تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

«محلی که می‌خوانم، صدایم شبیه سیما بینا می‌شود»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

مهتاب از نادر هنرمندان زن آوازه خوانی است که هنر صورت‌گری نقاشی و آواز را در هم آمیخته است. او از حق زنان کشورش در زمینه‌های هنری دفاع می‌کند. هفته‌ی پیش نمایشگاه نقاشی‌هایش با کنسرتی از آوازهایش به همراهی گروه صنم در پاریس همراه بود.

هر بار که حاضران فرانسوی ایرانی شنوندگان ترانه‌هایش برای او دست زدند، من به این نتیجه رسیدم که با وجود ممنوع بودن آوازخوانی زنان در ایران کنونی، صدای زنان ایران هرگز خاموش نخواهد شد.

همچنین در محل کنسرت، تابلوهای او هم به نمایش گذاشته شده بود. گاه تابلوهایش همزمان آوازخوانی را هم نقاشی می‌کند. با او گفت‌وگوی کوتاهی کرده‌ام.

Download it Here!

آواز خوانی را زودتر شروع کردید یا نقاشی را؟

من زمزمه‌ و خواندن را از کوچکی و از چهار یا پنج سالگی شروع کردم. ولی اگر از نظر حرفه‌ای بخواهید من در هنرستان هنرهای تجسمی دختران و حتی قبل از آن به کلاس نقاشی می‌رفتم. می‌توانم بگویم که از نظر پایه و اساسی نقاشی را با پایه و اساس زودتر شروع کردم.

صدای‌تان را از کسی در خانواده‌تان به ارث بردید؟

صدای خاله‌ی من مانند صدای خانم دلکش است و عمو‌هایم صدای خیلی خوبی داشتند که متاسفانه دیگر در این دنیا نیستند.


خاله‌ شما به صورت حرفه‌ای هم آواز می‌خواند؟

خیر. ایشان در مجلس‌های شبانه و میهمانی‌هایی که جمع می‌شدند می‌خواند. ولی حقیقتا صدای‌شان مانند دلکش بود.

شما برای آوازهای‌تان بیشتر چه نوع موسیقی را انتخاب می‌کنید؟ فولکلور، کلاسیک، یا اصیل؟

هم فولکلور هست و هم آهنگ‌های اصیل. من هر دو را خیلی دوست دارم و هر دوی این‌ها با هم ترکیب می‌شود که خیلی دلپذیر است.

از چه کسی آموزش آواز دیدید؟

من قبل از این‌که به پاریس بیایم دو سالی ـ البته در دوران جنگ بود ـ به صورت منقطع خدمت خانم پریسا مرکز آموزش‌‌های موسیقی بودم. هر موقعی که افتخارش دست می‌داد خدمت ایشان می‌رفتم. البته خدمت خانم سیما بینا هم بودم.

پیش آقای دکتر صفت هم رفتم. به طور جدی با خانم پریسا کار کردم و این‌جا که آمدم خدمت آقای عمومی می‌رفتم. اول منزلشان و بعد هم در سوربن کلاس داشتند.

به هر حال نشان دادید که با آواز خواندن در خارج از ایران، صدای زنان ایران هیچ‌وقت خاموش نمی‌شود، در حالی که الان در ایران آواز خواندن زنان ممنوع است. در این باره چه احساسی دارید؟

واقعاً حیف است. برای این‌ که من تفاوتی در مورد صدای زن و مرد نمی‌بینم. نمی‌فهمم این حنجره و استعداد را خداوند هم به زن داده است و هم به مرد.

اگر قرار بود که زنان نخوانند، خدا به آن‌ها حنجره و استعداد نمی‌داد. واقعا یک نعمت است. وقتی که من می‌بینم می‌خوانم و بقیه لذت می‌برند، آدم این را تقسیم می‌کند و این چقدر ارزش دارد. راستش این موضوع برای من قابل فهم نیست.


خود شما ساز هم می‌زنید؟

متاسفانه خیر.

کسانی هستند که برای شما آهنگ بسازند و یا با شما کار بکنند در برگزاری کنسرت‌ها.

بله، الان دو سال و نیم است که گروه‌ ما و گروه صنم با هم کار می‌کنیم بچه‌ها واقعا استاد فن هستند و من خیلی شانس دارم.

هر خواننده‌ای در ابتدا از خواندن آهنگ‌های دیگران شروع می‌کند. من فکر می‌کنم چه در غرب باشد و چه در شرق باشد برای اینکه صدای خودش را بشناساند کمتر هستند. کسانی که از ابتدا شروع بکنند آهنگ خودشان را بخوانند، خیلی شانس می‌خواهد آدم بتواند خودش را به محبوبیت برساند.

وقتی که صدا شناخته شد، آن‌وقت است که به نظر من آدم می‌تواند به خودش اجازه بدهد به سراغ آلبوم و آهنگ‌های خودش برود. چیزی که برای ماه مارس سال آینده در برنامه ما خواهد بود.

در حال حاضر آلبومی از آوازهای شما منتشر شده است؟

امشب اولین آلبوم ما که آلبوم زنده‌ی بخش اول ماهور، کنسرت ۲۹ نوامبر ما بود در سالن کخ‌بلسوی در بولاین، همان‌جایی که من کلاس نقاشی‌ خودم را داشتم و امشب آن را این‌جا برای اولین بار برای فروش گذاشتم.

خانم آوازه‌خوانی در ایران به عنوان الگوی شما یا سرمشق یا اینکه دوست داشته باشید چه کسی اشت؟

به همه‌ی آنها اردات دارم. و به همه‌ی آن‌ها احترام می‌گذارم. از خانم هنگامه اخوان، خانم پریسا، خانم سیما بینا، واقعا این‌ها همه نمونه‌های موفقی هستند. همچنین من مدیون زنده یاد قمر و کسانی که در قید حیات هستند هستم و اگر هنر را توانسته‌ام ادامه بدهم با باور داشتن این بزرگان بوده است.

شما فکر می‌کنید صدای شما از جنس صدای کدام خواننده زن محبوب ایرانی است؟

وقتی که در مایه اصیل می‌خوانم، احساس می‌کنم صدای من اندکی شبیه قمر و کمی هم مشابه صدای خانم پریسا است. وقتی هم که محلی می‌خوانم شبیه‌ی صدای خانم سیما بینا می‌شود.


کسانی که به کنسرت‌های شما می‌آیند، چطور با این مساله روبه‌رو می‌شوند که یک آوزاه خوان نقاش، ضمن این‌که نقاشی می‌کنید می‌خواند؟

خیلی برای آن‌ها جالب است. برای من هم خیلی جالب است که این قضیه را مردم می‌پسندند.
واقعا با من سفر می‌کنند، چون یک سفر درونی است. من یک لحظه که آن کار را می‌کنم درون خودم را به حالت مستقیم بدون این‌که بخواهم این را تمرین بکنیم یا هر چه واقعا در آن لحظه آن عمل را انجام می‌دهم.

وقتی که کنسرت تمام می‌شود و می‌آیم بیرون، عکس‌العمل مردم حتی فرانسوی‌ها، حتی غربی‌ها را می‌بینم که واقعا با من آمده‌اند و با من سفر کرده‌اند.

چیزهایی را از حالت‌های درونی تعریف می‌کنند که واقعا می‌بینم درست است.

شما خودتان بیشتر موسیقی سنتی را دوست دارید یا موسیقی پاپ یا انواع دیگر را؟

من همه جور موسیقی را دوست دارم.هر کدام واقعا حسن خودش را در این دنیا دارد. ولی به طور کلی موسیقی اصیل را ترجیح می‌دهم.

کنسرت‌ها، و آواز‌های‌تان را که شنیدم، به خصوص تابلو‌های‌تان را که دیدم به این نتیجه رسیدم که صدای زنان ایران هرگز خاموش نمی‌شود. شما هم همین عقیده را دارید؟

بله، صد درصد. خوشبختانه فکر می‌کنم که زنان ایرانی این‌قدر شهامت و خواست را در درون خودشان دارند که بتوانند آن چیزی را که حق‌شان است و حق مسلم هر انسانی است، حفظ بکنند و خاموشش نکنند.

پرسش پایانی من این است که خودتان در مورد «مهتاب» چه فکر می‌کنید؟

این واقعا برای من یک خوشبختی است که بعد از سال‌ها توانستم بالاخره خودم را بیان کنم.

احساس‌های درونی خودم را بیرون بریزم و یک شب‌های مثل امشب بقیه کنسرت‌هایم در خدمت کسانی باشم که پشتیبانی می‌کنند و به دیدن من می‌آیند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

با سلام ایشان گفته اند چرا از حنجره زن استفاده نشود و از مرد استفاده بشود . خداوند چیزهای زیادی به همه داده مگه باید همه مردم از آنها استفاده کنند. نظر این مهتاب خانم چیه؟ شاید ایشان اینگونه دوست دارند

-- صوری ، May 6, 2009

خانم مهتاب
برایتان آرزوی کامیابی روز افزون در کارهایتان دارم.... همینطور ادامه دهید هیچکس نمی تواند مانع رشد و تکامل جامعه ای گردد ؛ در درازمدت برد همیشه با آنهایی است که مطابق با قانون مندیهای «هستی» حرکت می کنند.
پشمینه پوش تند خو ،کز عشق او نابرده بو ......... از مستی اش رمز بگو تا ترک هشیاری کند
سبز باشید.
باران از آلمان

-- بدون نام ، May 6, 2009

vahshatnak bood... az khanome Paris ke chizi nashnidim dar File vali ,bichare khanoome Sima Bina... bavar konid har rooydade Honari , dar kharej az keshvaremoon , shayestegiye Moarefi dar Radio ro nadare ! un ham dar mored mozoo haye takhasosi , mesle Musighi... deghat konid khahesh mikonam.

-- simin ، May 6, 2009

چرا اين هنرمند نازنين را به درستي معرفي نكرده‌ايد؟ مگر مخفيانه زندگي مي‌كنند كه نه اسم‌شان را برده‌ايد، نه از زادوبوم‌شان سخن گفته‌ايد. بهتر نيست اين روش را كنار بگذاريد و در معرفي افراد عرف معرفي را رعايت كنيد؟

-- مونا جويا ، May 6, 2009

I personally loved it , it is so humble for an artist to admire and mention the names of her or his masters as the inspiration. When I do painting and I admire Degas, my painting uncontiously resembles to his paintings and there is nothing wrong if I feel that they remind me of Degas. Not all the people should like what they hear or see but they should control their manner of critising other people. you should learn how to be polite in your crititsisme Ms. Simin

-- mona ، May 10, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)