رادیو زمانه > خارج از سیاست > اقتصاد > «فروش پنج درصد سهام، خصوصیسازی نیست» | ||
«فروش پنج درصد سهام، خصوصیسازی نیست»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر متن مشکلات اقتصادی در ایران، سیستم بانکداری و بانکهای ایران، از جمله مسایل و معضلات همیشگی بوده است. به ویژه پس از روی کار آمدن دولت نهم که شاهد برخوردهای تند و آشکاری میان دولت، به عنوان بزرگترین سرمایهدار و بانک مرکزی، به عنوان بانک مادر بانکهای دولتی، بودهایم. برکناری پر سر و صدای طهماسب مظاهری، رییس کل بانک مرکزی ایران که در مقابل سیاستهای پولی ـ بانکی دولت مقاومت میکرد، در تابستان گذشته به این درگیریهای آشکار پایان داد. اما مشکلات بانکهای ایران، از جمله مطالبات معوقهی رو به افزایش آنها که به گفتهی کارشناسان باز هم حاصل مداخلهی دولت در امور بانکها است و کشمکش همیشگی میان سیستم بانکداری حاکم و گرایش به بانکداری خصوصی بر بستر مشکل همیشگی خصوصیسازی، همچنان مورد بحث و چالش است. در دو روز گذشته، فروش سهام «بانک ملت» به عنوان فروش اولین بانک دولتی در ایران، و همچنین خبر رشد مطالبات معوق بانکهای دولتی و خصوصی، در زمرهی اخبار با اهمیت اقتصادی، در بخش اخبار اقتصادی اکثر رسانههای ایران قرار داشت. پیرامون این اخبار و مسایل مرتبط با آن، با آقای محمدرضا بهزادیان، رییس سابق اتاق بازرگانی تهران، گفت و گو کردهام.
قبل از ورود به پرسشهای مشخص، از آقای بهزادیان میخواهم که در مورد وضعیت فعلی بانکداری در ایران، آنچه به نام بانکهای دولتی و نیز آنچه به نام بانکهای خصوصی نامیده میشود، اطلاعاتی در اختیار ما بگذارند: بانکهای دولتی در ایران، بانکهایی هستند که هیأت مدیره و مدیرعامل آنها به وسیلهی وزارت اقتصاد و بانک مرکزی، شورای عالی پولی و بانکی انتخاب میشوند. بانکهای خصوصی، ظاهراً بانکهایی هستند که مدیرعامل آنها به وسیلهی هیأت مدیرهی بانک مربوطه انتخاب میشود و هیأت مدیرهی بانک نمایندهی سهام موجود در بانک است (مثل یک شرکت). ولی این اتفاق به ظاهر میافتد. اولاً، به خاطر اینکه عمدهی صندلیهای هیأت مدیرهی این بانکهای خصوصی در اختیار دولت است. در ثانی، حتا همین اعضای هیأت مدیره، وقتی مدیرعاملی را برای بانکی انتخاب میکنند، مستلزم این است که وزارت اطلاعات و حراست بانک مرکزی آن مدیرعامل را تائید کند و وقتی نظام بانکی دولتی میخواهد در بانک خصوصی در ایران دخالت کند، مدیرعامل معرفی شده را هر چند که آدم موجهی باشد، تائید نمیکنند. بنابراین، بانکهای خصوصی، مجبورند حرف حراست بانک مرکزی و وزارت اطلاعات را گوش کنند و مدیر مورد نظر آنها را بگذارند. اگر به روند انتخاب مدیرعامل بانک خصوصی «اقتصاد نوین» که حدود یک ماه پیش اتفاق افتاد دقت کنید، میبینید که در عرض سه چهار ماه، هر فردی را هیأت مدیرهی بانک اقتصاد نوین برای مدیرعاملی بانک انتخاب کرد، بانک مرکزی مخالفت کرد. تا اینکه در انتها، با اطاعت از بانک مرکزی، توانستند مدیری را تعیین کنند و مدیر قبلی (آقای رسولاُف) را که با او اختلاف داشتند، تغییر بدهند.
در همین فضا میشنویم که «بانک ملت» به عنوان اولین بانک دولتی، به بخش خصوصی واگذار میشود. این واگذاری به چه ترتیبی اتفاق افتاده است؟ به متن خبر که توجه کنید، خواهید دید این یک نوع خبررسانی نادرست است. اولاً، پنج درصد از سهام بانک ملت در معاملهی انجام شده، عرضه میشده است. پنج درصد میزان بسیار پایینی است. با پنج درصد حتا یک صندلی هیأت مدیره را هم نمیتوان داشت. وقتی میتوان گفت بانک خصوصی شده و به بخش خصوصی فروخته شده که ۵۱ درصد آن به بخش خصوصی واگذار شود. تازه وقتی تنها پنج درصد از سهام بانک ملت عرضه شده، نیمی از سهام آن فروخته شده، یعنی دو و نیم درصد از بانک ملت، عملاً در معاملهی روز پنجشنبه (یکم اسفند) فروخته شده است. از همه مهمتر این است که این دو و نیم درصد از سهام بانک ملت به شرکت «آتیهی کارکنان بانک ملت» (شرکت بازنشستگی بانک ملت) فروخته شده است. یعنی سهام دولت به کارکنان بانک ملت منتقل شده که خود آنها باز تابع آن مدیریت هستند. به نظر شما، علت اینکه دولتها با اینکه چنین شعاری را میدهند، نمیخواهند یا نمیتوانند به آن عمل کنند، چیست؟ مانع اصلی کجاست؟ اعلام میکنند، چون الزام امروز اقتصاد ایران، خواستهی مردم، خواستهی نمایندگان مردم و بعداً خواستهی رهبران کشور و نیروهای پرنفوذ، این است. عمل نمیکنند، چون حاضر نیستند ذرهای از امپراتوری بزرگی که بر اطراف و اکناف کشور در نهادهای اقتصادی دارند، کم شود و میترسند که اگر مدیریتی در مقابل دهها مدیریت آنها بروز و حضور پیدا کند، از نحوهی عملکردش معلوم شود چه عدم صلاحیتی در مدیریت موسسههای مشابه وجود داشته و دارد. علت رشد مطالبات معوق بانکها چیست؟ طلبهای بانکها چگونه ایجاد شده و چرا پرداخت نمیشود؟ عمدهترین دلیل رشد معوقات بانکی این است که برخلاف اینکه سپردهی مردم در بانکها است و پول و موجودی بانکها متعلق به ملت ایران است، ولی بر اساس قوانین غلط پولی ـ بانکی موجود، دولت حاکم بر این بانکها است. چون دولت حاکم بر این بانکها است، به هر نوعی که دلش میخواهد پول مردم را به مصرف میرساند. از جمله طرح شکست خوردهی بسیار غلط «وامهای زود بازده» که در دولت آقای احمدینژاد، از ناحیهی «وزارت کار و امور اجتماعی» و شخص آقای جهرمی، به عنوان وزیر این وزارتخانه، پیش برده شد. یعنی وامهای کوچکی بدهند که کاری راه بیفتد و بعد بازده داشته باشد. بر اساس آمارهایی که خودشان میدهند، قریب به اتفاق این وامها، نه به کار است و نه بازگشت کرده و جزو معوقات بانکی شده است. علاوه بر آن، اجبارها و الزامهای دولت است که به بخشهای دولتی وام داده شود. از جمله، فعالیتهای «بانک پارسیان» عملاً متوقف شده، چون حجم زیادی از سرمایهاش را به «ایران خودرو» وام داده و ایران خودرو آن را برنگردانده است. آقای مظاهری در زمان ریاست بانک مرکزی، دستور عدم پرداخت این وامها را صادر کرد. البته بیرون از دولت هم مخالفتهای کارشناسی با این مسأله میشد مبنی بر اینکه قطع ناگهانی این اعتبارات درست نیست. آن مشکل چگونه حل شد؟ و رابطهی پرداخت وامها تحت نظر دولت، الان در چه شرایطی قرار دارد؟ اختلافهای دولت و بانک مرکزی با عزل رییس سابق بانک مرکزی حل شد. دوم اینکه بانک مرکزی در ندادن وامهای زودبازده، محق بود و رفع آن درست بود. اما قفل کردن نظام بانکی و ندادن وام به بخش تولید و فعال بخش خصوصی، حتماً کار غلطی بود. راه حل این است که بانک مرکزی از دولت مستقل شود. یعنی بانک مرکزی تابعی از دولت جمهوری اسلامی نباشد که مجبور شود دستور دولت را اطاعت کند. طرح و مسألهای که از ابتدای انقلاب، از مجلس سوم، همیشه مطرح بوده ولی دولتها با آن مخالفت کردهاند. در رابطه با مطالبات معوقهی بانکها، مثلاً در آمریکا شاهد هستیم، چنین وامهایی با دخالت دولت آقای بوش، در بخش مسکن به شهروندان عادی پرداخته شده که سرانجام خوبی نداشته و الان بانکها خانههایی را که مردم روی آن مقروض هستند، از مردم پس میگیرند. در آنجا دولت برای حل این مشکل، هفتاد میلیارد دلار کمک در اختیار این بخش گذاشته است. آیا در ایران، مشکل بانکها به این شکل قابل حل نیست؟ نه، اولاً دولت ایران ذخیرهای ندارد که بتواند به بانکها در یک جا کمک کند. در ثانی، مسئولیت چندانی برای این کار نمیشناسد. در نهایت، تعدادی از شرکتهای ورشکستهی خودش را به عنوان دارایی ارزیابی میکند و به بانکها خواهد داد. آن هم نه طی یک سال، بلکه طی سالیان، و نه در دولت آقای احمدینژاد. البته، مواردی دیدهایم که در ردیفهای بودجه، بعد از تصویب مجلس، به بانکها برای افزایش سرمایهشان، از محل بدهیهای دولت، کمک شده. در دولت آقای خاتمی شاهد این اقدام بودیم. ولی در این زمان، بدهیهای دولت به بانک مرکزی و بانکها، خیلی بیشتر از آن است که توان پرداختش از ناحیهی دولت آقای احمدینژاد وجود داشته باشد. |
نظرهای خوانندگان
بیچاره ایرانیا با این رئیس جمهورشون، دولت قربانیای خوبی پیدا کرده.
-- سبا ، Mar 2, 2009 در ساعت 03:34 PM