رادیو زمانه > خارج از سیاست > خاورميانه > يوستين گاردر، اسرائيل و لبنان | ||
يوستين گاردر، اسرائيل و لبنانمقاله يوستين گاردر نويسنده معتبر نروژی - و نويسنده دنيای سوفی- در باره حمله اسرائيل به لبنان پيدا بود که سر و صدای زيادی بر می انگيزد. اين مقاله نظر گروهی از منتقدان اروپايی اسرائيل را منعکس می کند که در مخالفت با شيوه عمل اسرائيل در لبنان موضع گرفتند. زمانه اين مقاله را به همراه نقدی بر آن، از طرف يک موسسه يهودی، برای آشنا کردن مخاطبان خود با اين مباحث در اروپا منتشر می کند: نامهای سرگشاده به نروژ از مرکز سايمون ويزنتال يوستين گاردر، نويسندهی شاهکار ادبی «دنيای سوفی» يا دچار کينهتوزی شده است يا گرفتار آلزايمر يا شايد هر دو. گاردر که اثرش به ۵۳ زبان ترجمه شده است و ۲۶ ميليون نسخه از کتاباش به فروش رفته است، اکنون خوانندگاناش داغدار پريشانی و آشفتگی فکری او و بالاتر از آن پيوستناش به نیروهای ظلمت خواهند بود. دانش گاردر از کتاب مقدس سطحی است مقالهی پنجم آگست او در روزنامهی شما دانش سطحی او از کتاب مقدس و سوء ظن و يهود-هراسی او را نشان میدهد که برای او کابوسی شده است. ما از مردم نروژ میخواهيم که پيام او را تقبيح کنند. گاردر که با وسواس يهودیان را «ملت برگزيدهی خدا» میخواند، تعريف کلاسيک ضد-سامی اين مفهوم را به صورتی چيزی «متبخترانه و سلطهجويانه» نفی میکند. من اين سرود را از دوران کودکیام به ياد دارم: «چقدر عجيب است که خدا يهوديان را برگزيد» و بعد هم ترجيعبند آن را: «اما زياد عجيب نيست که يهوديان خدا را برگزيدند». اين خودباوری واقعاً برای ظالمان – به منزلهی صدای آزادی، تنوع و وجدان - آزار دهنده است. يک يهودی، چونان شاهدی، در طی اعصار «مشعلی برای ملتها» بوده است. اما نه با ادعای حقيقت مطلق، بلکه به عنوان يک نظام هشدار دهندهی مهم يا به موقع، چون آنچه که برای يهودیان رخ میدهد غالباً فشارسنجی برای وضعيت انسانی است. وقتی ديگران نور را نمیبينند، مانند هيتلريسم سال ۱۹۳۳، و يا اکنون در دوران تروريسم جهادگرايان متعصب، غضب خداوندی ما را به مغاکی ظلمانی خواهد افکند. ضد-ساميان بر اين باورند که رستگاری با محو کردنِ آن نور یهودیت از راه خواهد رسيد. برای گردر، «سامری خير» يک «فريسی» (کلمهی رمز برای يهودی) نيست، بلکه يک «فلسطينی» است، درست همانطور که برای ديگران، تروريسم حزبالله برای طيف سياسی لبنان ضروری و لازم فرض میشود. خاموش کردن چراغ حاکميت يهودی گاردر پا به جايی نهاده است که هيچ ضد-سامی معاصر پيش از او پا بدان وادی ننهاده بود: «بیدفاع و بدون پوست . . . اگر کل ملت اسراييل فرو بپاشد و بخشی از جمعيتاش بخواهد جلای وطنی تازه را آغاز کند، میگوييم که: بادا که پيرامونشان آرام بماند و بر آنها رحمت روا دارد. تعدی کردن به پناهندگان و مردمان بی کشور خود جنايتی جاودان است. صلح و گذرگاهی آزاد برای تخليهی جمعيت غير نظامی که ديگر دولتی حمايتشان نمیکند [فراهم باد]. به فراريان تير ميندازيد! آنها را هدف مگيريد! حاليا آنها آسيبپذيرند – چون حلزونهايی بدون صدف! . . . به پناهندگان اسراييلی پناه دهيد، به آنها شير و عسل بدهيد!» گاردر از بنِ جان مشتاق است که چراغ حاکميت يهودی را خاموش کند و آرزوی آوارگی جاودان يهوديان را دارد که بار ديگر محنت زندگی در اروپا را بر خود هموار کنند – و اين بار در صفوف مرگ به آنها «شير و عسل» بخورانند. مطمئناً نروژ خواستار همدستی با اين احيای «غروب خدايان» نيست. گاردر مدعی است که «اسرايیلیها . . . طاعونی را که خدا فرستاده بود «عذابی در خور» برای مردم مصر میشمردند و از آن شادمان بودند.» او از آداب مناجات و عبادت يهوديان هيچ نمیداند. ما هر روز در عبادتمان لشکريان فرعون را که در تعقيب آوارگان اسرايیلی و در پی قتلشان بودند، با اندوه ياد میکنيم که در دريای سرخ غرق شدند. ما هم عزادار قربانيان لبنان هستيم ما هم عزادار قربانيان لبنانی حزبالله هستيم که وحشيانه چون سپر انسانیِ آنها به کار گرفته شدند و به خاطر جنگی که با طرح و نقشهی ايران بر اسرايیل تحميل شد متأسف هستيم. گاردر در پايان سخناناش میگويد: «نگذاريد حتی يک کودک اسرايیلی جاناش را هزينه کند» و اين را درست در همان ستونی مینویسد که صحنهی نابودی تمامی کودکان اسرايیل را تصوير کرده است. ما به گاردر و کسانی که او دلشان را میخواهد به دست آورد، لطفی نمیکنيم. حاکميت یهود به تاريخ بازگشته است. يهودی سرگردان افسانهای تاريخی است، چنانکه گردر و تبارِ او اکنون تاریخ شدهاند. ما منتظر سخنان نروژيان صادق هستيم تا با صدای بلند و قاطعانه گردر را محکوم کنند چون آنها میدانند که سرنوشت يهوديان زنگ خطری برای بشريت است. با کمال احترام، دکتر شيمون ساموئلز -------------------------------------------------------------------- متن مقاله گاردر را با ترجمه کورش عليانی از وبلاگ او با اندک تصرف و ويرايش نقل می کنيم: -------------------------------------------------------------------- اسرائيل اينك تاريخ است ملت برگزيده خدا اسرائيل اينك تاريخ است. بيش از اين دولت اسرائيل را به رسميت نمیشناسيم. راهی به گذشته نيست. دولت اسرائيل به رسميت جهان تجاوز كرده و تا اسلحهاش را زمين نگذارد به صلح نخواهد رسيد. ياستين گوردر مینويسد دولت اسرائيل در شكل فعليش تاریخ است. مفهوم امت برگزيده خدا را قبول نداريم. به بوالهوسی اين مردم میخنديم و بر بدكرداريشان میگرييم. مانند امت برگزيده خدا عمل كردن، نه فقط ابلهانه و متكبرانه است، بلکه جنايت عليه بشريت است. به آن میگوييم ؛ نژادپرستی. حدود مدارا شكيبايی ما حدودی دارد، مدارای ما هم. به وعدههای الهی به عنوان توجيه اشغال و تفكيك نژادی معتقد نيستيم. قرون وسطی را پشت سر گذاشتهايم. مضطربانه به آنهايی كه هنوز معتقد اند خدای نبات و حيوان و كهكشان ملتی را به عنوان سوگلی خود برگزيده است و به آن ابلهها لوحهای سنگی و بوتههای سوزان و جواز كشتار داده است میخنديم. به بچهكشها میگوييم «بچهكش» [اشارهای به اين فتوا كه كشتار كودكان و زنان قانا را شرعا مجاز میداند.] و هرگز نمیپذيريم كه چوناين مردم ماموريتی الهی يا تاريخی دارند ، تعدیهاشان توجيه میشود. فقط میگوييم: ننگ بر هر چه تفكيك نژادی، ننگ بر هر چه پاكسازی قومی و ننگ بر هر تروريستی كه غيرنظاميان را هدف میگيرد، خواه اسمش حماس باشد، خواه حزبالله، خواه دولت اسرائيل! هنر بیمرامی جنگ مسئوليت عميق اروپا در برابر يهوديان، برای آن آزار ننگين، برای كشتارها و هلوكاست را تصديق میكنيم و متوجه آن هستيم. از نظر تاريخی و اخلاقی، شایسته بود كه يهوديان خانه خود را بگيرند. هر چند دولت اسرائيل با هنر بیمرامی جنگش و با سلاحهای نفرتانگيزش حقانيت خود را نابود كرد.اسرائیل به شکل قاعدهمندانه ، قانون بينالملل، مجامع بينالملل و بیشمار مصوبه سازمان ملل را مسخره كرده است. زير پای رسميت جهان بمب تركانده است و نمیتواند حمايت بيشتر از چنین چيزی را انتظار داشته باشد. اما نترسيد! به زودی ، رنج پايان می گیرد.دولت اسرائيل "سووتوی" (سووتو محلهای در ژوهانسبورگ پایتخت آفريقای جنوبی است كه اعتراضاتی كه از آنجا شروع شد، بالاخره تفكيك نژادی را برانداخت)خودراديده است. بی دفاع و بی پوست شايد روح و كلمه، ديوارهای تفكيك نژادی اسرائيل را براندازند. دولت اسرائيل وجود ندارد. اكنون بی دفاع است، بی پوست است. جهان میتواند چوناين بر مردم غيرنظامی رحم كند؛ چه پيشبينی ما از احكام شامل مردم غيرنظامی نمیشود. مناسبتهایشان را جشن میگيرند باور نمیكنيم اسرائيل هيچ بيشتر از آن كه بر چهل سال اقامت در صحرا،سه هزار سال پيش شيون كرده است برای چهل بچه كشته لبنانی اندوهگین میشود. يادمان هست كه بسياری از اسرائيلیها چوناين مناسبتهايی را جشن میگيرند، بر بلايای الهی مثل تنبيهات،مردم مصر هلهله میكنند. (در آن افسانه، خداوند، رب اسرائيل مثل يك ساديست سيریناپذير به چشم میآيد.) از خودمان میپرسيم آيا اغلب اسرائيلیها فكر میكنند زندگی يك اسرائيلی پربهاتر از زندگی چهل فلسطينی يا لبنانی است؟ چون تصويرهايی از دختران كوچك اسرائيلی میبينيم كه تهنيتهايی كريه بر بمبهايی مینويسند كه بنا است بر سر مردم غيرنظامی لبنان و فلسطين بريزند. دختركان اسرائيلی وقتی با شادمانی بر مرگ و شكنجه آن سوی جبههها میخرامند، نازنين نیستند. كيفر انتقام خونين خطابهخوانی دولت اسرائيل را به رسميت نمیشناسيم. مارپيچ كيفر و انتقام خونين را كه با "چشم برای چشم و دندان برای دندان" میآيد،به رسميت نمیشناسيم. اصل ده يا هزار چشم عرب برای چشمی اسرائيلی را به رسميت نمیشناسيم. تنبيه جمعی مردمی نزار را بهسان سلاحی سياسی به رسميت نمیشناسيم. دو هزار سال از وقتی گذشته كه يك ربی يهودی از اصل باستانی "چشم برای چشم و دندان برای دندان" انتقاد كرد. او گفت «با ديگران کاری كن كه انتظار داری با تو، آن كنند.» دولتی را كه بر اصول ضدانسانی و بر نابودی ملتی عتيق و بر مذهبی جنگجو بنيان نهاده شده،به رسميت نمیشناسيم. يا چونآنكه آلبرت شوايتزر بيان كرد "انساندوستی يعنی هرگز وجودی انسانی را به هيچ علتی قربانی چيزی نكنی." سلطنت خدا شفقت و عفو است سلطنت كهن داوود را مثل سرمشقی برای نقشه خاورميانه قرن بيست و يكم به رسميت نمیشناسيم. رب يهودی دو هزار سال پيش مدعی شد؛ سلطنت خدا بازسازی نظامی سلطنت داوود نيست؛ سلطنت خدا در ما و ميان ما است. سلطنت خدا شفقت و عفو است. دو هزار سال از زمانی كه ربی يهودی گفتار كهنهی جنگ را خلع سلاح و سراسر انسانی كرد گذشته است. درست در زمان او، نخستين تروريستهای صيونيست فعال بودند. اسرائيل گوش نمیدهد ما دو هزارسال است برنامه انسانگروی را تلقين كردهايم. اما اسرائيل گوش نمیدهد. آن كه به مرد كنار راه مانده طعمه دزدان شده كمك كرد، فريسی نبود. يك سامری بود؛ امروز میگوييم يك فلسطينی. اول انسانيم، بعد مسيحی، مسلمان يا يهودی. يا چونآنكه ربی يهودی گفت «و اگر تنها همكيشان خود را تهنيت بگويی، بيش از ديگران چه كردهای؟» ربودن سربازان را نمیپذيريم، اما تبعيد تمامی يك ملت را و ربودن نمايندگان قانونی برگزيده پارلمان و وزيران دولت را هم نمیپذيريم. دولت اسرائيل 1948 را به رسميت میشناسيم، اما 1967 را نه. با احترام و ملاحظه دولت اسرائيل از ديدگاه بينالملل قانونی ِ 1948، اين دولت اسرائيل است كه از رسميت بازمانده است. اسرائيل چیزهای بيشتری میخواهد؛آب بيشتر و روستاهای بيشتر. برای اين كه اين را كه میخواهند به دست بياورند، به ياری خدا راه حلی نهايی برای مسئله فلسطينیها هست. سياستمداران اسرائيلی گفتهاند "فلسطينيان وطنهای بسياری دارند؛ ما فقط يكی". ايالات متحد يا جهان؟ يا چنان كه بهترين حامی دولت اسرائيل نوشته است ؛ کودکی مدام این جمله را می شنید: "باشد كه خدا باز ايالات متحده را متبرك دارد." دخترك پيش مادرش رفت و پرسيد "چرا رئيس جمهور هميشه صحبتش را با خداوند آمريكا را متبرك دارد،تمام میكند؟ چرا نمیگويد خدا جهان را متبرك دارد؟" شاعری نروژی هم بود كه اين شهيق كودكانه قلبش را چنين رها كرد "چرا انسانيت چنین می کندو پيش میرود؟" او بود كه بسیار زيبا از مردان و زنان يهود نوشت. اما مفهوم امت برگزيده خدا را نپذيرفت. او شخصا دوست داشت مسلمان بنامندش. آرامش و محبت اسرائيل را به رسميت نمیشناسيم.؛نه امروز. نه از تاريخ اين نوشته، نه در ساعت غم و غضب. اگر تمام مردم اسرائيل باید دست به ترفندهای خود میزدند، و پارههايی از جمعيت بايد از زمينهای اشغاليشان ،به وطنی دوباره بگريزند، آنگاه میگوييم ای بسا همسايگانشان آرام بمانند و به ايشان محبت کنند. اين گناهی جاودان است، بی شرايط مخفف، كه دست بر پناهندگان و مردم بیدولت بگشايی. صلح و گذرگاهی آزاد برای تخليه. جمعيت غيرنظامی را دولت بيش از اين حفظ نمیكند. به فراريان تير نيندازيد! هدف نگيريدشان! آنان اكنون آسيبپذير اند، مانند حلزونهايی بیصدف. آسيب پذير مثل كاروانهای كند فراريان فلسطينی و لبنانی؛ بیدفاع مثل زنان و كودكان و پيران قانا ، غزه ، صبرا و شتيلا. به فراريان اسرائيی پناه بدهيد. به آنان شير و عسل بدهيد!نگذاريد هيچ بچه اسرائيلی بهايش را با جانش بدهد.بس است؛بسياری كودكان و غيرنظاميانی تا كنون كشته شدهاند. |
نظرهای خوانندگان
اگر آقاي دكتر شيمون ساموئلز ، بر سر همين كلمه ي " يهوديان " توانست سخن قانع كننده اي ارائه دهد كه چرا : موسويان ( پيروان شريعت موسي منظورم است ) را به نام " يهوديان " منحصر مي كنند : بنده حاضرم در دانسته هايم شك كنم ... توضيح : يهودا ، يكي از دوازده سبط بني اسرائيل است ، كه طبق روايات رسمي ترين تورات هاي منتشره ، در همدستي با يكي ديگر از سبط ها ، در حمله به كشوري كه دست 10 سبط ديگر بود و كشتار و اسارت آنها : اصلا نام شريعت شان را هم تحميل كردند ... و اما
اگر بخواهد بحثي باشد: آغازش بايد از ابتدا باشد :
اصلا بني اسرائيل قبايلي كوچگرد بوده اند يا ملتي ساكن در يك مكان خاص ؟ - 1
- موسي نامي مصري است و نه عبري ؟2
و 3 تا 1000 و بيشتر ... بگذريم
من منادي نفرت نيستم ، اما در عصري زندگي نمي كنيم كه كسي بتواند كسي را به نا آگاهي از شريعت ديگري متهم كند قرائت ها متفاوت است و صد البته " نص " قابل اجتهاد و تاويل ، اما زير بار " نص " نرفتن ، بحثي ديگر است نظرم بخصوص در مورد نفي اعتقادتان بر ملت هم نه : كه " نژاد برتر " بودن تان است
بگذريم كه از مدعاهايي چون اندوه براي غرق فرعون ... و " نص " تورات در مورد دف زدن مريم خواهر هارون پس
از هلاك و سرودي كه خوانده شده
بگذريم
كلمه به كلمه ي متن ايشان قابل نقد است
در ضمن اقليت ها هميشه : نمونه اي هستند كه " ميزان " و " ترازي " مي شوند براي سنجش اكثريت ... و مهم اينكه آنجاهاييكه فردي-گروهي دست شان مي رسد به ابزار قدرت و در موضع قدرت بوده قرار مي گيرند: آنهم ميزان است براي سنجش آنها .. شما هنگام قدرت چه كرده و مي كنيد ؟ ... در ضمن واقعا تقاوتي ميان " اشكنازي ها " و ديگر انواع يهودي يان !!! نمي گذاريد ؟؟؟؟
و اما مسئله مگر فقط حزب الله است ؟ ... خشونت هاي شما از ابتداي شكل گيري كشور اسرائيل ، فراموش شد ؟ كفر قاسم و صبرا و شتيلا و ..و..و.. چه ؟ مگر در اعتراض به همين كشتار صبرا و شتيلا و اثبات نقش شارون در آن ، حدود 200 هزار نفر اسرائيلي ، تظاهرات نكردند ؟ آنها هم سامي ستيز بودند ؟ ... مي دانيد اگر دولت كنوني اسرائيل در ائتلافي از چپ ها و ميانه رو ها نبود ، و جناح راست بر سر كار بود : چه تظاهراتي را احزاب چپ شان اكنون راه انداخته بودند ؟
در ضمن اين داستان جدايي نژادي هم افسانه است براي همه آنها كه دوست دارند تاريخي براي منافع فعلي شان بسازند ... اين سامي و آريا و عرب و عبري و .. و.. و.. خيلي جاها با هم زيسته اند و به هم ياري رسانده اند ... پس اين توهم سامي ستيزي :مورد علاقه ي همان توهم يازان است ... و مگر " هيكسوس ها " سامي بوده اند ؟ ( بگذريم از توضيحش .. براي آقاي دكتر بود و در مورد نژاد فرعون هايي كه تورات شانه خالي كرده از تعيين دقيق زمان و نام فرعون هايي كه از آنها با عنوان هايي گذرا عبور كرده ) ...
حرف آخر : باور كنيد خودتان و اين نئوكان ها : دوباره داريد جهان را باز مي گردانيد به روزگاري كه نه مانند الان ، كه مانند 30 سال پيش : هر كه مي خواهد بگويد : روشنفكرم : اول شما و آمريكا را نشانه رود
من هم : با كمال احترام
-- بهنام ، Aug 16, 2006 در ساعت 04:36 PMآتش زهدوریاخرمن دین خواهد سوخت /حافظ این خرقه پشمینه بیانداز و برو
نامه سرگشاده دکتر ساموئلز در واقع پاک کننده مسائل اصلی مطرح شده در مقاله یوستین گردر است.طبق معمول واژه"سامی ستیزی"مستمسک دست یهودیان برای فریب دادن خود(نه دیگران)!
-- امیر ، Aug 20, 2006 در ساعت 04:36 PMقرارگرفته است. مگر گردر چه چیزی غیر از نژادپرستی (وفتواهای مصلحت طلبانه برای بستن چشم و عمل به دستورات صادر شده از طرف روحانیت آن خطه از زمین)رامحکوم میکند،چه چیزی غیر از شفقت و عفو ومحبت برای جهان طلب میکند،پیام او چیست غیر از پیامی اخلاقی :"انساندوستی يعنی هرگز وجودی انسانی را به هيچ علتی قربانی چيزی نكنی."،که ساموئلز اورابه" پيوستن به نیروهای ظلمت"متهم میکند.
ساموئلزاندیشه گردر را به آنچه که دولت خودش در عمل به آن کم نمیگذارد یعنی قتل کودکان و بی گناهان،متهم می کند.نمی دانیم به این نمایشهای تکراری تراژدی بگوئیم یاکمدی