۲۹ سال پس از انقلاب
مردم از انقلاب و پس از انقلاب میگویند
مریم محمدی
۲۲بهمن ۱۳۸۶، دقیقاً ۲۹ سال از انقلاب بهمن میگذرد. انقلابها، همیشه مخالفان و موافقان خود را داشتهاند. به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی سعی کردیم تماسی داشته باشیم با نظریات مخالفان و موافقان انقلاب و عمدتاً کسانی که در انقلاب شرکت داشتهاند. لازم به توضیح است، نام کسانی که در مخالفت، صحبت کردهاند، به خواست خودشان، مستعار انتخاب شده است.
نخست آقای حمیدی ۵۴ ساله دلایل شرکت خود در انقلاب را برای ما میگوید. او مهندس مکانیک است و مدتی را هم در زندان سیاسی بسر برده است:
عدم آزادی، فقر و نکبت و بدبختی را در جامعه میدیدم، به این خاطر همراه مردم در مبارزات آنها شرکت کردم.
برای حل کدام مشکل به انقلاب پیوستند؟
مهمترین مسالهی من، انسانیت بود و زندگی کردن. یعنی میخواستم حق زندگی داشته باشم. حق زندگی انسانی. هم فقر بود، هم عدم آزادی حرف زدن، آزادی تماس گرفتن، تشکیل اجتماعات دادن... مثلاً در دانشگاه، ما نمیتوانستیم گروههای خودمان را تشکیل بدهیم. نمیتوانستیم حقوق صنفی و سیاسی خودمان را تعقیب بکنیم.
آقای حمیدی از زمینههای نارضایتی خود و اینکه کی و چگونه از انقلاب ناامید شد، سخن میگوید:به لحاظ اقتصادی اگر بخواهیم بررسی کنیم، روز به روز وضع مردم بدتر میشود. همه چیز گرانتر میشود. اصلاً نمیشود اطمینان کرد که امروز نسبت به فردا، نرخ اجناس چطوری است. از نظر سیاسی، خب در گذشته ما انتخابات به آن صورت نداشتیم، الان هم که داریم، حتی کوچکترین نظر مخالف حاکمیت نمیتواند به مجلس بیاید. میبینیم که همه را رد صلاحیت کردند.
از نظر فرهنگی، فقر و فحشا به مراتب زیادتر از گذشته شده و هر روز در کوچه و خیابان میتوانیم نمونههای آن را ببینیم. به هر صورت فکر نمیکنم با این اوصاف ما جامعهی خوبی داشته باشیم. شما نگاه کنید با دانشجویان چه میکنند. با زنان چه میکنند. با کارگران چکار میکنند. با اقلیتهای مذهبی مثل دراویش دارند چکار میکنند. با بهایی و غیره که دیگر هیچ. تقریباً چند سال بعد از انقلاب، دیگر کلاً ناامید شدیم. وقتی شروع کردند یواش یواش تمام دوستان و یارانمان را یک به یک از بین بردند.
خانم رضایی معلم پاکسازی شده، ۵۶ ساله:
وقتی که انقلاب شد من حدود ۲۷-۲۸ساله بودم و در گروههای چپ بودم. در وهلهی اول، موضوع تبعیض در جامعه بود. تبعیض طبقاتی، نرسیدن به طبقهی کارگر و روستایی که در ظاهر وجود داشت و در باطن نبود و بعد از آن هم برای من حقوق زنان بود. برای اینکه فکر میکردم آزادی برای زنها در جامعه نبوده. فکر میکردم به یک آزادی میرسیم. به آزادی حق انتخاب، به یک جمهوری آزاد. ولی خب متاسفانه نشد.
در مورد اینکه کی از انقلاب ناامید شد میگوید؟
خیلی زودتر از اینکه انقلاب بتواند موفق شود کاملاً آن شکست را دیدم. آن شکست را در ۱۲ فروردین دیدم که رای به ما تحمیل شد و گفتند به جمهوری اسلامی باید رای بدهید. یعنی تنها انتخاب را گذاشتند.. از آن موقع ناامید شدم و با شکست روبرو شدم.
گرچه او تلاش برای انقلاب را با همان زمان کنار نگذاشت:
نه، بودم و کنار نگذاشتم. و تا همین لحظه هم به هر شکلی که قدرت داشته باشم، دلم میخواهد که باز هم برای نجات کشور مفید واقع بشوم،. فکر میکنم مثل بیماری هستم که در آخرین روزها و در وخیمترین اوضاع بیماری قرار دارم ولی تلاش میکنم که زنده باشم. مثل همان است. هیچ فرقی برای من ندارد.
آقای صمدی ۵۷ ساله، انقلابی دیروز، ناراضی امروز، پناهندهی سیاسی در خارج از کشور:
مهمترین هدفهای انقلاب بهمن از دید من این بود که ما میخواستیم فشار پایین بیاید. ما میخواستیم که نه فقر، بلکه ثروت در جامعه تقسیم بشود. در همسایگی من یک دانشجو بود، او را فقط برای سلام و علیک با آدمهای سیاسی به زندان برده بودند و از زندان که بیرون آمد به مواد مخدر روی آورد. ما میخواستیم همهی این مسایل تمام شود. میخواستیم به راحتی تنفس کنیم. میخواستیم در کنار همدیگر بگوییم و بخندیم، جشن بگیریم و شادی کنیم ولی رفته رفته، همه چیزمان تبدیل به عزا شد.
و او هم از دلایل و زمان بروز نارضایتی در خود سخن میگویند:
سرخوردگی من از انقلاب بهمن از زمانی شروع شد که لیست بلند بالای اعدامها را بیپروا در روزنامهها میزدند. اصلاً گوسفند اینگونه قربانی نمیشد که خیل عظیم و گلهای سرسبد جامعهی ما، به سینهی دیوار گذاشته میشدند و با افتخار هم نوشته میشد که ما امروز ۲۰۰ نفر را کشتیم. ما امروز ۳۰۰ نفر را اعدام کردیم و این هم اسامی آنها. از آنجا سرخوردگی من از انقلاب بهمن شروع شد.
خانم تهرانی ۶۶ ساله:
خانهدار بودم، خانوادهی ارتشی بودیم. بچهها شرکت میکردند ولی من، نه. خیلیها فکر میکردند اگر انقلاب شود، آن عیبهایی که در جامعه هست، برطرف میشود. ولی نشد؛ شاید هم اضافه هم شد.
به نظر شما که در انقلاب شرکت نداشتید، چه کارهایی قرار بود انجام بشود، که نشد؟
آن وعدههایی که داده بودند، آن کارهایی که قرار بود بکنند، جوانها ریخته بودند توی خیابان و میخواستند آنها انجام بشود، با آن دلخوشی، خب وعده ها انجام نشد دیگر. مثلاً میگفتند گرانی وجود دارد، فساد هست و یا مثلاً چیزهای دیگری هست؛ بیکاری... اگر هم بوده، اینها الان چند برابر شده است. و این نظر خیلیها هست؛ نه اینکه مخالف باشند با این رژیم، هر رژیمی که باشد، باید خواستهای مردم را برآورده کند.
الان هر دفعه که انتخابات میشود، وعده میدهند، وعید میدهند ولی هیچ کدام عملی نمیشود و شاید هم بدتر از آن چیزی که میگویند، بشود. آن آزادی را که میگویند، محقق نمیشود. بیکاری بیشتر جوانها را عذاب میدهد. این بیکاری باعث میشود که فساد و اعتیاد زیاد شود، معتاد زیاد شود؛ مرکز تمام این ناراحتی و نارضایتی مردم، بیکاری است. این را باید به گونهای جمع و جورش کنند. چون اگر این موضوع جمع و جور بشود؛ خیلی چیزها ممکن است برطرف شود.
خانم روحانی ۴۶ ساله است و مادر دو فرزند:
من به عنوان کسی که در انقلاب، شاید نقش خیلی کوچکی داشتم، آن موقع فکر میکردم، دارم به این دلیل انقلاب میکنم که بعد از این انقلاب شاید حقوق انسانی، بتواند اینجا پایهگذاری بشود. یکی از آن چیزهایی که خود من میخواستم این بود که در کشور من آزادیهای برابری با حقوق مردان، آزادیهای انسانی، و از نظر اقتصادی، به نوعی شود که من بتوانم در آن، راحت زندگی کنم.
از او که در زمان انقلاب ۱۶ ساله بود میپرسم که این اهداف و آرمانها را چگونه بدست آورده بودند؟
خب، آن موقع شرایطی از نظر سیاسی و اجتماعی بوجود آمد که یکسری آگاهیها در ذهن ما، شکل گرفت. آن موقع ما یکسری چیزها را میدیدیم، مادرانمان را میدیدیم و شرایط جدیدی را که پیش آمده بود. و به اضافه اینکه یکسری شرایط محیطی هم شاید بود. یکسری چیزها را ما حس کردیم، دیدیم و با آنها آشنا شدیم. یکسرس رابطههایی بوجود آمد که ما از طریق آنها آگاه شدیم و دیدیم که خیلی از مسائل میتواند آنگونه که ما میبینیم، نباشد و خیلی بهتر باشد. مثلاً اینکه مشکلات زنان و فقری که وجود دارد، چگونه باید از بین برود. اینها در ذهن ما بود. ولی الان هیچ کدام از اینها نیست. اولین چیزی که رعایت نمیشود و مهم است، مسالهی اقتصادی است و همه چیز خب، از اینجا پایهریزی میشود. به خصوص نسل جوان، به خاطر مسالهی اقتصادی دارد تمام حقوقشان پایمال میشود، به انحراف کشیده میشوند و باعث شده که نسل جوان ما هرز برود و یک نسل کاملا سطحی بشوند. چیزهای دیگری هم هست که خیلی مهم است، آزادیهای سیاسی است که وجود ندارد. اینجا می آیند مسائل دیگری مثل حجاب را عمده میکنند که اصلاً جزو مسائل اصلی ما نیست.
آقای نوروزی ۵۰ ساله، علل و انگیزههای شرکت خود در انقلاب را توضیح میدهد:
من حدوداً ۱۹ سالم بود. من خودم روستازاده هستم و ما فقر را در روستا خیلی خوب احساس کرده بودیم، بیشتر جنبهی عدالتطلبی انقلاب مورد نظرمان بود. همان وقت پنج قسمت زندگی ناچیزِ کارگر را خودشان میگرفتند و یک قسمت را هم به کارگر میدادند و این خیلی ناعادلانه بود. ما در روستا اینها را میدیدیم. مثلاً همان موقع که انقلاب پیروز شد، ما به روستا رفتیم و خوانین را بیرون کردیم و زمینها را گرفتیم تقسیم کردیم و به مردم دادیم. بالاخره آن موقع هم، اندیشههای سوسیالیستی، بر کل افکار جامعه، حاکم بود. میخواهم بگویم اندیشههای چپ در قشری از روحانیت ما، طیفهای مذهبی ما رسوخ کرده بود.
از او که در انقلاب، پیش از آزادی در پی عدالت بود، سوال میکنم که اکنون چه فکر میکند؟
من الان میخواهم این جمله را از شریعتی نقل کنم که اگر در یک جامعهای آزادی بود ولی عدالت نبود، بدانید که در آن جامعه، آزادی هم در کار نیست. اگر در جامعهای، عدالت بود ولی آزادی نبود؛ بدانید که دربارهی آن عدالت هم دروغ میگویند. من خیلی خلاصه میتوانم بگویم که، سوسیال دموکراسی، بهترین نسخهای است که میشود برای این جامعه پیچید.
آقای زمانی، کارشناس ۵۶ سالهی بازنشستهی مخابرات که در انقلاب فعال بودهاند از نوع حضور و نگاه و ایدههای خود سخن میگویند:
من در آن مقطع صرفاً مذهبی و دقیقاً گوش به حرف امام بودم و سعی میکردم کتابهایی از چندین طیف مختلف را هم که مطالعه میکردم. ولی از لحاظ مطالعات بیس (پایه) نوشتهها و آثار دکتر شریعتی و مطهری را بصورت کامل مطالعه میکردم.
او در تعریف این انقلاب میگوید:
این انقلاب از لحاظ ایده و نو بودنش، انقلابی است که با انقلابهای دیگر خیلی تفاوت داشت. هم الهی بودن آن، هم مردمی بودن مطلق آن و هم نوع رهبریت آن. نوع رهبری، منهای اینکه یک رهبری مذهبی کامل بود، از یک موقعیت کاریزماتیک دقیقاً بالایی برخوردار بود. و با هیچ رهبری قابل مقایسه نیست. در هر صورت میخواستم بگویم که در خود اسلام هم، طی مدتی که از غیبت امام زمان میگذرد، ما چنین شخصیتی نداشتیم.
مهمترین دستاوردهایی را که موجب پشتیبانی کامل او از نظام و انقلاب است میپرسم؟
اولین نکته، آن بازگشت به خویشتن خویش است. آن خویشتن اسلامی و ملی که ما از قدیم داشتیم. حداقل آن اینست که بعد از اسلام، این دو تا عجین شده بودند با هم، یعنی ملیت ما و اسلامیت ما. از لحاظ علمی بخواهیم اگر بگوییم در علوم مختلف، در علوم ریاضی ما شیخ بهایی داشتیم، خواجه نصیرالدین طوسی داشتیم، درعلم نجوم، ما خیام را داشتیم، ابوریحان بیرونی داشتیم. اینجا اینها را از فرهنگ ما سعی میکردند یک جورهایی حذف کنند که ما ندانیم که این گذشتگان را داشتیم. یا ابوعلی سینای ما که هنوز هم که هنوز است به او محتاج هستند.
در صنایع یکی از اولین مواردی که میشود گفت که خیلی هم مهم بود، مسالهی «ژیگلورها» بود. تکنولوژی «ژیگلورها» بود. این تکنولوژی را جهاد دانشگاهی ما توانست بسازد. چیزی که در انحصار و سهچهار کشور، انگلستان و آمریکا و روسیه و یک کشور دیگربود ما ساختیم و پنجمین کشور جهان بودیم.
با وجود اینکه درمحاصره اقتصادی هستیم، اولین کاری که کردیم این موشکی است که الان به فضا فرستادند. این درست است که ایران با دنیا در تعامل است، اما اینکه یک کشوری با این همه انحصار و محدودیت میآید و چنین کاری را انجام میدهد، اینها چیزی نیست جز اینکه ایرانی مسلمان یا مسلمان ایرانی میتواند! کما اینکه قبلاً هم توانسته است. ما «ابن مقفع» را داشتیم که ماه مصنوعی ساخته بود! ولی الان الحمدالله ربالعالمین، داریم روی یک خط سیری میافتیم که من فکر کنم، ظرف بیست سال آینده، اگر مزاحمتهای بیخودی برای ما ایجاد نکنند، ما باید چهارمین یا پنجمین کشور دنیا در کل عرصهی تکنولوژی باشیم.
نظر او را در مورد اوضاع اقتصادی میپرسم و اینکه همه جا گفته میشود فشارهای اقتصادی بر مردم فراوان است.
واقعیات با آن چیزی که گفته میشود، با آن چیزی که نوشته میشود، فرق میکند. اما از طرفی هم در کشوری که جنگ بوده، در کشوری که عوامل مختلف اقتصادی دیده میشود بحث وجود تورم، خب یک بحث طبیعی است. خوشبختانه قیاس اگر بخواهیم بکنیم با زمان شاه هم، به هیچوجه خدا شاهد است، قابل قیاس نیست. من در روستاهای مختلف بودم. من در روستاهای اطراف یزد بودم، در روستاهای اطراف مشهد بودم، اینها جاهایی بود که زمان شاه، قحطی مطلق داشتیم. اما الان خوشبختانه این حالت نیست. وقتی کمیتهی امداد امام ایجاد میشود، حداقل نزدیک به ده میلیون در قالب دو سه میلیون خانوار را میتواند پشتیبانی بکند، این خیلی مسائل را حل میکند.
البته این مطلوب ما نیست. مطلوب ما این است که انشاالله کار به جایی برسد که هر ایرانی بتواند روی پای خودش بایستد. اما این مطلوب، زمانی ایجاد میشود که همهی مسائل جانبی دیگر، نرمال باشد.
از او در مورد گسترش فرهنگ فساد اجتماعی و فردی میپرسم؟
وقتی ما وارد عرصهی انقلاب میشویم، باز هم بحث فرهنگی چیز دیگری است. انقلاب فرهنگی را نمیتوانید همزمان با سایر موارد انقلاب جلو ببریم. چون آن با حرکت انسان، با رفتار انسان، با کردار انسان، با گفتار انسانها، و اصلاً مستقیماً با انسان سر و کار دارد. بقیه هم همینطوری است. ولی این، تنگاتنگ است. خب انسان موجود پیچیدهای است، به این سادگی عوض نمیشود. باید سالها و حتی سالیان سال بگذرد تا یک تحول فرهنگی، در یک جامعهای مشهود بشود.
از او دربارهی گلهها و شکایاتی که از جانب رهبران مذهبی جامعه، نسبت به لاابالیگری جوانان میشود، میپرسم جوانانی که اغلب، بعد از انقلاب متولد شدهاند.
در رابطه با آن جوانانی که میفرمایید، یک زمانی- زمان طاغوت - میگفتند که همهی مردم ایران، بیحجاب هستند، درحالی که درصدی از مردم که بیحجاب بودند، در خیابان بودند. درصد بسیار بالایی که باحجاب بودند وقتی که زنها در زمان انقلاب، پا به عرصهی اجتماعی گذاشتند و وارد خیابانها شدند، دیدند که اصلا بیحجابها در مقابل باحجابها، همان زمان پهلوی، شاید به یک درصد و دو درصد هم نرسند. منظورم ازحجاب، چادر نیست. حجاب حفظ کرامت زن است به معنای درست آن. هم جسمی میتواند باشد و هم روحی، تواماً میتواند باشد. الان این حالت نمیخواهم بگویم صددرصد است، نه. میتوانم بگویم به دلیل سهل انگاری که نسل اول انقلاب، امثال بنده داشتیم، نتوانستیم یا نخواستیم یا مشغول بودیم وفرصت نشد نسل آنها را با این انقلاب - البته نه همهی آنها، بخشی از آنها را – هماهنگ کنیم.
بسیاری از این جوانان ما، خدا میداند که حرف دلشان با حرف زبانشان، خیلی فرق میکند. یعنی اگر فیلمهای۲۲ بهمن را ببینید، باز هم متوجه میشوید که وقتی جمعیتهای میلیونی در این شهرهای مختلف و به خصوص تهران می ریزند در خیابان؛ باز درصد بسیار بالایی از این جمعیتها، همین جوانان هستند؛ خواه دختر، خواه پسر!
از قشرهای مختلفی هم هستند، یعنی همان دختری هم که به قول خودمان موهایش را بیرون گذاشته است، او هم می آید شرکت میکند.
|
نظرهای خوانندگان
همه نظرات واقعی و ملموس بودند غیر از این نظر آخری آقای زمانی کارشناس مخابرات .البته حق هم داره چون هنوز داره از این راه نون میخوره .یکی نیست به این اقا بگه این انقلاب جز نکبت و بدبختی و فقر و فحشا و اعتیاد و بی ایمانی ارغوانی برای مردم نیاورد .. حساب همشون اون دنیا با خدا
-- فریاد خاموش ، Sep 24, 2008 در ساعت 01:59 PM