رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > دورانی پرتب و تاب برای ترکيه | ||
دورانی پرتب و تاب برای ترکيهسعيد شروينیsherwini@hotmail.comصحنه اول، ۲۹ اکتبر ۲۰۰۶: رهبران سياسی و نظامی ترکيه همراه با شماری از مردم در ميدان اسبسواری آنکارا گردآمدها ند تا ۸۳ سومين سالگرد تاسيس جمهوری در اين کشور را گرامی بدارند. رژه واحدهايی از ارتش در جريان است و سرودی هم بر لبان سربازان جاری است: "اگر زمين و ستارهها هم محو و ناپديد شوند، کمال آتا تورک هيچگاه ناپديد نخواهد شد." صحنه دوم، ۱۱ نوامبر ۲۰۰۶: مراسم تدفين بلند اجويت، نخستوزير سابق ترکيه و از کماليستها پرسابقه در جريان است. به نظر میرسد که سوگ و نگرانی حاضران نه تنها متوجه فقدان يک کماليست پيشکسوت ،که برای زوال تدريجی خود کماليسم است. صحنه سوم، ۱۳ نوامبر: وزرای خارجه اتحاديه اروپا در بروکسل گردآمدهاند تا در باره چگونگی ادامه مذاکره با ترکيه بحث و گفتگو کنند. يکی از موارد بحث، اين پرسش است که اگر آنکارا تا اواخر دسامبر به خواست مبنی بر گشايش در رابطهاش با جمهوری قبرس واکنش منفی نشان دهد آيا ديگر ادامه مذاکره در مورد عضويت آتی ترکيه در اتحاديه اروپا قابل توجيه است؟ هر سه صحنه فوق برشی از چالشها و تبو تابهايی هستند که جامعه ترکيه اين روزها به لحاظ سياسی و اجتماعی با آنها درگير است. قدرتگيری اسلامگرايان در ترکيه که از سال ۲۰۰۲ به مدارج بالای حکومت راه يافتهاند و تلاش و تکاپوی آنها در بسط و توسعه اين قدرت، برای آن بخش از جامعه که خود را به آرمانهای آتاتورک و جدايی دين از دولت وفادار میداند محملی برای دغدغه و نگرانی شده است. از اربکان تا اردوغان دسامبر ۲۰۰۴ زمانی که سران اتحاديه اروپا به شروع مذاکرات با آنکارا جهت الحاق ترکيه به اين اتحاديه رای دادند اردوغان به يک موفقيت قابل اعتنا دست يافت و جامعه ترکيه نيز ناشی از ملزومات حرکت به سوی پيوستن به اتحاديه مزبور مجموعهای از اصلاحات در قوانين حقوقی و سياسی و مدنی خود را تجربه کرد. پس از آن اما آن شتاب و شوق اوليه کاستی گرفت و در هر دو سو مسائلی سبب به دستانداز افتادن ادامه مذاکرات شدند. اتحاديه اروپا در درون خود به سبب عدم قبول قانون اساسی تازه از سوی مردم برخی از کشورهای عضو با بحران مواجه شد. اين بحران اين سوال را به دنبال آورد که اتحاديه بايد بيشتر به گسترش افقی خود بيانديشد يا به توسعه عمودی خويش و هماهنگی و ادغام هر چه فشردهتر حيات سياسی و اجتماعی و اقتصادی همين کشورهای موجود؟ اين سوال در عرصه عملی اردوی مخالفان واقعی و يا مصلحتگرای ( مصلحتگرايی ناشی از از دست دادن رای مردم و ...) پيوستن ترکيه به اتحاديه اروپا را قوت و جسارت بيشتری بخشيد. مخالفان واقعی (و نه مصلحتگرای) عضويت ترکيه در اتحاديه اروپا را اينک طيفهای متفاوتی را تشکيل میدهند: از کسانی که جمعيت ۷۰ ميليونی و قسما فقير ترکيه را نه شانس که تهديدی برای ثبات رفاهی و اقتصادی اتحاديه اروپا میدانند، تا کسانی که اين اتحاديه را يک کلوب مسيحی تلقی کرده و نگرانند که ورود ترکيه اسلامی به آن موجبات زايل شدن اين هويت شود ، تا آنانی که الحاق ترکيه را به سبب نزديکی آن به آمريکا سبب تقويت نفوذ بيشتر واشنگتن در اتحاديه اروپا میدانند و تا کسانی که میگويند راه دادن به ترکيه که بخش عمدهاش در آسيا واقع شده عملا معنايی جز شناور کردن مرزهای اتحاديه اروپا ندارد و از آن پس نمیتوان برای رد تقاضای کشورهای شمال آفريقا و کرانه جنوبی مديترانه دليل و منطقی قابل قبول پيشنهاد. همه اين درنگها و تاملات مخالفخوانانه عملا در هر جلسه عالی اتحاديه اروپا که بحث بر سر چگونگی ادامه مذاکره با ترکيه در دستور کار است در قالب تجويز سختگيریهای بيشتر و يا ارائه راهحلهايی به جای قبول عضويت کامل اين کشور بروز میيابد. تا کنون اما اين تلاشها کم و بيش خنثی شده و اصل الحاق ترکيه ولو در تاريخی نامعين زير سوال نرفته است. ترکها هم ناراضیاند کميسيون اتحاديه اروپا در گزارشی که اخيرا در مورد حد پيشرفت ترکيه در اجرای شرايط مربوط به پيوستن به اين اتحاديه ارائه کرده است به دهها مورد نقص و کاستی در کارنامه دولت آنکارا اشاره میکند. از معوقماندن تصويب برخی از اصلاحات حقوقی و مدنی گرفته، تا عدم اجرای اصلاحات تا کنون تصويب شده و تا نقض همچنان جاری حقوق بشر و تضييع حقوق اقليتها و ... مهمترين و بازدارندهترين نکته اين گزارش اما از نظر کميسيون سرباززدن ترکيه از قبول عملی موجوديت جمهوری قبرس و نگشودن بنادر و فرودگاههای خود به روی کشتیها و هواپيماهای اين کشور است. دولت بخش جنوبی و يونانینشين قبرس که عملا دولت رسمی اين جزيره در عرصه بينالمللی به شمار میرود عضو اتحاديه اروپا هم هست و با رای خود میتواند بر سر ادامه مذاکره بروکسل با آنکارا مانع ايجاد کند. اهرم فشار در دست قبرس اتحاديه اروپا در هماهنگی با خواست قبرس به ترکيه تا اواخر دسامبر فرصت داده است که گام اول را در راه به رسميتشناختن اين عضو کوچک خود بردارد، امری که چنان که اشاره شد تحقق آن از سوی آنکارا به سختی انجامشدنی است. سال ۲۰۰۷ در ترکيه سال انتخابات است و با توجه به حساسيت ملیگرايان و نيز به دليل غلبه ديدگاه منفی در ميان مردم نسبت به اتحاديه اروپا و شرط و شروطهای آن بعيد است که دولت اردوغان حاضر به چنين ريسکی باشد. در شماری از کشورهای اروپايی نيز سال ۲۰۰۷ سال برخی از انتخابات مهم خواهد بود و در ماههای آتی حمايت فعال و آشکار از عضويت ترکيه در اين اتحاديه می تواند برای هر حزبی به معنای از دستدادن رای باشد. به اين ترتيب شايد بتوان انتظار داشت که سال آتی به سال سکون و احتمالا عقبگشت در مناسبات و مذاکرات اتحاديه اروپا و ترکيه بدل شود. تبوتابها در صحنه داخلی عبور از پيچ تند ۲۰۰۷ آن دسته از محافل سکولار و ملی ترکيه که چندان به حضور ارتش در فعل و انفعالات سياسی خوشبين نيستند معتقدند که بيرونآوردن رياستجمهوری و نخستوزيری از کف اسلامگرايان تنها میتواند در انتخابات پارلمانی نوامبر سال آينده رقم بخورد. به ديگر سخن در آن انتخابات هر که دست بالا را پيدا کند هر سه کانون اصلی قدرت (پارلمان، کابينه و رياست جمهوری) در يد قدرتش خواهد بود. آنها از همين حالا مشغول ايجاد ائتلافها و اتحادهای گسترده جهت ممانعت از انتخاب مجدد حزب عدالت و توسعه اردوغان در انتخابات نوامبر آتی هستند. يکی از مشکلات اساسی اين نيروها اما اين است که ديگر شخصيت با کاريسما و صاحب وجههای در ميانشان نيست که بتوانند حول او گرد آيند و در برابر جبهه اسلام گرايان قطبی يکپارچه و وزين ايجاد کنند. اين در حالی است که آقای اردوغان و حزبش نسبت به سال ۲۰۰۲ در موقعيت بهتری قرار دارند، واقعیتی که چشمانداز مخالفان برای پيروزی را چندان روشنتر نمی کند. با توجه به توازن قوای موجود در گستره اجتماعی ترکیه این احتمال قوی است که در ماههای آتی چرخش تندی در صحنه سیاسی این کشور روی ندهد و همه چالشها و رقابتها میان دو طیف اصلی صحنه سیاسی در انتخابات نوامبر سال آتی امکان بروز و تبلور بیابد. در چنین صورتی، شاید بتوان گفت که آن انتخابات احتمالا آخرین قطببندی شدید میان این دو طیف خواهد بود. به عبارت دیگر، هم حدی از پیشرفت در زمینه دمکراسی، هم ملاحظات دو طرف نسبت به نیرو و پایگاه طرف مقابل و هم ادغام بیسابقه ترکیه در اقتصاد و مناسبات بینالمللی محمل مناسبی است که همه طیفها ، از ملیگرایان، سکولارها و چپها گرفته تا اسلام گرایان به این درک سوق یابند که برای تداوم ثبات سیاسی و اقتصادی و برای حفظ عمدهترین مصالح و منافع کشور جز تن دادن به قواعد دمکراسی، پایینآمدن از نردبان حداکثرطلبی و تمکین به شماری از اشتراکات و مبانی واحد در نظام سیاسی و حقوقی کشور گزینه دیگری موجود نیست. |