رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۰ دی ۱۳۸۶

فرصتها و تهدیدها برای دو جریان سیاسی در انتخابات ایران

واروژ میناسیان

دو ماه مانده به آغاز مهمترین رقابت سیاسی در سال 1387، نبض حساس هشتمین دوره انتخابات مجلس ایران را دو جریان محافظه‌کار و اصلاح‌طلب به ضربان انداخته‌‌‌اند. حضور گسترده و غیرمنتظره رهبران بلندپایه اصلاح‌طلب و جنب وجوش پنهان رهبران محافظه‌کار برای در اختیار گرفتن اکثریت کرسی‌های مجلس، مهمترین وقایع پیش‌بینی‌ پذیری است که هیجان آن تا پایان سال‌جاری همراه جامعه خواهد بود.

بازخوانی موقعیت هریک از جریان‌های تاثیرگذار در انتخابات و تجزیه و تحلیل فرصت‌ها و تهدید‌های پیش‌روی هریک از آن‌ها در ترسیم فضای رقابتی و تبلیغاتی آیندهِ کاندیداهایِ وابسته از یک‌سو، و گسترش نگاه رای‌دهندگان‌ از وضعیت جریان مورد حمایت و رقیب از سوی دیگر، می‌تواند مهمترین هدف این نوشتار باشد. آن‌چه که در پی می‌آید نگاهی کوتاه به موقعیت دو جریان اصلاح‌طلب و محافظه‌کار در انتخابات آتی مجلس است.

فرصت‌های اصلاح‌طلبان

1- تبدیل‌شدن اصلاح‌طلبان به اقلیتی تاثیرگذار درمجلس هشتم، این فرصت را برای آن‌ها فراهم خواهد آورد تا هم زمان دو استراتژی را پیش ببرند.
الف: استراتژی منتقد هوشیار در برابر قوه مجریه.

ب: استراتژی رقیب قدرت‌مند در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم.

2 - فاصله زمانی بین انتخابات مجلس و ریاست جمهوری این فرصت را به اصلاح طلبان خواهد داد تا پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری به تجدیدنظر در برخی استراتژی‌های سابق خود پرداخته و ضعف‌های ساختاری سیستم درونی و برونی خویش را جبران کنند. این تحولات درونی در جبهه اصلاحات باعث می‌شود بدنه اصلی این جریان را میانه‌رو‌های معقول برعهده بگیرند.


3 - تجزیه و تحلیل نتایج انتخابات گذشته بیانگر این واقعیت است که نارضایتی مردم از اصلاح‌طلبان لزومآ به معنای رضایت آن‌ها از محافظه‌کاران نیست. به همین دلیل، جلب آرای بی طرف‌ها از سوی محافظه‌کاران در انتخابات مجلس هشتم بعید به نظر می‌رسد.

محافظه‌کاران می‌دانند اگر مردم مشارکت فعالانه داشته باشند، احتمال پیروزی آن‌ها کاهش خواهد یافت. چنین موقعیت نهفته در رفتار انتخاباتی مردم، می‌تواند بهترین فرصت برای اصلاح‌طلبان باشد تا از این طریق به احیای بخش قابل‌توجهی از موقعیت از دست رفته خود در مناسبات قدرت دست بزنند.

تهدید‌های اصلاح‌طلبان

1- نارضایتی مردم از تجربه 8 سال حکومت اصلا‌ح‌طلبان، مهم‌ترین تهدید پیشِ‌روی آنان محسوب می‌شود. فضای عمومی جامعه هم‌چنان بر این باور است که اصلاح‌طلبان به وعده‌ها و شعار‌های خود عمل نکرده‌اند. در سال‌های اخیر اصلاح‌طلبان اغلب در پاسخ به این انتقاد، سنگ اندازی‌های جناح مقابل را دلیل اصلی ناکارآمدی خود معرفی کرده‌اند، اما تا به امروز شواهد مشخصی از جریان‌هایی که مانع اصلی خدمت آن‌ها بوده‌اند را افکار عمومی معرفی نکرده‌اند.

2- سیاست زده کردن جامعه و تبدیل شدن روزنامه‌ها به احزاب و روشنفکران به سخن‌گویان یک حزب، تهدید دیگری است که هم‌چنان در سازمان سیاسی اصلاح‌طلبان به‌چشم می‌خورد. اصلاح‌طلبان پیش از محافظه‌کاران نوع جدیدی از سطحی‌نگری و پوپولیسم را رواج دادند، تنها تفاوتش در مدرن بودنش بود. وقتی روزنامه‌نگاران نقش روشنفکران را ایفا می‌کنند و روشنفکران درصدد توجیه علمی شعارهای حزبی برمی‌آیند، نوعی ازپوپولیسم شکل می‌گیرد که بدیل آن را محافظه‌کاران نیز می‌توانند خلق کنند، همان بدیلی که توانست مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم را ازآن خود کند.

3- به‌نظر می‌رسد، بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب هم‌چنان گرفتار این منطق تاریخی هستند که خود را به واسطه جناح مقابل تعریف کنند. آن‌ها بیش از آن‌که معطوف به اثبات کارآمدی خود باشند، گرفتار نفی کارآمدی جناح مقابل هستند. سابق بر این برخی از اصلاح طلبان بر این باور بودند که بعضی از چهره‌های محافظه‌کار، اصلی‌ترین مانع پیش‌برد اصلاحات بودند، اما جامعه هیچ‌گاه نتوانست بفهمد که این شخصیت‌های متنفذ چه‌کسانی بودندکه نگذاشتند اصلاح‌طلبان شعار‌های خود را عملی سازند.

چنین مشیِ وابستهِ‌ به غیری اگر در شعار‌ انتخاباتی اصلاح‌طلبان دیده شود، تکرار همان اتفاقی خواهد شد که سابق بر این در دو انتخابات دیگر روی داده است.


4- در فضای پس از انتخابات مجلس هفتم و شورای اسلامی سوم، نوعی باور عمومی در مورد قطعی بودن شکست اصلاح‌طلبان و پیروزی محافظه‌کاران در انتخابات آتی مجلس هشتم درحال شکل‌گیری است که درصورت گسترش و تقویت، تهدیدی عمده برای اصلاح‌طلبان خواهد بود. این باور هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده است و اگر اصلاح‌طلبان نتوانند از عمومی شدن آن جلوگیری کنند و چنین باوری را تعدیل کنند، تهدیدات بیش‌تری متوجه آن‌ها خواهد شد.

5- یکی دیگر از مهمترین مسایلی که جریان اصلاح‌طلب را تهدید می‌کند، خطر رد صلاحیت گسترده کاندیدا‌ی این طیف از سوی شورای‌نگهبان است. در صورتی که این شورا بخواهد هم‌چون مجلس هفتم، اقدام به حذف چهره‌های شاخص این جریان در انتخابات کند، تجربه نشان داه است که حاکمیت این ظرفیت را دارد که با کمی تعدیل در نهایت به آن‌چه که می‌خواهد برسد.

فرصت‌های محافظه‌کاران

1- تکیه بر آمیزه‌ای از سنت و مذهب، پایگاه فکری قابل اتکایی برای محافظه‌کاران و مخصوصاً لایه سنتی آن‌ها ایجاد کرده است. برخلاف نومحافظه‌کاران که شیوه زیست آن‌ها سنخیت چندانی با تعالیم سنتی مذهب ندارد، اما محافظه‌کاران سنتی در شیوه زیست خود پای‌بند اجرای سرسخت تعالیم مذهبی هستند و همین مقبولیت آن‌ها نزد طبقات مذهبی جامعه را افزایش داده است.

با اینهمه نمی‌توان با وجود رقیب قدرت‌مندِ نوگرایی در این جریان، اقبال فراوانی به اندیشه‌های بخش سنتی محافظه‌کاران در انتخابات تصور کرد.

3- وجود یک شبکه فراگیر، سراسری و فعال که به پیروی از لایه‌های بالای حاکمیت از محافظه‌کاران حمایت می‌کند، نقش مؤثری در پیش‌برد استراتژی‌های محافظه‌کاران در بزنگاه‌های سیاسی داشته است. محافظه‌کاران و مخصوصاً لایه نو‌گرای آن‌ها این اقبال را دارند که در حال‌حاضر، شبکه وسیع روحانیون، هیات‌های مذهبی و نیروهای بسیج در سراسرکشور از آن‌ها حمایت می‌کنند و در مقاطع حساسی چون انتخابات همیشه به نفع جریان بالادستی خود وارد صحنه شده‌اند.

4- تکیه بر بازار و منابع مالی متعدد از دیگرفرصت‌های پیش‌روی محافظه‌کاران است که درصورت استفاده بهینه از آن می‌توانند بخش‌هایی از جمعیت بی‌تفاوت و ناراضی کنونی را به سوی خود جلب کنند. در عین‌حال، اگر محافظه‌کاران بار دیگر اشتباه اوایل دهه هفتاد را تکرار کنند و صرفاً برای جلب حمایت موقتی و بدون برنامه‌ریزی، پول کلانی به اقتصاد تزریق کنند، حاصل آن جز ثروت‌مند شدن یک شبه عده‌ای مشخص و افزایش ثروت‌های بادآورده نخواهد بود که بار دیگر می‌تواند نارضایتی طبقه متوسط را تشدید کند.

5- در اختیار داشتن رسانه‌های جمعی به دلیل نبود رسانه‌های خصوصی قدرت‌مند؛ نظیر شبکه‌های تلویزیونی خصوصی و سلطه محافظه‌کاران بر رسانه‌های دولتی، این فرصت رابه آن‌ها داده است که افکار عمومی را تا حدی در راستای حمایت از خود بسیج کنند.

تهدید‌های محافظه‌کاران
1- مهم‌ترین تهدید پیشِ‌روی محافظه‌کاران را می‌توان روی‌گردانی قشر متوسط و مدرن جامعه یعنی دانشگاهیان، جوانان و روشنفکران نسبت به آن‌ها دانست. در دنیای جدید طبقه متوسط اصلی‌ترین نیروی محرکه تغییر و تحول در جوامع است.

2- اختلافات درونی، از دیگر تهدیدات پیشِ‌روی این جریان است. بین لایه‌های سنتی و مدرن محافظه‌کاران اختلافات نظری و عملی متعددی وجود دارد که با به قدرت رسیدن آنان جلوه آشکارتری پیدا کرده است. این شکاف در دهه 1370 در موفقیت اصلاح‌طلبان نقش مؤثری داشت.

3- استفاده از قانون و نظارت استصوابی، معضل دیگری است که محافظه‌کاران با آن مواجه هستند. احتمال بالا بودن رد‌صلاحیت‌ها، آن هم از یک طیف خاص این تصور را در افکارعمومی تشدید خواهد کرد که این جریان درصورت لزوم، قواعد بازی را به نفع خود تغییر می‌دهند و لذا رفتار آن‌ها قابل اعتماد و پیش‌بینی نیست. در هرحال، این ذهنیت هم‌اکنون وجود دارد که نظارت استصوابی عامل مهم راه‌ یابی محافظه‌کاران به مجلس بوده است. تکرار چنین مساله‌ای در انتخابات مجلس هشتم می‌تواند به قهر و حذف جریان‌های موثری منجر شود و موقعیت محافظه‌کاران نزد طبقه متوسط را متزلزل‌تر کند.

4- اگرمحافظه‌کاران نتوانند رضایت طبقه متوسط و مدرن را جلب کنند، همچنان با پارادوکس مشارکت دست به گریبان خواهند بود. منظور از این پارادوکس این است که آنان و مخصوصاً لایه سنتی آن‌ها، دارای درصد ثابتی از طرفداران هستند که همواره به آن‌ها رأی می‌دهند. بنابراین، پیروزی آن‌ها مستلزم مشارکت نکردن گسترده طبقات متوسط و بی‌تفاوت است، در حالی‌که این مساله، در بلندمدت به ضرر نظام سیاسی و مشروعیت آن است. بنابرین محافظه‌کاران از یکسو برای تضمین پیروزی خود ناگزیر باید مشارکت را کاهش دهند؛ ولی از سوی دیگر تکرار چنین امری می‌تواند مشروعیت نظام سیاسی را خدشه دار کند. راه برون رفت از این پارادوکس، جلب رضایت طبقات متوسط و مردم است و این امر، مستلزم عدول از برخی مواضع تند و نامتناسب با شرایط کنونی است که می‌تواند منجر به تهدید ماهیت وجودی محافظه‌کاران شود.

Share/Save/Bookmark