تاریخ انتشار: ۱ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

کهریزک، جایی برای زندگی و نه مرگ

ایرج ادیب‌زاده

چند سالی‌ست با فرا رسیدن بهار و نوروز، در پاریس فعالیت خودجوش و دا,طلبانه‌ای از سوی ایرانی‌های این شهر برای برپایی بازار خیریه‌ی نوروزی و جمع‌آوری کمک به سود آسایشگاه کهریزک در شمال تهران (که در حال حاضر دست‌کم در خاورمیانه نمونه است) آغاز می‌شود. بیش از دو هزار سالمند و بیمار در آنجا با کمک‌ها و یاری داوطلبانه‌ی گروهی از ایرانیان در داخل و خارج از کشور زندگی می‌کنند.

امسال در این بازار خیریه‌ نوروزی پاریسی جنب‌وجوش فراوانی به چشم می‌خورد. گروهی از خانم‌های ایرانی با درست‌ کردن انواع غذاها، شیرینی‌ها و وسایل هفت‌سین، مربا، ترشی و نیز هدیه‌ی تابلوهای نقاشی و آثار تزیینی با هجوم گسترده‌ی خریدارانی روبه‌رو شدند که ضمن خرید وسایل نوروزی خود در این اقدام خیرخواهانه شرکت کرده‌اند.

بنیانگذار آسایشگاه کهریزک، شادروان دکتر محمدرضا حکیم‌زاده بود که در یک منطقه‌ی محدود با چهار اتاق کارش را آغاز کرد و حالا آسایشگاه کهریزک به شهری مبدل شده که محلی‌ست برای زندگی؛ نه منتظر مرگ بودن سالمندان.


خانم دکتر شهناز فرهاد دختر دکتر حکیم‌زاده مسئول انجمن خیریه‌ی کهریزک در پاریس، وضعیت کنونی این آسایشگاه را برای ما حکایت می‌کند:

Download it Here!

ابتدا آسایشگاه دو سه اتاق مخروبه بود و موقوفه‌ای مال خانم فخرالدوله مادر دکتر علی امینی بود که حالا به این شکل درآمد. الان برای آن آسایشگاه که هزار متر و دو تا اتاق داشت، در ۴۲۰ هزار متر مربع زمین و ۱۸۰ هزار متر مربع بنا ایجاد شده است. تعداد مریض‌ها که قبلا دو نفر بوده، الان ۱۶۵۰ سالمند، مددجو و بیمار ام.اس در این آسایشگاه هستند که به بهترین نحو از آن‌ها نگهداری می‌شود.

آن‌ها پارک‌ و مزرعه دارند. سالمندان و معلولینی که می‌خواهند کار کنند، آن‌جا کار می‌کنند. آسایشگاه یک محل زندگی‌ست؛ محل آمدن و منتظر مرگ بودن نیست. آنجا زندگی می‌کنند. کار می‌کنند و برای بچه‌هایشان حتا کودکستان و مدرسه درست شده است، درمانگاه دارند که حتا اهالی دهات اطراف کهریزک همه می‌آیند به آنجا و مجانی معالجه می‌شوند. یعنی کهریزک یک داستان دیگر است.


شهناز فرهاد

هزینه‌ی آسایشگاه کهریزک چقدر است؟ واقعا با کمک‌های مردمی این هزینه تامین می‌شود؟

بودجه‌ی کهریزک از ابتدا همیشه تماما مردمی بوده است. الان با گرانی شدید زندگی یک‌مقداری ارگان‌های دولتی کمک می‌کنند. ولی این حداقلی‌ست و شاید بیشتر از ۱۸-۱۷ درصد نباشد. حقیقتاً بقیه‌ی مخارج سنگین آسایشگاه، چون حقیقتاً نگهداری این همه آدم سنگین است، مردمی است. در آنجا فقط هزار نفر کارمند هست، آشپزخانه‌ای هست که شما واقعا باید ببینید، روزی سه‌ چهار هزار نفر آنجا غذا می‌خورند. با این گرانی اصلا عجیب است.

۸۰ درصد این مخارج را مردم می‌دهند و با بازارهایی که در تمام دنیا الان درست شده و طرفداران و کسانی که محبت دارند به این ارگان و می‌خواهند که این ارگان حقیقتا ایرانی که در خاورمیانه اصلا تک است و مایه افتخار ایرانی‌هاست، این ارگان اینجا خوب اداره بشود و اداره‌اش ادامه داشته باشد. این بازارها در آمریکا، در جاهای مختلف آمریکا مثل لس‌آنجلس و سن‌خوزه هم هست، همچنین در کانادا و انگلستان.

در پاریس امسال سال سوم است و من امیدوارم که رقم‌مان را حداقل دو یا سه برابر کنیم برای ایران، برای اینکه بتوانیم آن هزینه‌ی سنگین ایران یک‌جوری جبران شود.

این جنب‌وجوش مردمی در پاریس که من می‌بینم، در جاهای دیگر هم همین‌طور است؟

خیلی شدیدتر، خیلی شدیدتر. برای این‌که آن‌ها الان ۲۰-۱۰ سال است که شروع کرده‌اند. من به‌دلیل گرفتاری‌های شخصی خودم، زندگی‌ و بچه‌هایم، تا حالا نتوانسته‌ام و الان سه سال است. البته ممکن است که کاری درستی نبوده که اینقدر دیر شروع کردم، ولی بالاخره الان توانستم شروع بکنم. اینجا کوچک‌ترین بازار کهریزک است، جاهای دیگر خیلی از این بزرگ‌تر است، برای این‌که آنها ۲۰-۱۰ سال است که دارند این کار را می‌کنند.

خیلی از شما متشکرم خانم دکتر فرهاد. آیا چیزی هست که من نپرسیده باشم و بخواهید خودتان بگویید؟

از لطف شما ممنونم. شما محبت می‌کنید و در این جنبش حقیقتاً مردمی شرکت می‌کنید و برای ما تبلیغ می‌کنید و ما را به همه‌ی ایرانی‌ها اعلام می‌کنید. تنها چیزی که من می‌خواهم این است، ایرانی‌هایی که من می‌دانم همه‌شان قلب‌هایشان پر از محبت است و عشق، بیایند از طریق این محل عشق‌ و محبت‌شان را بیاورند اینجا، حررات و گرمای‌شان را به ما بدهند، به ما انرژی بدهند که ما با کمک همدیگر، همه‌مان، با کمک همه‌ی ایرانی‌ها بتوانیم همه اینجا را اداره کنیم.

سعی کنیم کمکی به‌شان بکنیم، هم بتوانیم برای بقیه‌ی سالمندان خودمان در اینجا که پروژه‌هایی هم برای اینجا داریم برای سالمندان‌ اینجا، برای اینکه جمعیت ایرانی که از کشور بیرون آمده، الان دیگر یواش یواش سالمند شده است. برای اینها جایی، مکانی ایجاد بکنیم که با هم باشیم.

هم اینکه بتوانیم در گردهمایی‌مان پروژه‌های بزرگ‌تر بگذاریم. ما استورکتور خانوادگی ایرانی که همه‌ی فامیل باهم بودند، از پدربزرگ و مادربزرگ و بچه‌ها و نوه‌ها و نتیجه‌ها، همه با هم بودند، چرا ما ایران قدیم خودمان را اینجا درست نکنیم که همه بیایند و به ما کمک کنند. هر نوع پیشنهادی داشته باشند، ما گوش می‌کنیم. اگر بتوانیم اجرا می‌کنیم و خیلی ممنون می‌شویم از همه‌تان.

ما سعی کرده‌ایم که برویم شهرداری‌ها را ببینیم، یک جای خوبی برای خودمان بگیریم که بتوانیم در روز سالمندان‌مان جمع شوند، جوان‌ترهایشان بیایند، بچه‌هایشان هم بیایند و ما بتوانیم دست به دست هم بدهیم. مادربزرگ‌ها، پدربزرگ‌ها فکر نکنند که اصلا کاری ازشان برنمی‌آید، وقتی بچه‌هایشان با آنها حرف نمی‌زنند. بدانند که هنوز مفید‌ند. ما می‌توانیم به همدیگر کمک کنیم.

جامعه ایرانی کله‌اش کار می‌کند، فکرش خوب کار می‌کند. اگر دور هم جمع بشویم، اگر «من‌»مان را فراموش کنیم، به‌طور قطع با «ما» می‌توانیم موفق بشویم. هرجایی که هستیم، نشان بدهیم که ما ملت بارزی هستیم و تمدن داریم. ملتی هستیم که فکرمان خوب است و خوب کار می‌کند.

عید نوروز را به همه‌ی ایرانی‌ها تبریک می‌گوییم. در هر کجا که هستند، امیدمان این است که یادشان نرود، ما ایرانی‌ هستیم، ریشه‌مان ایرانی است. مال جاهای دیگر هم می‌توانیم باشیم؛ ولی ایرانی هم هستیم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)