رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > تحکیم وحدت و بومرنگ سرکوب | ||
تحکیم وحدت و بومرنگ سرکوبابراهیم اسکافیبازیگران روی صحنه سرگردانند. صحنهی نمایشی که زمانی چشم جهانیان را خیره کرده بود، امروز دیگر رونقی ندارد. از خیل تماشاچیان که دیگر خبری نیست بماند، کارگردانی هم دیگر نیست. چه بر سر این گروه سرخوردهی نمایش آمده است. یا نمایش تکراری است یا صحنهگردان نمایش دیگر سودی از آن نمیبرد. اما این را چطور میشود به بازیگران سرمست بازی گفت؟ چه حالی دارند بازیگرانی که نه تماشاچی دارند، نه نقش جدید خود را خوب میدانند و نه دیگر کارگردانی از آنان حمایت میکند. دفتر تحکیم وحدت در طول فعالیتش فراز و نشیب بسیاری داشته است. البته ویژگیهای ثابتی هم بوده است، مثلاً همواره یک یا چند شخصیت سیاسی نفوذ کاملی در میان آنها داشته است، دورهای امام و محتشمیپور، در دورهای دیگر سروش و خاتمی و اکنون نیز نیروهای ملی مذهبی. آخرین نشست دفتر تحکیم در دفتر نشریه «نامه» ارگان نیروهای ملی-مذهبی برگزار شد. در واقع، دفتر تحکیم هیچگاه عاری از ایدئولوژی نبوده، فقط در طول زمان رنگ آن عوض شده است. از سوی دیگر ویژگی سیال بودن آن باعث شده است که هیچگاه در مقابل نتایج رفتارهای گذشته پاسخگو نباشد. بررسی عملکرد دفتر تحکیم وحدت موضوع این یادداشت است. تحکیم وحشت پس از انقلاب از میان تمام گروههای دانشجویی تنها یک گروه مذهبی و ضدامریکایی بود که نازدانهی حکومت شد. ویژگی خاص این گروه رابطهشان با کسانی بود که خود را منحصراً پیرو خط امام میدانستند. اگر دیگران از دیوار سفارت بالا میرفتند، کارشان نسنجیده و صدمه به انقلاب و میهن بود؛ اما وقتی انجمنهای اسلامی دست به کار شدند، انقلاب دومی بود که انقلاب اول را بیمه کرد. صدای مردم بود و چقدر هم بهجا. این را سیاسیون آن زمان میگفتند. البته نتایج بسیاری هم داشت، از یک طرف دولت لیبرال کنار رفت، زمینه برای انقلاب فرهنگی آماده شد و از همه مهمتر این که ایران به استقلال یا انزوای کامل سیاسی رسید. بدینگونه بود که دههی نخست انقلاب انجمنهای اسلامی یکهتاز فعالیتهای سیاسی یا به عبارتی بهتر سرکوب در دانشگاهها شدند. قلع و قمع تشکلها، اخراج استادان دگراندیش و از همه مهمتر، اسلامی کردن دانشگاه کار راحتی نبود. با انقلاب فرهنگی در واقع با یک تیر سه نشان زدند، هم فعالیت سیاسی را تعطیل کردند، هم نظام آموزشی را دگرگون کردند و هم استادان دگراندیش را خانهنشین کردند. با تعطیلی دانشگاه به جهانیان نشان دادند نظام انقلابی ارزشهایی دارد بسیار فراتر از علماندوزی در دانشگاه. سناریوی برخورد با دیگران کاملاً روشن بود، اگر خط امامی بودند که باید به نمایندگی انحصاری آن میپیوستند. اگر هم نبودند که فعالیتشان تضعیف خط امام بود و توطئهی مخالفان انقلاب. پس وظیفه انقلابی ایجاب میکرد که در مقابل آن بایستند. این سناریو بعدها به «خودی و غیرخودی» معروف شد. مخالفان سازندگی با درگذشت امام، زلزلهی در فضای سیاسی ایران رخ داد که دفتر تحکیم وحدت هم از آن بینصیب نبود. جناح چپ اسلامی که با ابزار انجمنهای اسلامی همه را کنار زده بود خودش کمکم دچار همان بلایا شد. از مناصب انتصابی با حکم حکومتی حذف شدند و برای مناصب انتخابی هم شورای نگهبان وظیفهی خود دید که با نظارت استصوابی «خودی و غیرخودی» را از هم جدا کند و اجازه ندهد انقلاب به دست نامحرمان بیفتد. رد صلاحیت پیروان خط امام که خود زمانی مأمور تصفیهی دیگران بودند، نشانهی بارزی از تغییر اوضاع بود. تحکیم وحدت در این دوره با حمایت از کوپنیسم موسوی، کارشناس اقتصاد و منتقد برنامههای اقتصادی هاشمی شد. اما او در دور دوم ریاست جمهوریاش به طبرزدی، رییس دفتر انتخاباتیاش که خود زمانی عضو دفتر تحکیم وحدت بود، این اجازه را داد که تشکلی موازی با انجمنهای اسلامی در دانشگاهها ایجاد کند. از آنجا که فقط تشکلهای اسلامی اجازهی فعالیت داشتند، این بار «انجمنهای اسلامی دانشجویی» تشکیل شدند. «انجمنهای اسلامی دانشجویان» تمام تلاش خود را برای حذف این تشکل جدید انجام دادند، اما در نهایت این خود طبرزدی بود که با چرخش 180 درجهای از شعارهای «امام خامنهای» و «آیتالله هاشمی» در «پیام دانشجوی بسیجی» به سمت «انتخابی کردن رهبری» و «تغییر قانون اساسی» موجودیت این تشکلهای نوپا را با مشکلی حاد روبرو کرد. همراهان اصلاحات دوم خرداد زلزلهای فکری در انجمنهای اسلامی به وجود آورد، آنان که تا آن زمان برای تثبیت حاکمیت تلاش میکردند با گفتار انتقادی خاتمی روبرو شدند. دانشجویان دفتر تحکیم وحدت خود را خالق حماسهی دوم خرداد میدانند زیرا خاتمی پس از دعوت تحکیم وحدت به شرکت در انتخابات، وارد صحنه شد و نخستین سخنرانی انتخاباتیاش را در مراسمی ایراد کرد که این دانشجویان برگزار کرده بودند. اما تحکیم وحدت از روی ناچاری و با اهدافی سراغ وی رفت که با آنچه هویت اصلاحات را بعداً تشکیل داد، هیچگونه نسبتی نداشت. آنها گلهمند بودند که چرا تنها یک گروه خاص خود را حامی ولایت فقیه میداند و به سفارش آیتالله صانعی به سراغ کسی رفته بودند که در امریکاستیزیاش تردیدی نباشد. گزینهی آرمانی آنان میرحسین موسوی بود که بیشتر به انصار حزبالله شباهت داشت تا اصلاحطلبان. حادثهی مهم اوایل دوران اصلاحات مصاحبهی خاتمی با سیانان بود که در آن رییسجمهور وقت با احترام از تمدن امریکایی و ملت امریکا سخن گفت. انجمنهایی که اشغال سفارت را بخشی از شناسنامهی خود میدیدند و وظیفهی ملی-مذهبی خود میدانستند که هر ساله در سالگرد این واقعه با سوزاندن پرچم امریکا و مشتهای گرهکرده شعار مرگ بر امریکا سر دهند، دچار بحران هویت شدند. ابتدا از سوزاندن پرچم امریکا خودداری کردند، کمکم سوزاندن آدمک عمو سام را هم کنار گذاشتند و در نهایت گرامیداشت این روز را به دیگران واگذار کردند. شاید این دوران را بتوان تنها دورانی دانست که دفتر تحکیم وحدت نه تنها اقدامی برخلاف منافع ملی انجام نداد، بلکه به تدریج مدافع ارزشهای مدرنی شد که هیچ نسبتی با مرامنامه و سابقهاش نداشت. عزاداران کوی دانشگاه پس از فاجعه 18 تیر تحکیم بنا داشت که رهبری اعتراضات دانشجویی را بر عهده بگیرد. اما دانشجویان معترض یا حاضر نبودند قیمومیت تحکیم را بپذیرند یا اصلاً تحکیم را نمیشناختند. دفتر تحکیم دو نقش اساسی در فاجعهی کوی دانشگاه بازی کرد. یکی این که انگشت اتهام تندروی را به سوی هواداران طبرزدی نشانه برود که میخواستند اعتراضات را به خارج از دانشگاه بکشانند و دیگر آن که بیتوجه به آن که هیچ یک از خواستههای معترضان برآورده نشده است، بر مطالبات آنان بیفزایند به گونهای که اگر حاکمیت به آن تن میداد در حقیقت انقلاب سومی رخ داده بود. مدیر مسؤول «سلام» از خیر انتشار آن گذشته بود و حرفی دربارهی آن نمیزد، شاید به درستی فهمیده بود دوران آن تمام شده است. اما رفع توقیف از این روزنامه در صدر مطالبات دفتر تحکیم قرار داشت. سرانجام هیچ یک از مطالبات که برآورده نشد؛ هیچ، کمکم جای شاکی و متهم عوض شد. خیالپردازی هویت مدرن دفتر تحکیم چندسالی بیشتر طول نکشید، میانهروی چندان با روحیهی وارثان اشغال سفارت سازگار نبود. زمزمههای عبور از خاتمی شنیده شد. روشن نبود آن سوی خاتمی چیست، اما آنچه واضح بود: حاصل این شعار، از دست رفتن اندک پشتیبانان آنان در حکومت بود. فشار از بیرون و بیدرایتی از درون کمکم باعث بروز انشعاباتی در درون تحکیم وحدت شد. ابتدا به علامه و شیراز تقسیم شدند و بعد از آن به شاخههای دیگری چون مدرن و دموکراسیخواه و غیره. با تشدید فشارها بر تحکیم، تهماندهی عقلانیت نیز از این مجموعه رخت بربست و مواضع آنها تنها جنبهی واکنشی به خود گرفت که از دو حال خارج نبود یا مانند تحریم انتخابات علیه دموکراسیخواهی بود، یا مثل طرح رفراندوم 60 میلیونی قانون اساسی، خیالپردازانه و غیرعملی. مخالفان اصلاحات به خوبی از دفتر تحکیم در انتخابات ریاستجمهوری استفاده کردند، آنها هم با تحریم انتخابات و حمله به اصلاحطلبان، خواسته یا ناخواسته، نقششان را به نحو احسن بازی کردند. رودررو با نسل اول با آمدن احمدینژاد، بومرنگ سرکوبی که نسل اولیه تحکیم وحدت به راه انداخته بود کاملاً به سمت تحکیم بازگشته است. اگر زمانیها تحکیمیها با پاسخ به گزینشهای حکومت، صلاحیت دانشجویان غیرخودی را برای کار و ادامه تحصیل رد میکردند، حالا خودشان ستارهدار میشوند تا پشت دیوار دانشگاهها بمانند. اگر زمانی دست به تصفیهی استادان دانشگاه میزد، حالا معترض تصفیه شدن دانشگاهها هستند. زمانی انجمنهای اسلامی به هیچ تشکلی اجازه نمیدادند فعالیت سیاسی بکند، اما حالا یکییکی این تشکلها تعلیق میشوند و برای کوچکترین فعالیتی باید از مسؤولان اجازه بگیرند. اگر زمانی تحکیم وحدت هرگونه ندای مذاکره با امریکا را درگلو خفه میکرد، اکنون برخی از آنان با صدای امریکا حرف میزنند. طرفه این است که تحکیم وحدت اکنون دولتمردی را در مقابل خود میبیند که اتفاقاً از خود آنهاست. از گوشه و کنار پیامهایی مبنی بر پایان رسیدن نمایش به گوش میرسد اما بازیگران صحنه گوششان بدهکار نیست. اگر زمانی عموم روشنفکران و سیاستمداران نقطهی اوج نمایش، اشغال سفارت را تحسین میکردند، امروزه اجماعشان بر این است که دانشجویان بهتر است ناظر و منتقد صحنهی سیاست باشند، نه بازیگر اصلی نمایش. چون بازی، بازی خطرناکی است. |
نظرهای خوانندگان
نگارنده در مورد تحکیم و انجمن ها صحبت کرده انگار که تحکیم حزبی بوده که اعضا یا استخوان بندی ثابتی داشته در صورتی که کلا تشکب های دانشجویی سیال هستن و بر خلاف ده سال پیش که دانشجوی سال دهم لیسانس انحمنی وجود داشت الان دیگه با تغییرات قوانین آموزشی تقریبا دیگه اعضا خیلی سریع تغییر کردن. مقایسه تحکیم دهه 60 با الان اصلا موضوعیتی نداره. من نمی خوام دفاع یا قضاوتی کنم فقط نگاه کردن به تحکیم به عنوان موجودیتی ثابت رو قبول ندارم
-- محمد ، Dec 16, 2007 در ساعت 05:50 PMبه گمانم نگارنده احتمالا به دلیل عدم آشنایی به ساختار انجمن های اسلامی دانشگاه ها و ساختار دمکراتیک آنها در سال های اخیر تنها خواسته با پر رنگ کردن نقش دانشجویان قدیمی در تحکیم وحشت که اتفاقا قسمت اعظمی از یه قول نگارنده "صلاحطلبان" را تشکیل می دهند و عملکردشان کوچکترین ارتباطی به دانشجویان کنونی ندارد به محاکمه فعالین کنونی دانشگاه ها بپردازد. جمله هایی همانند "هویت مدرن دفتر تحکیم چندسالی بیشتر طول نکشید" بیشتر به طنز می مانند و نگارنده تنها دلیل آن را در تحریم انتخابات که همگام با بسیاری از شخصیت ها برجسته مانند اکبر گنجی، شیرین عبادی، احمد زیدآبادی و ... بود می یابد و توضیحی در مورد رفتارهای مثال زدنی و مدرن دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در دفاع از حقوق بشر و نقد دولت نهم نمی دهد!
-- رامین ، Dec 16, 2007 در ساعت 05:50 PMنگارنده نباید فراموش کند که آن زمانی که "انجمنهای اسلامی به هیچ تشکلی اجازه نمیدادند فعالیت سیاسی بکند" زمانی بود که اصلاح طلبانی که نگارنده از رای نیاوردن آنها ناراضی است در راس هرم تحکیم بوده است وگرنه دفتر تحکیم امروزی تساهل خود را در مقابل گروه های رقیب سیاسی در دانشگاه ها با موضع گیری هایش در قبال بازداشت دانشجویان مارکسیست در 16 آذر امسال نشان داد.
چرا شما تحکیم وحدت را به عنوان کلی در نظر می گیرید که این کل فاعل و مفعول و متاثر و ... است . منظورم از این سوال این است که در کشوری مثل ایران تشکل ها شخصیت محور تر اند و کل گرفتن یک شخصیت که خود جزئی از کل است> آیا اشتباه نیست؟ متشکرم.
-- آرش ، Dec 16, 2007 در ساعت 05:50 PMجالب است که این حزب مفلوک و فرومایه ای که اینهمه به آن تاخته اید همان جنبش دانشجویی در بعد از انقلاب نام دارد که نهایتا 4 سال در دانشگاه حضور دارند و تنها صدای جدی دفاع از ازادی و حقوق بشر لا اقل در دوسال اخیر دولت نهم بوده اند واقعا مقایسه اتفاقی که در 28 سال پیش رخداده و وصل کردن آن به امروز خنده دار است. . تحکیمیان امروز در ان زمان که تحکیمیهایی به قول شما بومرنگ برخورد بودند در شکم مادرانشان و یا در کودکستان بودند و نمی دانستند 20 سال بعد امثال شماقرار است آنها را به عملکرد 20 سال پیش گروهی دیگر پیوند زند. و جالب است اگر به عملکرد روشنفکران که به قول شما اجماع بر سر مسئله جنبش دانشجویی کرده اند اما از ترس عدم ارایه مجوز به کتابهایشان از جمعهای دانشجویی فرار می کنند نیز پرداخته شود و مسئله بعدی عدم اطلاع کامل و نااگاهی نگارنده از وضعیت جنبش دانشجویی است چرا که اگر ذره ای اشنایی با مسائل داشتید و یا دستی بر آتش، ملتفت می شدید که همان دفتر نشریه نامه هم از بیم اقدام نیروهای امنیتی تا 1 ساعت قبل از اغاز برنامه اعلان عمومی نشده بود و حال شما وضعیت امنیتی دانشجویان در داخل را با عبارات کارگردان و نمایش و از این دست می نوازید. مسئله نهایی هم همان است که آقاجان دانشجویان را چه به کار سیاسی درستان را بخوانید و بگذارید مملکت پیشرفت کند. نگارنده به بیان واضح تر می توانست بگوید ای تحکیم وحدتی ها که در دهه 60 انهمه جنایتکار بودید حالا خوبتان شد احمدی نژاد دارد همان بلا را سر خودتان می اورد اما توضیحا عرض می شود دانشجویانی که در دهه 60 عضو تحکیم بوده اند در حال حاضر 50 سال دارند و اعضای فعلی تحکیم میانگین سنی 25 سال دارند
-- علی ، Dec 16, 2007 در ساعت 05:50 PMهویت انجمن های اسلامی در دانشگاهها مربوط به بعد از انقلاب نبوده که با تغییر گفتمان تحکیم به گفتگو با آمریکا از بین رود و به دهه های 40 و50 بر می گردد زمانی که افرادی چون بازرگان در انها فعال بودند. بهتر است کمی تاریخ مرور کنید
-- علی ، Dec 17, 2007 در ساعت 05:50 PMبومرنگ سرکوب را همان اصلاحطلبانی پرتاب کرده بودند، که تحکیمی های امروزی آنها را تحریم کردند.و حال که شکست خوردند بوم رنگ نفرت و کینه توزی را پرتاب میکنند.
-- میلاد ، Dec 19, 2007 در ساعت 05:50 PMحنیف یزدانی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم از تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری به عنوان نقاط ضعف عملکرد تحکیم وحدت نام برد و در این باره گفت: «اعضای امروز دفتر تحکیم وحدت هیچ نسبتی با عملکرد کسانی که سفارت را تسخیر کردند و یا زمینه انقلاب فرهنگی را آماده کردند، ندارند و بر خلاف نظر خانم ابتکار و آقای شکوری راد نه تنها آن دوران را دوران طلایی جنبش دانشجویی نمی دانند بلکه معتقدند دهه ۶۰ سیاه ترین و تاریک ترین زمان در تاریخ دانشگاه از تاسیس تاکنون بوده است. ما امیدواریم روزی بتوان جزییات تسخیر سفارت و نتایج آن در مسائل داخلی و عرصه جهانی را منصفانه و حق مدارانه بررسی کرد تا سره از ناسره مشخص شود».
لینک خبر :
http://www.autnews.info/archives/1386,09,0006557
بسیار متنی درخور و قابل بود و باعث مسرت ما از این تحلیل جامع، به طور کل نه تنها دفتر تحکیم بلکه هیچ تشکل دانشجویی نباید برود به سمت ایدئولوژیک شدن و کسب قدرت و یا دخالت در امر سیاست، چون در هر صورتی انتهای این اتوبان به اقتدارگرایی میرسد، حال چه جنبش چپ باشد و سوسیال و چه راست باشد و لیبرال و محافظه کار !
متاسفانه دوستان تحکیمی هنوز هم در مالیخولیایی خود ساخته اند و حاضر به پذیرش این موضوع نیستند.
به نظر من جنبش دانشجویی باید به جای سیاسی کاری و مجمع اعتراض و شورش و حرکات رادیکال بودن برود به سمت دانش افروزی سیاسی و کسب معرفت عملی در تجربه حرکتهای جمعی، تا بتواند از این مفر نیروهایی که تحلیلی درست و میانه رو از تحولات پیرامون ( از سیاست گرفته تا حتی مسائل جنسی)دارند را تحویل جامعه بدهد و نه افرادی تندرو و رادیکال که خود نمیدانند چه میخواهند و چه میگویند، را با القابی پرطمطاق نماد جنبش دانشجویی ایران کنند، افرادی که به راستی اگر حمایتهای رسانه های غرض ورز نبود، حتی در همان کشورهای آزاد هم به عنوان رادیکال و تندرو شناخته میشدند.
در پایان شمارا دعوت میکنم که 3 مقاله نحقیق من را به عنوان یک فعال سابق دانشجویی در تحلیل این جنبش مطالعه و در صورت امکان بازنشر کنید.
از مسئولین زمانه هم تقاضا دارم که این رویه مثبت خودشان را ادامه بدهند و در صورت امکان، این امکان را بدهند که منتقدین هم بتوانند در این بحث شرکت کنند.
با سپاس / مصطفایی
آسیب شناسی جنبش دانشجویی / نگاه نو
http://negaheno.wordpress.com/2007/
11/20/danesshjoo/
انحراف از جنبش دانشجویی/ نگاه نو
http://negaheno.wordpress.com/2007/
11/23/enherafazjonbesh/
رسالت جنبش دانشجویی/ نگاه نو
http://negaheno.wordpress.com/2007/
-- مصطفایی ، Dec 19, 2007 در ساعت 05:50 PM11/23/resalatejonbesh/