رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايران و اروپا > شترسواری مدنی، دولا دولا نمی شود | ||
شترسواری مدنی، دولا دولا نمی شودآسیه امینی، روزنامه نگار و فعال جنبش زنانAsieh.amini@gmail.comیك سوال ساده: " آیا شما به عنوان یك روزنامه نگار، موافق تخصیص پول دولتها (مثل پول دولت هلند) برای اموری مثل فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی هستید؟" این سوال ساده و نیز پیچیده ی یك خبرنگار هلندی است. او می خواهد بداند كه آیا فعالیتهایی كه دولتش در راستای توسعه فرهنگی در برخی از كشورها انجام می دهد آیا به نفع كشورهای مربوط و به طور مشخص تر فعالان آن كشورهاست یا به ضرر ایشان؟ این سوال به دنبال خودش سوالهای دیگری را می آورد كه تا بهآنها پرداخته نشود، پاسخ سوال ساده اول به دست نمی آید. سوالهایی از این دست: " دولت هلند چرا چنین پولی اختصاص میدهد؟" تفاوت پولی كه دولتها (مثل هلند) برای توسعه جامعه مدنی و دموكراسی در كشورهای جهان سوم و در حال توسعه هزینه میكند، با پول سازمانهای غیردولتی (مثل هیفوس)، چیست؟ سالهاست كه موسسه بزرگ بیبیسی با حمایت مالی دولت انگلستان، رسانههای مختلف و متنوعی را با زبانهای مختلف برای مردم همه جای دنیا از جمله فارسیزبانان مدیریت میكند. كسی در اینكه بیبیسی رسانه تحت حمایت دوبت انگلیس است شك ندارد، با این حال حتا منتقدان دولت انگلیس به این رسانه به عنوان یك منبع خبری و توزیع كننده اطلاعات، احترام میگذارند و حتا اگر به آن انتقاد هم داشته باشند، به چشم یك رسانه منتقد،با او رفتار میكنند. زیرا این موسسه، توانسته در طول زمان خود را به عنوان یك "رسانه" معرفی كند و حتا اگر به طور مستقیم یا غیر مستقیم در جهت اهداف و سیاستهای كشور بریتانیا قدم بردارد،در طول زمان و سابقه كاری اش هیچ دولتی به طور مستقیم نگفته كه بیبیسی برای برانداختن فلان نظام سیاسی تشكیل شده و بدین منظور دولت انگلستان برایش هزینه میكند. چه تفاوتی است بین دو موسسه فرهنگی و رسانهای كه توسط دو دولت انگلیس و هلند، هزینههایشان تصویب میشود؟ آیا این پاسخ كه بیبیسی امتحانش را پس داده و توانسته خود را به عنوان یك قدرت رسانهای جا بیندازد و فارغ از سیاستهای دولت انگلیس معرفی كند، قابل پذیرش و توجیه كننده است؟ یا موازنه قدرت بین دو دولت انگلیس و هلند، موازنه برابری نیست و نمیتوان این دو را در یك بوته مقایسه كرد؟ در این صورت آیا دولت هلند با تصویب چنین بودجههایی به دنبال كسب وزنه بیشتری از سهم قدرت در دنیایی است كه "اطلاعات" و "رسانه" در آن نقش كلیدی و تعیین كننده دارد؟ این پاسخ شاید از هر پاسخ دیگری توجیه كننده تر به نظر بیاید. واقعیت این است كه اختصاص بودجهای توسط یك دولت،بهتنهایی نمیتواند دلیلی بر مخاصمه آن كشور علیه دولت دیگر به حساب بیاید، البته به همین دلیل، بوی دوستی و رفاقتی نیز به مشام نمیرسد. گرچه طرح و برنامه اولیهای كه برای این بودجه در نظر گرفته شده بود به نظر دلایل منطقی كافی برای اثبات روابط دو سویه دوستانه داشت ( تصویر ایرانی آزادتر و دموكراتتر از یك رسانه تلویزیونی)، اما میدانیم كه این پول، برای آن تلویزیون هزینه نشد و بعد از گشت و گذار فراوان سر از چندین پروژهی بزرگ و كوچك هلندی- ایرانی در آورد. این نیز به خودی خود تا جایی كه به حیطههای فرهنگی و اجتماعی مربوط میشود، راهی برای توسعه تعاملات فرهنگی است. به عبارتی اصل بر برائت است و تنها به دلیل تخصیص بودجهای كه از دولت هلند بیرون آمده نمیتوان به آن اتهام دشمنی وارد كرد. اینجاست كه پاسخ سوال اول را می شود با كمی صراحت چنین داد كه "شترسواری دولا دولا نمی شود." اگر مساله گسترش تعاملات فرهنگی دو كشور ایران و هلند است چه نیازی به ورود دولت سومی است كه پیش فرضی برای اثبات دوستی اش وجود ندارد؟ و اگر مساله، ورود به پروژهای سیاسی است ، بنابراین فعالان ایرانی دخیل در این پروژه حق دارند كه از سیاستهای پشت پرده آن با خبر باشند. این میتواند یك مرز منفصل برای بودجه دولتیها و غیر دولتیها باشد زیرا سازمانهای غیر دولتی، حتا اگر در كار گسترش دموكراسی در دنیای غیرمدرن باشند، پیش فرض ساخت و پاختهای سیاسی در موازنه قدرت بر آنها وارد نیست. و اگر دولتهای سنتگرا یا در حال توسعه با كمی درایت و سیاست، با آنها برخورد كنند، قادر خواهند بود از این ابزار توسعه كه در بسیاری از كشورها قابل مصرف است، بدون پس زمینه طرح توطئه، بار خود را بچینند و سودش را ببرند. اما واقعیت كنونی كشور ما واقعیتی جز این است؛ در شرایطی كه ابر توهم و تو طئه بر جامعهای سایه می گستراند و هر رابطهای به براندازی تلقی میشود و هر گامی به سمت توسعه،محكوم است به فروریزاندن پلههای پیشین، حتا اگر بودجه دولتی دیگر در كار نباشد، حتا اگر توطئه همكاری با دولتی غیر دوست، دركار نباشد، حتا اگر هر تحقیقی و پژوهشی متهم نشود به تلاش برای تغییر سیاسی، باز بهانهای یافت خواهد شد كه فضای آزادی بیان و آزادی اندیشه بسته شود. زیرا این فضا اصولا با روحیه ی اقتدارگرایانه ی حاكم تناسبی ندارد. در همين زمينه: «در ايران بايد پشت پرده کار کنيد» |
نظرهای خوانندگان
(دوستی امریکا برای مردم دنیا دوستی ثابت نشده است)! مانده ام که چگونه می شود اثرات تلقینی تبلیغات ضد امریکایی حکومتی بعلاوه گروه های چپ اروپایی را از ذهن مردم پاک کرد. بیشترین کمک های برای پیشبرد دمکراسی در دنیا را امریکا می کند، چه مالی چه نظامی/ گر چه که شخصا آن را بی فایده دانسته و کشورهای اسلامی را فاقد پیش شرط های پذیرش دمکراسی می دانم/. در واقع این کشورهای اروپایی هستند که فقط نق نقص حقوق بشر را زده تا قراردادهای اقتصادی را برای خود سودمندتر کنند. چون کامنت را کوتاه نویسی می دانم، اجبارا خلاصه می کنم که مشکل را در بیرون جستجو نکنید. مشکل همانی است که خود نوشته اید (شتر سواری مدنی دولا دولا نمی شود) ما می خواهیم هم فعالیت کنیم، هم حمایت شویم و در عین حال حتی افراطی ترین عقیده مخالف هم ما را متهم به چیزی نکند. از همان اول انقلاب در مقابل هر حرکتی فورا رابطه با رژیم سابق را مطرح میکردند، همه بدنبال رفع این اتهام بودند.بعدا گروهای سیاسی را مطرح می کردند، همه فورا درصدد اثبات عدم وابستگی در می امدند. جامعه مدنی آقای خاتمی در مواجهه با دو تا متلک به جامعه مدینه النبی تغییر شکل داد و غیره. حالا هم این 15 میلیون/گر چه که سیاست هلندی اش را نمی توان نادیده گرفت/. گروهای افراطی مخالف دندانهای ما را شمرده اند. می دانند که اگر به هر چیزی گیر بدهند ما فورا دنبال رفع اتهام و عقب نشینی هستیم. باور کنید که اونها کاری ندارند که ما نفت داریم یا نه، اونها کار خود را می کنند، این نباشد بهانه ای دیگر. به عقیده من این ماییم که میبایست خودمان را تعریف کنیم و قادر به دفاع از خود و ارتباط ها خود باشیم مهدی هلند
-- مهدی ، Jun 2, 2007 در ساعت 12:53 AMآنچه پر واضح است اين چنين كمك هايي از طرف دول خارجي فارغ از اينكه واقعا بدست گروه هاي فعال ذي صلاح ايراني رسيده يا نه ، مستمسكي است براي زير ضرب قرار دادن مبارزان راه آزادي از طرف كاربدستان اقتدار گرا.
-- علي ، Jun 2, 2007 در ساعت 12:53 AMآن چيزي كه آزاديخواهان ايران مروز به آن احتياج دارند كمك مالي نيست بلكه قطع رابطه اقتصادي دولت هاي غربي با حكومت فاسد ايران است . خوب مي دانيم كه اين حكومت براي دوام خود بطور مداوم باج هاي گزافي به همين دولت ها ( اتفاقا دولت هاي كوچكتر )مي پردازد و غربي ها نيز عموما منافع خود را بر اخلاق و حقوق انساني ترجيح مي دهند . مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان
اعتبار بیان این خانم زیر سوال است، ایشان مصداق کامل هم از این خوردن و هم از آن است. به نظر من آدم معتبری نیست جدی نگیریدش.
-- محمد رضا صفا ، Jun 2, 2007 در ساعت 12:53 AMمهدی در کامنتش، کوتاه و مفید می گوید: نقص بزرگ من ِ روشنفکر، سنجشگر، تحلیلگرِ و ... ایرانی در موضع گیری های مان، همانا نبود ِ "من" است. همان "من" ی که فرسنگ ها با "منیت" فاصله دارد وخود را" فردیت" می نامد. من هم مثل مهدی به این باور رسیده ام که نوع ِ تفکرِ من ِایرانی، از نوع ِ "واکنشی" بودن فاقد "فردیت" است. من، چون برای اندیشیدن ِ"کنش"ی تربیت نشده ام و نمی خواهم هم تربیت شوم، پس در همان "منیت" می مانم و فقط می توانم بر پایه ی "منیت" ام واکنش کنم. ارجاعتان می دهم به بررسی فیلم 300 توسط محمود فلکی.
-- علی صیامی ، Jun 4, 2007 در ساعت 12:53 AMدر این مطلب، نویسنده به" واکنشی" بودن ِ واکنش ِ بسیاری از ایرانی ها به فیلم 300 وحس زخم خوردگی ِشان، واکنشی "کنشی" از "من" اش نشان می دهد. واکنش فلکی را در کاتاگوری واکنش از نوع "کنشی" می گنجانم، چون از "فردیت" نویسنده بیرون آمده نه از "منیت"ِ او.
توضیح بدهم که من با شیوه ی نگاه ِ مهدی به موضوعی خاص هم هویتی دارم نه با آن موضوع.
علی صیامی/ هامبورگ/ 4 ژوئن 2007