رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ مهر ۱۳۸۵

مصاحبه لوموند با خاتمي پس از سفرش به آمريكا

شما به تازگي در چارچوب طرح گفت‌وگوي تمدن‌ها كه از بانيان آن به شمار مي‌آييد، به آمريكا سفر كرديد. اين سفر چه دستاوردي برايتان داشت؟
- در جريان ملاقات‌هايي كه داشتم مثل ديدار با نخبگان هاروارد، مؤسسه تكنولوژي ماساچوست و كوفي عنان، اوضاع هولناكي را كه بر جهان حاكم شده، مطرح كردم و گفتم كه در اين شرايط نيارمند صلح و امنيت هستيم. وظيفه من دفاع از منافع ملي‌ ايران است و متوجه ساختن غرب از اين‌كه اشتباه ديگري را مرتكب نشود و در ايران يا خاور ميانه بحران جديدي ايجاد نكند. پيام من با استقبال خوبي مواجه شد، به خصوص وقتي كه از بي‌امنيتي گفتم كه توسط سياست‌هاي جنگ‌طلبانه بعضي از كشورها و همچنين تروريست‌ها به وجود آمده و تنها راه علاج اين مشكل را هم گفت‌وگوي عميق عنوان كردم.

آيا به نظر شما ميان غرب و جهان اسلام فاصله‌اي افتاده است؟
- متأسفانه از حادثه 11 سپتامبر 2001 به اين سو، زمينه براي پيشرفت سوءتفاهم مساعد شده است. جنگ‌هاي صليبي و حمله ترك‌ها به اروپا، يك بدگماني هميشگي را بين جهان اسلام و غرب به وجود آورده است. همچنين استعمارگري غرب كه با چهره‌ا‌ي مسيحي همراه بود، سوءتفاهم‌هاي ميان اين دو را شدت بخشيده است. من روي لفظ «سوءتفاهم» تأكيد مي‌كنم، زيرا حقيقت اسلام و شرق، مثل حقيقت مسيحيت و غرب به هيچ‌وجه با هم تعارض ندارند. در گذشته اين دو از يكديگر بسيار آموخته‌اند. جنگ‌ها، سياسي و اقتصادي بوده است، اما از آن‌جا كه جنگ‌جوها مسلمان يا مسيحي بودند، گمان شده كه جنگ، ميان دو دين مسيحيت و اسلام صورت گرفته‌ است.

به 2 دليل 11 سپتامبر سوءتفاهم‌هاي ميان جهان اسلام و غرب را شدت بخشيد. اول اين‌كه تروريست‌هايي كه زندگي‌ هزاران بي‌گناه را به خطر انداختند، با اين هدف كه مي‌خواستند ماهيت دين اسلام را تغيير بدهند، به نام اسلام جنايت خود را مرتكب شدند. اين در حالي است كه اسلام به پيروانش مهر و محبت را توصيه مي‌كند و مهرباني را مي‌ستايد. دوم اين‌كه، كساني كه در مقابل فاجعه 11 سپتامبر، سياست‌هاي جنگ‌طلبانه را در پيش گرفتند، اين فاجعه را بهانه كردند تا به اسلام‌هراسي در غرب دامن بزنند و به گونه‌اي سياست‌هاي توسعه‌طلبانه‌شان را توجيه كنند.

درباره اظهارت پاپ كه از اسلام ستيزه‌خو سخن گفته بود، نظرتان چيست؟
- سخنان پاپ نه تنها عميق نبود و بلكه تأسف‌برانگيز نيز بود. از شخصيت تأثيرگذاري مثل او بيش از اين انتظار مي‌رفت. هنوز حس مي‌كنم كه عدم درك‌ متقابل زيادي وجود دارد و نقش رهبران مذهبي در كاهش آن‌ها بسيار مهم است، نه اين‌كه آنان به اين عدم درك وسعت بخشند.

به نظر شما ايران نبايد درباره فعاليت‌هاي هسته‌اي خود اعتمادسازي كند؟ آيا امكان گفت‌وگوي تهران-واشنگتن وجود دارد؟
- اين غرب و به ويژه ايالات متحده است كه بايد در ايجاد فضاي اعتماد همت كنند. سياست آمريكا فشار دو چندان به خاورميانه است، در صورتي كه اين كشور فلسطيني‌ها را فراموش كرده و از اسراييل حمايت مي‌كند و به حضورش در عراق ادامه مي‌دهد. اين‌ها مواردي است كه باعث مي‌شود فضاي اعتماد به وجود نيايد. بزرگ‌ترين اشتباه آمريكا اشغال عراق بود. اشغال عراق زمينه را براي افراط‌گرايان فراهم كرد. آمريكا در مورد عراق خيلي مغرورانه و خودخواهانه عمل كرد، در صورتي كه مي‌توانست با كمك كشورهاي منطقه و به رهبري سازمان ملل متحد به اهدافش برسد.

مذاكره مستقيم با آمريكا؟ بعيد نيست. اما سختي‌هايي در ميان است. در زمان آقاي كلينتون كه من هم رييس‌جمهور ايران بودم، ما گام‌هاي كوچكي را براي نزديكي دو كشور برداشتيم، اما انگار جانشين او ترجيح مي‌دهد كه به سوءتفاهم‌ها دامن بزند. با اين حال، درباره بحران هسته‌اي مي‌توان بر سر يك ميز نشست، البته اگر آمريكايي‌ها لجاجت نكنند. قرار دادن پيش‌شرط هم مذاكرات را سخت مي‌كند.

موضع دولت كنوني ايران را در برابر غني‌سازي اورانيوم چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
- اكنون اگر ما داوطلبانه فعاليت‌هاي هسته‌اي خود را به حالت تعليق درآوريم و راه را براي بازرسي آزانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي هموار سازيم مي‌توانيم با غرب به نتيجه خوبي برسيم. متأسفاه اروپاييان تحت فشارهاي آمريكا حل اين بحران را روز به روز به تأخير مي‌اندازند. در ايران، اين احساس وجود دارد كه مي‌خواهند ايران را از حق خود محروم كنند، در حالي كه اين حق مشروع ايران است كه فناوري هسته‌اي داشته باشد. با اين حال فكر مي‌كنم كه تنها راه حل، مذاكره و مصالحه است. ايران به هيچ‌وجه نمي‌خواهد به سلاح هسته‌اي دست يابد،‌ و بالاخره در مذاكرات خود موفق خواهد شد.

ايران اهداف هسته‌اي دارد و مي‌خواهد كه «اسراييل را از نقشه جهان محو كند». آيا اين نگران‌كننده نيست؟
- مواضع سياسي ما در برابراسراييل و خاورميانه كه از زمان امام خميني وجود داشته، كاملا مشخص است و من هم آن‌ها را مي‌پذيرم. ما به يك اصلي اعتقاد داريم كه هرگونه اشغال را رد مي‌كند، مثل اشغال فرانسه توسط هيتلر. صلح پايدار در فلسطين زماني به وجود مي‌آيد كه حق فلسطيني‌ها را محترم بشماريم. در ايران هيچ‌كس نمي‌خواهد كه كسي يا چيزي را محو كند.

جنگ‌هاي عراق و لبنان موقعيت ايران را در منطقه مستحكم‌تر كرد. آيا فكر نمي‌كنيد كه فشار براي خلع سلاح كردن حزب‌الله، به ثبات منطقه كمك مي‌كند؟
- امروز، ايران بدون اينكه در امور داخلي كشورهاي همسايه‌اش دخالتي كند، مؤثرترين كشور منطقه است. دشمنان ما، طالبان و صدام، از بين رفته‌اند. ما روابط خوبي با دولت‌هاي افغانستان، عراق و لبنان داريم. به نفع ما است كه صلح را در منطقه پايدار كنيم، زيرا ما يك كشور در حال توسعه هستيم كه به ثبات نيازمنديم. اما ما زير بار دشمني‌هاي ديگران نمي‌رويم و آن را تحمل نمي‌كينم. اگر دشمني‌ها فروكش كند و نقش ايران در منطقه به رسميت شناخته شود، همان‌طور كه آقايان «شيراك» و «پرودي» اذعان دارند، ايران با همكاري ديگران مي‌تواند منطقه را به ثبات برساند. روابط ما با حزب‌الله لبنان معنوي و فرهنگي است. رهبر حزب‌الله، سيدحسن نصرالله، گفته است تا وفتي كه بخشي از لبنان در اشغال اسراييل باقي بماند و ارتش لبنان هم توان لازم را براي مقاومت نداشته باشد، به فعاليت‌اش ادامه مي‌دهد. بنابراين ابتدا بايد اشغال پايان پذيرد.

رياست‌جمهوري اصلاح‌طلبانه‌ شما، اميد را به ايرانيان هديه كرد. آيا اين اميد دوام مي‌آورد؟
- رياست‌جمهوري من كاميابي‌ها و ناكامي‌هايي را در پي داشت. چيزي كه مهم است اين است كه ملت ايران از صد سال پيش به دنبال آزادي، استقلال و دموكراسي بوده‌اند. دشواري‌ها، هرگز آن‌ها ار از راه‌شان منحرف نخواهد كرد. انقلاب اسلامي ميل به استقلال را با هويت تاريخي و مذهبي ايرانيان پيوند داد و امروز، فقط آن مذهبي مي‌تواند در جامعه ايراني نفوذ خود را حفظ كند كه با دموكراسي و پيشرفت سازگار باشد.

منبع: لوموند
ترجمه: سامان ايرانی

Share/Save/Bookmark