رادیو زمانه > خارج از سیاست > اروپا > مسکو دیگر بچهی حرفشنو نیست | ||
مسکو دیگر بچهی حرفشنو نیستمنوچهر هنرمندولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، از قالب تدافعی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درآمده و موضعی تهاجمی به خود گرفته است. مسکو دیگر آن بچهی حرفشنو نیست و هر روز به شکلی غرب را به چالش میکشد. ویژگی این "هل من مبارز"طلبی را به آسانی میتوان در عناوین خبری رسانههای بینالمللی در هفتهها و ماههای گذشته یافت.
«افتخار دارم دولتمردی از نسل جدید رهبران را به شما معرفی کنم. اصلاحطلبی که کشور خود را به اندازهی من دوست دارد. زمانی که من به دبیرستان میرفتم روسیه دشمن ما بود ولی اینک دوست ما است.» این سخنانی بود که جرج بوش در نوامبر سال 2001 و در حالی که دستش را روی شانهی ولادیمیر پوتین قرار داده بود خطاب به دانشجویان مدرسه "کراوفورد" ایراد کرد. ولادیمیر پوتین هنوز میهماننوازی خانوادهی بوش را از دست نداده است. ماه گذشته والدین جرج بوش در اقامتگاهشان در "کنبانک پورت" میزبانی او را به شام خرچنگ به عهده داشتند. لیکن با وجود این که هنوز آن سایهی شرم بر رخسارهاش باقی بود، در ورای آن چهرهی دیگری جای داشت که ژنرال "گنادی تروشف"، فرماندهی پیشین نیروهای روس در چچن، آن را "شخصیتی متفاوت، سرسخت و قلدری که سرپیچی از اوامرش را برنمیتابد" توصیف میکند. پوتین دیگر سخنانش را جویده ادا نمیکند. او در ماه فوریه گذشته امریکا را ابر قدرتی توصیف کرد که قوانین بینالمللی را زیر پا مینهد. زمانی چند پس از آن، هژمونی واشنگتن را همانند "رایش سوم" دانست و تهدید کرد که موشکهای روسی را به سوی اروپا نشانه خواهد رفت. در "کراوفورد" بوش او را به عنوان "رهبری که با همکاری با امریکا جهان را به سوی صلح و آرامش هدایت خواهد کرد" ستود، لیکن به جای آن، پوتین بهسرعت به معمار "قطب دیگر قدرت جهان" در برابر امریکا تبدیل شد. در خارج از مرزهای روسیه وی دست در دست رژیمهای منزوی قرار داد و همپیمان آنها شد. در داخل روسیه او شبیه به خودکامهای شد که با برپايی اپوزیسیون ساختگی، مخالفین خود را سرکوب و آزادی رسانهها را خفه میکند. چه چیزی در این میان تغییر کرد؟ چگونه یار گرمابه و گلستان بوش به ناسیونالیستی تبدیل شد که بیمحابا پاسخ "نه" میدهد و با مسلح کردن دشمنان آمریکا به او خیانت میکند؟ روسها بر این باورند که این گناه امریکا است. گرگی آرباتف، رئیس پیشین کمیسیون دفاع در پارلمان روسیه، دوما، بر این باور است که امریکا از اعتماد پوتین سوءاستفاده کرده و به او خیانت کرده است. وی میگوید: "ابتدا ایالات متحده نظر روسیه را نادیده گرفت و به عراق حمله کرد، سپس دستاندازی به حوزههايی را که منطقهی نفوذ روسیه قرار میگرفت چون بالتیک، آسیای مرکزی و قفقاز، و اوکراین را آغاز کرد. غرب به جای اینکه به نظرهای پوتین توجه کند، آغاز به هواداری از دشمنان وی کرد." استانیسلاو بلکوسکی، مدیر مؤسسهی استراتژیک در مسکو، میگوید: "به ناگاه دشمن به دروازه رسید و در حیاط خلوت روسیه آغاز به برپايی رژیمهای متمایل به غرب نمود." او میافزاید: "این رویدادها پوتین را دچار شوک کرد و نزدیکان او به وی هشدار دادند در صورتی که عکسالعمل نشان ندهد نوبت به او هم خواهد رسید. همزمان با این واکنشها، روسیه به ارزیابی مجدد روابط خود با ایالات متحده پرداخت. ویاچسلاو نیکونوف، دانشمند تحلیلگر و یکی از مشاوران دائمی کرملین، میگوید: "تصویری که پوتین از امریکا در مخیلهی خود ترسیم نموده بود پس از انقلابهای رنگین درهم شکست و خرد شد. واشنگتن بدون توجه به پشتیبانی روسیه، موضع خود را که غالباً خصمانه مینمود تغییر نداد. پس از آن باز کردن راه ورود به ناتو به روی گرجستان و اوکراین و زمزمهی احداث سپر موشکی در لهستان و جمهوری چک، هراس روسیه از محاصره شدن بهوسیلهی غرب را تشدید کرد." پوتین انبوهی از نقدینهی خزانه را به نیروهای مسلح روسیه اختصاص داده است. در این زمینه میتوان از اختصاص ١٨٩میلیارد دلار برای تولید نسل جدید موشکهای قارهپیما که قادر به عبور از سپر موشکی امریکا باشند یا ساختن ناوگانی از کشتیهای جنگی—که اگر برابر برنامه ساخته شوند توان نیروی دریايی این کشور را از نیروی دریايی اتحاد جماهیر شوروی بیشتر خواهد کرد—نام برد. نگرانکنندهتر از همه برای واشنگتن، فرصتطلبی روسیه از موج امریکايیستیزی است که پس از درگیری امریکا در عراق برخاسته است. پوتین نیز همانند سلف خود—اتحاد جماهیر شوروی—باب دوستی با ناراضیان جهان را گشوده است. وی علاوه بر پیشنهاد ساختن نیروگاههای اتمی به عربستان سعودی و برمه، با سوریه، ایران، و ونزوئلا سیستمهای موشکی و سلاح معامله میکند. وی پیش از سفر ماه پیش به امریکا، میزبان هوگو چاوز، دشمن شناختهشدهی جرج بوش در مسکو بود که طی آن قراردادی برای فروش ٣میلیارد دلار اسلحه با وی امضاء کرد. در ماه فوریه پوتین با سفر به خاورمیانه طرحهای امریکا برای دموکراتیزه کردن خاورمیانه را عملاً به استهزاء گرفت و با متحدان سنتی امریکا چون اردن و عربستان بازی کرد. اولگا خیشتانفسکایا، جامعهشناسی که در آکادمی علوم روسیه کار میکند، میگوید: "پوتین سیاستمداری است با همان رفتار و پندار سیستمداران اتحاد شوروی. او نیز به جهان مانند آنها مینگرد و با در دست داشتن علم امریکاستیزی به گرداگرد جهان سفر میکند." آیا همهی اینها بدان معنا است که پوتین میخواهد جنگ سرد تازهای به راه بیندازد؟ لزوماً خیر! به گفتهی ایرینا خاکامادا، معاون پیشین نخست وزیر، پوتین میخواهد که همتراز بوش با او رفتار شود. وی میگوید: "این امر مبدل به یک مسألهی شخصی برای او شده است. او میخواهد ثابت کند که امریکا نمیتواند مانند یک ابله با روسیه رفتار کند." "برابری و مساوات" در قاموس پوتین به معنای آن است که غرب از متکبرانه درس دادن دربارهی تاریخ یا انتقاد از وضع حقوق بشر در روسیه دست بردارد. روسیه بر این باور است که رفتاری شرمآور ندارد که از آن خجالت بکشد. وی خطاب به عدهای از اساتید میهمان که ماه گذشته از مسکو بازدید میکردند، گفت: "خارجیها اجازه ندارند که در ما احساس گناه بیافرینند." و با کنایه به بمباران ژاپن افزود "از هر چیز گذشته این ما نبودیم که سلاح هستهای را علیه غیرنظامیان بهکار بردیم." معنای دیگر برابری از دید پوتین آن است که مانند ترور رهبر چچن، زلیمخان یانداربیف، که در قطر پناه گرفته بود، روسیه هم مجاز است مانند امریکا با دشمنان خود برخورد کند. یک دیپلمات ارشد غربی در مسکو که مایل به افشای هویت خود نبود میگوید: "در یک کلام، اینها میگویند ما بازگشتهایم و شما دیگر نمیتوانید ما را این سو و آن سو برانید." کوتاه کلام آنکه، روسیه طالب احترام و عدم دخالت دیگران در مناطقی است که در پرگار نفوذ او قرار دارند. حتی اگر مانند گرجستان و اوکراین آنها را بیازارد. در حال حاضر ایالات متحده امریکا فضای زیادی برای مانور و ایستادگی در برابر جاهطلبیهای روسیه در اختیار ندارد. چون به همراهی آن کشور در شورای امنیت سازمان ملل برای تحریمهای مربوط به پروندهی هستهای ایران نیازمند است. خوشبختانه عوامل دیگری در این معادله وجود دارد که کار را به درگیری رویارو نمیکشاند. پیشنهاد پوتین به امریکا در اجلاس آخر سران هشت کشور صنعتی که در آلمان برگزار شد، دائر بر توسعه و استفادهی مشترک از پایگاه رادار "کابالا" واقع در شمال آذربایجان به جای احداث سپر موشکی در اروپا را میتوان به مانند شاخهی زیتونی شمرد که پوتین به بوش هدیه کرد. همچنین نباید از یاد برد که وی در سفر قبلی خود به امریکا اطمینان داده بود که نظر وی با "بسیاری از نگرانیهای امریکا" در مورد برنامهی هستهای ایران مشترک است. شاید پوتین به این نکته پی برده باشد که بخت همواره همراه او نیست و جاهطلبیهای او تنها به دلیل گرمی بازار انرژی نمیتواند صورت عمل به خود بگیرد. اروپا در پی آن است که با پیدا کردن منابع جدید برای تأمین انرژی خود از وابستگی خود در این زمینه به روسیه بکاهد. او همچنین به خوبی میداند که امریکا دیر یا زود گریبان خود را از عراق رها خواهد کرد. در آن هنگام پوتین و یا جانشین او به این نکته خواهند رسید که بزرگی و نیرومندی تنها با "نه" و "نییت" گفتن به خارجیها خلاصه نمیشود. |
نظرهای خوانندگان
تا حالا خیال می کردیم رادیو زمانه اصلا متوجه سیاست بین المللی نیست . چه عجب یک مطلب درست و حسابی چاپ کردید. موفق باشید
-- یک کاربر ، Aug 10, 2007 در ساعت 10:51 PMمطلب جالبي بود. اين که پوتين شديداً دلش مي خواهد که تحويلش بگيرند، آدم را به ياد سياستمداران وطني مي اندازد. باور کنيد اگر همين الآن جرج بوش و اروپايي ها يک کم به آخوندها احترام بگذارند و بقول معروف پيزر در پالانشان کنند، آنها شايد از انرژي هسته اي هم بگذرند. حسرت آدم به حساب آمدن و احترام داشتن به قدري در اين اسلاميون عميق است که حاضرند به خاطرش همه کار بکنند. حکايت پوتين هم همين است، انتظار دارد تحويلش بگيرند.
-- فريد ، Aug 11, 2007 در ساعت 10:51 PMمرسي از ترجمه ي خوب شما. منم با کاربر قبلي موافقم، از اين جور مقالات کاش بيشتر ميگذاشتين. اما آيا منظور نيويورک تايمز اينه که همه ي تقصيرها به گردن آمريکاست و پوتين بچه ي خوبيه؟ يعني اگه مثلاً جرج بوش با روسها خوب رفتار کنه پوتين ديگه آدم نمي کشه؟...
-- نسيم ، Aug 11, 2007 در ساعت 10:51 PMGood article1 thanks
-- Amin ، Aug 11, 2007 در ساعت 10:51 PMخطاب به نظر نسیم :
-- علیخانی ، Aug 11, 2007 در ساعت 10:51 PMبه نظر من این نشریه امریکائی در این گزارش مساله را از دید حود روسها نگاه کرده که رفتار خود را تغییر داده اند . اگر پای درد دلهای امریکائیها می نشست مساله صورت یکجانبه می گرفت . نخیر ! نیویورک تایمز فقط با دید رسانه ای کوشش کرده مساله را از نظر روسها مطرح کند که کار قشنگی است .
خوشحالم که مطالب جالب بین المللی هم دارید.
-- سنایی - غزنی افغانستان ، Aug 13, 2007 در ساعت 10:51 PMاین مطلب خیلی به دلم نشست و به خاطر مطالب افغانستان هم ممنونم