رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ مهر ۱۳۸۶

فرصت تاریخی برای نظام آموزشی ایران

مصاحبه با دکتر سعيد پيوندی را اينجا بشنويد.

روز یکشنبه، هم‌زمان با به صدا در آمدن زنگ مدارس در ایران، بیش از ۱۴ میلیون دانش‌آموز روانه کلاس‌های درس شدند. در سالی که گذشت، آن چه درعرصه آموزش و پرورش بیش از همه جلب توجه کرد، ‌خواست‌های صنفی معلمان، به ویژه سر و سامان دادن به میزان دستمزد و تلاش آن‌ها برای حل مشکلاتشان از طریق تجمع‌های اعتراضی و مراجعه به نهادها و مقامات مسئول بود.

در گفتگویی با دکتر سعید پیوندی، پژوهش‌گر مقیم فرانسه و کارشناس نظام آموزشی ایران، ابتدا نظر او را درمورد وضع کلی آموزش و پرورش در سال تحصیلی جدید جویا می‌شوم:

من فکر می‌کنم که نظام آموزشی ایران در آستانه سال جدید، هنوز هم با همان مشکلات مادی و کمبود امکانات همیشگی مواجه است. با وجود این که شانس تاریخی برای نظام آموزشی ایران به وجود آمده تا بتواند مشکلات را به صورت چشمگیری کاهش دهد، اما متاسفانه اقداماتی که انجام شده‌اند، در آن حد نیستند که در این سال شاهد مسائلی همچون کمبود کلاس، دو نوبته نبودن مدارس یا کمبود معلم نباشیم.

این که صحبت از شانس تاریخی می‌کنم شامل دو مسأله است: اول این که به خاطر کاهش جمعیت، رشد جمعیت دانش آموزی در ایران نه تنها متوقف شده بلکه ما به جای ۱۸ تا ۱۹ میلیون دانش‌آموزی که هشت سال پیش داشتيم، الان در حدود ۱۴.۵ میلیون دانش‌آموز داریم؛ یعنی چهار میلیون نفر کاهش در تعداد دانش‌آموزان.

ما در تمام سال‌های پیش با مسأله رشد جمیت دانش‌آموزی مواجه بودیم و اکنون شاهد کاهش آن هستیم و این رویداد به ما امکان می‌دهد تا بهتر سازماندهی کرده و با امکانات موجود، کیفیت آموزش را بالاتر ببریم که متاسفانه این کار به صورتی که انتظار می‌رفت، انجام نشده است.

مسأله دیگری که من به عنوان شانس مطرح می‌کنم این است که با رشد درآمد نفتی، دولت دارای امکاناتی شده که می‌تواند آن عقب‌ماندگی گذشته را به خصوص از نظر کیفی در نظام آموزشی جبران کند که این هم متاسفانه دورنمای چندانی ندارد.

نگاه کنید به مطالبات معلم‌ها در سال گذشته و تداوم حرکت اعتراضی معلم‌ها و این که به حقوق آن‌ها رسیدگی نمی‌شود و همچنین به تجهیزات مدارس و این که ما هنوز مدارسی داریم که در آن‌ها برای مثال، بخاری‌هایی وجود دارد که آتش می‌گیرد و در سال گذشته نیز شاهد کشته شدن عده‌ای از دانش‌آموزان در جریان آتش سوزی‌ها بوده‌ایم.

این جریانات نشان می‌دهد که ما هنوز با آن نظام آموزشی روبرو نیستیم که برای به وجود آوردن فضای مناسب تحصیل برای دانش‌آموزان در ایران، از حداقل امکانات آموزشی و رفاهی و کمک آموزشی مناسب برخوردار باشد.

آقای پیوندی، آیا کاهش تعداد دانش‌آموزان مربوط به کاهش جمعیت است؟

بله، کاهش تعداد دانش‌آموز در ایران تقریباً مربوط به کاهش رشد جمیت است. یکی ازپیامدهای رشد آموزشی درگذشته همین کاهش رشد جمیت است. در این زمان که دختران بیشتر در نظام آموزشی باقی می‌مانند (و یا به دانشگاه وارد شده و از سطح تحصیل بالاتری بر خوردار می‌شوند) دیرتر ازدواج کرده و تحقیقات نشان داده‌است که از تعداد فرزندان کمتری برخوردار می‌شوند. به این ترتیب، رشد جمعیت ما از ۳.۲ تا ۳.۳ درصد در سال‌های شصت، اکنون به 1.3 درصد در آخرین سرشماری رسیده است. برای مقایسه در سال ۱۳۶۵ حدود ۲.۵ میلیون نوزاد در ایران متولد شده است و در سال گذشته در حدود یک میلیون و صد هزار تولد داشته‌ایم.

با این که جمعیت ایران نسبت به آن زمان، تقریبا هفتاد درصد افزایش داشته، اما تعداد نوزادان در ایران حدود ۶۵ درصد کاهش یافته است. این اتفاق پیامد مستقیمی دارد که در نظام آموزشی تعداد دانش‌آموز کمتری خواهیم داشت و این موضوع باعث شده که ما از امکانات و بودجه موجود استفاده بهتری داشته باشیم. همان اتفاقی که در کشور‌های اروپایی و در کشورهای پیشرفته‌تر جهان سوم رخ داده، در ایران هم در حال وقوع است.

آقای پیوندی، مشکلات صنفی معلمان به ویژه مسأله کمبود درآمد و چندشغله بودن آن‌ها چه تأثیر مستقیمی بر آموزش و پرورش و کیفیت تحصیلی مدارس دارد؟

من فکر می‌کنم نقطه گرهی کیفیت آموزش در ایران، همان طور که شما هم در سؤالتان مطرح کرده‌اید، همین وضعیت معلم‌ها است؛ به این دلیل که در تمامی نظام‌های آموزشی دنیا، محور کیفیت آموزش و نظام‌های آموزشی، کارکرد و عملکرد معلم‌ها است. آموزش آن‌ها از یک سو و امکانات و نوع ارتباط معلمان با مدارس و نظام آموزشی از سویی دیگر مطرح می‌شوند تا معلم‌ها بتوانند دانش آموزان را به نحو بهتری تربیت کرده و آموزش دهند.

در نظام آموزشی ایران، به صورت مستمر و دائم، شاهد کاهش قدرت خرید معلمان بوده‌ایم و اگر امروز بخواهیم بنا بر قیمت‌های سال ۶۵، حقوق معلم‌ها را محاسبه کنیم، به صورت متوسط باید رقمی در حدود ۷۵۰ هزار تومان حقوق دریافتی معلم‌ها باشد. در حالی که حقوق متوسط فعلی آن‌ها از ۳۰۰ هزار تومان فراتر نمی‌رود و همین امر موجب شده که در سال‌های گذشته شاهد حرکات مطالباتی بسیار و اعتراض و اعتصاب به صورتی بی‌سابقه از سمت معلم‌ها باشیم.

با وجود فشارهایی که در ایران وجود دارد و هزینه‌ی سنگینی که معلمان بابت این حرکت‌ها می پردازند، اما به قدری فشار مالی و نبود امکانات بر این گروه زیاد است که معلمان به عنوان آخرین راه، دست به تظاهرات و حرکات اعتراضی می زنند.

با وجود تمامی قول‌های که به معلمان داده شده است، کاری در حدی که معلمان انتظار داشته‌اند، انجام نشده و مقدار افزایش حقوق آن‌ها با درخواستشان بسیار فاصله دارد.

همان طور که در سؤال شما هم مطرح بود، این مسئله که حقوق معلم‌ها کم است و حتی گاهی در حد اجاره‌بهای یک آپارتمان دو اتاقه در شهرستانی بزرگ یا در تهران نیست، این نتیجه را در بر دارد که معلمان به دنبال شغل دوم و یا سوم می‌روند.

آن دسته که بهترین موقعیت را دارند، در کلاس‌های اضافی تدریس می‌کنند. اما دسته دیگر حتی به مسافرکشی، فروشندگی و کارهایی از این قبیل می‌پردازند و این موضوع موجب می‌شود که معلمی در عمل حکم شغلی ثانویه را برای آنان داشته باشد و علاقه و انگیزه‌ای که معلمان تمامی کشورهای دنیا برای شرکت در این حرکت فرهنگی و آموزشی و علمی دارا هستند، در ایران بسیار کم شود و معلمان آن چنان که لازم است، دل به کار ندهند.

Share/Save/Bookmark