شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات در گفت و گو با عطریانفر و حکمت:
عطریانفر: تحریم، سادهترین راهحل است
مریم محمدی
شاید هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی به اندازهی مجلس هشتم، بحثبرانگیز و پر جدل نبوده است. پس از ردصلاحیت گستردهای که از داوطلبان ورود به مجلس هشتم صورت گرفت و پس از رایزنیها و تلاشهای پنهان و آشکار فراوان، سرانجام تعدادی از ردصلاحیت شدگان اولیه، به صحنهی رقابتها بازگردانده شدند.
اما اصلاحطلبان که طرف اصلی این درگیری هستند معتقدند که نامزدهای شاخص و چهرههای مشهور آنان، همچنان اجازهی بازگشت نیافتهاند. و دیگر اینکه در بعضی از حوزهها، اساساً امکان رقابت ندارند. این امر، چالش فراوانی را در میان اصلاحطلبان برای موضعگیری در مقابل این انتخابات، برانگیخت. اما سرانجام اصلاحطلبان اعلام کردند که با همین امکانات محدود، در رقابتهای انتخاباتی شرکت خواهند کرد. برای آگاهی بیشتر از این بحث، با آقای محمد عطریانفر، عضو حزب کارگزاران سازندگی و آقای بیژن حکمت، تحلیل گر سیاسی در پاریس گفتگو کردهام:
آقای عطریانفر، تعداد واقعی کرسیهایی که شما امکان رقابت در آن را دارید، چند تاست؟ ارقام ۷۰ کرسی، ۸۰ کرسی و حتی بالای صد از جانب اصلاحطلبان شنیده میشود. کدام یک واقعی هستند؟
در رابطه با کرسیهایی که میشود رقابت کرد در انتخابات مجلس، دوستانی که در جبههی اصلاحات جزو چهرهها هستند و صاحبنظر هستند، همانطور که شما اشاره کردید، عددهای مختلفی را اعلام میکنند. اینها خیلی با هم تفاوت عمدهای ندارد. علت اینکه برخی از این اعداد مورد نظر آقایان متفاوت است به خاطر این است که چهرههایی که به عنوان نامزدهای مورد نظر، به آنها گفته شده که ثبت نام کنند و الان به لحاظ تاییدصلاحیت مشکلی پیدا نکردند؛ در دو تا سه لایه قابل دستهبندی هستند.
آنهایی که تعداد کمتری از اعداد را اعلام میکنند، عمدتاً نظرشان روی چهرههایی هست که جزو لایهی نخستین هستند. به اصطلاح چهرههایی که برای حضور در عرصهی رقابتها اولویت داشتند. آنهایی که بیشتر گفتند، معنایش این است که چهرههای دیگری هم در لایههای دوم و سوم هستند که میتوانند مورد تایید جبههی اصلاحات قرار بگیرند. ولی در مجموع اعداد خیلی با هم تفاوتی ندارد و میتوانیم اینطوری استنباط کنیم که تقریباً معادل یک سوم کرسیهای مجلس، امروز از نظر اصلاحطلبها میتواند مورد رقابت باشد. درواقع میتوانیم عدد ۱۰۰ را که یک سوم است، ملاک قرار بدهیم و این نتیجه را بگیریم که ما حداکثر در یک سوم یا سی تا سی و سه درصد از کرسیها، میتوانیم رقابت داشته باشیم و علیالقاعده تعدادی از نامزدهایی که از حوزهی انتخابی تهران حضور خواهند داشت، یک مقدار بر این رقم خواهد افزود.
عطریانفر معتقد است که اصلاحطلبان حتا درصورت پیروزی در انتخابات، در مجلس در اقلیت خواهند بود
آنچه دوستان به آن اشاره میکنند، بر روی عدد ۸۰، ۸۵، ۸۶ ظاهراً بگونهای است که افرادی که در تهران رقابت خواهند کرد، در این عددها به شمارش نیامدند. چون به نظر میرسد که بیش از ۱۰، ۱۲، ۱۵ و حتی تا مرز ۲۰ نفر چهرههایی باشند که مورد نظر اصلاحطلبان باشند و در انتخابات حوزهی انتخابی تهران رقابت کنند.
آقای عطریانفر، وقتی بحث موافقت و مخالفت در مورد شرکت میشود، این مساله مطرح میشود گفته میشود خب اقلیتی از اصلاح طلبان اگر در مجلس باشند بهتر است تا هیچکس نباشد، بعضیها این را طرح میکنند که چه تضمینی وجود دارد. در دورهی قبل، اقلیتی که در مجلس بود، هیچ برآمد و تاثیری نداشت. حالا چه تضمینی وجود دارد که این اقلیتی که اینبار از اصلاحطلبان وارد مجلس میشود، بتواند منشا اثری باشد؟
ببینید ما حالا سوال را یک طور دیگری مطرح میکنیم. مجلس ششم که اکثریت از آن اصلاحطلبان بود، آن هم به هر حال خروجی خیلی درخشانی نداشت. اساساً زاویه طرح سوال به نظر من غلط است. موضوع این است که در عرصهی رقابتهای دموکراتیک و اساساً در حوزهی رقابتهای انتخاباتی، ما هیچ راهی جز این نداریم. ولو اینکه در تعداد اندکی از کرسیها بتوانیم رقابت بکنیم. اگر قرار بر این باشد که تصمیم بر عدم شرکت باشد و تحریم باشد؛ این به نظر من سادهترین کار است. اینکه انسان بتواند در یک عرصهای رقابت بکند، به هر تعداد که باشد، اکثریت بیشتری را به خودش اختصاص بدهد؛ طبعا ارزشمندتر و موثرتر است و قابل اتکا و اعتناتر است. ولی حالا اگر این اکثریت بدست نیامد، مفهوم آن، این نیست که حتی از آن اقلیت مورد اعتنا که مورد تایید هم میتواند باشد، دست کشیده شود. این نکته را در بحث فعالیتهای دموکراتیک انتخاباتی نباید از نظر دور داشت.
آقای عطریانفر، در بیانیهی آخر اصلاحطلبان که اعلام شرکت محدود کردند، نکتهای به چشم میخورد که به نظر من سوال برانگیز است. آنجا از اصلاحطلبان به عنوان یاران خاتمی اسم برده شده. این تاکید آیا رابطه با آقایان هاشمی و کروبی را به نوعی تغییر داده شده و محدود اعلام میکند. چرا فقط از آقای خاتمی نام برده شده است؟
تاکید روی شخصیت جناب آقای خاتمی، دلالت بر نفی شخصیت و تاثیر و جریانسازی آقای هاشمی ندارد. علت اینکه تاکید میشود روی شخصیت آقای خاتمی، به این دلیل هست که به هر حال در ۸ سال دوران اصلاحات، محور عملیاتی کردن متدها و نگاههای اصلاحی به محوریت آقای خاتمی تعقیب میشده. در حالیکه همه میدانند و جناب آقای خاتمی هم خودشان بر این قضیه اذعان دارند که اساساً مقدمات جریان اصلاحی در دولت آقای هاشمی ریخته شد. و اگر امروز ما همهی نیروهای خوبمان را در حوزهی اصلاحات، یاران آقای خاتمی بدانیم، حتماً و مطمئناً عقلای سیاسی ایران بر این باور هستند که آقای خاتمی هم جزو یاران هاشمی است. و آقای خاتمی از درون تشکیلات فکری، سیاسی، اجرایی دورهی سازندگی و دورهی مدیریتی که آقای هاشمی در کشور حاکمیتی داشته و نقش داشته، بیرون آمده است. همه میدانند که آقای خاتمی یکی از نیروهای موثر دولت آقای هاشمی رفسنجانی بوده. از این بابت تاکید روی آقای خاتمی و شخصیت ایشان، نه تنها دلالت بر نفی آقای هاشمی نیست بلکه تاکیدی است بر نقش پایدار، تاریخی و اثربخش شخص آقای هاشمی رفسنجانی.
به عنوان سوال آخر چرا آقای خاتمی ناگهان سفرهایی را که به شهرستانها داشتند قطع کرد؟ به هر حال این سفرها در طیف اصلاحطلبان یک تحرکی بوجود آورده بود و سفرهای ایشان به نوعی انتخاباتی تلقی میشد. چطور ناگهان این سفرها متوقف شد؟
استفاده از ظرفیتهای آقای خاتمی در سفرهای استانی، به هر حال به لحاظ عقل و تدبیر سیاسی، زمانی میسر بود و مورد نظر بود که در یک حوزهی اکثریت نیرومند موجود انتخاباتی، ما امکان رقابت میداشتیم. ولی الان که به هر حال به نظر میآید در هر شرایطی که انتخابات به نفع اصلاحطلبان جریان پیدا میکند و پیروزیهایی را در حوزهها بدست بیاورند، ما نهایتاً از اقلیت خارج نخواهیم شد؛ این احساس وجود دارد که استفاده از ظرفیت آقای خاتمی چیزی بر توان و پیروزی اصلاحطلبان نخواهد افزود و حجم تواناییها و قابلیتهایی که در حوزههای استانی و شهرستانی و حوزههای کوچک وجود دارد، کفایت میکند و نیازی به استفاده از ظرفیت آقای خاتمی نیست.
این یک نکته است، نکتهی دیگر هم به هر حال آقای خاتمی به عنوان یک شخصیت سیاسی و یا به عنوان یکی از چهرههای ممتاز نظام سیاسی ایران، به هر حال ناراحت و دلگیر است. توقعش این نبود که چهرههای شاخصی را ردصلاحیت کنند. به خصوص کسانی که بصورتی منتسب به دولت ایشان بودند.
***
از آقای بیژن حکمت میپرسم این نوع حضور اصلاحطلبان که به بخش بزرگی از ردصلاحیتها تن دادند و حضور حداقلی را در مجلس پذیرفتند، چه تاثیری در روند مبارزات دموکراتیک در ایران خواهد داشت؟
من فکر میکنم اصلاحطلبان در دوراهی خیلی مشکلی قرار گرفتند. همینطور که آقای آرمین چند روز پیش در مقالهی خودشان نوشته بودند، اگر اینها در این انتخابات شرکت نکنند، امکان شرکتشان در انتخابات ریاستجمهوری هم کمتر میشود و پروژهی حذف آنها از صحنهی سیاسی و یا دستکم از صحنهی انتخاباتی، افزایش پیدا میکند. ولی اگر در یک انتخاباتی شرکت بکنند و شرایط هم درست همین باشد که تمام بازیها از پیش تعیین شده و فقط بحث بر سر انتخاب چهرههای دست دوم و سوم اصلاحطلبان است؛ عملاً این موضوع به استحالهی اصلاحطلبان میانجامد و این به هیچوجه از نقطه نظر رشد مبارزات دموکراتیک در ایران، امر مثبتی نیست. بنابراین من فکر میکنم که درست این بود در این انتخابات شرکت نمیکردند و در صحنهی سیاسی باقی میماندند و برای اینکه دوباره حضور انتخاباتی خودشان را به حاکمان، تحمیل بکنند، مبارزه میکردند.
همانطور که خودتان استدلال کردید، اگر عدم شرکت اینها موجب اعلام غیرقانونی بودنشان از جانب حکومت بشود، آنچه که در مورد نهضت آزادی و دیگران اتفاق افتاد؛ به نظر شما آیا اینطور نمیشد که باید برگردند و از نقطهی عقبتری آغاز کنند؟
بستگی دارد که شما آن نقطه را کجا بگیرید. اگر یک چنین حادثهای پیش بیاید در عین حال به معنای این خواهد بود که مجبور هستند سیاستهای روشنتری را در قبال حاکمیت و به هر حال در قبال تمام سیستم جمهوری اسلامی انتخاب بکنند و در پروژهی اصلاحی خودشان عمیقتر بشوند و به معنایی رادیکالتر بشوند و این به نظر من یک پیشرفتی خواهد بود در جریان دموکراتیک.
همینطور که میبینید نهضت آزادی امروز با مواضعی که اتخاذ میکند در مورد انتخابات آزاد، با نهضت آزادی چندین سال پیش قابل مقایسه نیست. اگر اصلاحطلبان هم میتوانستند به چنین نقطهای برسند و در این نقطه اصرار بکنند که خواهان انتخابات آزاد هستند و نه فقط انتخابات رقابتی محدود، به نظر من این پیشرفت مهمی است در صحنهی سیاسی ایران میبود.
آقای حکمت، سوال اینجاست که وضعیت فعلی نهضت آزادی را شما چطور دارای پیشرفت میبینید. نهضت آزادی که بعد از انقلاب در این کشور وزیر داشت، نخستوزیر داشت، الان تقریباً در موقعیت یک اپوزیسیون غیرقانونی دارد ادامه میدهد.
من با سی سال پیش آنها را مقایسه نکردم. مواضع نهضت آزادی، یکی در مورد جنگ بود، یکی در مورد انتخابات. طبیعتاً کسانی که مواضع دموکراتیک اتخاذ میکنند در این کشور، بیشتر و بیشتر مورد هجوم قرار میگیرند و شما این مطلب را در مورد دانشجویان، در مورد تمام تشکلهای نیمه سیاسی که امروز در ایران وجود دارند و در مواضع دموکراتیک، حقوق بشر و آزادی انتخابات پافشاری میکنند، میبینید. بنابراین تنها پس کشیدن از یکسری مواضع دموکراتیک و به قول معروف مواضع اعتدالی گرفتن برای پیشرفت دموکراسی در ایران، کافی نیست.
|