رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > میترسيم خرمشهر دوباره سقوط کند | ||
میترسيم خرمشهر دوباره سقوط کندامروز، سوم خرداد، سالروز آزادی خرمشهر در سال 1361 بود. این مناسبت، در روزنامههای چاپ تهران بازتابهای متعددی داشت. اما گویا اغلب روزنامهها از سر انجام وظیفه و کلیشهوار این موضوع را کار کرده بودند. هر روزنامه، یکی دو گفتوگو با فرماندهان جنگ به چاپ رسانده بود یا یاداشتی در باب آن حماسه منتشر کرده بود.
جای گزارشی از وضعیت امروز خرمشهر، پیگیری پروژههای عمرانی، بازگشت آوارگان جنگ و نظر مردم، بهویژه ساکنان شهر خرمشهر، و همچنین خاستگاهها و پیامدهای جامعهشناختی آزادی خرمشهر بشدت در این روزنامهها خالی بود. در این زمینه بین روزنامههای اصلاحطلب و محافظهکار، چپ یا راست، اجتماعی یا اقتصادی هم چندان تفاوتی نبود. ظاهرا روزنامهنگاری آسانگیر و تکرارشوندهی این سالها، که احتمالا در زیر فشارها و محدودیتها به این سو غلتیده، خواستار عمق و پیجویی چندانی در این گونه گزارشها نیست. اغلب روزنامهها یا یاداشتی واصله را به چاپ رساندند یا اولین ایدهای را که به ذهن میرسیده اجرا کردند: گفتوگویی سریع و سطحی با یکی از فرماندهان متوسط جنگ.
از يک عکس تا چند مصاحبهی گذشتهنگر روزنامهی ابرار فقط عکس صفحهی اول خود را به این موضوع اختصاص داد و زیر آن نوشت: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». روزنامهی اعتماد در صفحهی اول خود هیچ اشارهای به موضوع امروز نکرد اما در صفحهی پنج، دو یاداشت در این باره منتشر کرد: یاداشتی به قلم فرمانده نیروی هوای سپاه پاسداران با عنوان «جایگاه عملیات بیتالمقدس در استراتژی جنگ» و یاداشت دیگری با عنوان «گزارشی از مرکز فرهنگی خرمشهر».
روزنامهی اعتماد ملی چهار صفحه از صفحات داخلی خود را به ویژهنامهای در بارهی همین موضوع اختصاص داد. مطالب این ویژهنامه ازین قرار بودند: «گفتوگو با کمال خرازی»، «گفتوگو با سردار کوثری»، یاداشتی با عنوان «گفتهها و ناگفتههای فتح خرمشهر» به قلم سرلشکر غلامعلی رشید، گفتوگویی با وزیر دفاع با عنوان «استراتژی وزارت دفاع قدرتسازی دائمی است»، یاداشتی با عنوان «آمادگی دفاعی ارتش»، گفتوگویی با یکی از عکاسان جنگ، یاداشتی با عنوان «دست پدر»، و دو یاداشت دیگر با عنوانهای «خرمشهر حقیقت مقاومت» و «توانمندی دفاعی برای بازدارندگی». سمفونی ايثار روزنامهی دولتی ایران در صفحهی اول خود عکسی از گروه ارکستر سمفونیک منتشر کرد و زیر آن نوشت: «سمفونی ایثار به افتخار فاتحان خرمشهر». در صفحهی دوم، خبری از مراسم شب گذشته در تالار وحدت منتشر شده است که طی آن رییس جمهور از 42 تن از خانوادههای شهدا تقدیر کرده است. در انتهای این خبر آمده: «در ابتدای این مراسم، ارکستر سمفونیک تهران به رهبری مجید انتظامی، سمفونی ایثار را اجرا کرد». روزنامهی حیات نو تنها یک یاداشت، بدون ذکر نام نویسنده، به این موضوع اختصاص داد که «بازتابهاى جهانى آزادسازى خرمشهر» عنوان داشت.
ناگفتههای ديروز روزنامههای اقتصادی نیز مناسبت امروز را فراموش نکردند. روزنامهی دنیای اقتصاد گفتوگویی با رييس سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس منتشر کرد که «ناگفتههايی از پرونده اشغال و فتح خرمشهر» عنوان داشت. روزنامهی سرمایه نیز در صفحهی آخر خود یاداشتی منتشر کرد با عنوان «چهار احساس حماسهساز». و همچنین گفتوگویی با اميرعلی جواديان، عكاس فتح خرمشهر، با عنوان «عكسهايم صدام را به عقبنشينی واداركرد». اما روزنامهی رسالت در صفحهی فرهنگی خود، چهار یاداشت و گفتوگو را به این موضوع اختصاص داد. یاداشتی با عنوان «عجب حال و هوايى دارد اين شهر!»، گفتوگویی با سرهنگ رهبرى لايق با عنوان «همه دنيا دست به دست هم داده بودند تا خرمشهر آزاد نشود»، یاداشتی با عنوان «جهاد سازندگى و حماسه خرمشهر» و بالاخره یاداشتی به قلم سرهنگ پاسدار سيد على رضا هاشمى عليا با عنوان «تير را ما مىانداختيم ولى خدا بود که آنها را به هدف مىزد».
خرمشهر يعنی ما میتوانيم؟ سرمقالهی شرق نیز به موضوع آزادی خرمشهر اختصاص داشت: «الیس الصبح بقریب» به قلم صادق خرازی. در صفحهی اول روزنامهی کیهان عکسی سیاه و سفید منتشر شد از شادمانی مردم پس از آزادی خرمشهر و با عنوان «فتح خرمشهر یعنی ما میتوانیم». همین عنوان برای گفتوگویی با یکی از فرماندهان جنگ نیز در صفحهی ادب و هنر تکرار شد. همچنین یاداشت روز این روزنامه با عنوان «فتح الفتوح ایمان»، به موضوع امروز اختصاص داشت. در روزنامهی همبستگی نیز مطلبی منتشر شد با عنوان «آزادسازی خرمشهر به روایت یک سردار»، که گفتوگوییست با سردار حسین علایی. در روزنامهی مردمسالاری نیز یاداشت ویژهای چاپ شد با عنوان «آزادی خرمشهر ارمغان اتحاد ملی». عکس صفحهی اول روزنامهی آفتاب یزد هم به روز آزادی خرمشهر اختصاص داشت. در همین صفحه پیام وزیر دفاع به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر نیز درج شده بود. جنگ و مسجد نظاميان روزنامهی همشهری نیز ویژهنامهای چهار صفحهای با عنوان «روایت آزادی خرمشهر» منتشر کرد که شامل یاداشتهای «کلید بصره را ندادند!»، «نخلهای ایستاده، خرمای برحی و علفهای هرز»، «روزی نه مثل همه روزها» و «نیشکرهای خونین» و همچنین گفتوگوهایی با چند تن از فرماندهان جنگ میشد. روزنامهی جمهوری اسلامی نیز عکسی از مسجد جامع خرمشهر را در روز آزادی در صفحهی اول خود منتشر کرد و همچنین گفتوگویی را با یکی از فرماندهان ارتش پبه چاپ رساند. تنها همميهن از مردم سراغ میگيرد بازتاب آزادی خرمشهر در روزنامهی هممیهن را شاید بتوان یک استثنا در نظر گرفت. در اغلب صفحات امروز این روزنامه، به تناسب، تحلیل یا گزارشی در بارهی آزادی خرمشهر منتشر شده بود: در صفحهی تاریخ این روزنامه، یاداشتی کوتاه منتشر شد با عنوان «جنگ موضوعی تاریخی است؟». پس از آن گفتاری با عنوان «فتح خرمشهر به روایت شهید صیاد شیرازی» آمده بود. سپس در یک گاهشماری تاریخی با عنوان «خرمشهر ۴ بار اشغال شد» به پیشینهی جنگها در خرمشهر پرداخته شده بود. در یاداشتی با عنوان «میترسیم خرمشهر دوباره سقوط کند!»، حسین قربانی مینویسد: «در خرمشهر خبر از کار نیست. هر چه هست بیکاری است. در خرمشهر برای توزیع مواد مخدر پاتوقهای متعددی هست ولی در کل شهر فقط دو دکه روزنامهفروشی وجود دارد». پروندهای پر و پیمان نیز (در دو صفحهی میانی روزنامه) منتشر شده بود که تقریبا تمامی موضوعات مرتبط با امروز را پوشش میداد. و اغلب با نگاهی متفاوت. عنوان یاداشتهای این پروندهی روز بدین شرح بود: وقتی گرانترین فیلم تاریخ سینمای ایران، دوئل، ساخته و اکران شد، مکررا این اعتراض شنیده میشد که چرا برای پرداختی باشکوه از دوران جنگ، رفتهاند سراغ قصهای با مضمون سرقت یک صندوقچه؟ پس آزادی خرمشهر چه میشود؟ سوای هر پاسخی که احمدرضا درویش به این اعتراضها داده باشد، این نکته نیز نباید فراموش شود که آیین بزرگداشت در کشور ما آیینی کسالتآور و تکراریست. گویا قادر نیستیم حتا حماسهای به بزرگی آزادی خرمشهر را هم خوب روایت کنیم. آیا روایت کردن در میان ما گم شده است؟ |
نظرهای خوانندگان
خیلی دلم گرفت!
-- اختر ، May 25, 2007 در ساعت 04:41 PMیاد روز فتح خرمشهر افتادم که من به همراه همشهریانم در مسجدسلیمان در مرکز شهر گرد آمده بودیم تا شادی کنیم. ولی تنگ نظران حکومتی که به جز خودی کسی دیگری را نمی توستند ببینند چون من با مانتو و رو سری معمولی بودم خواستند منو از جمع خودشون بیرون کنند و وقتی من مقاومت کردم چند زن جزب الهی چادری حسابی منو کتک زدند و گفتند منافق برو گمشو!! عده ای منو از زیر دست زنانی که می زدند نجات دادند و گفتند برو اینجا نمون! پیاده با چشمانی گریان و موهایی پریشان که زیر رو سری قایم کرده بودم به طرف خونه به راه افتادم و فکر می کردم که خدایا چرا اجازه ندارم شادی کنم؟ در بین راه ماشین سپاه با چند سر نشین مسلح منو متوقف کردند و دستگیر کردند. تا ساعت تقریبا 2 شب در سپاه بودم . همش به فکر مادرم و خانواده بودم که الان چقدر نگرانند و نمی دونند چه بلایی سر من اومده . بعد از اینکه به خونه آمدم مادرم با زن همسایه بیرون منتظر من ایستاده بودند. الان داشتم رادیو گوش می دادم آهنگی قدیمی پخش می شد فکر میکنم از یاسمن بود و در عین حال داشتم مطلب خرمشهر را می خوندم خیلی دلم گرفت و کلی گریه کردم. چه شهر زیبایی بود خرمشهر! از دیدن عکس ها که هنوز بعد از 25 سال اینقدر خراب هست گریه کردم.
فقط همینو می تونم بگم و بس!
اختر ـ کلن