نداریم. همینطور شرایطی که قوهی قضاییه راجع به این افراد و احزاب نظر داده باشد و نامزدها را چک کرده باشد، وجود ندارد. به همین خاطر، میبینیم که مناظرههای این روزها تبدیل به اتهامزنی طرفین علیه همدیگر شده است. بدون اینکه لزوماً، مردم بدانند واقعیت ماجرا کدام است. از سوی دیگر، متاسفانه، تبلیغات همچنان شفاهی است. یعنی در ایران، با توجه به کمبود یا نبود روزنامههای خیلی قوی و پایین بودن فرهنگ مطالعاتی در مردم که روزنامهخوانی جا افتاده باشد، بیش از هرچیز، تلویزیون و رادیو دارند عمل میکنند. آن بخش از صحبتها که در مناظرهها که به برنامهها کشیده میشود و اینکه چه میخواهند بکنند، تفاوت دیدگاههایشان راجع به مشکلات موجود و راه حل برای رفع آنها، مشابه همان نکاتی است که اینجا هم مطرح میشود. مشکل آنجایی شروع میشود که هرکسی میخواهد به سابقهی دیگری بپردازد و کارنامهی رقیب را به لحاظ مالی، آلودگیهای اخلاقی و مسایل شخصی عمده کند. در آلمان، اینکه اصولاً کسی بخواهد توضیح بدهد که همسر من چگونه فارغالتحصیل شده یا مسایلی از این دست که خانهی شما چند متر است و… به آن معنا مطرح نیست.
در ایران، چه مطرح است؟ از چه زاویهای و چرا؟ معیار جامعه در برخورد با تبلیغات انتخاباتی نامزدها چیست؟ اگر معیاری وجود دارد؟ آقای کاظمیان در این باره میگوید: اینکه مردم ما کدام تبلیغات را میپسندند و کدام را خیر، یعنی صحبت کردن از مردم، کار سادهای نیست. من ترجیح میدهم، لایههای اجتماعی مختلف را ارزیابی کنیم. به نظر میرسد، لایحههای اجتماعی مختلف، به اشکال متفاوتی تبلیغ را میپسندند یا ترجیح میدهند. فرضاً، ممکن است برخی شعارها و ادعاهای عریان تبلیغاتی و برخی از وعدههای پوپولیستی، اقشار فرودست جامعه یا لایحههای ناآگاهتر را مجذوب خود کند و این اقشار به سمت نامزدهایی اقبال کنند که چنین وعدههای میدهند یا چنین ادعاهایی دارند. اما از طرف دیگر، با توجه به اینکه فضای جامعه، مجموعاً، یک فضای دینی است، تاریخی دارد که بر اندیشهها و آموزههای زرتشت سوار شده است و با توجه به فضای گفتمانی بعد از حاکم شدن اسلام در ایران، به هرحال، عنصر راستگویی، صداقت و پرهیز از ریاکاری یا دوری از عوامفریبی، موثر است. به ویژه در بخشی از جامعه که ارزشگراتر و دینمدارتر هستند، ممکن است به ارزشهایی مثل راستگویی و صداقت بیشتر بها بدهند. اینها خود استانداردهایی برای برخی از مردم در رجوع به برخی از نامزدها شده است. آقای کاظمیان، این روزها، به خصوص بعد از مناظرههای تلویزیونی، بحث خاصی در ایران، پیرامون اخلاقی بودن یا نبودن تبلیغات انتخاباتی نامزدها، شکل گرفته است. آیا اساساً، یک معیار اخلاقی عام در جامعه، برای تعیین رفتار انتخاباتی نامزدها، وجود دارد؟ به علل و دلایل مختلف که هم از نظر روانشناسی و هم از نظر جامعه شناختی، میتوان آن را تحلیل کرد، ممکن است یک فرد روستایی که به یک سری از چهارچوبهای دینی معتقد است، یک سری وعدهها را از یک نامزد خیلی راحتتر بپذیرد و فرد دیگری با همان چهارچوبهای دینی و همان ملاحظات شرعی، نامزدی را ناصادق تشخیص بدهد. این به میزان آگاهی و ارتباطات اجتماعی افراد برمیگردد. یعنی، شیوهی تبلیغات نامزدها از هم متفاوت است؟ یا اینکه ممکن است شبیه هم باشد و تأثیرات متفاوتی در جامعه بگذارد؟ در انتخابات این دوره، یک اتفاق غریب و غیرقابل توصیفی در ایران رخ داده که به دشواری میتوان آن را دقیق ارزیابی کرد. ولی مهمترین ویژگی آن، به نظر من، همان وجه پوپولیستی بودن این تبلیغات از طرف حامیان همهی نامزدها است. یعنی، روندی را که ما در دورهی مشروطه، نهضت ملی کردن نفت، انقلاب و حتا دوم خرداد ۷۶ شاهد بودیم، اینجا هم شاهد هستیم. حداقل در مورد دو نامزد شاخص انتخابات که جمعیت بیشتری را جذب خود کردهاند (آقای میرحسین موسوی و آقای محمود احمدینژاد)، رویکرد پوپولیستی را از سوی حامیان آنان شاهد هستیم. نمیخواهم آن بخش از طبقهی متوسط جدید را که فرضاً، حامی آقای میرحسین موسوی شدهاند، نفی کنم. ولی به هر حال، بخش قابل توجهی از جوانان را هم میبینیم که به جد شعار میدهند و حتا شاید پارهای از شعارهایشان قابل دفاع هم نباشد. در سوی مقابل هم نیروهای اجتماعی که به نوعی به بلوک قدرت و نهادهای شبه نظامی و نظامی نزدیک قدرت مرتبط هستند و بعضی از آنها را در چهارچوب لباس شخصیها در این سالها دیده بودیم، بسیج شدهاند. مجموع اینها شاید ده درصد از این جمعیت را به خود اختصاص ندهند ولی مشخص است که عدهای از جوانهای متعلق به طبقات پایینتر و یا حتا طبقات متوسط جامعه هستند و اینها نیز دارند حمایت میکنند. دو طرف به ابراز یک سری شعارهای احساسی پرداختهاند و هر دوطرف هم نامزد خود را صادق میداند. خُب این، قضاوت را مشکل میکند و اینکه بگوییم، کجا امر، اخلاقی است و کجا نیست. با ملاحظهی چنین نکتهای از منظر کارشناسی، آسیبهای اجتماعی آن چگونه را بررسی میکنید؟ به هر حال، ما همیشه در دوران انتخابات به سر نمیبریم… اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم، عوارض آن حداقل این است که در صورت مثلاً، پیروزی آقای موسوی، من از همین الان دلنگران هستم که همهی لایحههای اجتماعی که پشت ایشان ایستادهاند، روی قولها و برنامههایی که ایشان ابراز کرده است، ایستادگی کنند. یعنی بخشی از آنان، بعد از فروکش کردن تب و تاب انتخابات، در صورت تظاهر بحرانهای اقتصادی یا تبلور اندک آن، امکان دارد به بخشی از ناراضیان بپیوندند. اتفاقی که در دوران آقای خاتمی هم شاهد آن بودیم و به همین دلیل، در ارتباط با وزن اجتماعیای که الان شاهدش هستیم، خود به خود چنین احتمالی به ذهن متبادر میشود. از سوی دیگر، جنبش پوپولیستی که آقای احمدینژاد به آن دامن زده و الان کاملاً مشخص است و با برخی از نهادهای قدرت مرتبط شده است، این وجه مخاطرهآمیز را دارد که در صورت عدم پیروزی در انتخابات، به مثابهی یک مانع جدی مقاومت کند یا برخی مانعتراشیها را در برابر پیشبرد برنامههای دولت پیروز، ایجاد کند. دستهی متقابل هم همین است، تصور کنید دولت احمدینژاد، به هر شکلی، اعم از مشارکت سالم یا امدادهای فراقانونی و غیرقانونی، پیروز این انتخابات شود و این دولت چهار سال دیگر ادامه پیدا کند. تصور اینکه رییس جمهوری در حالی که بخش قابل توجهی از مردم او را دروغگو میدانند یا گزارشهایش را خلاف واقع میدانند، چهار سال ادامه بدهد،اساساً امر غریبی است. چگونه رییس جمهوری میتواند بر جامعهای سوار شود که لایحههای اجتماعی بسیار گستردهای از آن، به طور جد، مخالف ادامهی حکومت او هستند و نگاه غیراخلاقیای به رویکردهای او دارند. چگونه میتوان از این آسیبها جلوگیری و یا تأثیر آن را کمتر کرد؟ تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که به میزان رشد و بلوغ سیاسی مردم ایران برمیگردد. • مشخصههای تبلیغات انتخاباتی در غرب |
نظرهای خوانندگان
جامعهء ایران با ویژگیهای خاص جمعیتی-فرهنگی و اقتصادی خود وارد فاز جدیدی از دگرگونهیای سیاسی و بینشی شده است که گرچه میتوان آنرا تحت ویژگیهای کشورهای نفت خیز خاورمیانه طبقه بندی کرد، ولی روی کار آمدن دولت نهم، همچون یک کاتالیزوز، ناخواسته تحولی را بر این جامعه تحمیل کرده که با انقلاب مشروطه ولی در ابعاد کوچکتر قابل مقایسه است. تغییر گفتمان جدید در خاندان های حکومتگر جمهوری اسلامی یکی از عناصر این تحول عظیم است. ایران بعد از انتخابات، هرگز مشابه با ایران قبل از آن نخواهد بود.خیل انبوه جمعیت میلیونی جوان که با ابزارهای تبادل اطلاعات نوین مثل موبایل و اینترنت با یکدیگر مرتبطند خود بخود منبع بی پایانی از تحولات بنیادین را در کوتاه مدت بر روند سیاسی کشور عرضه خواهند کرد. جوان بودن جمعیت ایران، هم میتواند بسیار مغتنم باشد برای گذار به دموکراسی، و هم میتواند خطرساز باشد برای انحراف به بیراهه های افراطیگری و فاشیسم.
-- yoonos ، Jun 10, 2009 در ساعت 02:18 PM