رادیو زمانه > خارج از سیاست > مجله لندنی > دکتر یارشاطر: لمبتون انقلاب ایران را پیشبینی کرد | ||
دکتر یارشاطر: لمبتون انقلاب ایران را پیشبینی کردفرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.com
پروفسور ان لمبتون، ایرانشناس و استاد مطالعات ایرانی و زبان فارسی دانشگاه لندن ماه گذشته در سن ۹۶ سالگی درگذشت. خانم لمبتون که از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۹ میلادی به مدت ۲۶ سال کرسی فارسی دانشکده مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن را در اختیار داشت، دکترای خود را در رشتهی زبان فارسی و تاریخ ایران دریافت کرد و در اواسط دههی ۱۹۳۰ میلادی برای تکمیل مطالعاتش برای اولینبار به ایران سفر کرد. خانم لمبتون در جریان جنگ دوم جهانی و استعفای رضاشاه پهلوی از سلطنت، وابستهی مطبوعاتی سفارت بریتانیا در تهران بود و در جریان ملی شدن نفت که به سقوط دولت محمد مصدق انجامید بارها طرف مشورت وزارت خارجه بریتانیا قرار گرفت. او چندین کتاب دربارهی زبان فارسی و اوضاع تاریخی و اجتماعی ایران نوشت و انتقادهای صریح او از کمبودهای انقلاب سفید در دو کتاب «زمیندار و رعیت» و «اصلاحات ارضی در ایران» باعث سردی روابطش با محمدرضاشاه شد. خانم لمبتون که کتابهای دستور زبان و لغتنامه فارسیاش همچنان جزو کتابهای درسی دانشگاه بریتانیا است، پس از بازنشستگی از دانشگاه لندن در سال ۱۹۷۹ هم ارتباط خود را با مسایل ایران قطع نکرد و یکی از فعالان انستیتوی مطالعات فارسی و ایرانی در بریتانیا بود. برای آشنایی بیشتر با شخصیت و کارهای این ایرانشناس برجستهی بریتانیایی با دکتر احسان یارشاطر، استاد سرشناس زبان فارسی و تاریخ ایران در دانشگاه کلمبیا در نیویورک گفت و گو کردم. دکتر یارشاطر بنیانگذار، مدیر و سردبیرکل دانشنامهی ایرانیکا است که به زبان انگلیسی منتشر میشود. پرفسور لمبتون یکی از دانشمندان کمنظیری بود که زندگیاش را وقف تحقیق دربارهی مسایل مختلف ایران کرد و در حقیقت هرچه نوشته محکم و مستدل و مستند است. اولین چیزی که در میان کارهای او به نظر آدم میآید تحقیقاتی است که راجعبه زمینداری و اصول زراعت و اقتصاد زراعی ایران کرده است. کتاب او «زمیندار و رعیت» (Landlord & Peasant) خیلی معروف شد. این کتاب توسط دکتر منوچهر امیری به فارسی ترجمه شده که ترجمه بسیار خوبی هم است. این یکی از مسایلی بود که همیشه مورد توجه لمبتون بود.
حتی بعد از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی هم مطلب را دنبال کرد و کتاب دیگری به اسم (Persian Land Reform) نوشت که آنچه را بین سال ۱۹۶۲ و ۱۹۶۶ اتفاق افتاده بود مورد تجزیه و تحلیل و تحقیق علمی قرار داد. از این گذشته یکی از موضوعهای تحقیق او وضع اداری و درحقیقت تاریخ اداری و اقتصادی ایران در قرنهای اول اسلامی یعنی قرنهای بین قرن یازدهم از دورهی سلجوقیان تا قرن چهاردهم که آغاز تیموریان است و در این دو رشته لمبتون نظیری ندارد. او مقالات بسیار زیادی راجع به همین مسایل و مسایل دیگر نوشته است. مانند مقالهی «اقطاع» یعنی واگذار کردن زمین به کسانی برای اینکه از فواید آن زمین بهره ببرند. افرادی در ایران حملهور میشدند و مال کسی را تصرف میکردند البته زمینها را بین کسانی که به آنها خدمت کرده بودند و سردارانشان و دیگران تقسیم میکردند و این در تاریخ اقتصادی و اداری ایران داستان مفصلی است. همینطور لمبتون یکی از متخصصین بزرگ دورهی قاجار بود و کتابی دارد که بیشتر به این مطلب میپردازد. البته مطالب و کتابهای دیگری هم است. ایرانیانی که خانم لمبتون را میشناختند به غیر از اینکه ایشان را یک محقق و ایراندوست میشناختند معتقد بودند او برای اینتلیجنسسرویس بریتانیا کار میکرد. نظر شما در این مورد چیست؟ نادرست نیست زیرا پیش از اینکه لمبتون به استادی دانشگاه لندن انتخاب شود در وزارت خارجه دولت بریتانیا و در سفارت ایران کار میکرد. به نظر ما کارمند اینتلیجنسسرویس و یا اداره اطلاعات بودن خیلی خوب نمیآید؛ ولی از نظر مملکت خود اشخاص این هم یک نوع خدمت است که اشخاص میتوانند به کشورشان بکنند. البته در همان دورهای که نفت داشت توسط دکتر مصدق ملی میشد، پروفسور لمبتون در سفارت ایران بود، و در این مسایل صاحبنظر بود و بههیچوجه موافق ملی شدن نفت نبود، همانطور که هیچ کدام از افراد انگلیسی یعنی زمامداران انگلیس هم موافق نبودند. البته در اینجور مسایل او مورد مشورت خیلیها قرار میگرفت و با وجود ایراندوستی در درجهی اول متوجه منافع کشور خودش بود نه کشور ایران. ضمناً نمیشود او را با یک فرد عادی عضو اینتلجنسسرویس مقایسه کرد. دانشمندی بود که خیلی خوب با ایران آشنا بود چنانکه او یکی از افراد نادری بود که وقتی در سال ۱۹۶۰ یا کمی دیرتر، کنفرانسی دربارهی مرجعیت تقلید در ایران تشکیل شد او متوجه شد که این میتواند مقدمهی یک انقلاب در ایران باشد و این موضوع تیزبینی و بصیرتش را در مورد ایران و همینطور در مذهب شیعه نشان میدهد. مذهب رسمی ایران، مذهب شیعه و وجوه مختلفش از مسایلی بود که او به درستی راجع به آنها تحقیق کرده بود.
گفته میشود به غیر از فعالیتها و کتابهایی که ایشان در مورد زبان فارسی و زمینداران و تاریخ ایران نوشتند در حوادث سیاسی و تاریخی قرن بیستم در ایران هم بسیار درگیر بودند و از نقش مهم ایشان در برکناری رضاشاه در سال ۱۹۴۱ هم زیاد صحبت شده است. من تصور نمیکنم لمبتون در تاریخی به آن زودی و در سالهای اول ۱۹۴۰ تاثیر مهمی در ایران داشت. استعفای رضاشاه مساله پیچیدهتری است و دلایل قویتر و روشنتری دارد. رضاشاه اصولاً آدم مستقلی بود و برخلاف آنچه شهرت دارد که او را انگلیسیها آوردند و تابع انگلیسیها بود بههیچوجه اینطور نیست. رضاشاه استقلال طبع داشت یعنی نمیخواست که بیگانگان در کشور ایران دخالت کنند. البته انگلیسها و آمریکاییها و روسها در یک جنگ جهانی درگیر بودند و گوششان بدهکار این حرفها و استقلالجویی دولت کوچک و ضعیف رضاشاه نبود. چون رضاشاه درست رکاب نمیداد و همانطور که آنها میخواستند عمل نمیکرد او را ناچار به استعفا کردند. البته زمامداران انگلیس ازجمله کارمندان سفارت و خود لمبتون نیز در این کار شریک بودند. نباید این موجب شگفتی باشد. شما خودتان پروفسور لمبتون را ملاقات کرده بودید؟ بله، مکرر. بعد از اینکه لمبتون شروع به تدریس در دانشگاه لندن کرد دیگر عملاً در امور سیاسی دخالتی نداشت. البته خبرگیاش و بصیرتش بهجای خودش بود. وقتی ما دانشنامه ایرانیکا را تاسیس کردیم طبیعتاً به همهی دانشمندان محققی که میتوانستند برای ما مقاله بنویسند احتیاج داشتیم و لمبتون یکی از آنها بود و مقالهی مهم «اقطاع» و مقالات بسیار دیگری را که ما از او خواهش کردیم نوشت. آخرین مقالهای که ما از او خواهش کردیم و با وجود کهولت سن خواهش ما را رد نکرد و نوشت مقالهای راجع به تاریخ فارس در دورههای اسلامی تا قرن نوزدهم بود. البته قسمت اصلیاش را دکتر احمد اشرف به توصیهی همان دکتر لمبتون نوشت. ما خیلی متاثر شدیم، زیرا در سالهای آخر از عهدهی نوشتن مقالات برنمیآمد ولی تا موقعی که هنوز رمقی بر بدن داشت خواهشهای ما را رد نمیکرد. چه برداشتی از شخصیت ایشان داشتید؟ لمبتون آدم قدبلندی بود، صورتی نسبتاً خشک و استخوانی داشت، لباسهای او تاحدودی مردانهوار بود و کفشهای پاشنهکوتاه میپوشید. روی هم رفته تاحدودی خشک به نظر میآمد و بیش از حد معمول جدی و کمخنده بود. این شخصیتی بود که به ظاهر از ایشان به دست میآمد. البته خیلی هم پایبند مبادی و مراسم انگلیسی بود. آدمی مذهبی بود و حتی در دوران بازنشستگیاش گاهی در کلیسا موعظه میکرد. Farangis Mohebbi |