رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران ديپلماتيک > ریزشهای جدید در صف حامیان دولت | ||
ریزشهای جدید در صف حامیان دولتمهرداد توانافردتحلیلگران در محافل سیاسی زنگ خطر جدیدی را برای محمود احمدینژاد و دولت وی به صدا درآوردهاند. این زنگ خطر مربوط به بحران هستهای در عرصهی خارجی یا بحران اجتماعی ناشی از سهمیهبندی بنزین نیست؛ ارتباط مستقیمی هم به گرانی كالاها و افزایش قیمت مسكن ندارد. زنگ خطر بحرانی جدید برای دولت نهم مربوط به عرصهی سیاسیست. در روزهای گذشته دولت احمدینژاد مرحلهای جدید از ریزش حامیان یا همراهان اصولگرای خود را تجربه كرد؛ دو عضو كابینه، و به تبع آنها طیفی از نمایندگان حامی در مجلس هفتم به رهبری احمد توكلی، را از دست داد و برای اولین بار با انتقادی صریح از سوی رییس قوهی قضاییه روبهرو شد. پیشینهی ریزش اولین بار نیست كه چنین اتفاقی در طول عمر دو سالهی این دولت میافتد. پیش از این هم بارها این دولت شاهد ریزش نیروهای نزدیک خود و جدا شدن تعدادی از حامیان، همفكران و نزدیكان اصولگرای خود از صف نیروهای حامی رییس جمهور بوده است. اگرچه این بار كار قدری دشوارتر است: یک نمایندهی بانفوذ مجلس به صف مخالفان پیوسته و رییس یک قوه نیز انتقادهای خود را علنی ساخته است. روند ریزش نیروهای سیاسی از دولت احمدینژاد را بخوبی با مرور یادداشتهای فاطمه رجبی، همسر غلامحسین الهام سخنگوی این دولت، میتوان رصد كرد. رجبی، كه در محافل سیاسی به عنوان سخنگوی غیررسمی حامیان احمدینژاد شناخته میشود، بارها در دو سال گذشته نام خود را با یادداشتهای تند و بیپروا علیه شخصیتهای مختلف سیاسی به رسانهها كشانده است. سخنگوی غیررسمی تا یک سال پیش، حملات نوشتاری همسر سخنگوی دولت احمدینژاد به هاشمی، خاتمی و كروبی محدود بود. او با ادبیاتی بیسابقه و افراطی خواستار برخورد رهبری با هاشمی، محاكمه و خلع لباس خاتمی و حذف سیاسی كروبی میشد و لبهی تیز انتقادهای خود را نیز متوجه اصلاحطلبان و فعالان سیاسی بین دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا میكرد. اما در عین حال، متعرض رؤسای مجلس و قوهی قضاییه و چهرههای شاخص جریان اصولگرا، هرچند كه منتقد دولت نهم بودند، نمیشد. اما در دومین سال دولت احمدینژاد، سخنگوی غیررسمی حامیان این دولت دایرهی انتقادهای صریح خود را تا حد زیادی گسترش داد. او بسیاری مقامهای رسمی نظام، از جمله هاشمی شاهرودی، رییس قوهی قضاییه، حداد عادل، رییس مجلس، ضرغامی، رییس صدا و سیما، علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، و محمدجواد لاریجانی، مشاور رییس قوهی قضاییه، را به صراحت و با ذكر نام مورد انتقاد شدید قرار داد و در كنار اینها، نهادهایی مانند صدا و سیما، مجلس، قوهی قضاییه و... را نیز خارج از دایرهی اصولگرایی و مانعی برای اهداف دولت احمدینژاد دانست. آستانهی خطرناک همین توصیف كوتاه نشان میدهد كه دولت نهم روند تدریجی ریزش نیروهای حامی خود را بهتدریج طی كرده و اكنون به آستانهی خطرناكی رسیده است. بانیان و حامیان این دولت بخوبی میدانند كه در نظام سیاسی ایران كاهش مداوم حمایتها و ریزش شدید حامیان سیاسی، حتا در بارهی یک مقام سیاسی، بهسادگی میتواند به جابهجایی او منجر شود، چه رسد به یک دولت كه بدون حمایتهای دستكم گروهی از نهادهای مختلف مذهبی، نظامی، اقتصادی و سیاسی امكان تداوم كار ندارد. با این حساب، شرایط به نحویست كه به اعتقاد برخی از ناظران، اگر حمایتهای صریح و مداوم رهبری نبود، این دولت برای ادامهی كار با مشكلات جدی مواجه میشد. تغییر چهارمین و پنجمین عضو این دولت در طول دو سال نشان میهد كه بحران تا درون كابینه نیز امتداد یافته است. به طوری كه اكنون به صراحت از وجود «یک محفل كوچک» از مشاوران و نزدیكان محمود احمدینژاد در درون دولت سخن گفته میشود كه قدرت واقعی را در دست دارد و دیگر وزیران و معاونان رییس جمهور عملا اختیار زیادی در حوزههای كاری خود ندارند. اظهارات اخیر یک مقام نظامی در حمایت از دولت نیز نشانهی خطرناک دیگریست كه احتمال مستمسک قرار دادن قدرت نظامیان، از جمله سپاه و بسیج، را برای جبران كاهش مشروعیت و ریزش نیروهای حامی دولت پررنگ میكند. مرزها مشخص میشوند جدال شدید رسانهای بین حامیان و منتقدان دولت، كه به دنبال بركناری دو وزیر كابینه آغاز شد و با انتقاد صریح هاشمی شاهرودی از بركناری وزیران و انتقاد متقابل مشاوران احمدینژاد به اوج رسید، نشانهای آشكار از این موضوع است كه موقعیت دولت به مرز منفصلی در عرصهی سیاسی كشور تبدیل شده و فضایی دوقطبی را پدید آورده است و رفتهرفته نیروهای سیاسی نیز ناگزیرند نسبت خود را با این مرز منفصل مشخص كرده و به سمت یكی از دو قطب حركت كنند. جدایی گروه حزب الله، اصولگرایان مستقل و طیف احمد توكلی در مجلس از صف حامیان دولت و آشكار شدن انتقادهای مسئولان قوهی قضاییه و رییس آن از رییس جمهور و وزیران وی، و در مقابل، تكرار حمایتهای صریح باهنر و طیفهایی از اصولگرایان از دولت، مسیری جدید در تحولات سیاسی ایران بودند كه بزودی توسط بقیهی بخشهای اصولگرایان نیز باید طی شود. آنها ناگزیرند پس از این نسبت خود را با دولت، عملكرد آن و تبعات این عملكرد روشن كنند و این موضوع هرچند ضروری اما به خودی خود دردسرساز خواهد بود. در طی یک دهه، نیروهای تحولخواه در ایران همواره به دنبال كوچک كردن دولت بودهاند. آنها بوروكراسی عریض و طویل دولتی را فسادخیز و ناكارآمد دانسته و حتا موفق شدهاند مقامهای عالی نظام و جریانهای اصولگرا را نیز برای دفاع از ضروت چنین تغییری قانع كنند. اما به نظر میرسد اكنون دولت نهم با مشكل جدیدی روبهرو شده است؛ آنها به وضوح میبینند به جای آنكه «بوروكراسی» دولت نهم كوچکتر شود، «حلقهی حامیان» این دولت هرچه میگذرد كوچکتر میشود. |