رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > عطسه آمریکا و تب بقیه دنیا | ||
عطسه آمریکا و تب بقیه دنیاحسین علویalavi@radiozamaneh.com
بحران مالی آمریکا با عدم تصویب طرح موسوم به نجات در کنگره این کشور ابعاد تازهای پیدا کرده است. ژ سقوط بیسابقه ارزش دلار، موجی از نگرانی را در آمریکا و کشورهای دیگر بهوجود آورده است. در این مورد با دکتر فریدون خاوند، کارشناس اقتصاد گفت و گو کردم.
آقای خاوند، دلایل سیاسی عدم تصویب طرح نجات مالی در مجلس نمایندگان آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟ چون در سطح بالا هماهنگیهای زیادی در اینمورد صورت گرفته بود. من دلایل این موضوع را سیاسی تعبیر نمیکنم. به خاطر اینکه کسانی که به این طرح پالسون رأی مخالف دادند، از دو حزب هستند و بخش بزرگی از آن هم متعلق به حزب جمهوریخواه هستند. یعنی حزبی که در حال حاضر دستگاه حکومتی کاخ سفید را در اختیار دارد. بنابراین هدف آنها برای مخالفت با این طرح، سیاسی نبوده و بیشتر اقتصادی بوده است و تابع افکار و عقایدی است که در مورد نحوهی تمشیت امور اقتصادی بر اساس فلسفهی آمریکایی دارند. اینها به این نتیجه رسیده بودند که این طرح، هم غیر عادلانه است و هم زیانبخش است. غیرعادلانه است؛ چون میگویند که بازیگران عرصهی مالی والاستریت، بعضی مواقع برندهاند و بعضی مواقع هم بازنده هستند. وقتی برنده هستند، تمام ثمرات بردشان متعلق به خودشان است و حالا که بازنده شدهاند، چرا باید از جیب مالیاتدهندگان به آنان پول پرداخته شود و در واقع به کمک جیب مالیاتدهندگان آمریکایی آنان را نجات بدهند؟ همان کسانی که به این طرح رأی مخالف دادند، معتقدند که این طرح زیانبخش هم هست. چون معتقدند که تبعات منفی برای اقتصاد آزاد دارد و دولت با دخالت گستردهی خود، قوانین بنیادی ناظر بر آزادی اقتصادی را در هم میریزد. بنابراین اینها در اعتقاد کامل به اصول لیبرالیسم اقتصادی که در سنت اجتماعی و اقتصادی و فکری آمریکا ریشههای بسیار بسیار گستردهای دارد، قضاوت کردند و رأی منفی دادند. بحران مالی آمریکا بار دیگر بحث میزان نظارت بر اقتصاد بازار را مطرح کرده است. یعنی کمی مسأله فراتر از نظام مالی آمریکا و بازار بورس والاستریت است. آیا میشود در اینجا بین اقتصاد بازار و میزان نظارتی که در اروپا مطرح است و نظام مالی که در آمریکاست، مقایسهای انجام داد؟ البته بین سرمایهداری اروپایی و سرمایهداری آمریکایی، تفاوتهای چشمگیری وجود دارد. اما این تفاوتها در دو دههی اخیر، تا مقدار زیادی کاهش پیدا کرده است. به این دلیل که کمیسیون اروپا و دستگاههای اتحادیهی اروپا کماکان به این نتیجه رسیدهاند که یک سری آزادسازیهای اقتصادی را بر اساس آن چیزی که مثلاً در دوران انگلستان خانم تاچر یا در آمریکای آقای ریگان رایج شده بود، رعایت بکنند. در اصل این مسأله مطرح میشود که نظام سرمایهداری یا اقتصاد آزاد یا اقتصاد لیبرال، بر خلاف تصور خیلیها، نظام جنگل و نظام غرب وحشی نیست و کازینو هم نیست. متأسفانه عدهای این نظام را با کازینو اشتباه گرفتهاند. در این نظامهای اقتصادی به خصوص بعد از آزادسازیها و مقرراتزداییهای زیادی که از دورهی ریگان و خانم تاچر انجام گرفت، کسانی مثل تریدرها، مثل افرادی که گمانهزنی و بورسبازی میکنند، از خلأ این نظام استفاده میکنند و در واقع دست به اقداماتی میزنند که باعث شد در مواردی بحرانهای شدیدی به وجود آید؛ از جمله بحرانی که در حال حاضر بوجود آمده است. اما باز هم بگویم که هیچکس در بین تئوریسینهای برجستهی آزاد، به مرگ دولت، از میان رفتن و بیهوده بودن دولت اعتقاد ندارد. معتقد بودند که دولت باید نقش اساسی خودش را در زمینهی حفظ امنیت، برقراری عدالت و دفاع از مرزها بازی کند. در مواردی که اقتصاد، مثل شرایط فعلی به بنبست میرسد و راه دیگری برای خروج از این وضعیت باقی نمیماند، دولت باید در امور اقتصادی مداخله کند. البته گروهی از بیوکرالیبرالها لیبرالهای افراطی با این نظر مخالفند. اما تجربهی اخیر نشان داد که وجود دولت لازم است. البته نباید از این مسأله سوء استفاده کرد و پای دولت را به صورت گسترده باز هم در امور اقتصادی باز کرد. رییسجمهور آمریکا و وزیر خزانهداری و برخی نمایندگان کنگره، اظهار امیدواری کردهاند که این طرح مجدداً یا به همان شکل یا با انجام اصلاحاتی در دستور کار نمایندگان قرار بگیرد. اگر برای بار دوم هم این طرح تصویب نشود، بحران مالی آمریکا و پیامدهای آن در جهان چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟ من البته امیدوارم که این طرح تصویب شود. ولی با وضعیتی که در حال حاضر ما مشاهده میکنیم، شاهد جهانی شدن این توفان مالی هستیم. با این توفان مالی که در ایالات متحدهی آمریکا آغاز شد و با توجه به ابعاد عظیم اقتصادی آمریکا، این نکته بیش از پیش عیان شد که وقتی آمریکا عطسه کند، دنیا تب میکند. این بحران به سرعت از اقیانوس اطلس گذشت. در حال حاضر در اروپا شمار زیادی از بانکها با بحران روبهرو شدهاند و این دولتهای اروپایی را وادار به مداخله از طریق ملی کردن یا تزریق ارز یا نقدینگی به این بانکها کرده است. این بحران در حال سرایت به قارهی آسیا هم هست. متأسفانه در اروپا آن همبستگی که در آمریکا وجود دارد، موجود نیست که البته در آمریکا با وجود همبستگی باز هم کار به بحران فعلی کشیده شد. حالا مجسم کنید که ما در اتحادیهی اروپا با ۲۷ کشور روبهرو هستیم و جمع شدن این کشورها و دستیابی به طرحی مشابه پالسون اگر غیر ممکن نباشد، دشوار است. در آسیا وضع از این هم دشوارتر است. به خاطر اینکه بانکهای این قاره ضعیفتر از بانکهای اروپایی و آمریکایی هستند و ممکن است این موجی از وحشت را ایجاد کند و پساندازکنندگان را برای پس گرفتن سپردههایشان به طرف بانکها بکشاند. بنابراین اگر این بحران مهار نشود، میتواند ابعاد بزرگ جهانی به خودش بگیرد و همین طور پیامدهای ژئوپلتیک داشته باشد. آیا نتایج ناشی از این بحران، این استنباط را به وجود آورده که جهان احتیاج به یک نظام مالی بینالمللی دارد؟ مسلماً به خصوص در بین اروپاییان. ودر حال حاضر که آقای سارکوزی، ریاست دورهای اتحادیهی اروپا را به عهده دارد، تلاش میکند که کنفرانسی مشابه کنفرانس معروف بروتون ودز برگزار کند. کنفرانس بروتون ودز در سال ۱۹۴۴ برگزار شد. صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را به وجود آورد و قوانینی را بنیان گذاشت، برای اینکه نظام مالی بینالمللی بعد از هرج و مرج سالهای بین دو جنگ چهانی اول و دوم، نظمی پیدا بکند. در حال حاضر گروهی معتقدند که باید بروتون ودز دوم برگزار شود که در آن علاوه بر گروه کشورهای گروه هفت، یعنی هفت قدرت بزرگ صنعتی، قدرتهای نوظهور مثل چین، هند و برزیل هم شرکت داشته باشند و پایهی یک نظم نوین مالی و پولی بینالمللی را بریزند که از اجحافات و زیادهرویها و تندرویهایی که به تازگی ما شاهد آن بودیم، جلوگیری شود. خبر مرتبط: • درخواست بوش برای نجات بازارهای مالی جهان |
نظرهای خوانندگان
«با این توفان مالی که در ایالات متحدهی آمریکا آغاز شد و با توجه به ابعاد عظیم اقتصادی آمریکا، این نکته بیش از پیش عیان شد که وقتی آمریکا عطسه کند، دنیا تب میکند.
-- علی ، Oct 1, 2008 در ساعت 06:33 PMاین بحران به سرعت از اقیانوس اطلس گذشت. در حال حاضر در اروپا شمار زیادی از بانکها با بحران روبهرو شدهاند و این دولتهای اروپایی را وادار به مداخله از طریق ملی کردن یا تزریق ارز یا نقدینگی به این بانکها کرده است.»
کدام یک از اینها عطسه است و کدام یک تب، توفان مالی آمریکا یا روبرو شدن شماری از بانکها با مشکل مالی؟ درست است که تحولات اقتصادی آمریکا بر دیگر نقاط جهان اثر میگذارد، ولی آیا عبارتی که در عنوان این مطلب هم آمده است کمی مبالغهآمیز نیست؟
دوست عزیز! این یک ضرب المثل است! قرار نیست لزوما با وضعیت فعلی مطابقت کامل داشته باشد!
-- بدون نام ، Oct 2, 2008 در ساعت 06:33 PMآقايان اقتصاد دان هنوز متوجه نيستند كه بورس در عصر انحصارات از اهميتي بر خوردار نيست عده اي سود كلان مي برند و عده اي هم ورشكست مي شوند بنكاههاي ورشكسته توسط سرمايه هاي ديكر خريداري ميشوند با قيمت ارزان و دوباره بس از مدتي اين سرمايه دارهاي جديد كار را ادامه مي دهند فقط دلالان بورس هستند كه اين بازيها را در آورده اند و عده اي از نمايندكان كنكره كه سي ان ان نشان ميداد يكي 160 ميليون ديكري 100 ميليون و ... اين هياهو ها فقط براي نجات جند بورس باز است و بس كه همه ي اين هياهوها با متضرر شدن مردم آخر سر تمام ميشود .
-- فرهاد-فرياد ، Oct 2, 2008 در ساعت 06:33 PMبین سرمایه داری اروپا و امریکا تفاوت های اساسی وجود دارد. می توانید به هر کتاب مقدماتی در این باره رجوع کنید، مثلا مقدمه ای کوتاه بر سرمایه داری نوشته جیمز فالچر. تونی جودت یکی از برجسته ترین متخصصان تاریخ اروپا در قرن بیستم است که مدتی قبل در مقاله ای در نیویورک رویو آو بوکس نسبتا به تفصیل این تفاوت ها را بررسی کرد. این مقاله را هم میتوانید آنلاین بخوانید. تفاوت در سطح و نوع نظارت و دخالت دولت در اقتصاد است. در میزان خصوصی سازی بخش هایی مثل بهداشت و آموزش است. و همین طور در نوع مداخلات دولت. کافی است نیم نگاهی به روزنامه های امریکا بیندازید تا ببینید همه حرف از ضرورت نظارت دولتی و مقررات بیشتر می زنند. اجماع جدیدی در حال شکل گیری است که گویا اقتصاد دانان ایرانی از آن بی خبرند. این که هیچ اتفاقی نیفتاده و انشاالله گربه بوده فقط از متخصصان ایرانی به گوش می رسد.
-- محمد ا ، Oct 3, 2008 در ساعت 06:33 PM