رادیو زمانه > خارج از سیاست > خاورميانه > پس از آتشبس در غزه | ||
پس از آتشبس در غزهسعید شروینیتحقق اهداف جنگ به چه معناست؟ روز شنبه که اهود المرت اعلام آتشبس یک جانبه کرد، گفت این جنگ از تحقق اهداف خود نیز فراتر رفته است. این در حالی است که دولت اسرائیل با توجه به تجربهی جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶، هیچگاه در سه هفتهی گذشته اعلام نکرد که اهداف دقیق جنگ اخیر کدامها هستند. شاید به این دلیل که اگر اهداف اعلام شده تحقق نیابند، حماس خود را پیروز جنگ اخیر اعلام کند و دولت اسرائیل، هم در صحنهی داخلی و هم در گسترهی بینالمللی در توجیه جنگ کم بیاورد. میتوان کمی مته به خشخاش گذاشت و سخن نقل شدهی المرت را اینگونه تعبیر کرد که گویا هدف اسرائیل در این جنگ، کشتن هزار فلسطینی بوده و حالا چون شمار کشتهها از این رقم بالاتر رفته، پس جنگ به فراتر از اهداف خود دست یافته است. باری، حالا که آتشبس یک جانبه اعلام شده، نه توافقی برای قطع موشکپرانیهای حماس به دست آمده، نه مصر حاضر شده دربارهی مرز رفح و جلوگیری از قاچاق اسلحه از این مرز برای حماس تعهدی بپذیرد و نه حضور نیروهای خارجی را برای این کار قبول میکند. قول و قراردادهای اروپا و آمریکا به اسرائیل در این رابطه هم بعید است که لزوماً نتیجهی ملموسی به بار آورند. نابودی رهبری حماس که از جمله آماج این جنگ بوده هم متحقق نشده و اگر همهی کشتهشدگان جنگ اخیر (بیش از ۱۲۰۰ نفر) را هم از اعضای حماس بدانیم (که اینطور نیست) باز هم این گروه رادیکال بنا به دادههای سازمان امنیت ارتش اسرائیل همچنان ۱۵ برابر این کشتهشدگان نیرو در اختیار دارد. هر چند به هر صورت به لحاظ نظامی تضعیف شده، اما تضعیف به معنای نابودی و فلجشدن نیست، و این یعنی اینکه یکی دیگر از اهداف مکتوم جنگ هم کماکان نامتحقق نمانده است. اینکه این جنگ به هدفی همچون آزاد کردن سرباز اسرائیلی که از دو سال پیش در اسارت حماس به سر میبرد هم نرسیده است، شاید بینیاز از اشاره باشد. اگر یک نتیجهی قطعی و «مثبت» برای این جنگ بتوان متصور شد، بالا رفتن محبوبیت دو حزب حاکم کادیما و کارگر در نزد بخشهایی از مردم اسرائیل و بهبود شانس موفقیت آنها در انتخابات پارلمانی فوریه در برابر حزب تندرو لیکود است. اینکه در اسرائیل گاه و بیگاه احزاب حاکم برای بهبود وضعیت خود در افکار عمومی نسبت به سایر رقبا، به جنگ رو میآورند و این «تدبیر» معمولاً جواب هم میدهد، از نکات قابل تأمل در رویکردها و رفتار انتخاباتی بخشهایی از جامعهی اسرائیل (و نه تنها آنجا) است.
هزینهها و فایدههای آتشبس یک جانبه در عین حال، معنای اعلام آتشبس یک جانبه از سوی اسرائیل این است که این کشور حاضر نشده به شرایط حماس (خروج نیروهای اسرائیلی در مدتی کوتاه و بازگشایی مرزها و برچیده شدن تحریمها) تن در دهد و در ضمن میتواند هرگاه که خواست دست به عملیات نظامی بزند و «ترور هدفمند» رهبران حماس را هم دوباره به جریان بیاندازد. ولی تجارب قبل از سال ۲۰۰۵ که ارتش اسرائیل در غزه حضور داشت، حاکی از آن است که حضور نظامی در این منطقه دشوار، پرهزینه و توأم با ریسک و خطرهای بسیار است. این حدس و گمان شاید کاملاً بیاساس نباشد که آتشبس یک جانبه و ادامهی همزمان نیروهای اسرائیلی در غزه برای آن است که مراسم تحلیف اوباما در آرامش برگزار شود و در عین حال اولین موضعگیریهای وی در زمینهی سیاست خاورمیانه با ملاحظهی شرایط جدیدی باشد که اسرائیل در سه هفتهی گذشته در غزه به وجود آورده است. سخنان بیسابقهی المرت و پرسش دوباره دربارهی مناسبات آمریکا و اسرائیل دولت بوش در زمینهی مناسبات تنگاتنگ با اسرائیل دولتی شاخص در تاریخ آمریکا بود که به تلآویو تا همین لحظهی آخر نازکتر از برگ گل هم نگفت. اینکه المرت چهار روز پیش در جمع مردم شهر اشکلون با صراحت بیسابقهای توضیح داد که چگونه دولت آمریکا را سنگ روی یخ کرده و در گفت و گوی تلفنی با بوش او را واداشته که در سازمان ملل به قطعنامهی آتشبسی که خود واشنگتن در تدوین آن دست داشته رأی ممتنع دهد، میتواند تا حدودی نشاندهندهی چگونگی تحکم و تبعیت میان دولتهای اسرائیل و آمریکا باشد. اینک چند روز است که در رسانههای آمریکا و خارج از آن، به استناد گفتههای المرت دربارهی رابطهی تلآویو و واشنگتن، این بحث جاری است که به راستی آمریکا از اسرائیل حساب میبرد یا بالعکس؟ پاسخ به این سوال هر چه باشد، رهبران اسرائیل مطلوبشان این است که اگر دولت اوباما طابقالنعل بالنعل جا پای دولت بوش نمیگذارد، دستکم در همان کادر همیشگی دولتهای آمریکا باقی بماند که اسرائیل هر چه در منطقه انجام میدهد از موضع «حق» است و خواستهایش از واشنگتن نیز نباید روی زمین بماند. با توجه به مجموعهی نکات یاد شده، هنوز نمیتوان گفت آتشبسی که اسرائیل و حماس مستقلاً و با تهدید و اولتیماتوم به یکدیگر آن را اعلام کردهاند به کدام سو خواهد رفت و آیا جنگ سه هفتهی اخیر و چالشهای سیاسی و احیاناً نظامی اسرائیل در غزه و واکنشهای حماس و نیروهای تندرو دیگر به آن، با فرض اینکه به حذف کامل حماس از صحنهی فلسطین هم بیانجامد، جز تشدید نفرت و کینه و تداوم فقدان امنیت و آرامش برای اسرائیل، نتیجهای دارد؟ و آیا کسی میتواند ادعا کند که سودبرندهی چنین شرایطی محمود عباس والفتح اوست؟
حماس معلول است، علت جای دیگری است گفتن ندارد که در این سه سال، محمود عباس و سازمان الفتح بیش از پیش در موقعیت ضعیفتری قرار گرفتهاند. آن هم نه لزوماً به خاطر وجود رقیبی به نام حماس، بلکه به آن خاطر که نتوانستهاند با مشی مسالمتجویانه خود و ادامهی مذاکره با اسرائیل تحقق یک صلح عادلانه را فراهم آورند. در واقع اسرائیل حتی به نیروی میانهرو الفتح حاکم بر ساحل غربی هم حاضر نشده این امتیاز را بدهد که از تعداد ایستگاههای بازرسی و کنترل در این منطقه بکاهد، از ساخت و ساز بیشتر شهرکهای یهودی در آنجا و به ویژه در بیتالمقدس شرقی امتناع کند و دستکم یک دهم از ده هزار زندانی فلسطینی را از زندان رها سازد. و همین بیعملی اسرائیل و نبود یک اراده و اجماع مشترک در این کشور برای پرداختن هزینههای صلح است که نیروهایی مانند حماس را قوت بخشیده و در عوض الفتح و محمود عباس را به ضعف و کماعتباری سوق داده است. و تا چنین است، اگر حماس و حماسها به طور کامل نابود هم بشوند، باز هم اشغالگری «فرزندان خلف» تازهای میزاید. |
نظرهای خوانندگان
نظرات شما خیلی بهتراز متخصصین کراوات زده دانشگاهی استکه بعلت محافظه کاری بسیار قادر به دیدن نکات بسیار واضح، بعداز60 سال جنگهای ساختگی و ترور سیاستمداران و کادر اجرایی فلسطینی ها و ایجاد هولوکاست های بیشمار که برای دزدیدن کامل فلسطین انجام می گیرد - را هنوز نمی بینند. صهیونیستهای موذی از جمله نوام چامسکی که مرتب
-- مریم ، Jan 20, 2009 در ساعت 04:35 PM"امپریالیسم" آمریکا را بمیان می کشند باید بدانند که دیگر نمی توانند اذهان مردم غرب را مغدوش کرده و برای جنایات و ترورهای مکرر صهیونیست های اروپایی که هیچگونه رابطه ای با فلسطین ندارند همدست درست کنند که بدین نحو منافع اسراییل را حفظ کرده و جنایات صهیونیسم را کمرنگ تر سازند. صهیونیستها هیچوقت درصدد صلح نبوده اند و نخواهند بود زیرا آنها غصب کامل فلسطین را جاپایی برای
پیاده کردن برنامه های توسعه طلبانه از جمله
"اسراییل بزرگ" می دانند که از این طریق دنیا را بزیر سیطره خود به روش "پروتوکال صهیون" کشند. برای همینست که در هم پاشیدن
"اسراییل" بعنوان یک "دولت یهود" و حمایت از فلسطین برای ساکنین بومی و یهودیان منطقه تنها راه حل این معضل و آوردن صلح به منطقه است. تجزیه فلسطین هیچگاه مطلوب نبوده است و نگاهی به رأی گیری سازمان ملل در سال 1947 این حقیقت را بخوبی افشا میکند زیرا هیچ کشوری در منطقه - از جمله ترکیه ، ایران و یونان - به تجزیه فلسطین رأی ندادند. اضافه بر آن، انگلیس که خود از طریق بالفور فلسطین را به صیهونیست پولدار – راتچلید – بدون اجازه فلسطینی ها اهدا کرده بود به تجزیه فلسطین رأی مثبت نداد زیرا درنظر نداشت که یک "دولت یهود" تشکیل شود بلکه بالفور بخوبی انتظارات انگلیس یعنی یک کشور که یهودیان درکناراقوام دیگرمحلی، فلسطینی های مسلمان و مسیحی - با صلح واشتراک منابع طبیعی و بدون هیچگونه تعبیضی زندگی کنند رامد نظرداشت. این نکات بخوبی از نامه اش به راتچلیدمشهود است.بالفور اگرمیدانست
که یک حکومت نژادپرست که بقول دزمن توتو بدتر از سیستم آپارتاید آفریقای جنوبی بناست راه اندازی شود هیچوقت اینکار را نمی کرد. بنابراین راه حلی غیراز یک کشور برای همه که شامل یهودیان بومی است را نمیتوان یافت و این راه حل مناسب میبایستی تبلیغ و حمایت شود.
چرا نظرات را چاپ نمی کنید؟
-- بدون نام ، Jan 21, 2009 در ساعت 04:35 PMسرکار مریم خانم اشاره نفرمودند که در کجا آقای چامسکی مرتکب موذی گری شده اند. اینگونه شتاب زده و عصبی از خردمندان گفتن نابخردی ست. اگر فکر میکنید که روشن کردن افکار مردم کار بی نتیجه یست باید بگوییم که اشتباه می کنید و یا برای ردم ارزشی قایل نیستید. با منطقی که در گفتار شما آشکار است جز خون ریزی بیشتر راه دیگری نیست. من فکر میکنم ٤٠٠ کودک بی گناه در غزه قربانی این طرز فکر در این دنیا هستند و نه گلوله ی این یا آن.
-- Reza ، Jan 21, 2009 در ساعت 04:35 PMرضا خان:
-- مریم ، Jan 21, 2009 در ساعت 04:35 PMشما بهتراست که اولا" از سایت های ایرانی کمی بیرون بیایید و ازمطالب دیگر هم استفاده کنید که بدانیدسالهاست چامسکی بعلت این که "امپریالیسم" امریکا را مسئول واقعی فلسطین معرفی می کند و هیچوقت اسمی از صهیونیسم نمی برد ومرتب اسراییل را فقط یک کشور که در خدمت منافع امپریالیسم است بحساب می آورد مورد انتقاد بسیاری از جمله Jeffrey Blankfort و دهها نفر دیگر قرار گرفته که او وامثال او را صیهونیستهای مخفی خوانده اند و می گویند چامسکی ، هوارد زین ، زونس بسیارنزدیک به چامسکی و دیگران با مسئول دانستن امپریالیسم آمریکا و جامعه بین المللی واز نظر زونس حتی اسراییل بعنوان قربانی مقاصد"امپریالیسم"افکار مردم ناآگاه راهمچنان از گناهان صهیونیسم بطرف
"امپریالیسم" رهنمون می سازند و بدین طریق چون مقالات چامسکی درجهان خواننده بسیار دارد– ضرر فراوانی به جنبش ضد صهیونیستی و مسئله فلسطین وارد کرده است. لطفا" از اینترنت استفاده کنید و نظرات اینگونه افراد را مطالعه فرمایید. چامسکی و یهودیان هم نظر او اسراییل را دولت آپارتاید نمی دانند و با گفتن این که اسراییل مانند آفریقای جنوبی نیست این موضوع را بنفع اسراییل رد میکنند. اضافه بر آن چامسکی و هم فکرانش خواهان دو کشور یهودی و فلسطینی هستند که این سالهاست از بحث افراد - بعلت شهرک سازی و تغییرات دیگر بمنظور ساختن موانع علیه یک کشور فلسطین خود مختار ناممکن شده است - بیرون آمده و افراد مترقی به یک کشور برای همه معتقدند. درضمن چامسکی معتقد است که اسراییل خواهان "صلح" است ولی آمریکا نمی گذارد که این از طرف خیلی ها با درنظر گرفتن تاریخ 60 ساله و کلک های صهیونیسم قابل قبول نیست. اسراییل و در حقیقت صهیونیسم هیچوقت خواهان صلح نبوده و تمام این بحرانهای ساختگی در جهت غصب کامل سرزمین فلسطین و راندن و کشتن فلسطینی هاست که آنان را بکلی از فلسطین محو
گرداند.
اخیرا" بعداز از هولوکاست غزه چامسکی طی یک مقاله که از سخنرانی خود در ام ای تی گرفته است و یک مصاحبه چاپ شده نظراتی را عنوان کرده که من تا بحال نمونه آنرا ندیده بودم. چامسکی عملا" اسراییل را نازی میخواند ولی از اسم نازی استفاده نمی کند. درضمن در این مصاحبه و مقاله که در Zmag چاپ شده است چامسکی عنوان کرده که اهداف صهیونیسم گرفتن کامل سرزمین فلسطین و بیرون راندن آنان از سرزمینشان است. برای اولین بار – لااقل برای من – چامسکی اهداف صهیونیسم را مسئول بعقب انداختن"صلح"تا گرفتن کامل سرزمین فلسطین دانسته است و بحرانهای ساختگی توسط اسراییل از جمله سرقت های دریایی که اخیرا" در سواحل سومالی دیدیم و آدم ربایی از کشتی های بین یونان و لبنان و کشتن و زندانی کردن سرنشینان این کشتی ها را برای ما نقل کرده است.