رادیو زمانه > خارج از سیاست > اروپا > طرح سازمان ملل و آينده کوزوو | ||
طرح سازمان ملل و آينده کوزووسعید شروینیsherwini@hotmail.com" مارتی آهتيساری" نماينده ويژه سازمان ملل در امور کوزوو, طرحی را ارائه کرده که قرار است پس از هشت سال، به بلاتلکيفی درباره موقعيت حقوقی اين منطقه پايان دهد. تا ۸ سال پيش کوزوو رسما و عملا جزيی ازجمهوری صربستان به شمار میآمد. صربستان، خود زمانی بزرگترين جمهوری فدراسيون يوگسلاوی محسوب میشد. به رغم روند فروپاشی خونين اين فدراسيون که به خروج ۴ عضو (کرواسی، مقدونيه، اسلوونی و بوسنی- هرزهگوين) از آن منجر شد يوگسلاوی با عضويت دو جمهوری صربستان و مونتهنگرو به حيات خود ادامه داد. با همه پرسی استقلال در مونتهنگرو در ماه مه ۲۰۰۶، اين کشور نيز از فدراسيون مزبور خارج شد و به اين ترتيب، عمر فدراسيون يوگسلاوی به طور قطعی پايان يافت. کوزوو اما به عنوان بخشی از صربستان تاريخ و پرونده خاص خود را داشت و مشمول روندهای اصلی تجزيهها و استقلالهای ناشی از فروپاشی فدراسيون يوگسلاوی نشد.
در پيچ و خم تاريخ کوزوو ميان قرن ١١ تا ١٣ ميلادی جزيی از پادشاهی قدرتمند صربستان بود که همراه با پادشاهی بلغارستان از خاکستر امپراطوری در حال نابودی بيزانس سر برآوردند. سال ١٣٨٩ باشکست صربها در منطقه معروف آمسل در کوزوو در برابر سپاه عثمانی، جنوب بالکان از دست صربها خارج شد و در حمله ديگری که قوای عثمانی در سال ١٤٥٩ انجام داد پايتخت آنها نيز سقوط کرد و بدين سان عمر پادشاهی صرب به پايان رسيد. از آن پس کوزوو نيز به طو ر قطعی زير سلطه عثمانی ها قرار گرفت. آغاز حضور مسلمانان آلبانيايیتبار در کوزوو به دوران پس از نبردهای معروف به "جنگ های تهاجمی" در اواخر قرن هفدهم بر میگردد که در جريان آن سپاهيان داوطلبی از صربها به ياری اتريشهايی برخاستند که با قوای عثمانی درگير شده بودند. به دنبال شکست قوای عثمانی در محاصره شهر وين، رهبر مذهبی صربها برای مصون ماندن اهالی جنوب صربستان از انتقام عثمانیها، از مردم آن نواحی و به ويژه صربهای کوزوو خواست که با مهاجرت به اين سوی رودهای ساوا و دانوب، خود را تحت حمايت قيصر اتريش قرار دهند. مناطق خالی از سکنه شده کوزوو بعدتر با انتقال بخشی از مردم منطقه کنونی آلبانی به آنجا عملا آلبانيايی نشين شد. با آزاد شدن کوزوو در سال ١٩١٢ از يوغ عثمانی اين منطقه ميان صربستان و مونته نگرو تقسيم گشت. با پايان جنگ جهانی اول که به ايجاد پادشاهی صربستان، کروواسی و اسلوونی انجاميد کوزوو نيز بخشی از اين مجموعه شد که از سال ١٩٢٩ پادشاهی يوگسلاوی نام گرفت. جنگ جهانی دوم و بازآرايی منطقهای پس از آن، به ايجاد جمهوری فدرال يوگسلاوی منجر شد که ٦ جمهوری صربستان، مونته نگرو، کرواسی، مقدونيه، اسلوونی ، بوسنی هرزه گوين را در برگرفت. اين مجموعه بعدتر به کنفدراسيون بدل شد و تا آستانه مرگ ژوزف تيتو در سال ١٩٨٠، حقوق اقوام و مليت های درون آن کم و بيش رعايت می گشت. با اين همه، گسترش خود مختاری ايالت کوزوو که از پيامدهای قانون اساسی جديد سال ١٩٧٤ بود قسما به محدود شدن حقوق قبلی اقليت صرب انجاميد و تنش هايی را در اين منطقه به دنبال آورد. سال ١٩٨٠ به دنبال مرگ تيتو و تقويت گرايشات ناسيوناليستی در رهبری يوگسلاوی دوباره روند محدوديت خودمختاری ها آغاز شد و سال ١٩٨١ اولين درگيری و کشمکش در پرشتينا( مرکز کوزوو) بروز کرد. با قدرتگيری اسلوبودان ميلوسويچ در رهبری يوگسلاوی از سال ١٩٨٦، تکيه به گرايشات در حال تزايد ملی به ويژه در ميان صرب های کوزوو که خود را ظاهرا از سوی اکثريت صاحب حقوق شده آلبانيايی در مضيقه می ديدند شدت گرفت و به اهرمی در رقابت ها در صحنه سياسی يوگسلاوی بدل شد. سال ١٩٨٩ ميلوسويچ رسما خودمختاری ايالات کوزوو و ويودينا (منطقه مجاری نشين شمال صربستان) را محدود کرد و بدين سان زمينه بيشتری برای درگيرهای قومی و منطقه ای فراهم گرديد. جنگ ١٩٩٩ و پيامدهايش در سالهای اوايل دهه پيش جمهوری يوگسلاوی چه متاثر از تضادها و تناقضات درونی خويش، چه ناشی از سقوط اتحاد شوروی و چه تحت تاثيرسياست های ژئو پليتک آمريکا و قدرت های بزرگ اروپايی که وجود مجموعه نسبتا بزرگی به نام يوگسلاوی در قلب اروپا طعمه خوبی برای رقابت آنها بود اين مجموعه فروپاشی خونينی آغاز کرد که هنوز هم پيامدهای گاه دهشتناک آن بر چهره قاره اروپا سايهانداز است. اين نيز بود که رهبری وقت يوگسلاوی چه به اعتبار سياست قسما آغشته به رگ های ملی گرايانه صربی اش و چه به اعتبار نشناختن فضا و مناسبات تازه شکل گرفته در اروپای پس از سقوط اتحاد شوروی راه خطايی را در پيش گرفت و تعاملات و يارگيری هايش در منطقه و در عرصه بين المللی به گونه ای نبود که زمينه را برای چالش و دخالت شديد از بيرون مسدود کند. اوضاع در کوزوو به رغم تنشهای موجود در آن خشونتآميز نشد
برخلاف جنگ و خونريزی در نيمه اول دهه پيش در کرواسی، اسلوونی و بوسنی هرزه گوين، اوضاع در کوزوو به رغم تنشهای موجود در آن خشونتآميز نشد. اين وضعيت را شايد بيش از همه بتوان نتيجه سياست های رهبری وقت آلبانيايی تباران کوزوو يعنی ابراهيم روگوا دانست که به مبارزه خشونت آميز اعتقادی نداشت. اما با بی اعتنايی بلگراد به خواست های روگوا ، اوضاع در کوزوو نيز در نيمه دوم دهه پيش رو به راديکاليزه شدن گذاشت و نيروهای تازه شکل گرفته ای همچون اوچکا (ارتش آزاديبخش کووسو) که از حمايت آمريکا و آلمان برخوردار بودند ميداندار صحنه شدند. حملات مسلحانه آن ها از مارس ١٩٨٨ به مراکز امنيتی و اداری در کوزوو بر تشديد اقدامات نظامی متقابل دولت مرکزی افزود و ناسيوناليسم صربی چه در خود کوزوو و چه در بيرون آن را شدت بيشتری بخشيد. در مذاکراتی که ميان دو طرف و با شرکت سازمان ملل و کشورهای عمده غربی در رامبويه و پاريس برگزار شد توافقات معينی و از جمله تامين مجدد خودمختاری برای کوزوو حاصل شد اما برخی از شروط اين توافق و از جمله اين که ناتو با پروازهای هوايی خود در کل يوگسلاوی اجرای موافقتنامه مزبور را کنترل کند مورد موافقت دولت بلگراد واقع نشد. اين مشکلات به علاوه ٤٠ جنازهای که در ژانويه ١٩٩٩ در نقطهای از کوزوو کشف شد زمينهای برای حمله ناتو به يوگسلاوی گرديد که بمبارانی ٧٨ روزه عليه اين کشور را در پی داشت. گرچه در جريان جنگ های بوسنی و از جمله در ماجرای شهر سربرنيتسا قتل و خونريزهای بسياری صورت گرفت که صرب ها در آن نقش عمدهای داشتند ليکن در مورد کوزوو هنوز هم به درستی معلوم نيست که اجساد يافت شده که رهبران ناتو از آنها به عنوان نشانهای از قوم کشی توسط صربها و دليلی برای حمله به يوگسلاوی ياد می کنند به چه حادثه ای مربوط می شود. چه اسناد و مدارک موجود و چه روند دادگاهی که اسلوبودان ميلوسويچ را در لاهه از جمله به خاطر" قوم کشی در کوزوو" محاکمه می کرد هنوز هم نتوانسته اند پشتوانه محکمی برای اين ادعا فراهم کنند. مقامات وقت يوگسلاوی نيز به نوبه خود مدعی اند که اين اجساد از آن چريک های عضو اوچکا بوده که در درگيرها کشته شده اند و بعدا برای صحنه سازی به يک جا منتقل شده اند. برون رفت از بلاتکليفی و حالت تعليق جنگ سال ١٩٩٩ ناتو عليه يوگسلاوی که تاييد قبلی سازمان ملل را با خود نداشت هنوز هم چه به لحاظ مشروعيت و چه به لحاظ پيامدهای آن محل بحث و جدل در ميان محافل حقوقی و سياسی دنياست. اين جنگ با خروج نيروهای صرب از کوزوو و با تدابير و تلاش هايی همچون طرح گروه ٨، قراداد کومانوا و قطعنامه ١٢٤٤ شورای امنيت پايان گرفت. قطعنامه يادشده کوزوو که از مساحتی برابر با ١٠٨٨٠ کيلومتر مربع و از جمعيتی بالغ بر ٢ ميليون و ٨٩ هزار نفر برخوردار است را کماکان جزيی ازفدراسيون (قبلی) يوگسلاوی می داند و آن را تا تعيين قطعی وضعيت حقوقی اش تحت قيموميت سازمان ملل قرار می دهد. طرح نماينده سازمان ملل در امور کوزوو بر يک بخش اصلی و ۱۱ ضميمه مشتمل است
اميد آن بود که تحت هدايت سازمان ملل و تا رسيدن به زمان تعيين قطعی وضعيت کوزوو آشتی ملی ميان دو قوم اصلی اين منطقه يعنی اکثريت ٩٠ درصدی آلبانيايی ها و اقليت ١٠ درصدی صرب ها به جريان بيافتد و بين ١٠٠ تا ٢٠٠ هزار صربی که در جريان جنگ ١٩٩٩ آواره شده اند نيز بتوانند به خانه و کاشانه خود و به ١٣٠ هزار صرب آواره نشده بپيوندند. ايجاد مبانی يک تشکيلات اداری کارا ، به راه افتادن چرخ های اقتصاد و کاسته شدن از بيکاری جمعيت عمدتا جوان منطقه که ميزان آن بين ٦٠ تا ٧٠ درصد تخمين زده می شود و ... از ديگر شرايطی بوده اند که قرار بوده تحقق آنها به آغاز مذاکرات در مورد سرنوشت نهايی وضعيت کوزوو بيانجامد. شرايط فوق گرچه چندان متحقق نشدهاند، اما معلق ماندن وضعيت کوزوو و تداوم بلاتکليفی در مورد وضعيت حقوقی اين منطقه نيز، چرخهای اقتصادی و اداری آن را از تحرک بازداشته و روز به روز بر دامنه تهديدات گروههای مختلف آلبانيايیتباران کوزوو مبنی بر دستيازی مجدد به قهر افزوده است. درگيری خونين مارس ۲۰۰۴ ميان آلبانيايیها و صربهای کوزوو نيز زنگ خطری در همين راستا بود. با توجه به همين فضا و شرايط است که شايد بتوان تلاش فشرده اخير " آهتيساری"، نماينده سازمان ملل در امور کوزوو برای ارائه طرحی جهت پاياندادن به وضعيت معلق کوزوو را بهتر درک و فهم کرد. طرح سازمان ملل چه میگويد؟ طرح نماينده سازمان ملل در امور کوزوو بر يک بخش اصلی و ۱۱ ضميمه مشتمل است. در اين طرح آگاهانه اسمی از استقلال کوزوو برده نشده و صحبتی هم از لزوم تدوين قانون اساسی برای اين منطقه در ميان نيست، ولی ۱۱ ضميمه طرح را میتوان مبانی يک قانون اساسی به حساب آورد و سمت و سوی طرح نيز آشکارا متوجه ايجاد يک کشور مستقل از منطقه کنونی کوزوو است. در بخش اصلی طرح بر چند فرهنگی و چند قومی بودن کوزوو تاکيد شده در کنار آلبانيايی، صربی نيز به عنوان زبان رسمی "کوزوو به رسميت شناخته میشود. ضميمههای طرح نيز حقوق نسبتا قابل اعتنايی را برای اقليت صرب قائل میشوند. برای مثال،محدوده جغرافيايی تحت اختيار صربها تا حدودی افزايش يافته و بر لزوم ارتباط مواصلاتی و ارضی بين بخشهای جداافتاده مناطق مسکونی اين اقليت تاکيد میشود. به اين ترتيب کوزوو که خود ۱۵ درصد از کل مساحت صربستان را تشکيل میدهد، ۲۰ درصد از اراضی خود در شمال و شرق را به اقليت صرب وامیگذارد. خودمختاری در زمينههای آموزشی، حقوقی، و نيز داشتن پليس بومی از ديگر امتيازاتی است که در طرح نماينده سازمان ملل به صربها داده شده است. علاوه بر اين، صربها نزديک به ۱۰ درصد کرسیهای مجلس کوزوو را صاحب خواهند شد و در تصويب لوايح و طرحهايی که به کل کوزوو و به خصوص منافع و مصالح اقليت صرب برمیگردد نياز به يک اکثريت مضاعف است؛ يعنی علاوه بر اکثريت کل پارلمان،بايد اکثريت نمايندگان صرب حاضر در اين نهاد نيز به مصوبه مزبور رای داده باشند تا قانونيت پيدا کند. صربها همچنين اجازه دارند از تابعيت دوگانه برخوردار باشند، يعنی میتوانند همزمان، هم تابعيت صربستان را دارا باشند و هم تابعيت کوزوو را. برخورداری از روابط فشرده و چند جانبه با صربستان نيز از ديگر امتيازاتی است که طرح آقای آهتيساری برای صربهای کوزوو قائل میشود. اعطای اين امتيازات ظاهرا با اين هدف صورت گرفته که دولت مرکزی صربستان از تملک خود نسبت به کوزوو چشم بپوشد و در مورد موقعيت شايسته اقليت صربها در آينده اين منطقه اطمينان خاطر داشته باشد. خودمختاری در آموزش و پلیس محلی از امتیازات طرح سازمان ملل برای صربهاست.
بر اساس طرح آهتيساری، دولت اکثريت آلبانيايی تبار کوزوو صاحب پرچم و سرود ملی و پليس خاص خود خواهد شد و حق خواهد داشت به عضويت نهادهای بينالمللی مانند سازمان ملل و بانک جهانی و ... درآيد. البته کشورهای عضو سازمان ملل تعهد و الزامی در باره به رسميتشناختن کوزوو نخواهند داشت. هم صربستان، هم مقدونيه و هم مونتهنگرو که دارای اقليت آلبانيايیتبار هستند اين نگرانی را داشتهاند که در صورت استقلال کوزوو گرايش به ايجاد کشور بزرگ آلبانی در منطقه بالکان شدت و قوت تازهای پيدا کند و دوری از تجزبهطلبی در راستای تحققبخشيدن به اين گرايش به راه افتد. برای کاستن از اين دغدغه، طرح نماينده سازمان ملل هرگونه پيوستن کوزوو به کشور يا منطقه ديگر را اکيدا ممنوع کرده است. داشتن ارتشی متشکل از ۲۵۰۰ نفر نيز از ديگر تمهيداتی است که طرح، در زمينهسازی برای استقلال کوزوو به آن اشاره دارد. پس از موافقت (احتمالی) صربستان و آلبانيايیتباران کوزوو با طرح، نوبت به شورای امنيت میرسد که در قطعنامهای بر آن مهر تاييد بزند. پس از اين تاييد، ماموريت تشکيلات اداری سازمان ملل در کوزوو پايان میگيرد، اما حضور نيروهای ناتو و نيروهای بينالمللی ديگر ادامه میيابد. ۵ ماه بعد، انتخابات پارلمانی در کوزوو برگزار میشود که هيئتی بينالمللی بر آن نظارت خواهد کرد. دولت برآمده از اين انتخابات به تدريج در راه اجرای همه مفاد طرح گام برخواهد داشت. موافقت نسبی، مخالفت تمام عيار شماری از نيروهای سياسی آلبانيايیتبار کوزوو طرح نمايندگان سازمان ملل را به خاطر امتيازاتی که به اقليت صرب داده است به باد انتقاد میگيرند و معتقدند که اين طرح کماکان به صربها و دولت مرکزی صربستان امکان میدهد که از امکان دخالت گسترده در امور کوزوو برخوردار باشند. شماری از نيروهای راديکال آلبانيايیتبار از هم اکنون برنامههای متعددی را برای برگزاری تظاهرات و راهپيمايیهای اعتراضی تدارک ديدهاند و برخی از آنها نيز گفته اند که برای استقلال کامل و سريع کوزوو به اسلحه دست خواهند برد. در مجموع اما نيروهای اصلی صحنه سياسی کوزوو با ملحوظ کردن جهت استقلالبخش طرح سازمان ملل، آن را به رغم انتقادها، قابل قبول دانستهاند. به رغم موضع نسبتا مثبت آلبانيايیتبارهای کوزوو در قبال طرح نماينده سازمان ملل، دولت صربستان در راستای مواضع قبلیاش، اعلام کرده است که هرگونه طرحی که ناظر بر استقلاليافتن کوزوو باشد را نخواهد پذيرفت. صربها همانگونه که اشاره شد، کوزوو را از قرنها پيش متعلق به خود میدانند و با اشاره به نبرد قرن چهاردهم در منطقه "آمسل" آن را به نوعی گهواره تمدن صربی تلقی میکنند. علاوه بر اين، دولت صربستان با اتکاء به قوانين و حقوق بينالمللی و نيز با استناد به قطعنامه سال ۱۹۹۹ (قطعنامه ۱۲۴۴ سازمان ملل) دليلی نمیبيند که از "۱۵ درصد خاک خود" چشم بپوشد. از نظر اين دولت، سازمان ملل در تهيه و تنظيم طرح خود مرعوب تهديدهای برخی از گروههای "تروريستی" آلبانيايیتبار شده که میگويند برای استقلال کوزوو جنگ جديدی را در بالکان آغاز خواهند کرد. بلگراد برخی از کشورهای بزرگ غربی (آمريکا، انگلستان و آلمان) را نيز متهم میکند که چه به لحاظ "دشمنی تاريخی" و چه به خاطر نگرانی از پيوندهای فرهنگی و قومی ميان صربستان و روسيه، وجود يک صربستان در قد و قواره کنونی در قلب اروپا را قابل تحمل نمیدانند. اکثر نيروهای صرب بر سر اين ادعا نيز متفقالقولند که آمريکا برای تداوم نفوذ و تسلط خود بر اتحاديه اروپای در حال قدرتگيری و تعبيه کريدورهای خاص خود برای در دستداشتن خطوط انتقال انرژی به اين قاره، نيازمند متحدان و قلمروهای تازهای است و آلبانيايیها در اين زمينه در نزد واشنگتن کارنامه بسيار مثبتی دارند. از اين رو، آنها تجزبه صربستان و تشکيل يک کشور آلبانيايینشين ديگر در منطقه بالکان را تام و تمام در راستای نيت يادشده ايالات متحده میدانند. نيروهای سياسی قدرتمند در صربستان برای مشروعيت بخشيدن به مواضع خود در مورد کوزوو و تاکيد بر مخالفت قطعی خويش با تجزيه اين منطقه، سال پيش قانون اساسی جديدی را به همهپرسی گذاشتند که در همان مقدمهآش کوزوو را بخشی جدايیناپذير از صربستان میداند و گام نهادن هر نهاد و مقام رسمی کشور در جهت خلاف اين گزاره خيانت تلقی شده است. در انتخابات پارلمانی ژانويه امسال نيز عملا نيروهايی دست بالا را پيدا کردند که به رغم اختلافات گاه اساسیاشان، در مخالفت با استقلال کوزوو شاه بيت مشترکی دارند. برخی از این نیروها، در عرصه عملی، تایوانیزهشدن کوزوو را سقف انعطاف خود میدانند. تایوان دارای دولت و اقتصادی مستقل است، اما کسی استقلال آن از چین را به رسمیت نمیشناسد. با چنین مواضع و رویکردهایی، طبيعی بود که "واسلاو کوشتونيتسا" ،نخستوزير کنونی صربستان که موضعی سرسخت در مخالفت با تجزيه کوزوو دارد روز جمعه گذشته ( ۲ فوريه) حاضر به ملاقات با نمايندگان سازمان ملل نشود. آقای "تاديک" ،رييس جمهور ، که از مواضعی منعطفتر برخوردار است نيز، به رغم ديدار با آهتيساری، جز سخن رد، کلام ديگری نسبت به طرح وی برای کوزوو بر زبان نياورد. معادلات در عرصه بينالمللی بلگراد در مخالفت خود با تجزبه کوزوو بيش از همه به حمايت روسيه پشتگرم است. روسيه گرچه در کنار فرانسه، آمريکا، انگلستان، آلمان و ايتاليا عضوی از گروه تماس برای حل مشکل کوزووست، اما با طرح آهتيساری مخالفت است و اعلام کرده در شورای امنيت هرگونه طرحی را که مورد موافقت بلگراد نباشد وتو خواهد کرد. مسکو علاوه بر نگرانی از تضعيف صربستان به عنوان يک متحد همفرهنگ و همنژاد درقلب اروپا، از اين بابت نيز نگران است که تجزيه کوزوو به بدعتی خطرناک در کل منطقه بدل شود و دامنه آن حتی به چچن و بخشهای ديگر کشور چند قومی روسيه نيز کشيده شود. در همين راستا، کرملين ابايی نداشته است که گاه و بيگاه از اين خطر سخن بگويد که در صورت استقلال کوزوو، کسی توان ممانعت از استقلالخواهی بخشهای تجزيهطلب گرجستان و يا منطقه قرهباغ عليا در آذربايجان و موارد مشابه را نخواهد داشت. به رغم مخالفت مسکو، واشنگتن و لندن خواهان تسريع هر چه بيشتر در روند استقلال کوزوو هستند، هر چند که محافلی در هر دو کشور از اين نگرانند که اين نوع مواضع، موقعيت نيروهای غربگرا و کمتر ناسيوناليست در صربستان را بيش از پيش تضعيف کند. کشورهای ديگر عضو گروه تماس کوزوو، مانند فرانسه و ايتاليا و آلمان مايلند که روسيه نيز همچنان در روند مذاکرات باقی بماند، با اين اميد که شايد با شماری امتيازها بتوان اين کشور را نيز با استقلال کوزوو همراه کرد. اين در حالی است که مقامات ارشد روسيه اعلام کردهاند که اشتراک نظر نسبی آنها با غرب در زمينه مسائل ايران و عراق و خاورميانه به اين معنا نيست که در زمينه کوزوو هم موضع نرمتری اتخاذ خواهند کرد. چشمانداز مبهم در حال حاضر، مواضع بسياری از نيروهای سياسی مقتدر صربستان، از ناسيوناليستهای افراطی گرفته تا ملیگرايان معتدل، در مخالفت با استقلال کوزوو از چنان شدت و حدتی برخوردار است که دستکم در آيندهای نزديک نمیتوان چرخشی قابل اعتنا را در آن متصور شد. نيروهای غربگرای صربستان که در اين زمينه کمی منعطفترند از طرفی در اقليتاند و از سويی نيز ، به سبب جو عمومی حاضر نيستند آشکارا با طرحهايی مانند طرح کنونی سازمان ملل موافقت کنند. هستند کارشناسانی در اروپا که دادن امتياز عمدهای مانند پذيرش صربستان در ناتو و يا تعيين تاريخ برای پيوستن اين کشور به اتحاديه اروپا را عاملی مهم در سوقيافتن شماری از احزاب سياسی صرب به مواضعی منعطفتر در قبال استقلال کوزوو میدانند، ولی اين نظر با مخالفت صاحبنظرانی روبروست که ملیگرايی بخش عمده نيروهای صرب را فراتر از آن میدانند که به چنين امتيازهايی روی خوش نشان دهد. در عرصه خارجی نيز، اين که مسکو در مخالفت با استقلال کوزوو تجديدنظر کند در حال حاضر چندان محتمل به نظر نمیرسد و احتمالا در ازای آن امتيازات قابل توجهای از غرب طلب خواهد کرد. اين در حالی است که مردم و نيروهای سياسی مختلف کوزوو نيز، پس از ۸ سال بلاتکليفی و با توجه به غيرقابل تصوربودن بازگشت حقوقی منطقهاشان به موقعيت قبل از سال ۱۹۹۹، به اميدهايی که غرب در راستای تحقق استقلالشان داده سخت دل بستهاند. طولانیتر شدن انتظار برای تحقق اين ايده، در حالی که به لحاظ اقتصادی هم، کماکان تحرک و رونقی در منطقه ديده نمیشود میتواند زمينه تازهای را برای ميدانداری دوباره نيروهای راديکال کوزوو و بروز جنگ و جدلهای تازه در بالکان فراهم آورد. هستند نيروها و محافلی در بروکسل و شماری از پايتختهای اروپايی که با استناد به وضعيت پيچيده کنونی در در حل مشکل کوزوو، در درستی حمله سال ۱۹۹۹ ناتو به صربستان و وضعيت متناقضی که اين حمله به لحاظ حقوقی ايجاد کرد شک و ترديدهای بيشتری روا میدارند. آنها اين سوال را مطرح میکنند که اگر صرفا پای دفاع از حق مشروع مردم کوزوو در ميان بود آيا جز حمله نظامی و جز گردننهادن به مشی واشنگتن که در تشديد بحران کوزوو منافع خاصی را هم دنبال میکرد راه ديگری برای دفاع از مردم کوزوو وجود نداشت؟ در پايتختهای اروپايی پاسخ به اين سوال يک دست نيست و هر کشوری بنا به ملاحظات و مصالح خود جواب متفاوتی به آن میدهد، کما اين که در مورد چگونگی شکل دادن به آينده کوزوو نيز همه کشورهای اروپايی به زبان واحدی حرف نمیزنند. |