رادیو زمانه > خارج از سیاست > خاورميانه > کسانی که روی حمایت ایران شرطبندی کردهاند | ||
کسانی که روی حمایت ایران شرطبندی کردهاندبرگردان: م. صبااین اولین دوی ماراتنی است که نمیتوانیم پایانی برای آن در نظر بگیریم. ماراتنی که رئیس مجلس نمایندگان لبنان، نبیه بری وارد آن شده است هم اکنون به نقطه شانزدهم رسیده و به نقطه صد هم خواهد رسید و هنوز هیچ نقطه پایانی برای آن متصور نیست. احتمالا یکی از نقاط پایانی این ماراتن جلوی مجلس سوریه است. برای اینکه خط سیر این ماراتن طولانی به جلوی مجلس شورای اسلامی ایران نرسد، نبیه بری باید جریان آن را قطع کند. احتمالا رئیس مجلس لبنان توجه ندارد که از زمان بسته شدن درهای مجلس لبنان، انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری سوریه آغاز شده و در روز چهاردهم ماه جاری نیز انتخابات مجلس شورای ایران برگزار میشود و انتخابات ریاست جمهوری این کشور نیز در ماه ژوئن سال آتی بر پا خواهد شد. درهای مجلس لبنان به لطف رئیس آن، که مهمترین کار او در حال حاضر دعوت به جلسه و القای آن و سپس دوباره دعوت بی مضایقه به نشستی دیگر است، محکم بسته شده است. در این شرایط امید به انتخاب رئیس جمهور برای لبنان واقعا اندک است. ایرانیها، سوریها و امریکاییها هر سه منتظر حلول سال 2009 هستند. ایرانیها و سوریها در این حال البته از گروگان گرفتن لبنان بهره میبرند، اما نباید در مورد قدرت ایران مبالغه کرد. اقتصاد ایران ضعیف است. جامعه ایران هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ قومی چند پاره است و در حال ثبات نیست. مردم از تبعات انقلاب اسلامی خسته و در رنجند و مقالات و تجمعات فراوانی در ایران وجود دارد که در آنها گذشته ایران قبل از اسلام تحسین و تمجید میشود. از سوی دیگر میزان بیکاری در این کشور بالاست و تعداد زیادی از مردم معتاد هستند. ایران میتواند هر چقدر که میتواند از مسئله اعراب - اسرائیل بهرهبرداری نماید و دیگران را به ریاکاری در این مسئله متهم کند. کسانی که در این مورد بر روی حمایت ایران شرطبندی کردهاند باید این را درک کنند که مشکلات و مسائل داخلی که ایران از آن رنج میبرد موقعیت او را تضعیف خواهد کرد. از سوی دیگر رهبری سوریه نیز انتخابات ریاست جمهوری لبنان را به تاخیر انداخته و از فعالیت مراکزی که گمان میکند میتوانند در این راه کمکی نمایند نیز جلوگیری میکند و با این کارش به دنیا میگوید اگر مقاصد ما در لبنان عملی نشود، لبنان را خراب خواهیم کرد. این بازیای است که رهبری سوریه آن را با زیرکی تمام به انجام میرساند. با این وصف هیچکدام از لبنانیها نمیخواهند که سوریه به کشورشان برگردد. آنها نمیخواهند به سالهای دهه نود برگردند. سوریها خودشان هم میدانند که از خیلی از خطوط قرمز تجاوز کردهاند. از حکیم میپرسم: حرفهای زیادی در این مورد زده میشود که ایران انتظار دارد با تغییر ریاست جمهوری در امریکا سیاست این کشور نیز درباره ایران تغییر کند. اما حتی اگر این تغییر سیاست اتفاق بیفتد، چگونه میتواند موفق باشد در حالی که تغییری در سیاست داخلی ایران و سوریه اتفاق نیفتاده است؟ حکیم جواب میدهد: «مردم معتقدند اگر امریکا سیاست صحیحی در پیش بگیرد همه کارها درست میشود. اما مشکل اینجاست که دو طرف ایرانی و سوری آمادگی تغییر متقابل را ندارند.» حکیم معتقد است اگر کاندید دموکراتها، باراک اوباما در امریکا به ریاست جمهوری برسد سیاست خارجی امریکا تغییر خواهد کرد. او میگوید: «در شش ماه اول ریاست جمهوری اوباما تغییری ایجاد نخواهد شد. امریکاییها منتظر تحولاتی در جانب ایران خواهند ماند. اوباما به خرج و هزینه اصلاحطلبان و میانهروها از محافظهکاران ایران حمایت نخواهد کرد. میپرسم: اگر حکومت امریکا در حال حاضر برای مسئله لبنان اولویت قائل است، چرا هیچ اتفاق مثبتی رخ نمیدهد؟ حکیم میگوید: «امکانات امریکا محدود است. کسانی که بر اوضاع لبنان نفوذ دارند متفاوتاند. در حالی که ایران و سوریه برای افراد خود در آنجا سلاح تهیه میکنند و عملیات ترور را پیش میبرند، امریکا واکنشی نشان نمیدهد. او نمیتواند در لبنان از زور و ارهاب و تهدید استفاده کند تا پروژه خودش را جلو ببرد و فرق اساسی میان امریکا با سوریه و ایران در همین است.» حکیم میگوید سیاست امریکا در قبال لبنان عکس سیاست او در قبال عراق است. سیاست امریکا در مورد لبنان چند جانبه و مبتنی بر رضایت طرفین است، سیاستی بینالمللی مبتنی بر مکانیسم سازمان ملل و همکاری با متحدان عرب و اروپایی: «امریکاییها گهگاه فشارهایی میآورند، اما در پایان به کار مشترک با متحدانشان برمیگردند.» حکیم معتقد است جرج بوش با ایران نخواهد جنگید. امریکاییها خواهان جنگی دیگر نیستند، زیرا در این صورت: «دوباره اوضاعی شبیه به عراق بهوجود میآید و بوش چنین اوضاع بیثباتی را نمیخواهد.» از سوی دیگر در مجموع استقرار و ثبات در عراق یکی از برگهای برنده سوریه در معامله با امریکا را از بین خواهد برد در حالی که در میان تمام همسایگان عراق، سوریه از همه ضعیفتر است، چون ایران در عراق دارای نفوذ سیاسی، اقتصادی و دینی است، عربستان سعودی از ثروت فراوان و قبائل و مقام و منزلت مهم اسلامی و عربی در میان کشورهای اسلامی برخوردار است، کویت هم ثروتمند است، اردن از قدیم با مجموعههای سنی عراق رابطه دارد و ترکیه هم برگ برنده کردها را رو میکند. اما نقش سوریه جز جاده صاف کنی برای رسیدن اصولگراها به عراق و کشتار در آنجا چیز دیگری نیست. بنابراین سوریه از همه ضعیفتر است. با این حال چه چیزی سبب تقویت سوریه میشود؟ حکیم میگوید: «سوریه از موقعیت جغرافیایی خوبی برخوردار است و سوریها عملیات انتظار را پیش میبرند. از سال 2005 سوریها در انتظار حلول سال 2009 هستند. در این سال است که تقسیمبندیهای عربی و انقسامهایی در مجموعههای بینالمللی رخ خواهد داد. سوریه نیروی مزاحمی است که میتواند مشکلاتی را در هر جا ایجاد کند. او میتواند نیروهای وابستهاش را به پرتاب موشک به اسرائیل یا ایجاد جنگ در لبنان تحریک کند همانطور که میتواند راه رسیدن تروریستها به عراق را تسهیل نماید. سوریه نیرویی سلبی است، اما به هر صورت یک نیرو است.» درخواست نبیه بری مبنی بر مصالحه اعراب «برای تسهیل فرایند حل مشکل لبنان» مثل درخواست از ایران و سوریه برای حصول توافق با همه لبنانیهاست.همچنان که مصالحه همه اعراب با هم تا به حال اتفاق نیفتاده است، لبنانیها هم همه متفق اند که با این دو کشور توافق نکنند. ایران برنامههای خود را دارد و سوریه نیز اهداف خودش را و امریکا نیز در حالت انتظار است. لبنان فرصتهای سرمایهگذاری در خلیج را از دست میدهد و جوانان این کشور در حال ترک وطن هستند. غیر لبنانیهایی که بیروت را میبینند میفهمند که لبنان فلج شده است. تنها نکته مثبت آن است که تنشی میان مسیحیان و مسلمانان وجود ندارد. گروههای لبنانی نیز میکوشند که به سوی جنگ پیش نروند. منابعی نیز خبر از توافق سری میان «التیار المستقبل» و «حزبالله» و «حرکت امل» مبنی بر دوری از اصطکاک میدهند. اما جنگ روانی داخلی بدون اینکه جنگ فیزیکی در جریان باشد، وجود دارد. همه میدانند که هیچکس نمیتواند به زور حزبالله را از اسلحهاش جدا کند، ولی لبنانیها باید حزبالله را موکدا ملتزم کنند که از سلاحش جز برای دفاع از خودش استفاده نکند. جنگ تابستان 2006 برای دفاع از لبنان نبود، بلکه برای هجوم به اسرائیل آنهم درست در وقتی که هیچ کس این حمله را نمیخواست، بود. به همین دلیل است که اعتماد لبنانیها به این حزب تا حدی متزلزل شده است که مجموعه همراهان ژنرال میشل عون هم این را فهمیدهاند که حزبالله در حکم کل لبنان نیست. اینجاست که کار پیچیده میشود و برای حل آن به نزدیک شدن امریکا و ایران نیازمند میشویم. اکنون نه جنگی در لبنان هست و نه جنگی در منطقه، اما باید از هر چیزی که منجر به یکی از این دو جنگ شود ترسید. بروز مشکل غیر مترقبهای میان اردوی ایران و اردوی امریکایی به جنگی منطقهای منجر خواهد شد. منبع: روزنامه الشرق الاوسط |