رادیو زمانه > خارج از سیاست > خاورميانه > باز هم خون، باز هم پول، باز هم ترديد | ||
باز هم خون، باز هم پول، باز هم ترديدجورج ماسکولو - واشنگتن۱۳۰۰۰۰ سرباز آمريکايی نتوانستهاند صلح را در عراق برقرار کنند. اکنون جورج بوش به خطایاش اقرار کرده است – و ۲۱۰۰۰ سرباز ديگر به عراق میفرستد. بدين ترتيب رييس جمهور آمريکا پيشنهادات کميسيون بيکر را کاملاً ناديده گرفته است.
چند ساعتی تا هنگام سخنرانی جورج بوش برای ملت خسته از جنگاش باقی بود که از بغداد کمکِ حيرتآوری به ياری اين رييس جمهور درمانده رسيد. طارق الهشامی، معاون رييس جمهور عراق، از آمريکايیها درخواست کرد که کشورش را رها نکنند و گفت: «تمام پلهای وطندوستی ويران نشدهاند». الهشامی نشانههای اميد را از بازی تيم ملی فوتبال عراق گرفته بود که طی بازیهای آسيايی قطرملت عراق، شيعيان، سنیها و کردها همه در کنار هم به حمايتِ از آنها پرداخته بودند، حتی اگر چنانکه معاون رييس جمهور خود گفته بود که «تنها برای چند ساعت». اما در جهان واقع جنگ داخلی خونين عراق حتی در بين دو نيمهی بازی ادامه داشت. و چون به نظر نمیرسيد که وضعيت از اين که هست نگرانکنندهتر شود، بوش وقتی که روز چهارشنبه ساعت ۹ صبح به وقت محلی سخنرانیاش در کتابخانهی کاخ سفيد را ايراد کرد، تلاش نکرد اوضاع را خوب نشان دهد. بوش از «يک دموکراسی جوان که برای زندگیاش میجنگد» سخن گفت و وضعيتی «غیر قابل قبول» و نياز مبرم به «تغيير استراتژیمان». بيست دقيقه صداقت و صراحت از رييس جمهوری ظاهراً خسته. پيام بوش اين بود: خونريزی بيشتر، پول بيشتر. ۲۱۰۰۰ سرباز ديگر به عراق فرستاده میشوند تا اوضاع را در بغداد و استان انبار، که از مراکز سنیهاست، تحت کنترل در آورند. بوش استراتژیاش را «راه جديدی به جلو» ناميده است – اما شباهت شک برانگيزی دارد به همهی تلاشهای ناکام پيشين برای تثبيت عراق. کاخ سفيد دليل ناکامی تلاشهای پيشين را به اين نسبت داد که سربازان آمريکايی هميشه بعد از درگيریهای نظامی عقبنشينی کردهاند. حالا کارکشتههای نظامی باقی میمانند تا عمليات پاکسازی را انجام دهند. برای هر منطقهی شهری يک گردانی آمريکايی گماشته میشود تا از بروز دوبارهی درگيری جلوگيری کنند. کمکهای مالی آمريکا برای تشویق اقتصاد محلی ارايه میشوند – نرخ بالای بيکاری و فقر گسترده زمينهای آرمانی را برای رشد تندروها فراهم میکند. بوش میخواهد با استفاده از زور اندک مايهای از صلح را فراهم بياورد و بايد اميدوار باشد که سياستمداران عراقی بالاخره به اين وحدت ملی که اين اندازه به آن باليدهاند علاقهای نشان بدهند. در این صورت، بنا به برنامهی بوش، ثروت حاصل از فروش نفت را میتوان عادلانه تقسيم کرد، ستيزهجويان را خلع سلاح کرد، و میتوان دولتهای عرب همسايه را تشويق کرد که کمکهای سخاوتمندانهای برای بازسازی عراق بکنند. رييس جمهور در برابر دوربين عکاسان به طرز غير معمولی حالت دفاعی داشت، و با روشنی حتی بيشتری در سخنان محرمانه با رهبران کنگره اذعان کرده بود که جنگ او آمريکا و خاورميانه را به چه فاجعهای نزديک کرده است. بوش ديگر از پيروزی و دموکراسی برای کل منطقه سخن نمیگوید. به جای آن، او از ثبات چشمگير در مصر، از مداخلهی عربستان سعودی در ميان سنیها، و رشد توقفناپذير قدرت منطقهای ايران سخن میگويد. تنها توجيه باقی ماندهی بوش برای ماندن در منطقه پيشگيری از فاجعهای عظيمتر است. ارتش آمريکا نهايتاً ضربهخوری حايل ميان گروههای درگير در جنگ داخلی خواهد شد. يک تيپ از شاخهی هوايی ۸۲ قرار است هفتهای ديگر به بغداد اعزام شود و بقيه نيز به زودی اعزام خواهند شد. در عين اينکه امنيت بيشتر به طور اتوماتيک تأمين نخواهد شد، رييس سابق ناتو، وزلی کلارک پيشبينی میکند که يک چيز تضمين شده است: تلفاتِ بيشتر. ژنرالهای فعلی به اندازهی ژنرالهای قبلی به استراتژی بوش مشکوک هستند. بوش هميشه قول داده است که اگر فرماندهاناش در منطقه خواستار سربازان بيشتری شوند، او نیروهایشان را در عراق تقويت خواهد کرد. اما اکنون، او ارادهی صريح آن فرماندهان را دارد نقض میکند – و به همين دليل آنها را عوض میکند. جنگ عراق آخرين جنگ بوش شده است. در همين حال ديدگاهی که اکنون در پنتاگون قوت و شيوع يافته است اين است که عراق بالاخره بايد خودش شروع به حل مشکلاتاش کند. به عبارت ديگر، کشور به واحدهای عراقی قابل اعتمادتر بيشتری نياز دارد، نه سربازان کارکشتهی آمريکايی. نخستوزير عراق، نوری المالکی، برای برنامهی تازه، قول هزاران سرباز و آزادی کامل تحرکات را به رييس جمهور آمريکا داده است، حتی در مناطق شيعه نشين. برنامه اين است که بالاخره دست ارتش آمريکا را در برابر جوخههای مرگ هولناک مقتدا صدر، روحانی تندروی شيعه، باز بگذارند. اين قول که بوش با افتخار در آن از سخنرانیاش ياد کرد، چندان باعث دلگرمی نظاميان نشده است. آنها گلهمند هستند که در گذشته نوری المالکی بارها از عهدهی اين قولها بر نيامده است. و بقای سياسی او هنوز به ۳۰ رذی کرسیهای پارلمانی جناح صدر بستگی دارد. بوش نيز گويا خود ترديدهای دربارهی قابل اعتماد بودن مالکی پيدا کرده است. او به صراحتی بيش از گذشته به مالکی هشدار داده است که صبر و خویشتنداری آمريکا بینهايت نيست. او در سخنرانیاش مصرانه از مالکی خواسته است که: «الآن وقت عمل است». بوش اکنون کاملاً از ايدههای کميسيون بیطرف بيکر-هميلتون رو گردانده است. به ويژه، ايدهی گفتوگو با دشمنان بزرگ آمريکا يعنی سوريه و ايران هرگز موافق طبع او نيفتاده است. وقتی در ماه دسامبر اين گزارش به او ارايه شد، چنانکه مجلهی تايم تعبير کرده بود، گويی جعبهای پر از ماهی گنديده برای بوش آوردهاند. به جای عمل به توصيهی فشار ديپلماتيک بيشتر بر اين دو کشور دشمنِ آمريکا، بوش بار ديگر لحناش را تند کرده است و ملاها را مسئول مرگ سربازان آمريکايی شمرده است. به گفتهی رييس جمهور آمريکا، ايران شبه نظاميان شيعه را تأمين تسليحاتی میکند. اپوزيسيون دموکرات پيروزمندانه مدعی هستند که رأی دهندگان دارند دلسرد میشوند و جمهوریخواهان از انتخابات بعدی هراسناکاند. الآن باقیماندهی رياست جمهوری بوش در معرض خطر است. حتی کاخ سفيد هم ظاهراً حس کرده است که قدرت سياسی باقیماندهاش تنها برای يک حرکت نهايی کفاف میدهد. با سخنرانی بوش، بحث داخلی در آمريکا دربارهی عراق بار ديگر داغ شده است. اما مهم نيست که دموکراتها – و حتی بسياری از جمهوریخواهان – چقدر مردد و مشکوک هستند، هيچ کدامشان جلوی بوش را نخواهند گرفت. او برنامهاش را عملی خواهد ساخت. برای آن هيچ دليلی اگر نداشته باشد، اين يک دليل را دارد که کسی برنامهی بهتری سراغ ندارد. دموکراتها در هفتهی آتی میخواهند يک رأیگيری نمادين دربارهی قطعنامه داشته باشند. ممکن است اکثريت زيادی با آن مخالف باشند. گروههای ضد جنگ خواهان اين هستند که جنگ «مديريتِ خُرد» داشته باشد. آنها مدعی هستند که در ويتنام، هايیتی، بوسنی و کوزوو کنگره تنها تحت شرايط خاص به رييس جمهور اجازهی استفاده از نيروی نظامی را داده بود. و نانسی پلوسی، سخنگوی تازهی کنگره، به گمانهزنیها دامن زده است: او مسئول اين ايده است که تأمين مالی بيشتر جنگ ممکن است، اما در عين حال جلوی بودجهی تقويت نظاميان را بايد گرفت. هيچ يک از اين استراتژیها خيلی ممکن نيستند. دموکراتها با اندازهی جناح خود بوش بر سر چگونگی پيشروی در عراق دچار دو دستگی هستند. تنها يک متعلق است که آنها را متحد میکند: تا زمان انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۰۸ اين جنگ بايد جنگ بوش باقی بماند. منبع: اشپيگل آنلاين – ۱۱ ژانويه ۲۰۰۷ |