رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > ۱۰ راز بزرگ روسیه و قدرت جدیدش | ||
۱۰ راز بزرگ روسیه و قدرت جدیدشبرگردان: احسان نوروزیکاملاً آشکار است که روسیهی امروز - اگر بخواهیم با زبان وینستون چرچیل حرف بزنیم - بیش از آنکه رازی سر به مهر یا معمایی مبهم باشد، تهدیدی جدی؛ پوشیده در لفافه ناسیونالیسم (ملیگرایی) است که پشت تکبر و تفرعن رهبرش پناه گرفته و پنهان شده است. ماجراجویی متهورانه نخستوزیر این کشور، ولادیمیر پوتین در گرجستان با بهکارگیری تانکها، هواپیماها و ناوهای جنگی بر ضد کشور کوچک همسایه، جوی از هراس و حیرت را به وجود آورده است. اما روسیه همواره یک اسطورهساز مرموز و بزرگ بوده است، از ایجاد روستاهای پوتمکین در قرن هجدهم گرفته تا برانگیختن هراسی عظیم با این ادعا که شورویگرایی (گرایش به مارکسیسم - لنینیسم در دنیا) سرانجام در سال ۱۹۴۵ بر تمام جهان چیره خواهد شد. در اینجا بر ۱۰ تا از بزرگترین رازهای مربوط به روسیهی امروز مروری خواهیم داشت: راز اول: پوتین، برنده بزرگ تهاجم به گرجستان است. بله، پوتین نشان داده است که چه کسی بر روسیه حکم میراند و زمام امور را در دست دارد، او ثابت کرد رییسجمهور دمیتری مدودوف فقط نظارهگر است و در حاشیه عرصه قدرت در روسیه قرار دارد. البته این پوتین بود که موفق شد حمایت هر دو پارلمان روسیه را برای حمله به گرجستان با هدف جداسازی بخشهایی از این کشور به دست آورد. اما او اتحادیه اروپا را پس از سالها اختلاف - که جرج بوش عامل به وجود آمدن آن بود - متحد کرده است. در سال ۲۰۰۳، بیش از نیمی از اعضای شورای اروپایی که بهصورت اضطراری تشکیل شده بود، با حمله به عراق مخالفت کردند. در سال ۲۰۰۸، رهبران اروپایی پشت سر نیکلا سارکوزی، رییسجمهور فرانسه ایستادند و همان خط منسجم و در عین حال محتاطانهای را که از روزهای نخست وقوع این بحران توسط دیوید میلیبند، وزیر خارجه انگلیس مطرح شده بود، پی گرفتند. پوتین حتی نمیتواند حمایت متحد سابق خود، چین را جلب کند، چرا که پکن به تایید زیر پا گذاشتن مرزهای مورد توافق در سازمان ملل توسط روسیه نگاهی هراسآمیز دارد.
راز دوم: جنگ سرد دوباره از راه رسیده است. پس از سال ۱۹۴۵(که جنگ جهانی دوم پایان یافت)، میان دو ساختار ایدئولوژیک، تقابلی جهانی وجود داشت. نبرد گرجستان در مقایسه با آن دوران، جنگی فاقد بنیان ایدئولوژیک در درون ساختار کاپیتالیستی (سرمایهداری) است. در حالی که گرجستان گزینهی تلاش برای تبدیل شدن به شاخهای کوچک در جهت تقویت سرمایهداری فراآتلانتیک را برگزیده و اوستیای جنوبی به دملی چرکین از مافیای نظامیِ سرمایهداری بدل شده است، روسیه شکلی از ملیگرایی و سرمایهداری دولتمحور را پذیرفته که متناسب با خواستههای آن دسته از همنسلان پوتین است که همه روزگاری از ماموران کاگب بودهاند. راز سوم: روسیه از سال ۱۹۸۹ همواره تحقیر شده است. در واقع هیچیک از دشمنان سابق دموکراسی غربی همچون روسیه مورد استقبال قرار نگرفتهاند. به روسیه اجازه ورود به اجلاس جی۷ داده شد. شورای اروپا درهای خود را به روی روسیه گشود، حتی در شرایطی که دوما از به رسمیت شناختن دادگاه حقوق بشر اروپایی سر باز زد. همه شهرهای اروپایی به روسها خوشآمد گفتند و از آنها استقبال کردند. سرمایهگذاری (خارجی) به سوی روسیه سرازیر شد. در سال ۲۰۰۰ که پوتین به ریاستجمهوری برگزیده شد، بوش، تونی بلر و گرهارد شرودر به تحسین او پرداختند. پس از آن، رهبران غربی سالها در ابعادی گسترده کوشیدند که بر مرگ روزنامهنگاران در دوران حاکمیت پوتین یا جنایات جنگیای که او در چچن مرتکب شد، چشم بپوشند. راز چهارم: غرب از معامله با روسیه از جایگاهی برابر سر باز میزند، روسیه هم تا اندازهای رفتاری مشابه با کشورهای اروپایی دارد. در دوران ریاستجمهوری پوتین، مناقشات کلامی، دیپلماتیک، سایبر و تجاری گوناگونی با همسایگان روسیه در جریان بوده که همین امر نشان میدهد روسیه با اقتصادی کوچکتر از مکزیک یا کره جنوبی، اصل بنیادی اتحادیه اروپا را فرا نگرفته است: که باید با همه کشورها، بدون توجه به اینکه تا چه حد رفتاری تحریکآمیز یا برخورنده دارند، با رفتاری محترمانه برخورد شود. روسیه نمیپذیرد که با لهستان، گرجستان و یا استونی رفتاری از موضع برابر داشته باشد و همان مساواتی را که خود توقع آن را (از غرب) دارد، در مورد آنان نیز اعمال کند.
راز پنجم: غرب درصدد محاصره روسیه بوده است. آیا کشوری که (دامنه تاثیرگذاری آن) از اروپا تا ژاپن و چین امتداد مییابد، میتواند مورد محاصره قرار گیرد؟ روسیه تنها کشوری است که مجاز به استقرار موشکهای ضد بالستیک در اطراف پایتخت خود (مسکو) شده است. لهستان و کشورهای پیرامون دریای بالتیک (استونی، لاتویا و لیتوانی) ممکن است علاقهای به روسیه نداشته باشند، اما درصدد تهاجم به این کشور هم نیستند. نمایندگان پارلمان روسیه در مجمع پارلمانی ناتو مینشینند و ژنرالهای روسی نیز در مقام ناظر در مقر ناتو در بروکسل حاضر میشوند. اوکراین و گرجستان برای پیوستن به ناتو یا اتحادیه اروپا راهی دراز در پیشرو دارند، اما بر چه اساسی کشورهای مستقل اجازه تصمیمگیری در مورد پیوستن یا نپیوستن به سازمانی خاص را ندارند؟ راز ششم: اوستیای جنوبی هم وضعیتی مشابه کوزوو دارد. مردم کوزوو هم در جستوجوی همان حقوقی بودند که مردم یوگوسلاوی سابق آن را طلب میکردند. بهرغم اسلامهراسی اسلوبودان میلوشویچ و سرکوب شدید مسلمانان توسط او، آنها به طور صلحآمیز جامعه مدنی را به موازات آن ایجاد کردند و به واسطه همان جامعه مدنی بود که توانستند در نبرد برای رسیدن به آزادی با غلبه بر بلگراد، پس از نسلکشی بیرحمانه صربها در سال ۱۹۹۹ - که ناتو را وادار به مداخله کرد - پیروز شوند. در همان حال که روسیه برای کسب استقلال مونتنگرو فشار شدیدی وارد میکرد - روندی که اکنون با حمایت مالی روسیه و حاکمان وابسته به آن کشور رو به گسترش است - از حمایت از طرح آهتیساری (طرحی میانجیگرانه که توسط مارتی آهتیساری برای تضمین استقلال کوزوو تدوین و با استقبال جهانی مواجه شده بود) که مورد حمایت اتحادیه اروپا هم بود، امتناع ورزید؛ به این بهانه که جمعیت کوزوو بسیار بیشتر از آن است که بهعنوان کشوری مستقل، به مناطقی که در گذشته متعلق به یوگوسلاوی بود بپیوندد. این ایده که اگر استقلال کوزوو بیشتر به تاخیر افتاده بود، روسیه دخالت خود در گرجستان را همچنان ادامه میداد، ایدهای است که آنچنان که باید، مورد توجه جدی ناظران در منطقه قرار نگرفت. راز هفتم: رییسجمهور آینده آمریکا به روسیه نزدیکتر خواهد شد. سناتور جان مککین، کاندیدای حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری گفته است که وقتی به چشمان پوتین نگاه میکند فقط سه حرف در ذهنش تداعی میشود: «کاگ ب»، سناتور جوزف بایدن، معاون باراک اوباما، کاندیدای حزب دموکرات و از حامیان رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی، از دوستان نزدیک میخائیل ساکاشویلی، رییسجمهور گرجستان است. او در مورد زمانی که وزرای خارجه بریتانیا در دهه ۱۹۹۰ سیاست فرو نشاندن سر و صدای مربوط به ماجرای میلوشویچ را در پیش گرفته بودند، گفت که میتواند «صدای تقتقِ به زمین خوردن چتر (نویل) چیمبرلین در مونیخ» را بشنود. مککین یا اوباما؛ هر کدام که به کاخ سفید راه پیدا کنند، سیاست ایالات متحده در قبال روسیه دستخوش تغییر نخواهد شد.
راز هشتم: اروپا تقسیم شده است. پیامد شگفتانگیز جلسه اتحادیه اروپا، وحدت نظر آنها در مورد تعلیق مذاکرات با روسیه برای کسب توافق در مورد مشارکتی جدید بود. از لیبراسیون چپگرا تا فیگاروی دستراستی، لحن سردبیران در واکنش به تهاجم روسیه بسیار شدید و خصمانه بود. سیلویو برلوسکونی، نخستوزیر ایتالیا، که روزی محبوب راستیهای آمریکایی بود، در مقام دفاع از پوتین برآمد، اما برلوسکونی در اتحادیه اروپا وزنه سنگینی محسوب نمیشود. کشورهایی که به تازگی عضو اتحادیه اروپا شدهاند هم چنین وضعیتی دارند، آنها نمیتوانند چندان موثر باشند. سوئد و فنلاند که به ثبات قدم و بیطرفی شهرهاند، در اقدامی نادر با صدای بلند نگرانیهای خود از تهاجم روسیه را ابراز کردند و (نخستوزیر انگلیس) دیوید میلیبند از حزب کارگر، وحدت نظر اتحادیه اروپا در ایستادگی در برابر روسیه را به گوش جهانیان رساند. راز نهم: اروپا هیچ کاری نمیتواند بکند. اوه، چرا، اروپا یک کار میتواند بکند. اعضای پارلمان شورای اروپا اخیراً خواستار تعلیق عضویت روسیه در اتحادیه اروپا شدهاند. اعضای پارلمان شورای اروپا و اعضای مجمع پارلمانی ناتو تحت کنترل نمایندگان پارلمان (کشورهای اروپایی) هستند، نه دولتها، بنابراین همزمان با رای یکپارچهی دوما به تجزیهی گرجستان - که هم عضو شورای اروپا و هم عضو مجمع پارلمانی ناتو است - درخواستهایی مبنی بر تعلیق اعضای دومای روسیه نیز مطرح خواهد شد. اگر پوتین تقاضای عقبنشینی نیروهای روس و پایان دادن به جداسازی بخشهایی از گرجستان را نپذیرد، اعضای اروپاییِ جی۷ میتوانند عضویت روسیه در این گروه را به تعلیق درآورند و عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی را هم در نوبت تعلیق قرار دهند. اتحادیه اروپا باید بر حضور خود در گرجستان بیفزاید. وارد کردن ترکیه به اتحادیه اروپا و رایزنی برای پذیرش عضویت اوکراین، میتواند دریای سیاه را به دریای اروپایی دموکراتیک تبدیل کند.
راز دهم: کنترل انرژی اروپا در دست روسیه است. درست، اما یک نکته هم وجود دارد. نقطه ضعف منابع نفت یا گاز، سلاح هستهای است که کشورهای عربی با وجود تنفرشان نسبت به اسرائیل، هرگز جرات استفاده از آن را به خود ندادهاند. روسیه کوشید تا از طریق سیاستسازان خود، در مورد شبکههای انرژی اروپا جوی از هراس و وحشت ایجاد کند. انگلیس در تلاش برای فراهم کردن امنیت انرژی از طریق ایجاد تاسیسات ذخیرهسازی گاز طبیعیِ مایع، ناکام مانده است، اما این اتفاق در بندر میلفورد در حال وقوع است. آلمان دارد در مخالفت خود با انرژی هستهای تجدیدنظر میکند، چرا که شاهد وابستگی خود به روسیه در زمینه نفت و گاز است، آن هم در حالی که فرانسه ۸۵ درصد از برق مورد نیاز خود را از طریق نیروگاههای هستهای فراهم میکند. روسیه ممکن است ترغیب شده باشد که با حربه انرژی و سیاست خارجی در وحدت نظر و یکپارچگی اتحادیه اروپا خلل ایجاد کند. درواقع اگر اتحادیه اروپا خونسرد و متحد باقی بماند، میتواند از وارد آمدن بخش عمدهای از خسارات جلوگیری کند. روسیه میخواهد میان اتحادیه اروپا و ایالات متحده شکاف ایجاد کند و کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به کشورهای رقیب و غیررقیب تقسیم کند. روسیه گروهی از ابلهان مفید را هم در کنار خود دارد که فقط به خاطر نفرت از آمریکا، درصدد تصدیق سیاستهای روسها برآمدهاند. اما این جدالی بر سر آینده اروپا است و با درک واقعیتهای کلیدی وضعیت کنونی - و همچنین جلوگیری از افتادن در دام مقصریابی (برای سرزنش کردن مقصر احتمالی وضعیت موجود) - سیاستسازان اروپایی راهی را خواهند پیمود که در پایان آن میتوان دریافت که اقدام بعدی اروپا چه باید باشد. پوتین دارد روسیه را به سوی بنبست سوق میدهد. اگر اروپا نگاهی ژرفاندیشانه و دورنگرانه به جنجالهای او داشته باشد، آشکار خواهد شد که او رهبر قلدری است که میخواهد امپراتور باشد؛ امپراتوری که عریان است، بدون آنکه بداند. منبع: • The 10 Big Myths of Russia, Its Leader, And Its New Power |
نظرهای خوانندگان
سلام.
-- مصطفی ، Sep 11, 2008 در ساعت 03:30 PMمن مطالب زمانه را از طریق فید میخوانم و خیلی وقتها برای این که بفهمم نویسنده یا مترجم یک مطلب چه کسی است مجبورم بیایم روی سایت زمانه و آن مطلب را در سایت پیدا کنم. الآن که اینترنت من سریع و بدون فیلتر است مشکلی برای این کار ندارم، امّا آنها که در ایران هستند برای این کار خیلی مشکل دارند.
لطفاً مشخّصات نویسنده و یا مترجم هر مطلب را در نسخهی فید آن مطلب هم بنویسید و همچنین در مواردی مثل این مقاله، منبع اصلی را.
ممنون.
چه عجب، یک روشنفکر ایرانی فهمید این روسها چی هستند. از ترجمتون متشکرم.
-- amir ، Sep 11, 2008 در ساعت 03:30 PMShoma kheili sadeh del tashrif darin. Az niate America ke Nato ra ta nazdikihaye Moscow pish bebarad chizi naneveshtid. Dar zemn shoma Irani hastin ya namayandeye Pentagon ke dar in vanafsaye hamleh be Iran khodeman chenin meze Giri mikonad.
-- بدون نام ، Sep 12, 2008 در ساعت 03:30 PMاتفاقي كه نبايد مي افتاد افتاده است بحران كرجستان كه يك دركيري صرفا منطقه اي بود با حمله ي ساكاشويلي به اوستيا تبديل به يك بحران جهاني شده است و آمريكا بلا فاصله قراردادهاي بايكاههاي موشكي را علي رغم رضايت اروبا به امضاء رساند اروبا همانطور كه به سختي اتحاد خود را حفظ مي كند اتحادش شكننده تر شده است كنترل انرزي توسط آمريكا و يا روسيه براي اروبا تفاوتي نحواهد كرد زيرا هر دو از اروبا باج خواهي خواهند كرد اكر جه آمريكا و روسيه رهبراني دست راستي و ناسيوناليزم افراطي تا حد شوونيزم در هر دو يكسان مي باشد و هر دو بر قدرت بنكاههاي نظامي و نفتي تكيه ميكنند اروبا را در وضعيت نا مناسبي قرار داده است انكلستان كه سنتن از آمريكا حمايت ميكند سركوزي نيز كه از دست راستي هاي فرانسه است نيز از جاه طلبي هاي آمريكا حمايت ميكند اما ايتاليا فعلا اولين كشوري ست كه از روسيه حمايت ميكند و اوكراين نيز كمي ترسيده و به دست راستي هاي روسيه خود را متمايل كرده است اكر اين بحران رشد كند اتحاديه ي اروبا مجددا شقه خواهد شد اما راه حل برون رفت از اين بحران تنها مذاكره است نه آنطور كه آمريكائي ها و اسبانيا اقدام به اعزام ناوهاي جنكي كردند . راه حل مذاكره و عدم اجراي نصب سايت موشكي و كشاندن روسيه به مذاكرات و ناديده كرفتن منافع كرجستان و برجسته كردن منافع اروبا ست كه ميتواند از تنش در اين مناقشه دوري جست و امكان يك جنك امبرياليستي را از بين برد زيرا هر جنكي مغايرت تام و تمام با منافع ملتها و دموكراسي در دنيا دارد . و اوستيا را نيز در اختيار سازمان ملل قرار داد تا تنش ميان قدرتها را كاهش دهد و با ساز و كار سازمان ملل مذاكرات ادامه يابد .
-- فرهاد-فرياد ، Sep 12, 2008 در ساعت 03:30 PM