رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > «بورقانی کاری که میکرد با اعتقاد انجام میداد» | ||
«بورقانی کاری که میکرد با اعتقاد انجام میداد»حسین علوی
آقای بهنود، شما در یادداشتی در وبلاگتان به درگذشت آقای بورقانی اشاره کردید، بهویژه به فعالیتی که ایشان در سمت معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد داشتند و تحت فشار بودند بهخاطر مجوزهای زیادی که در ارتباط با مطبوعات صادر کرده بودند. کمی دربارهی آن روزها و اهمیت کاری که ایشان انجام میدادند، صحبت کنید. کوتاه مدتی بعد از شروع دولت آقای خاتمی، این سئوال بهوجود آمد که دولت اصلاحات نمود بیرونیاش چیست، چون مثلا در زمینههای اقتصادی یا زمینههای دیگر، به هر حال هرکدام کار داشت و احتیاج به آماده شدن و وقت میبرد، اما در مورد رسانهها اینطور نبود.
بنابراین حرکتی که آغاز شد، که جلوه بیرونی دولت اصلاحات بود اعم از اینکه نگاه کنیم به اینکه مخالفانش چقدر جری شدند، چقدر بیدار شدند و اینکه ببینیم مردم چقدر آگاه شدند به رأیی که دادند، همهی اینها از انتشار «روزنامه جامعه» شروع شد. در حقیقت وقتی روزنامه جامعه بیرون آمد، آن جامعه مدنی که صحبتش بود و آن اصلاحاتی که آقای خاتمی صحبتش را کرده بود و نمایندگیاش کرده بود، یک جلوه بیرونی پیدا کرد و برای مردم تعریفپذیر شد. به همین جهت روزنامه جامعه در تاریخ مطبوعات مهم است و من در همان موقع نوشتم که تاریخ مطبوعات را میتوان به قبل و بعد از روزنامه جامعه تقسیم کرد. این روزنامه جامعه در حقیقت غیر از کارکنانش و کسانی که آن را ایجاد کردند، باید گفت که حاصل اندیشه «احمد بورقانی» بود. بورقانی در مقام معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد بیش از آن نقش بازی کرد که یک مقام دولتی در یک کشور جهان سومی در سمت معاون مطبوعاتی میکند. مثل یک نهالی که باید کاشته شود، مواظبت کرد و بالاخره هم بر اثر فشارهایی که برای تعطیلی این روزنامه بهوجود آمد از بالاترین مقام جمهوری اسلامی تا عمق جناح راست بر سر آن شغلش رو رها کرد، ایستادگی نشان داد و حتی آقای مهاجرانی که خودش هم بعدا عذل شد، در آن زمان موافق نبود به این اندازه مقاومت و پایداری ولی «احمد بورقانی» معتقد بود که ما حرفی که زدیم و شعاری که دادیم باید در مقابلش ایستادگی نشان دهیم و این پیام را به مردم شفاف نشان دهیم و در نتیجه مردم خودشان تصمیمگیرنده باشند. اینکه ما همهی بحثها را به پشت پرده ببریم و همه را به گفتوگوی مقامات بالا و تصمیمساز ببریم و مردم را در آن مشارکت ندهیم، حاصلش این میشود که مردم بیخبر میمانند و میروند خانه و اصلاحات ضربهپذیر میشود. این خلاصهی نظر احمد بورقانی بود در آن زمان و این پایداری را نشان داد و به همین جهت مردم و مطبوعاتیها سال بعد از آن وقتی انتخابات مجلس ششم رسید، به اصرار بورقانی را کاندیدای نمایندگی مجلس کرد.
آقای بهنود، همانطور که اشاره کردید، یک بخش دیگر از فعالیت آقای بورقانی، حضور او در مجلس ششم بود و در تحصن اعتراضی پایان این دوره از مجلس هم شرکت داشت، یعنی تحصنی که این روزها ظاهرا گناه بزرگی در تعیین صلاحیت کاندیدای مجلس آینده هست. اساسا آقای بورقانی نگاهش به سیاست و مسئولیت و جایگاهی که یک نماینده مجلس باید داشته باشد، چگونه بود؟ تا آنجایی که من میدانم و احساس میکنم، بورقانی آدم وفاداری بود و آنقدر برای خودش ارزش قائل بود که وقتی یک سخنی را میگفت، پای آن سخن ایستاده بود. او بچهی جنگ بود. بچهی مقاومت در راه پایداری کشور بود و بعدها که در این سالهای نسبتا طولانی که در نیویورک بود و به اصطلاح مسئول خبرگزاری در نیویورک بود، کسانی که از مطبوعات خارجی با او تماس داشتند در حقیقت او و تیم او را نماینده ایران در حال مقاومت میدیدند و اثرشان در جامعهای که حکومتش با ایران خوب نبود خیلی زیاد بود. تمام این شرایط نشان میدهد که احمد بورقانی کاری که میکرد با اعتقاد انجام میداد و بر پای هزینه آن ایستاده بود. وفاداری نشان میداد. ببینید شما الان چه گذشته است. من تردید ندارم که یکی از سنگینیها و دلمردگی که اینروزهای آخر بر دوش و دل او سنگینی میکرد، همین وضعی است که الان در تهران پیش آمده است. بسیاری از یارانی که در ماجرای تحصن بودند، الان بهخاطر بهدست آوردن کرسی نمایندگی به دریوزگی افتادند و این هر آدم آزادهای را و به نظر من بیتردید احمد بورقانی را زجر میداد. رها کردن یک وفاداری، یعنی اصلاحات یک منطق پشت آن بود و همهی کسانی که بعدا در مقابلش ایستادند پشیمان خواهند شد و در این تردیدی نیست. آنهایی نامشان باقی میماند که بر سر این آرمان ایستادند و به ملاحظات روز جا خالی نکردند. احمد بورقانی یک نماینده مشخص اون بود. در مجلس که بود پشت هر حرکت اصلاحی بر اساس جامعه مدنی ایستاده بود. با حسن خلقی که اصولا داشت و فراوان داشت موانع را رد میکرد. زمانی عضو هیئت رئیسه مجلس بود و همیشه آن کنار حاضر بود با آن فربهی که داشت و با آن سیگار بیرحمی که میکشید، چهرهی مهربانی که داشت بسیاری از مشکلاتی که بچهها داشتند را حل میکرد. نمونهی یک آدم سمپاتیک بود که در اطراف خودش تاثیر مثبت میگذاشت. |
نظرهای خوانندگان
درود به روح ايشان. كاش روزي برسد كه عوام ارزش وجودي چنين بزرگواراني را بفهمند
-- كيوان ، Feb 4, 2008 در ساعت 06:53 PMمن شناخته کلی از ایشون داشتم ولی نه زیاد.. ولی هیچ موقع روزی رو فراموش نمیکنم که آقای خاتمی برای دومین بار رئیس جمهور شدند
-- mitra ، Feb 5, 2008 در ساعت 06:53 PMو من در سر چهار راه ولی عصر جلوی یک دکه روزنامه فروشی سر تیتر یک روزنامه اصلاح طلب رو می خوندم که دیدم ایشون پیروزی ملت رو با شوقی که از جملاتشون مشخص بود تبریک گفته بودند
طوری که اشک شوق و امید
در چشمانم جمع شد.
حیف که اون همه امید تبدیل به این روزهای سرد شدند.
روح آزاده شان شاد.