تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با دایان علایی، سخنگوی جامعه بهائیان به بهانه ممانعت از تحصیل پذیرفته‌شدگان کنکور

«برخورد با بهائیان، مساله‌ی دولت است»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

مطابق اصل سوم قانون اساسی‌، دولت ایران موظف به تامین امکانات لازم برای «آموزش و پرورش و تربيت بدنی رايگان برای همه در تمام سطوح، و تسهيل و تعميم آموزش عالی» است، اما همچنان اقليت دينی بهايی در استفاده از این حق با مشکل روبه‌رو می‌شوند.

به بهانه ممانعت از تحصیل پذیرفته‌شدگان کنکور، با دایان علایی، سخنگوی جامعه بهائیان گفت و گو کرده‌ام.

Download it Here!

خانمی درباره محرومیت از تحصیل، نامه نوشته‌اند. نامه‌ی این خانم نشانه‌ای از وضعیت همه‌ی جوانان ایرانی است که بهایی هستند و می‌خواهند وارد دانشگاه بشوند.

بیش از ۲۰ سال است که دولت، به انحای مختلف سعی کرده است که از ورود ایرانیان بهایی به دانشگاه جلوگیری کند.

فکر می‌کنید راهی برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق این جوانان وجود دارد؟

ببینید، این فقط مساله‌ی دولت است و دولت ایران امضا کننده‌ی میثا‌ق‌های بین‌المللی و حقوق بشر است که در آن آزادی ادیان و حق تحصیل وجود دارد.

در ضمن دولت ایران امضا کننده‌ی کنوانسیونی است که ضد تبعیض در تحصیلات است. یعنی دولت قبول کرده است حق تحصیل را برای همه بپذیرد.

اما اکنون به‌خاطر تبعیض دینی اجازه نمی‌دهند، یک‌سری از شهروندان ایران بتوانند وارد دانشگاه شوند.


دایان علایی، سخنگوی جامعه بهائیان

در آخرین بیانیه‌ای که منتشر کردید به مشکلات بیشتر جامعه‌ی بهاییان در ایران اشاره داشتید، این بیانیه‌ها چه انعکاسی در سازمان‌های حقوق ‌بشر به‌ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل داشته است؟

همان‌طور که می‌دانید کمیسیون حقوق بشر به شورای حقوق بشر تبدیل شد اما همان کار را انجام می‌دهد.

ولی دولت‌های عضو سازمان ملل، هر سال در مجمع عمومی، قطعنامه‌ای راجع به وضعیت حقوق بشر و نقض حقوق بشر در ایران صادر می‌کنند و فشارهایی برای دولت ایران در نظر می‌گیرند‌.

تلاش می‌کنند دولت ایران تمام قوانین حقوق بشر که راجع به آن صحبت کردیم، از جمله وضعیت بهاییان و آزادی ادیان در ایران را در کشور اجرا کند.

آن‌طور که ما می‌دانیم این موضوع بی‌اثر نیست. چون دولت ایران سعی می‌کند از خودش دفاع کند، کوشش‌های مختلفی انجام می‌دهد که این قطعنامه‌ها تصویب نشود و راجع به نقض حقوق‌بشر در ایران صحبتی انجام نگیرد.

بنابراین اثر دارد. ولی متاسفانه آن اثری نیست که ما بتوانیم بگوییم وضعیت حقوق بشر در ایران و اصولاً وضعیت ایرانیان بهایی تاحدودی قابل قبول باشد.

در بیانیه‌، علاوه بر مشکلات جوانان بهایی برای حضور در دانشگاه به مشکلات دیگری از جامعه‌ی بهاییان هم اشاره کردید.

بله، هم اکنون در ایران، چندین بهایی فقط به دلیل آن‌که بهایی هستند در زندان به سر می‌برند. همچنین هفت نفر که تمام کارهای جامعه‌ی بهایی را در ایران به عهده داشتند در زندان به سر می‌برند و مدت زمانی طولانی در زندان انفرادی اوین نگه داشته شده بودند.

خانم شیرین عبادی و کانون وکلا که قبول کرده‌اند به این هفت نفر کمک کنند، نتوانسته‌اند با آنان دیدار کنند یا به پرونده‌هایشان دسترسی داشته باشند.

یعنی فشارهایی مثل تهدید، برای بهاییان وجود دارد: اجازه‌ی داشتن شغل را از آنان می‌گیرند.

اگر شغلی آزاد دارند، زمینه‌های اخراج آنان را فراهم می‌کنند. حتا در مدارس کودکان را خیلی آزار می‌دهند، تهمت می‌زنند، کتکشان می‌زنند. فشارهای کاملاً جدی بر جامعه‌ی بهاییان ایران وجود دارد.

این مسایل به سازمان‌های حقوق ‌بشری منعکس می‌شود؟

به‌جز جامعه‌ی بین‌الملل بهایی که به‌عنوان یک سازمان غیر‌دولتی در سازمان ملل کار می‌کند. سازمان‌های حقوق‌ بشری چه سازمان‌های ایرانی (داخل یا خارج از کشور) و سازمان‌های بین‌المللی مثل عفو حقوق ‌بشر یا دیده‌بان حقوق‌بشر و یا فدراسیون حقوق بشر راجع به نقض حقوق بهاییان در ایران صحبت می‌کنند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

مرسی، مرسی آقای ادیب زاده. نگاه شما به موضوع بهاییان، بر خلاف نگاه ایدئولژیکی بسیاری از روزنامه نگاران، نگاهی انسانی است.
در حالی جامعه ۳۰۰ هزارنفری بهاییان ایران قریب به ۳۰ سال است که از حق تحصیل و سایر حقوق محرومند و در یک جو تهدید دایمی بسر می برند، حتی نماینده اصلاح طلب مجلس، آقای اعلمی، اظهار می کند که هیچ سندی دال بر این موضوع در دست ندارد!
و یا آقای احمدی نژاد، در جواب خبر نگار رادیو فردا، تمام تضییقات وارده بر بهاییان را با این دلیل که نام پیامبر بهاییان را کسی نمی داند! توجیه کرده است.
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
چرخ فلک بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد.
امیدوارم با کمک انسانی شما و ارباب منصف رسانه ها پرده از این ظلم و ستم این مکاران و حقه بازان برداشته شود.

-- پ م ، Oct 9, 2008

خانم طلوعي هم يكي از بازيگراني بود كه به خاطر بهايي بودن مجبور به ترك ايران شدند

-- reza ، Oct 10, 2008

این درست نیست که کسی را به خاطر عقیده اش از امکانات اولیه زندگی محروم کنند. این قطعا خلاف انسانیت است اما متآسفانه یک نکته مهم نیز همیشه فراموش می شود و آن اینکه بهاییت اختراع انگلیسی ها در قرن گذشته بود تا بدین وسیله مذهب یهنی تنها عنصر مقاوم در سرزمین های اسلامی را از محتوا خالی کنند. هر کسی آزاد است که بهایی یا غیر بهایی باشد و هیچکس حق ندارد او را به زور وادار به پذیرش دینی دیگر کند(که البته اینکار اصولا غیر ممکن است) یا از امکانات انسانی محروم نماید اما تبلیغ این فرقه که محصول استعمار انگلستان بود نیز درست نیست. باید راهی پیدا کرد که بهایی ها بدون اینکه تبلیغ کنند به زندگی انسانی خود بدون هراس ادامه دهند.

-- بدون نام ، Oct 10, 2008

جمهوري اسلامي هر يديده اي كه مربوط به حقوق بشر است زير يا كذاشته و مي كذارد و نهادهاي حقوق بشر فقط اعلاميه مي دهند و آمار و هيج اقدامي جهت اجراي اين حرفها ندارند دولتها هم با معاملات كلان از اين مسئله استفاده مي كنند و حق و حساب خود را بدست مي آورند فقط مردم ايران هستند كه زير جكمه هاي جمهوري اسلامي له شده اند

-- فرهاد-فرياد ، Oct 10, 2008

ضمن تشكر ازانعكاس اين گزارش، بايد گفت مسايلي از اين دست، در ميهن عزيز ما جنبه فرسايشي پيدا كرده و از بس بي نتيجه تكرارشده ازحساسيت آن نيزكاسته شده است. دراين خصوص بايد گفت:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جايي نرسد فرياد است.

-- سهراب ، Oct 10, 2008

The first commentator on this page asserts that Bahaism is a British invention. On what ground is this assertion based? I am well familiar with the demented writings of such quasi historian as Abdollah Shahbazi, who not only asserts the same thing but goes further and identifies Bahaism as a Zionist plot (somewhere he declares that the Jewish merchants influenced the Bab during the time that the latter was working as a businessman in the port city of Bushehr!). These assertions only show that those who maintain them know absolutely nothing about the history of Iran. Claims as to the origin of Bahaism seem to have depended on the politics of the day; once Bahaism was considered as being a Russian conspiracy (recall the Prince Dalghuraki story --- Ahmad Kasravi, who is by no means enthusiastic about Babism and Bahaism, in his book "Baha'i-gari" debunks this and other claims regarding the origin of Bahaism).

If one just considers the bare fact that Bahaism grew out of Babism and that the Babis were the ones who greatly contributed to Iranian Constitutional Revolution, then the madness of asserting Bahaism as being a British conspiracy becomes evident. One should just consider the following great men, who were Babis and who fought for bringing about democracy in Iran and who opposed Imperialism, whether British or Russian, and decide whether they were puppets:

Mirza Nasrollah Beheshti, better known as Malek al-Motekallemin, a Babi who was killed in the presence of Mohammad-Ali Shah in Bagh-e Shah, Tehran, on the day of Mohammad-Ali Shah’s coup d'etat on June 4, 1908.

Mirza Jahangir Khan Sur-e Esrafil, editor of the Sur-e Esrafil weekly newspaper. A Babi who was killed simultaneously with Malek al-Motekallemin in Bagh-e Shah. It is well documented that Mirza Jahangir Khan could have saved his life by taking refuge to the British Legation in Tehran (many, such as Hasan Taqizadeh, did and saved their lives), but he expressedly rejected this option; he explicitly stated that he would not seek protection from any foreign power. Was Mirza Jahangir Khan a British lackey? Please read the issues of the Sur-e Esrafil newspaper and see what a small band of people did for the democratic cause in Iran.

It is interesting to realise that Mirza Jahangir Khan was a devotee of Haj Sheikh Hadi Najmabadi. The latter was declared heretical for his Babi sympathies (he may have been a Babi, however I have not seen any primary document to this effect – Ms Mangol Bayat in her book “Iran’s First Revolution of 1905-1909” (Oxford University Press, 1991), writes that Haj Sheikh Hadi Najmabadi was “a mojtahed declared heretical for his alleged Azali Babist sympathies.”). Haj Sheikh Hadi Najmabadi was one of the main patrons of the Roshdieh School in Tabriz, the counterpart of Dar ol-Fonoun in Tehran. Further, he was a teacher of Ali-Akbar Dehkhoda. Dehkhoda attended Haj Sheikh Hadi’s classes while the latter was shunned by almost all. Could Haj Sheikhh Hadi Najmabadi have been a British stooge? If so, then how comes that two of his pupils did so greatly contribute to the democratic cause in Iran? Please read Dehkhoda’s Charand o Parand and realise what inestimable service Dehkhoda did to Iran and Iranians.

Most people may not be aware of it, but Dehkhoda's life was in constant danger because of his critical writings, and he well realised it. We have documents that show that there was at least one plot to kill him and he himself foiled this plot. We know that Mohammad-Ali Shah attempted to corrupt Dehkhoda, by sending him money and servants, which Dehkhoda rejected outright. As a matter of fact, after the coup d’etat of 28 Mordad 1332, Dehkhoda came under strong suspicion that he might be the secret deputy of Dr Mohammad Mosaddeq (he was repeatedly interrogated on the issue by the officers of the Army). Dehkhoda gave Iranians his Loghatnameh, amongst other things, a monumental work that in its scope is on a par with Ferdowsi’s Shahnameh. I am not suggesting that Dehkhoda was a Babi, but it would be highly unusual that this great patriot would choose to associate so closely with British agents, as Malek al-Motekallemin and Mirza Jahangir Khan Sur-e Esrafil are supposed to be.

It is deeply depressing when one regularly encounters the stale assertions such as those presented by the commentator here above, by supposedly educated people. Please by all means reject Bahaism and its teachings, but do not slander a group of people who only served Iran and Iran's national and cultural interests. Many people may not be aware, but the editor of the most extensive encyclopaedia on Iran, Iranian culture and Iranian history, i.e. Professor Ehsan Yarshater, is born to a Bahai family (he himself does not identify himself with any religion or religious group). This being the case, is it conceivable that such person could have been raised within a family of British puppets? Not wishing to cause harm to some individuals, I shall not name names, but there even today some Iranian cultural icons, about whom all Iranians known to me are rightly proud, who have been raised within Bahai families.

If Iranians were supposed to betray the land of their fathers and forefathers through Bahaism, the following is a report on a Bahai of American descent:

http://www.elham.tv/index.php?option=com_content&task=view&id=49&Itemid=29

The interested may wish to consult the following related Wikipedia article:

http://en.wikipedia.org/wiki/Tahirih_Justice_Center

Please note how much Iranian Baha'is have advanced, through their relatively short history, Persian culture outside the borders of Iran.

Having written the above details, I should declare my interests here: I adhere to no religion, whatever. It saddens me greatly however that a group of people who consider Iran as God’s Promised Land, are constantly subjected to slander and injustice, portrayed as lackeys of foreign imperial powers. As I wrote in an earlier comment on these pages, according to the following source,:

http://denial.bahai.org/003.php

“By 1920, some 10 percent of the estimated 28,000 primary and secondary school children in Iran were enrolled in Bahá’í-run schools. “

Shouldn’t we be ashamed of ourselves for debarring the children of the very same people who so greatly contributed to the education of Iranian children (those of the generations of our parents and grandparents) from higher education?

http://news.bahai.org/story/657

BF.

Ps) The readers might be interested in the following news item regarding Malek al-Motekallemin and Mirza Jahangir Khan Sur-e Esrafil:

http://www.aftab.ir/articles/art_culture/cultural_heritage/c5c1177148526p1.php


BF.

-- BF ، Oct 11, 2008

جناب بی نام حرف ِ درستی زدند بهایی ها باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند به شرطی که تبلیغ دینشون رو نکنند. به نظر من برای اینکه بهایی ها یا پیروان هر دینی تبلیغگر دینشون نباشند باید اقداماتی از قبیل اقدامات ذیل انجام بگیره: 1. بهاییان از خوبی کردن به دیگران و کمک کردن به دیگران (بالاخص غیر بهاییان ) اجتناب کنند. در غیر اینصورت ممکن است فرد کمک شده در جمعی عنوان کند عجب مرد (یا زن) خوبی بود" که خوب این تبلیغ حساب می شه. 2. بهاییان اخلاق زشت و ناپسندی رد پیش بگیرند تا مبادا الگوی کسی شوند 3. بهاییان فرزندان خوش چهره خود را به هر نحو ممکن زشت و کریه بکنند چون در غیر اینصورت ممکن است کسی بگوید "اون بهاییه چه خوشگله" که خوب مشخص است این جمله تبلیغ دین بهاییت است 4. پسران بهایی عاشق دختران غیر بهایی نشوند و قبل از نگاه کردن به دختران اول جویایی دین ایشان شوند مبادا که دختر غیربهایی باشد و این عشق دختر غیر بهایی را به پسر بهایی عاشق کند . بر عکس اشکالی ندارد یعنی اگر پسر غیر بهایی عاشق دختر بهایی شود مشکلی نیست بخصوص که دختر به دین شوهر متمایل میشود 5. از پذیرش بهاییان در حرفه ها و مشاغل طرفدارزا (!) جلوگیری شود مثل هنرپیشگی ، نویسندگی ، خوانندگی و مشاغل درامدزا (مبادا درآمد حاصل از کار صرف امور تبلیغی شود) مثل طبابت، مهندسی، وکلالت ، قضاوت ، کسابت (همان کاسب بودن یا بیزنس منی) . از شغل های غیر درامد زا مانند معلمی هم باید جلوگیری شود چون بچه ها اغلب از معلم خود چیزها یاد می گیرند و تمایلات معلمی و شاگردی ممکن است به تمایل شاگرد به دیانت بهاییت منجر گردد. 6. بهاییان نباید در مناطق خوش اب و هوا و مرفه جامعه زندگی کنند چون ممکن است مردم فکر کنند که ارتباط با آنها ممکن است گره ای از مشکلاتشان حل کند و این خود تبلیغ بهاییت است. 7.بهاییان نباید در مناطق روستایی ساکن شوند چون روستاییان ساده اندیشند و ممکن است به بهاییت گرایش پیدا کنند 8. بیماران بهایی نباید در بیمارستانها پذیرفته شوند چون معالجه بیمار بهایی یعنی افزایش مروجان احتمالی بهاییت 9. کلمه بهایی و بهاییت در هیچ کتابی نباید حتی به بدی یاد شود چون ممکن است کسی که کتاب را مطالعه میکند از خود بپرسد بهاییت چیست؟ و این تبلیغی برای بهاییت است. 10. بهاییان نباید در کلاسهای اموزشی زبان یا حتی مدارس شرکت داده شوند چون دانستن خواندن و نوشتن حتی به زبان مادری ممکن است انگیزه تبلیغ دین را در انها افزایش دهد .............این لیست ادامه دارد که از حوصله این مقال خارج است. اما تبصره ای هم دارد. قاتلین ، فحاشان ، متجاوزین و شکنجه گران آزادند تا به بهاییت در ایند باشد که ضدتبلیغی برای بهایت باشد.

-- مژده ، Oct 11, 2008

دوست عزیز بدون نام،
ادعای شمای در مورد اینکه انگلستان در ایجاد دیانت بهایی دخیل بوده است هیچ مبنای تاریخی ندارد. با عقل سلیم نیز سازگار نیست که ۶ میلیون بهایی جهان که در بیش از ۲۳۰ کشور دنیا پراکنده اند به همت دولت انگلستان یا دول دیگر به این دین گرویده باشند. حدود ۳ درصد جمعیت کشور گویان بهایی هستند، آیا همه آنها بهاییانی هستند که با بودجه مالیات دهندگان مسیحی کشور بریتانیا بهایی شدند؟ دیانت بهایی از حیث گستردگی دومین دین دنیاست، آیا انگلستان تمام هم و غم خود را فراموش کرد و چسبید به اینکه مردم در اقصی جزایر عالم ندای بهاءالله بشنوند که «ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد، به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید، همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار»؟ این پیام چه ربطی به منافع انگلستان دارد و مدارک چنین پروژه عظیمی کجاست؟ کشور آمریکا حدود ۱۴۰ هزار بهایی دارد، آیا این جمعیت را دولت انگلستان بوجود آورده است، آیا این جمعیت برای تضعیف اسلام در خاورمیانه در آمریکا دور هم جمع شدند؟ یا آنکه ستون پنجم انگلستان در آمریکا هستند؟ هندوستان قریب ۲ میلیون بهایی دارد آیا اینان به همت انگلستان و برای تفرقه بین مسلمین بوجود آمده اند؟ جالب اینجاست که فلسفه گاندی یعنی نفی خشونت، که انگلستان را به زانو درآورد، شباهت بسیاری با روش و رفتار بهاییان دارد.
علاوه بر آن، اصلا بین مسلمین چه اتحادی هست که لازم باشد کسی آنرا از بین ببرد؟ کم همدیگر را لت و پار می کنند؟ کم به خون هم تشنه اند؟...بیایید کلاهتان را قاضی کنید، کدام عقل می گوید که برای اختلاف بین فرقه های دین اسلام، باید یک دین رقیب برای همشان درست کرد؟ غیر از این است ادعای دیانت بهایی مبنی نسخ قوانین اسلام، باید سبب اتحاد تمام فرقه های اسلامی بر ضد دین بهایی شود؟
البته اگر نظر آقای اعلمی نماینده محترم مجلس را بپرسید، به شما خواهند گفت که دین بهایی ساخته انگلستان نیست، بلکه ساخته روسیه است، چون اولین مشرق الاذکار بهایی در عشق آباد روسیه ساخته شد، اگر به سخنرانی آقای خمینی در اول انقلاب گوش بدهید، نظر ایشان را می شنوید که می گوید بهاییان جاسوس آمریکا هستند، چون ریگان به اعدام بی رویه بهاییان در ایران اعتراض دارد. اگر نظر معلم دینی تان را بپرسید ایشان خواهد گفت که بهاییان صهیونیست هستند چون مرکز دیانت بهایی در اسراییل است، غافل از اینکه۷۰ سال قبل از تشکیل دولت اسراییل، بهاءالله به اصرار علمای ایران و به دستور ناصرالدین شاه به آنجا تبعید شد. اگر از آقای احمدی نژاد بپرسید ایشان می گوید که عجالتا قبول کنید بهاییان را شورای امنیت بوجود آورد تا توجه مردم را از چاه جمکران منحرف و فعالیت هسته ای را به تاخیر بیاندازد، تا بعد ببینیم چه می شود.
سوال من اینست که چرا فقط آخوندهای ایران و گروهی از مارکسیست ها و توده ای ها، بعد از دهه ۲۰ که گفتمان چپ وارد ایران شد، و امپریالیست به دشمن خونخوار تبدیل شد، به این فکر افتادند که بهاییان را به غرب بچسبانند؟ چرا شیخ فضل الله نوری که خود از دشمنان قسم خورده دیانت بهایی بود و در کوران تنش های اولیه پیدایش دین بهایی بود و هی جیغ می کشید که مشروطه کار بهاءالله است یکبار نگفت که بهاءالله دست نشانده روس یا انگلیس است؟ چگونه است که هنوز هم در دیگر کشورهای اسلامی که تئوری توطئه مانند ایران جا نیافتاده است، کسی چنین تهمتی به دیانت بهایی نمیزند. مثلا کشور مصر که محل تاخت و تاز شیخان الازهر است، و با بهاییان نهایت عداوت رادارند کسی نمی گوید انگلستان در پشت داستان دیانت بهایی است. نکند که هنوز به فواید دروغ و اتهام زنی واقف نگشتند.
اخیرا محفل ملی ویتنام بعد از ۴۰ سال منع قانونی، فعالیت خود را در این کشور آغاز کرد. اگر اسراییل، آمریکا یا انگلیس در پشت این دین پنهانند چگونه است که دولت ویتنام با چنین گرمی ای از آغاز بکار تشکیلات بهایی استقبال می کند. چگونه است که فقط روزنامه کیهان از پشت مسائل آگاه است و سازمانهای امنیتی کشورهای مذکور از این اهداف غافلند؟اگر دیانت بهایی فقط برای تفرقه بین مسلمین است پس در آمریکای جنوبی چه می کند؟
کمی بیاندیشید، هیچ گروهی در تاریخ ایران تا این اندازه خواستار معرفی خود به مردم نبوده است. بهاییان از خرد کلان، باسواد و بی سواد از هر وسیله ای استفاده می کنند که در مورد خود به مردم بگویند و از خود رفع اتهام کنند. کمی انصاف داشته باشید، ماهم آدمیم، با همان ژن و همان پوست و استخوان، اگر چنین رابطه ای وجود داشته باشد اول خود ما هستیم که از آن روی برمیگردانیم. هیچ گروه سیاسی، فرهنگی، ...تا این اندازه شفاف عمل نکرده است. تمام خلاصه مذاکرات محافل روحانی ایران که شامل مذاکرات محافل روحانی محلی سراسر ایران در دوران قبل از انقلاب می شود و همچنین خلاصه مذاکرات محفل ملی ایران به تصرف جمهوری اسلامی درآمد و در دفتر اسناد وجود دارد. چرا برگه ای از این مذاکرات را که شائبه ارتباطی خارج از موازین قانونی و یا بر ضد منافع ملی با بیگانگان در آن وجود دارد را بر ملا نمی سازند.


از اینها که بگذریم، اگر بهاییان ساخته انگلستان هم باشند، باز هم حق دارند که اعتقادات خود را تبلیغ کنند، مردم هم عقل دارند و می فهمند و می توانند تصمیم بگیرند.

-- پژمان ، Oct 11, 2008

در جواب به بدون نام - فکر بدی نیست اگر بهائیان همین کاری که شما میگوئید بکنند یعنی به هر حال دست از تبلیغ بر دارند و به قول معروف ماست خود را بخورند ولی بهتر نیست پیروان بقیه مذاهب هم همین کار را بکنند بخصوص اسلامی ها که اگر لازم باشد به ضرب و زور هم این کار را میکنند!؟

سوال - آیا بهائیان در ایران اصلا تبلیغ هم میکنند؟

-- بهمن ، Oct 11, 2008

آقای reza فرموده اند که خانم طلوعی هنرپیشه به خاطر بهایی بودن مجبور به ترک ایران شدند. من هم دوستان بهایی زیادی داشتم و دارم که به دلایل مشابهی از ایران رفتند یا در حال رفتن هستند. ولی چیزی را که نمیفهمم این است که چرا باقی بهائیان هنوز در ایران مانده اند؟ اگر این رژیم اینقدر ضد بهایی است که به خاطر مذهبشان حتی آنها را زندانی و آزار و اعدام هم کرده است، پس چرا با بقیه ایشان این کار را نمیکند؟ همچنین اگر بهائیان میتوانند به خارج از ایران پناهنده شوند (که میتوانند و خیلی هایشان هم شده اند) چرا بقیه ایشان هم اینکار را نمیکنند و خود را از شر این ماجرای مخوف خلاص نمیکنند؟ دیگر آنکه، هنوز افرادی با عقاید بهائی و حتی با وجود آگاهی جمهوری اسلامی از آن در سینمای ایران یا جاهای دیگر مشغول به کار هستند. پس چرا آنان از ایران بیرون نمیروند؟

-- بهیه بهبهانی ، Oct 11, 2008

متاسفانه عدم شعور جهانی نسبت به حقوق همه انسان ها در ایران توسط دولت وعلمای جاه طلب و خود خواه زیر پا گذاشته میشود ودر این میان جون در ایران همه تریبونها در اختیار علماء حکومتی است سنگ مفت و گنجشگ هم مفت هر که را دلشان میخواهد بهر بهانه ای راهی انواع محرومیتها میکنند اما وجود بهاییان با اثار مثبت شان را ملت ایران روشنفکران ایران فراموش نمی کنند از ادیب زاده عزیز تشکر میکنم و از همه تلاش گران راه انسانی در ایران و خارج از ایرا ن میخواهم که امید رسیدن به صلح و محبت برای همه انسان ها و بخصوص برای بهاییان را دنبال نمایند چرا که اینک ملت ایران و علمای راستین و انسانهای والای ایرانی بخوبی از مظلومیت پیروان این ایین کاملا اگاهی یافته اند وکشتن و زندانی کردن و اخراج بهاییان ایرانی دیگر برای علمایی حکومتی فایدهای ندارد باشد که حقوق انسانی هر جه زود تر تحقق عملی بخود گیرد و حکومت ایران مسیر انسانی را در پیش گیرد و همه ایرانی ها از بهاییان گرفته تا انان که دین هم ندارند در کنار هم برای ایرانی ازاد و اباد تلاش نمایند

-- احسان ، Oct 11, 2008

به آقای بی نام :
بهایی بودن هر پدیده ای که باشه و ریشه ی وجودیش هر چی که بوده باشه ربطی به من و تو نداره که بخواهیم از زندگی و تحصیل و شادی و پیشرفت شان جلوگیری کنیم. برای یه بار هم که شده تصور کن فرضا توی ایران توی یه خانواده ی بهایی بدنیا اومده بودی! یا یهودی یا مسیحی یا هر دین و مذهب دیگه غیر از شیعه. آیا در آنصورت تو حق زندگی نداشتی چون نیاکانت به این دین ایمان داشتند؟ آیا حکومت جمهوری اسلامی سی سال نیست که گوش فلک رو با تبلیغ اسلام و صدور انقلابش کر کرده؟ اونهم اسلام ناب محمدی از نوع شیعه اش؟ چرا چنین حقی رو برای خودتون قائلید اما برای مثلا بهایی ها نه؟

-- یه ملحد سابقا شیعه ، Oct 11, 2008

احترام همه مذاهب به جای خود، فشاری هم که از طرف هر کس به هر کدام از اهل این مذاهب در هر شرایطی بیاید حتما غیر انسانی و اگر شدید باشد مسلما ضد انسانی خواهد بود.

اما مذهب بهایی، ادامه اسلام است. اسلام خود ادامه مسیحیت و مذهب موسی است، بیشتر هم ادامه مذهب موسی تا مسیح. کلیه این مذاهب جزو مذاهب ابراهیمی هستند ابراهیم سامی و همنژاد یهودیان است. صهیونیستها نیز یهودی هستند اگرچه میدانیم همه یهودیها صهیونیست نیستند. مذهب بهایی، مانند سایر مذاهب ابراهیمی، ساخته و پرداخته سامیان و یهودیان صهیونیست است که این نه بد است نه خوب نه هیچ چیز دیگر، فقط یک واقعیت تاریخی است. احتمال اینکه حتی مذهب زرتشتی، بخصوص روایت دوره ساسانی آن هم ریشه یهودی و صهیونیستی داشته باشد بسیار زیاد است. بر اساس شواهد تاریخی مستند و معتبر، صهیونیست ها از اواخر قرن نوزدهم و در انگلستان قدرت پیدا کردند. پس این که میگویند مذهب بهایی ساخته و پرداخته انگلیسهاست خیلی غلط نیست منتهی ربطی به ملت انگلستان ندارد.

اگر انسانهایی با منطق و امروزی و بدون هر گونه تعصب باشیم، خیلی محترمانه و بدون کینه ورزی و ناراحتی با کلیه این مذاهب باستانی و حتی جدید مثل مارکسیسم خداحافظی کرده و سعی خواهیم کرد بر مبنای اصول اخلاقی مدرن و علمی و عملی قرون اخیر و قرن جدید بیست و یکم زندگی کنیم.

اجماعا صلوات بلند لطفا!

-- سیهونی ، Oct 12, 2008

To Ms Bahiyyeh Behbahani:

Dear Ms Behbahani,

In response to your question regarding why Iranian Baha'is do not emigrate from Iran, some have already done so, but many have not. This has two reasons: firstly, many Baha'is stay in Iran by their fundamental belief that Iran is God's Holy and Promised Land, the land where their prophet was born, and, secondly, for practical reasons. To appreciate the latter, one should realise that Baha'is are not restricted to a specific social group, such as that of wealthy individuals, so that emigration is simply not an option for the overwhelming majority of Iranian Baha'is. For instance, Baha'is from rural areas have simply no opportunity to uproot themselves and settle in, say, a Western country. These are some of them:

http://news.bahai.org/story/645

Not only have houses of Baha'is been targets of arson attacks, but also their cemeteries have been objects of desecration and vandalism, as the following reports show:

http://news.bahai.org/story/578

http://uk.youtube.com/watch?v=O6Qar6mMDTA&feature=related

Some Iranians may not be aware of it, but the Khavaran Cemetery in Tehran, the focal point of many parents who lost their sons and daughters in the 1988 mass executions, was originally a cemetery of Baha'is, named "Golestan-e Javid", The Eternal [Flower] Garden (in retrospect, not as "Javid" as it had been intended to be); it was destroyed (with all its gravestones subsequently either looted or auctioned by the authorities in charge) shortly after the establishment of Islamic Republic. For details please consult:

گورستان خاوران

http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86

http://en.wikipedia.org/wiki/Khavaran_cemetery

As for the first reason for not emigrating from Iran (i.e. the one arising from a fundamental belief of Baha'is), the following unedited interview (to my best knowledge, not conducted by a Baha'i individual or on behalf of a Baha'i organisation) reveals this very fact:

http://video.google.co.uk/videoplay?docid=-635284816900506895&hl=en

Between 11:28 and 17:30 into this program, a Baha'i woman is being interviewed. At 15:12 this person explains why she and her family do not emigrate from Iran.

I take this opportunity and mention that Iranian Baha'is were not imported from Mars. Iran is therefore their country and the country of their fathers and forefathers. Why should they leave Iran? To quote Mr Iqbal Latif from his following article:

http://www.iranian.com/IqbalLatif/2002/August/Bahai/

"the Bahais are the distinctive breed in that many are the descendants of the last batch of Zoroastrians to convert to a new faith."

In other words, some Baha'is can rightly claim to be more Iranians than some of those who so unkindly accuse them of being British lackeys.

The fact that Iranian Baha'is are rightful Iranian citizens, has recently been explicitly recognised by Ayattolah Hossein-Ali Montazeri:

http://www.mideastyouth.com/2008/05/22/ayatollah-montazeri-proclaims-bahais-citizens-of-iran/

http://www.amontazeri.com/farsi/default.asp

Yours sincerely,


BF.

PS) You may wish to peruse my earlier related Comment at the following address:

http://radiozamaaneh.com/radioblog/2008/09/post_304.html

BF.

-- BF ، Oct 12, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)