تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارشی از جلسه سخنرانی دکتر عباس مهاجرانی در انجمن توسعه و تجدد در پاریس

«مردم باید هر حرفی را با ترازوی عقلشان بسنجند»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

Download it Here!

دیدارهای ماهانه انجمن توسعه و تجدد در پاریس این بار یک میهمان متفاوت داشت. عباس مهاجرانی که پیش از انقلاب اسلامی در رادیو ایران و مساجد، در کنار راشد و فلسفی، دو روحانی مشهور دیگر سخنران مذهبی بود، از دانشگاه تهران دکترای الهیات دارد.

عباس مهاجرانی بعد از انقلاب توسط روحانیون دیگر که به قدرت رسیده بودند، زندانی شد و حالا سال‌هاست در لندن اقامت دارد و در دانشگاه تدریس می‌کند. تازه‌ترین کتاب او «خاتمیت و استمرار سیف» نام دارد.

در نشست ماهانه انجمن توسعه و تجدد، گروهی از ایرانیان، بیشتر روشنفکر و اهل فکر حاضر بودند. موضوع سخنرانی عباس مهاجرانی عرفان، عارفان نامدار ایران و نقش عرفان در دنیای امروز بود که البته با عقاید موافق و مخالف و گاه با موضع‌گیری‌های تند از سوی حاضران روبه‌رو شد.

سخنران به بسیاری از پرسش‌ها درباره کارنامه روحانیون در جمهوری اسلامی، افشاگری‌های اخیر درمورد فساد مالی چند روحانی بلندپایه در جمهوری اسلامی و نیز این‌که آیا یک آدم بی‌دین هم می‌تواند عارف باشد، پاسخ نداد.

زمانی هم که من خواستم مقابل میکروفن رادیو زمانه درباره سخنرانی و مسائل دیگر سخن گوید، آقای مهاجرانی گفت به مسائل سیاسی و آن‌چه که امروز در جمهوری اسلامی می‌گذرد، پاسخ نخواهد داد. به هر حال شما را به خواندن قسمتی از حرف‌های آقای مهاجرانی و نیز اظهار نظر چند تن از حاضران این جلسه دعوت می‌کنم:


دکتر عباس مهاجرانی (عکس: ایرج ادیب‌زاده، زمانه)

انسان تقریباً علمی است که باید به تعبیر بهتر گفت علم خداشناسی، تزکیه نفس انسانی است. انسان در طریق تکاملش در اتصال به مبدأ و آفریدگارش که او را خلق کرده و به او هوش و عقل داده، راهی باید پیش بگیرد و عرفا این راه را از تزکیه و پاک کردن باطن خودشان شروع می‌کنند.

آن تعبیری را که این‌جا برخی به آن اشاره کردند که عرفان، نوعی مقاومت در برابر قشریون مذهبی است، شما قبول دارید؟

نه؛ این را من گفتم که ممکن است که روش یک انسان عارف خود به خود به رسوایی قشریون منتهی بشود، اما عارف در سلوک و حرکت عرفانی خود توجهی به این‌که دارد با قشریون مبارزه می‌کند، ندارد.

بعد هم اشاره کردید به این مکاتبی که در خارج از کشور به خصوص بعد از انقلاب اسلامی از نظر عرفانی و مکتب‌های مختلف پیش آمده است.

من یک وقتی هم در یکی از مجلات عربی مقاله‌ای نوشتم و فرق گذاشتم بین صوفیان پیشین مثل ابراهیم ادهم و جنید بغدادی و شمس تبریزی و امثال این‌ها با کسانی که در این عصر حاضر، با جاه و جلال و خان‌ها و ثروت و مریدبازی، بازار گرم صوفیانه‌ای به این معنا را درست کردند. تا آن‌جایی که تحقیق کردم، اکثر این‌ها کسانی هستند که نمی‌توانند راهگشای راه معنوی برای مردم باشند. چون دل‌باختگان به مقام و شهرت و ثروت و عیش و نوش هستند.

ولی کمابیش افرادی هستند بالاخره در گوشه و کنار که این‌ها زاهدانه زندگی می‌کنند، ادعا ندارند و باید بگویم «این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند / آن را که خبر شد، خبری باز نیامد.»

یک فرق بزرگ بین انسان عارف و صوفی این عصر هست و هم‌چنین صوفیان بعضی از اعصار گذشته که انسان عارف هیچ وقت ادعا ندارد و نمی‌گوید من عارفم. او به حال خودش مشغول است. چون فارغ از مدح و ثنای این و آن، یا توجه و اقبال و ادبار این و آن است. عارف به خودش مشغول است.

اما صوفیان ادعا می‌کنند ما قطبیم؛ ما رهبریم؛ تا سرسپرده ما نشوید یا در نماز، صورت قطب را در نظر نگیرید، حال پیدا نمی‌کنید. این‌ها چیزهایی است که با مسائل عمیق عرفانی منافات دارد.

در سال‌های اخیر، به ویژه در ایران، یک مقدار مسائل خرافی با مسائل مذهبی مخلوط شده‌اند. حالا می‌خواهم بگویم که در ایران امروز خیلی هم به آن دامن می‌زنند؛ از جمله هاله نور، چاه جمکران و ...

مردمی که عاقل باشند، باید هر حرفی را که می‌شنوند، به ترازوی عقلشان بسنجند. از یک طرف، یک مقیاس دیگری هست و آن انطباق با قرآن است. پیغمبر در زمان خودش فرمود: من زنده‌ام و در زمان من، دروغ‌هایی به من نسبت می‌دهند. بنابراین هر چه به شما رسید که من گفته‌ام، به قرآنش بیازمایید. اگر مطابق با قرآن است، من گفته‌ام و اگر مخالف قرآن است، من نگفته‌ام.

این سخن را امام صادق هم گفت. خدا به انسان عقل داده؛ شعور داده است. مردم این چیزهایی را که می‌شنوند، چون به عقل‌شان ارجاع بدهند، اگر عقل‌شان برای آن‌ها یقین آورد، یک حرفی است. ولی قرآن می‌گوید دنبال چیزی که علم و یقین به آن نداری، نرو. بنابراین بایستی با ترازوی عقل بسنجند. و الا اگر خود مردم عاقل نباشند، بازار خرافه‌پرستی و خرافه‌گویی زیاد می‌شود.

گفتید که ۳۰ سال است در خارج زندگی می‌کنید. در سال‌های اخیر اسلام تندرو در کشورهای غربی جو اسلام‌ستیزی به وجود آورده است.

انسان مسلمان کسی است که مسلمان‌های دیگر و مردم دیگر از دست و زبان او در امان باشند؛ مگر به حق. مگر مثلاً کسی ظلم می‌کند، انسان به چهره ظالم داد بزند. و الا انسان مسلمان همه زندگی‌اش سلامت و سلام و صلح و صفا است.

جامعه‌شناسان می‌گویند بسیاری از کشورهایی که قدم به جاده پیشرفت گذاشتند، زمانی بود که دین از حکومت جدا شد. اصولاً نظرتان راجع به لاییسیته چیست؟

حالا من انشاء‌الله یک وقت دیگری یک بحثی باید کرد درباره این‌که حدود اسلام چیست و حدود سیاست چیست. الان دیگر بیش از این فرصت ندارم که خدمت شما حرف بزنم.


دکتر عباس مهاجرانی (عکس: ایرج ادیب‌زاده، زمانه)

بعد از گفت و گو با آقای عباس مهاجرانی نظر مهندس عبدالحمید اشراق، برگزار کننده این جلسه را پرسیدم.

اصولاً ما سعی می‌کنیم که از قشرهای مختلف و سوژه‌های مختلف و گروه‌های مختلف چه در زمان حاضر و چه در زمان گذشته استفاده بکنیم. این دفعه سراغ مسأله‌ی تصوف و عرفان رفتیم و تنها کسی که می‌توانست تصوف و عرفان را جلوی چشم ما بیاورد و سابقه‌ی این کار را دارد، آقای دکتر مهاجرانی بود.

آقای دکتر مهاجرانی که بعد از این‌که این انقلاب انجام شد، حدود ۳۰ سال است که دیگر ایران نرفته و در زمان قدیم در رادیو تلویزیون مرتباً برنامه‌های علمی و واقعاً پرمحتوا انجام می‌داد و علت این‌که اکثر ایرانی‌ها در زمانی که ایشان صحبت می‌کرد، پای حرف‌هایشان می‌نشستند، برای این بود که تعصب دینی نداشت.

یک آیت‌الله است دیگر. یک آیت‌الله باید خواهی نخواهی از مذهب دفاع کند. ولی به هیچ عنوان ایشان دفاعی از مذهب نمی‌کند. حقیقت‌گویی را مطرح می‌کند و بیان او یک چیزی بود که دل‌نشین هست و بود. یعنی ما واقعاً آن قدر شبانه‌روز در فکر کارهای روزانه و این اخبار ناباب مطبوعات و گرفتاری‌ها هستیم که دیگر نمی‌دانیم که که هستیم؛ یک انسانیم.

***

نسرین کیوان، مقیم پاریس و متخصص معماری داخلی از حاضران در این جلسه بود. وی می‌گفت که تز دانشگاهی‌اش هم درباره علامات و سمبل‌ها بود که ریشه‌های آن در میتراییسم بوده است. از او نظرش را راجع به این سخنرانی پرسیدم.

سخنرانی آقای مهاجرانی من را واقعاً به یک دنیای دیگر برد. بگویم من قبل از این‌که این‌جا بیایم، یک مقدار عصبی بودم. ولی به محض این‌که ایشان شروع به صحبت کرد، انگار این عصبیت من آرامش پیدا کرد و احساس کردم یک انرژی مثبت در جو ساطع شد و من در موقعی که ایشان صحبت می‌کردند، اصلا در یک دنیای دیگری بودم.

خودتان هم معلوم است که به عرفان و تصوف علاقه دارید؟

بله قلباً خیلی علاقه‌مند هستم.

***

آقای آریانا، وزیر کار و امور اجتماعی دولت بختیار، یکی دیگر از حاضران بود که نظرش را راجع به این جلسه و سخنرانی آقای مهاجرانی پرسیدم:

مسأله عرفان و این مسائل، به قدری عظیم و پیچیده است که هر کسی یک حرفی می‌زند. خودم چون زیاد به ادبیات فارسی وارد هستم، راجع به این مسأله هم چیزهای زیادی فهمیدم و مسأله‌ای است که همین طوری است که نمی‌تواند آدم، خدا را تشریح کند. این هم یک مسأله‌ای نیست که با حرف بشود آدم چیز کند. این‌ها یک چیزهای روحی و روانی هستند ولی بنده خودم زیاد پابند نیستم.

یک نکته دیگر که شما امروز اشاره کردید این بود که با آقای مهاجرانی در زندان قصر بعد از انقلاب اسلامی هم‌بند بوده‌اید.

بنده چون محکوم به مرگ بودم، اول مرا گرفتند و بعد یک جریاناتی پیش آمد که بنده توانستم به وسیله کارگرها همین پاسدارها فرارم فراهم بشود. با اتومبیل فرار کردم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)