رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > استادان با سابقه، اخراج یا بازنشستگی اجباری | ||
استادان با سابقه، اخراج یا بازنشستگی اجباریبنا به گزارشها، دستکم چهار استاد باسابقه دانشگاه تهران و علامه طباطبایی، یعنی دکتر حسین بشیریه، دکتر سعید شاهنده، دکتر هادی سمتی و دکتر میرجلالالدین کزازی، به دلیل آن چه «غیبت ناموجه» نامیده شده، در معرض اخراج یا بازنشستگی اجباری قرار دارند. در گفتوگویی با دکتر محمد ملکی رئیس اسبق دانشگاه تهران ابتدا این پرسش را درمیان گذاشتم که «آیا آنگونه که برخی ناظران اظهارنگرانی میکنند، این میتواند آغاز موج تازهای از اخراج استادان تلقی شود؟» دکتر محمد ملکی: مسألهای که میفرمایید و ملاحظه میکنید، مسأله جدیدی نیست. اصولاْ سالهاست که این مسألهی اخراج دگراندیشان یا کسانی که اصولاْ زیاد همخوان با این نظام نیستند، وجود داشته. ولی در یکیـ دوسال اخیر، این مسأله تشدید شده است. حدود ۲۳ سال پیش، فقط در یکی از دانشکدههای دانشگاه تهران، دانشکده علوم تربیتی، یک باره ۱۲ـ ۱۰ نفر از بهترین و قدیمیترین استادها را که تازه موقع ثمردهی آنها بود، بازنشسته کردند. این نوع بازنشستگی در دانشگاه در حقیقت اخراج است. دکتر محمد ملکی (عکس: روزآنلاين) در ماههای اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد ایشان اظهارنگرانی کرد از این که اندیشه سکولار در بین استادان دانشگاه و مدرسان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی غالب است. آیا میشود گفت که کنار گذاشتن استادان، برخوردی در ارتباط با این نگرانی میتواند باشد؟ توجه داشته باشید، این استادانی که اکنون در دانشگاه هستند، بیش از ۹۰ درصدشان را بعد از انقلاب فرهنگی درنظام جمهوری اسلامی و با گذراندن از فیلترهای متعدد استخدام کردند و هم اینها هستند که الان دارند بازنشسته میشوند. یا این مسأله سکولاریسم مطرح میشود و آقای احمدینژاد میگویند که دانشگاه به سوی سکولاریسم میرود. در هر حال این تفکری است که هست و هر کسی که اندیشهای داشته باشد، هر کسی که بخواهد در شرایط آزادی زندگی بکند، ممکن است اعتقادش این باشد و قبول نداشته باشد حکومت دینی را. مگر همه مردم و همه افراد باید حکومت دینی را قبول داشته باشند؟ معاون آموزشی وزارت علوم اعلام کرده که برنامه جذب حدود پنچ هزار و چهارصد مدرس جدید در دانشگاهها در دست است. اساساً جذب این میزان وسیع مدرس جدید چقدر با ضوابط علمی و آموزشی انطباق دارد؟ ببینید، اینها بعد از آن جریان انقلاب فرهنگی، آمدند دانشگاهی درست کردند به نام «دانشگاه تربیت مدرس» با این هدف که افرادی را تربیت بکنند و بعد به عنوان کادر علمی دانشگاهها استخدامشان کنند و مشغول کار بشوند. یک عدهای هم با بودجه دولت، کسانی را که مورد نظر خودشان بودند فرستادند به یک سری دانشگاههای دستدوم و دستسوم دنیا که اینها بروند دکترا و مهندسی بگیرند. اینها الان آماده هستند برای آوردن در دانشگاهها. اینها را میخواهند جانشین آن کسانی بکنند که به قول آقای احمدینژاد به تدریج تفکرات سکولاریستی در مغزشان نمو میکند. اما دانشگاه تا زمانی که وجود دارد، دانشگاهی میکند. ببینید دانشگاه یک ويژگیهای خاصی دارد. دانشگاه یکی از خصلتهایش آرمانگرایی است؛ یکی از خصلتهایش نقادی است؛ چه از طرف دانشجو چه از طرف استاد. مگر این که دانشگاهها را دومرتبه ببندند که آن وقت جامعه تبدیل به دانشگاه میشود. آن وقت آن جنبش دانشجویی یا جنبش استادان کشیده میشود به سوی جامعه. همان طور که در گذشته هم دیدیم که این اتفاق افتاد. دیدیم که بعد از بستن دانشگاهها و بعد از به اصطلاح «انقلاب فرهنگی» چه حوادثی در این مملکت اتفاق افتاد و چه مسایلی پیش آمد.
این جامعه سرمایهگذاری روی اینها کرده است تا اینها به اینجا رسیدهاند. آقای بشیریه همین طوری که بشیریه نشده. سالها کار کرده زحمت کشیده، تلاش کرده، کسب علم کرده است تا شده است «بشیریه». ایشان را به جرم اینکه یک مدتی غایب بوده و ... کنار می گذارند. بعد هم نکتهای را باید بگویم. در نظام گذشته اصولاً برای این که کسی جزو کادر علمی بشود، شرایط بسیار بسیار دشوار بود. اولاً کسی که بخواهد جزو کادر علمی بشود، استادیار دانشگاههای دولتی بشود، باید حتماً دارای پیشینه باشد. یعنی باید یک دوره تخصصی را دیده باشد. بعد برای ارتقا، باید مقاله داخلی داشته باشد، مقاله خارجی داشته باشد و کتاب داشته باشد. هزار سد و مانع در برابرشان بود. اما حالا، هر کسی را میآورند عنوانی به او میدهند و همردیف دانشیار، هم ردیف استاد و استادیار میشود. آقای ملکی یک سؤال دیگر اینجا مطرح است. اساساْ برای کنار گذاشتن اساتید دانشگاه، اگر هم ضوابط و مقرراتی قرار باشد که اعمال بشود، در ایران الان این ضوابط به چه شکل هست؟ ببینید، در گذشته اولاْ چنین کاری را نمیکردند و اگر هم احتمالاْ میخواستند استادی را کنار بگذارند، یک کمیتههایی بود در دانشگاه از نمایندگان اساتید، نمایندگان دانشکدهها و شورای عالی دانشگاه که اینها هم منتخب بودند و نه منتصب. اینها مینشستند پرونده طرف را نگاه میکردند و اگر طبق مقررات لازم میشد، فرضاْ اخراجش میکردند. الان اما کدام کمیته، کدام کمیسیون با کدام ضوابط استاد را اخراج یا بازنشسته میکنند؟ دیوان عدالت اداری هم تا آن جایی که من اطلاع دارم، حتی در مورد خود من، بعد از این که من را گرفتند و بردند پنج سال زندان، خب یکی از دوستان وکالت من را گرفت و به دیوان عدالت اداری شکایت کرد؛ چون من را اخراج کرده بودند. بعد دیوان عدالت اداری رای داد که این کار غیرقانونی بوده و دلیلی برای اخراج ایشان وجود ندارد. به همین دلیل به من گفتند برگردید؛ ولی من را بازنشسته کردند! |