رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > جلایی پور: ۱۸ تیر، با آب هفت دریا هم پاک نمیشود | ||
جلایی پور: ۱۸ تیر، با آب هفت دریا هم پاک نمیشودنیکآهنگ کوثرهفته سوم تیرماه ۱۳۷۸ برای بسیاری از روزنامهنگاران حامل خاطراتی است که به این زودیها از ذهنها پاک نمیشود. در همین رابطه با یکی از روزنامهنگارانی که آن زمان بسیار فعال بود، گفت و گو کردم. حمیدرضا جلاییپور، عضو شورای سیاستگذاری روزنامههای جامعه، توس و نشاط و عصر آزادگان از جمله کسانی است که تاثیرگذاری بسیاری در رسانههای بعد از دوم خرداد داشته است:
آقای جلاییپور، میخواهیم برگردیم به روز ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و روزهای قبل از آن. وقتی که نامه سعید امامی به وزیر اطلاعات وقت، در روزنامه سلام منتشر شد. آیا آن زمان شما فکر میکردید که انتشار این نامه، باعث ایجاد چنین بحرانی بشود؟ اینقدر نه، یعنی با این پیامدهای وسیع نه. آیا کسی میتوانست انتظار داشته باشد که با انتشار آن نامه در آن فضای اجتماعی بعد از آنکه نام سعید امامی مطرح شده بود و همه او را به عنوان عامل قتلهای زنجیرهای میشناختند، روزنامه سلام به آن سرعت تعطیل بشود؟ قبل از آن خیلی غیرمنتظره بود. نامه افشاگرانهای بود و به نظر من از نظر کار مطبوعاتی، خیلی هم حرفهای بود و در آن دوره هم که به هر حال دوره رونق حرکتهای اصلاحی بود، زیاد غیرطبیعی نبود. ولی ازجمله کارهای غیر طبیعی، یکی بستن روزنامه سلام بود. شما اگر یادتان باشد جایگاه روزنامه سلام خیلی جاافتادهتر از روزنامههایی بود که بعد از دوم خرداد شکل گرفتند، روزنامههایی مثل همین جامعه، توس و نشاط. ولی کسی انتظار نداشت، روزنامهای که پشت آن اغلب نیروهایی بودند که اطرافیان نزدیک امام بودند، یعنی جایی که آقای موسوی خویینیها هست، به یکباره اینطوری چکشی بسته شود و بعد هم کسی انتظار نداشت در برابر واکنش دانشجوها، مخصوصاً اول کار، یکدفعه چنین برخورد تندی علیه صورت بگیرد.
به نظر من در تاریخ ما برخورد با حرکتهای دانشجویی، اصلاً ما چنین برخوردی را نداشتیم و این اتفاق، با آب هفت دریا هم پاک نمیشود. روزهای بعد از آن هم کسی انتظار نداشت که عدهای از دانشجوها یکدفعه چنان گیج بشوند که ندانند چکار دارند میکنند. این دو سه اتفاق، به نظر من غیرمنتظره بود. ولی حالا که ما هفت هشت سال از آن حادثه فاصله گرفتهایم، میشود درک کرد که علتش چه بود و چرا اینطوری شد. مطبوعات ما میتوانستند آن روزها در کار اطلاعرسانی و به روز کردن جامعه ایرانی موثر باشند. چگونه میتوانیم مطبوعات حال حاضر را نسبت به آن زمان مقایسه کنیم؟ ببینید، آن دوره جامعه ایران یک حرکت خیلی بهداشتی و مدنی جریان داشت؛ حالا اسامی مختلف برای آن میگذارند. ولی من واقعاً اسم آن را میگذارم یک جنبش مدنی. یعنی این جامعه واقعاً نیازمند یکسری اصلاحات بود که این در رای آقای خاتمی هم معلوم شده بود و توجهی که به شعار آقای خاتمی داده شده بود... همان توسعه سیاسی... آن وقت شما ببینید این حرف یعنی چه؟ این حرف در چند تا چیز خودش را نشان میداد، یکی هم در حرکتهای دانشجویی. یعنی عمدهترین حرکت دانشجویی آن موقع به نظر من این بود که دانشجوها تبدیل شده بودند به یکی از عاملان اصلی عرصه نقد و بررسی یا همان عرصه عمومی. خیلی به نظر من پدیده جالبی بود. یعنی از قبل از دوم خرداد شروع شده بود و بعد از دوم خرداد اوج گرفته بود. باز هم اگر یادتان باشد آن موقع جریان مدنی، مولفهی دیگری داشت که همین حرکت مطبوعاتی بود. یعنی این حرکت خودش را در خیابانها نشان نمیداد، در دود و آتش و این چیزها نشان نمیداد. برای همین هم یک جنبش مدنی بود و نه یک جنبش انقلابی و اگر یادتان باشد هر روز صبح، دم این دکههای مطبوعاتی، ده بیست نفر از مردم جمع شده بودند و روزنامه میخریدند. به هر صورت روزنامهخوانی رونق گرفته بود. یک حرکت واقعاً مدنی بود، نه یک حرکت به اصطلاح شورشی. آن موقع در برابر این جریان، یکسری مخالف حرکت مدنی بودند. اصلاً مخالف انتخابات رقابتی و مخالف آزادی مطبوعات بودند و اصلاً مخالف این بودند که دانشجو حرف بزند، مجلس بگذارد، همه نظرات را دعوت کنند، بخش حاشیه جامعه صدا پیدا کند. ولی واقعاً ما انتظار نداشتیم یکدفعه اینطوری چکشی عمل کند و ماجرایی که در دانشگاه تهران درست شد، پیش بیاید. وقتی این ضربه را به دانشجوها زدند، باز به نظر من دانشجویان ایرانی خیلی نجیب بودند و در برابر این ضربهای که خوردند، کاری نکردند. باز دانشجوها نمیدانستند چکار باید بکنند. به نظر من قطعاً نباید از حیاط خوابگاه خارج میشدند چون در صورت خارج شدن، آنها راحتتر میتوانستند با دانشجویان برخورد کنند که به نظر من بعد از آن هم باعث شد، دیگر دانشجوها نتوانند درعرصه اصلی نقد و گفت و گو وارد شوند. ایران و جنبش دانشجویی واقعاً چنین ضربهای خورد. ضربه بعد هم که همانطور که شما دیدید این بود که مطبوعات را بستند، ضربه بعد هم که انتخابات را رهبری کردند و اصلاحطلبان مشکل پیدا کردند و یکجوری این جنبش مدنی را مهار کردند. ولی تفاوت الان با آن موقع این است ما آن موقع در دوران رونق جنبش مدنی در ایران بهسر میبردیم و حالا در دوران مهار جنبش مدنی بهسر میبریم. تازه به نظر من سرکوب نشده، تمام آن مولفههای حرکت مدنی در ایران سر جایش هست، ولی رونق ندارد. آقای جلایی پور، سیاسی شدن روزنامهها بیشتر از نقش اطلاع رسانی آنها و هماهنگی آنها با احزاب در برخورد با اتفاقهایی که رخ میداد؛ آیا این مساله باعث آسیبپذیرتر شدن آنها نشد، طوریکه دستگاه قضایی فکر میکرد که اینها در حقیقت ابزار احزاب هستند؟ این نکتهای که شما میگویید درست است. ولی شما ببینید کل آن حرکت، چه بود. کل آن حرکت، یک حرکت اصلاحی بود که میخواست خودش را در مطالبات انتخاباتی نشان بدهد، خب در این حرکت انتخاباتی، احزاب، رسانهها و مطالبات مهم میشوند و اگر یادتان باشد بالاخره خلقالله یک رای حسابی داده بودند و انتظار داشتند و جلوی مردم را برای این مطالبه نمیشد نادیده گرفت. ولی میشود این بحث را کرد که خیلی در مقایسه با گذشته جراتشان بالا بود و یک مقدار ایجاد نگرانی در طرف مقابل میکرد. یعنی اگر احیاناً مطبوعات ما مستقل بودند و مستقلانه میخواستند این مساله را پوشش بدهند؛ آیا این برخورد نهایتاً با آنها انجام میشد؟ مطبوعات مستقل که خیلی خوب بود. ولی زمانی در کشور ما مطبوعات مستقل شکل میگیرد که احزاب اولاً به رسمیت شناخته بشوند و احزاب خودشان رسانه داشته باشند. در جامعهای که خود احزاب جدی تلقی نمیشوند. آن موقع اصلاً یک عده تبلیغ میکردند که حزبی نبودن، ارزش است. در صورتی که میدانیم مگر میشود در یک کشوری که انتخابات هست، ما حزب نداشته باشیم؟ در یک چنین شرایطی که حزب از طرف نیروهای مقتدر به رسمیت شناخته نمیشود، نشریه آنها به رسمیت شناخته نمیشود، امکان داشتن رسانههای آنها به رسمیت شناخته نمیشود، طبیعی است که روزنامهها بار سیاسی پیدا میکنند، جنبش دانشجویی بار سیاسی پیدا میکند، حتی حرف مردم که با هم حرف میزنند آن هم بعد سیاسی پیدا میکند. یعنی الان گاردین چرا میتواند مستقل عمل بکند، با ثبات عمل کند و همیشه بیش از سیصد هزارتا هم تیراژ داشته باشد؟ به خاطر اینکه حزب کارگر و محافظهکار در انگلستان؛ تشکل خودشان را دارند، رسانه خودشان را دارند و قشنگ میتوانند از چهار شبکه حرفهایشان را منتقل کنند و دلیلی ندارد که فشار روی گاردین بیاید. در همین زمینه: گفت و گو با برادر عزت ابراهیمنژاد، قربانی حوادث ۱۸ تیر ۱۸ تیر، مرگ اصلاحات و یاد دوران احمدینژاد ۱۸ تیر و صدای سکوت «دهنمكی سازماندهی حمله را انجام میداد» |
نظرهای خوانندگان
18 تیر مرگ اصلاحات بی اساس بود. چگونه میتوان در یک بعد سیاسی ترقی نمود ولی ابعاد دیگر مثلا اقتصادی را نادیده گرفت شما یک صندلی را در نظر بگیرید که فقط یک ستونش رشد کند ایا سرنگون نخواهد شد
-- حسن ، Jul 12, 2008 در ساعت 01:30 PM