رادیو زمانه > خارج از سیاست > دین و مذهب > استفاده از "خیر" علیه "شر" نگرانکننده است | ||
استفاده از "خیر" علیه "شر" نگرانکننده استپدرام نراقیطی هفتههای گذشته، برنامههای مختلفی درخصوص رابطه ایمان و سیاست در رسانههای آمریکا مطرح شده است. از جمله این جلسات، نشست کاندیداهای ریاست جمهوری دمکرات و جمهوریخواه با سازمانهای "ایمانمحور" مانند کلیساها و مؤسسات خیریهای بوده است که به اعتقاد برخی در انتخابات گذشته در انتخاب شدن جورج بوش نقش مهمی ایفا کردهاند. اگرچه همواره این جمهوریخواهان هستند که اعتقادات مذهبی خود را به عنوان بخشی از مبارزات انتخاباتی مورد توجه قرار میدهند، اما طی هفتههای گذشته، دمکراتها نیز نشان دادهاند که برای ربودن بخشی از رأی مذهبیهایی که هماینک از سیاستهای بوش دل خوشی ندارند و به خصوص از سیاستهایی که به اشغال عراق و سه سال خونریزی مداوم انجامید ناراضی هستند، بیمیل نیستند. مذهبیهایی که اولویتهایشان فقرزدایی و رشد اقتصادی است. پیش از این سخنان جان ادوارز از کاندیداهای مطرح حزب دمکرات در "زمانه" منتشر شد و آنچه در زیر میآید سخنان باراک اوباما در اجتماعی از گردانندگان کلیساها و سازمانهای موسوم به "ایمانمحور" است. گفتوگویی با مجری برنامه "صبح آمریکایی" شبکهی سیانان که نشان میدهد موضوع مذهب در جامعه آمریکا چگونه در نگاه سیاستمداران این کشور منعکس میشود.
اول درمورد موضوعی کلیدی با هم دستوپنجه نرم میکنیم. فکر میکنید خدا در جنگ علیه تروریسم طرف چه کسی میایستد؟ آیا طرف سربازان آمریکایی است؟ من همیشه آبراهام لینکلن را در دوره جنگ داخلی آمریکا به یاد میآورم که میگفت ما نباید سؤال کنیم که آیا خدا طرف ماست یا نه بلکه باید این سؤال را مطرح کنیم که آیا ما طرف خدا هستیم؟ و من فکر میکنم این سؤالی است که همه ما باید ازخودمان بکنیم، درهر جدالی—چه سیاسی و چه نظامی—که آیا ما طرفدار دستوراتش هستیم یا نه؟ آیا ما در راه پیشبرد عدالت و آزادی هستیم؟ آیا از خواهران و برادرانمان حفاظت میکنیم؟ و این روشی که من خودمان را ارزیابی میکنم که کاری که میکنیم درست است یا نه؟ رئیسجمهوری (جورج دبلیوبوش) در مورد "خیر" علیه "شر" خیلی صحبت می کند. آیا با استفاده از چنین واژگانی موافقید؟ فکر میکنم در جهان شر وجود دارد. به گمانم وقتی هواپیمایی با ساختمان تصادف میکند و افراد بیگناه کشته میشوند شر است. خشونت و بیرحمی، هرجا که اتفاق میافتد، نماد شر است. فکر میکنم همه ما ملزم هستیم که هر جا چنین شری را میبینیم با قدرت تمام علیه آن اقدام کنیم. وقتهایی در تاریخ ما بوده است که لازم شده که وسایل جنگ را مهیا کنیم. فکر میکنم جنگهای داخلی آمریکا، جنگ عادلانهای بوده است. باور دارم که از بین بردن فاشیسم و مطمئن شدن از اینکه اروپا آزاد شود، کار درستی بود. چیز دیگری که در مورد آبراهام لینکلن جالب است این است در زمان جنگهای داخلی آمریکا به رسمیت شناختن این موضوع بود که اگرچه ما عادلانه در چیزی درگیر هستیم، به این معنی نیست که زمانهایی وجود ندارد که ما خارج از عدالت رفتار میکنیم. مثال ماجرای ابوغریب آشکارا چیزی است که باید از آن خجالتزده باشیم، حتی اگر موافق جنگ باشیم. من باور دارم گوانتانامو وتصمیم اینکه بدون اینکه مردم را بدون هیچ اتهامی در بازداشت نگهدارند، غیرعادلانه است. خطر استفاده از "خیر" علیه "شر" در مورد موضوع جنگ این است که تا آن حدی که باید، در مورد اقدامات خودمان منتقد نخواهیم بود و این چیزی است که من خیلی نگران آن هستم. میزبان جیم والاس، سردبیر مجله "سوجورن"(Sojourners): همانطور که میدانید طی سالهای گذشته آدمهای فقیر هم در فقر غوطهور بودهاند و هم در دام بحثهای سیاستمداران در مورد از بین بردن فقر گرفتار هستند. هر دو طرف یکدیگر را سرزنش میکنند. شما کسی هستید که درخصوص نوع جدیدی ازسیاست صحبت کردهاید. جوابهای قدیمی جوابگو نیستند و شکست خوردهاند. چه تصور اخلاقی و سیاسی میتوانید به عرصه بیاورید که به عنوان راه حل مورد توجه قرارگیرد؟ لطفاً به موارد مشخص اشاره کنید. نقطهی شروع ما باید همین باشد که بیان کردم، ما نگهدارندهی برادران و خواهرانمان باشیم. ما به عنوان بشریت به همدیگر متصل هستیم. وقتی کودکی درواشینگتن فقیر و ناموفق در مدرسه درس میخواند و هیچ چشماندازی برای آینده ندارد، این من را اندوهگین میکند. اگر یک بازماندهی جنگ در شیکاگو در ظرفهای آشغال به دنبال غذا میگردد و بیخانمان است چون ما به او خدمات لازم را بعد از اینکه به کشور خدمت کرد ندادیم، همه میهنپرستی ما را بیرنگ میکند. مسأله مهم این است که ما نسبت به افراد دیگر جامعه مسؤولیت داریم. و این مسؤولیتها نه فقط از طریق کلیساها، کنیسهها، مساجد و معابد، نه تنها فقط در خانواده خودمان، بلکه باید از طریق دولت نیز مورد توجه قرار گیرد. اینها بخشی از چیزهایی است که کشور فوقالعادهای را که در آن زندگی میکنیم ساخته است. ما مایل هستیم به استقلال و خوداتکایی خود ببالیم و اینها صفات مهمی هستند. ولی ما به این نقطه رسیدیم برای اینکه با هم اوج و فرود داشتیم. فکر میکنم این جانمایه آن چیزی است که طی سالهای گذشته در سیاستمان گم کردهایم. نقطه شروع ریاست جمهوری من این خواهد بود که این موضوع را احیا کنم و بگویم ما در همه زمینهها با هم هستیم. ایمان من بر این موضوع مستحضراست. تعهد اخلاقی من برای تحقیق این خواسته نیز از ایمانم نشأت میگیرد. حال چگونه ما تشخیص میدهیم چنین ایمانی را؟ چگونه مطمئن میشویم که چنین ایمانی زنده است و چیزی نیست که فقط در حرف زدن ما به کار رود؟... و این سخنان دقیقاً به چه معنایی است؟ اگر بخواهم مشخصتر صحبت کنم، میگویم آموزش برای من مهمترین گام برای رها کردن مردم از فقر است. بخشی از این رویکرد به خاطر این است که به خاطر آموزشی که دریافت کردهام امروز در نقطهای که هستم، ایستادهام. ما مسؤولیتهای فردی و اجتماعی داریم. گرایشات و رفتار من و یا هر رهبر و کارشناس مذهبی، بر چنین مسؤولیتهایی صحه میگذارد. درخصوص تعهدات و مسؤولیتهایی که دولت میتواند به عهده داشته باشد من به آموزش از سالهای طفولیت معتقدم. ما میدانیم که اگر یک دلار در آموزش خردسالان خود سرمایهگذاری کنیم، هفت دلار با کاهش تعداد افرادی که تحصیل میکنند صرفهجوبی خواهیم کرد. نمرههای خوانده افزایش مییابد، بزهکاری کاهش پیدا میکند و تعداد فارغالتحصیلان افزایش مییابد. به لحاظ اقتصادی، آمریکا سرزمین موفقیت است و این خیلی فوقالعاده است. ما میخواهیم مطمئن شویم که مردم در منافع اقتصاد جهانی شریک هستند. ------------------------------------- |