رادیو زمانه > خارج از سیاست > مجله لندنی > مهاجرانی: با این نگاه، قرآن هم مجوز چاپ نمیگیرد | ||
مهاجرانی: با این نگاه، قرآن هم مجوز چاپ نمیگیرد
برگزاری نمایشگاه کتاب در تهران، بار دیگر بحثهای مربوط به مشکلات نشر کتاب در ایران، از جمله سانسور و سیاستهای دولت در این باره را به بحث روز تبدیل کرد. بسیاری از نویسندگان و ناشران از اینکه کتابهایشان اجازه نشر پیدا نمیکند یا تنها در صورت حذف قسمتهایی از آن که به نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مغایر با مصالح اسلام و جمهوری اسلامی است منتشر میشود، شکایت دارند. اما محمدحسین صفار هرندی، وزیر ارشاد دولت محمود احمدینژاد، هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب در پاسخ به انتقاداتی که به این وزارتخانه در مورد سانسور یا موارد سختگیرانه در زمینه نشر میشد، گفته بود که نسبت به گذشته جلو رفتهایم و پیشرفت هم کردهایم. در این باره با دکتر عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد در سالهای اولیه دولت محمد خاتمی گفتگو کردم که این روزها در لندن به نوشتن، تحقیق و ترجمه اشتغال دارد. از او پرسیدم که این سخنان وزیر ارشاد و جلو رفتنی را که او ذکر کرده، چه طور تعبیر میکند؟
به نظرم جلو رفتن را باید شاخص برای آن تعریف کرد. در شاخصهایی که من تعریف میکنم، به نظر من، یکی از ملاکها، اهالی فرهنگ هستند. از ناشران باید پرسید که آیا بازار نشر نسبت به گذشته پیشرفت داشته است؟ اگر پیشرفت داشته، پس نامهها و بیانیههای اعتراضی ناشران چرا؟ اگر ما در سینما پیشرفت داشتهایم، پس چرا کارگردانهای سینما اعتراض میکنند؟ اگر در تئاتر پیشرفت داشتیم، چرا همین مسائل در همان جا هم هست؟ نمیشود گفت که ما پیشرفت داشتهایم؛ بعد مجموعه کسانی که در حوزههای کتاب، مطبوعات، سینما، تئاتر و موسیقی وجود دارند، وقتی که شما نظرات شاخصهای افراد را در همه حوزههایی که ذکر کردم، بررسی میکنید، تقریباً از وضع موجود خرسند نیستند. از این جهت به نظر میرسد که پیشرفتی که ادعا میشود، بیشتر تعارف است. آیا شما شخصاً خودتان با نشر کتابهایی که مبانی اعتقادی را زیر سؤال میبرند، موافق هستید و آیا فکر میکنید که در نهایت خواننده باید خودش تصمیمگیرنده باشد یا برای او تصمیم بگیرند؟ به نظرم اگر کتابهایی که منتشر میشوند، به گونهای باشند که در نقد مبانی، یک نقد فلسفی، یک نقد فکری و یک نقد علمی را مطرح بکنند، فرض میکنیم کتاب درجه اولی نوشته شده بر اساس مبانی فلسفی یا کلامی، حقوقی و علمی خودشان نسبت به نبوت، نسبت به رسالت و نسبت به حتی اعتقادات توحیدی، مسأله دارند و این مسأله را مطرح بکنند. اینها را نمیشود در واقع نقد کرد و نفی کرد. اما یک وقتی به هر حال یک کتاب به گونهای است که زبان آن، زبان هتک و اهانت است. حالا من یک نمونهای را بگویم که تعجب هم من کردم که در ایران از یک طرف نسبت به کتابها با یک وسواسها و ویژگیهای عجیب و غریبی برخورد میکنند و از طرفی مثلاً کتاب دجال نیچه را اجازه انتشار دادهاند. کتاب دجال نیچه، با اینکه یک کتاب نقد فلسفی است، ولی خب هتک آشکار و بسیار بسیار پررنگ و غلیظ عهد جدید و مسیح هم در این کتاب هست. در واقع این بخش از حرف نیچه را نمیشود به عنوان نقد فلسفی در نظر گرفت. یعنی وقتی که نیچه فرضاً در همین کتاب میگوید که عهد جدید یا انجیل، نجس است و بایستی با ملاحظه به آن دست زد، این نقد نیست؛ در واقع هتک است. اما یک کسی بیاید و مطرح بکند که فرض بکنیم که مثلاً عهد جدید یا همین مباحثی که اخیراً هم در عرصه فکری در ایران مطرح شد، به این معنی که قرآن مثلاً کلام پیامبر است یا کلام خداوند، کسی نمیتواند جلویش را بگیرد. این بحث مطرح میشود و متکلمین و اهل نظر باید نظر بدهند. از این جهت من گمان میکنم که ما بایستی لااقل خود من به عنوان یک نظر و سلیقه میپسندم که نقد علمی، نقد فکری و نقد فلسفی را بپذیریم؛ اما هتک را محدود کنیم که اینها مرزشان با هم مخدوش و آمیخته نشود. انتقاد چه طور؟ انتقاد هم به همین ترتیب است. من معتقدم که انتقاد را هم باید بپذیریم. یعنی انتقاد به هر حال همان نقد به این معنی است که در واقع منتقد یا ناقد تلاش میکند که جهات مثبت، منفی، جهات قوی و ضعیف یک اثر را بررسی کند و نقد کند. یعنی شما این را می پذیرید که کتابهای دینی هم میتوانند انتقادپذیر باشند و باید این اجازه را داد؟ بدون تردید. من معتقدم که اگر این مباحث مطرح نشود، ما جلوی تقویت و بالندگی اندیشه دینی را گرفتهیم. مثال میزنم. فرضاً در دورههایی که در کشور ما دورهی طلایی تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی بوده، مشخصاً قرن سوم، چهارم یا پنجم هجری، در این دوره ما میبینیم که دوران نقد اندیشههای یکدیگر هم هست. یعنی رسالههایی که در نقد آرای یکدیگر نوشته میشد، به وفور دیده میشود؛ ضمن اینکه دوران اعتلای تمدن فرهنگی هم بود. من معتقدم که از سویی میتوان گفت که نقد یک نظریه و اساساً تقویت و بالندگی عرصه نقد، یک نسبتی هم با اعتلای فرهنگی و تمدنی دارد. اگر ما جامعه را به گونهای در نظر بگیریم که جلوی نقد را بگیریم، جلوی نقد را گرفتن، مساوی است با محدود کردن بالندگی دانش. اشتباهی که حکومت فعلی، دولت و دستگاه ارشاد دارد میکند، این است که عصر ممنوعیت و محدودیت تمام شده. یعنی کتابی را که اینها ممنوع میکنند، شما با رفتن به جلوی دانشگاه تهران و قدم زدن در آنجا میبینید که بعضی از این جوانها یک تکه مقوایی را در جلوی خود گذاشتهاند و انواع و اقسام کتابهایی را که ممنوع است، اسم کتابها آنجا است. همین کتابهای هدایت که فرضاً نگذاشتند در نمایشگاه توزیع بشود؛ کتابهای چوبک و دیگران. شما کافی است که به این جوان بگویید من این کتاب را میخواهم. میگوید پنج دقیقه دیگر شما بیایید اینجا و بعد از پنج دقیقه که شما میروید، کتاب آماده است و شما میگیرید. آقای صفارهرندی، وزیر ارشاد گفتند که وقاحتنگاری کنید، ما مجوز نمیدهیم. که این به هر حال به کتابهای داستان یا رمان هم ارتباط پیدا میکند. نظر شما درباره حرف ایشان چیست؟ به هر حال الان شما خودتان هم رماننویس و داستاننویس هستید. آیا رمانهای شما هم شامل ممیزی وزارت ارشاد میشوند؟ من به نظرم خب ایشان توضیح ندادند که وقتی میگویند «وقاحت» یعنی چه؟ اگر ما وقاحتی را که ایشان مطرح کردند، در آثار درجه یک ادبیات فارسی خودمان برگردانیم و جستجو کنیم، طبعاً بخشهایی از مثنوی را باید حذف کرد. چون از نظر ایشان ممکن است وقیح به نظر برسد. یا حتی ممکن است که متون دیگری هم که ما داریم، متون ادبی ما، متون منثور، آنها را هم بگویند که نه و باید حذف بکنیم. اینها را نباید منتشر کرد. هزار و یک شب را نباید منتشر کرد؛ به خاطر اینکه از نگاه یک فردی که نگاه ارشادی شبهفقیهانه است، اینها ضداخلاقی و وقیح تلقی میشود.
البته یک وقتی هم من این شوخی را با همکارانم کردم که اگر ما بخواهیم با این نگاه عمل بکنیم، اگر خداوند به وزارت فرهنگ و ارشاد مراجعه میکرد و میگفت که من اجازه چاپ قرآن را میخواهم، ما میگفتیم که چند تا مورد دارد که بایستی اصلاحش کنید. یعنی مواردی که در قرآن مشهور هم هست، تا این موارد اصلاح نشود، ما اجازه چاپش را نمیدهیم. فرضاً بهتر است شما سوره یوسف را به گونه دیگری بنویسید و یک ویرایش جدیدی صورت بگیرد یا آیاتی که در مورد بهشت و ویژگیهای زنانی که در بهشت هستند، بایستی تغییر بکنند. از این جهت من گمان میکنم که اگر این نگاه را ما به عنوان محور در نظر بگیریم، آن نگاه ارشادی، وقاحت را هم برمیدارد و متناسب با دیدگاه خودش تفسیر میکند. ایشان همچنین از سیاست دولت گفتند که هر فعالیت فرهنگی که با ارزشهای انقلاب و نظام تعارضی داشته باشد، متوقف میکنیم و حتی اگر مجوز هم داشته باشد، باطل میکنند. این نوع برخورد فکر میکنید تا چه حد به ضرر فرهنگ و پیشرفت فکری جامعه ایران است و فکر میکنید با چه واکنشهایی مواجه خواهد شد؟ مشکلی که هست، آن تعریفی است که افراد از ارزش میکنند. یعنی گاهی تعریفی که از ارزش و یا ارزشهای دینی و اخلاقی و اسلامی و انقلابی مطرح میشود، آن چنان بسته است که خب بسیاری از اهل فرهنگ، بسیاری از کتابها ممنوع میشوند و من گمان میکنم بایستی محصول این کار را سنجید. در بعضی از زمینهها شناخت و سنجش دستاورد دولت جدید آسانتر است؛ مثلاً در حوزه اقتصادی. در حوزه اقتصادی، دولت جدید با خیلی شعارهای پرطمطراق و دهانپرکن آمد. ولی خوب الان مردم ایران به خوبی احساس میکنند که آن شعارها کجا بود و آنچه که اتفاق افتاده، کجا است. در حوزه فرهنگ یک مقدار دیرتر ما این نتیجه را میتوانیم ببینیم؛ به خاطر اینکه حوزه فرهنگ، حوزه نخبگان است و امتدادش به حوزههای مردمی و دیگر گروهها هم میرسد. مثل حوزه اقتصاد نیست که همه مردم به سرعت و بلاواسطه با آن سر و کار دارند. وقتی که بازار میروند و میخواهند خرید بکنند، به سرعت احساس میکنند که قیمتها چگونه است. ولی اجمالاً وقتی کسی مدعی است که پیشرفت میشود، باید همه این جهات را با یکدیگر بسنجد. یعنی اینکه در کدام عرصهها میتواند بگوید پیشرفت بوده و ملاکش کدام است. من معتقدم که اساساً فرهنگ وقتی که با حوزه و روشهای انسدادی و انقباضی روبهرو شود، طبعاً ما شاهد افول فرهنگ خواهیم بود؛ که البته این گونه هم بوده است. یعنی هر موقعی در تاریخ ایران که به یک معنا ادعای حاکمیت ارزشها مطرح شد و حکومت پرچمی را در دست خودش گرفت که میخواهد از ارزشها و ارزشهای دینی حمایت کند، حوزه فرهنگ آسیب دید. دوران صفویه هم تقریبا همین طور شد دیگر. دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی که شما هم در سالهای اولیه آن وزیر فرهنگ بودید، آزادترین دوران مطبوعات و رسانهها و حتی فیلم در ایران بعد از انقلاب بود. اما جلوی این روند و آن آزادیهای نسبی هم گرفته شد. در حالی که این دولت قدرت زیادی هم در اداره کشور دارد، این نگرانی را شما در چه میبینید؟ نکتهای که به نظر من میرسد، این است که اگر حکومت خودش را مالک ملت و مالک یک کشور تلقی بکند و صاحب حقیقت که تمام حق دست حکومت است و اوست که حقیقت را میفهمد و او است که باید برای ملت تعیین تکلیف بکند، مردم را در واقع موجودات صغیر و کمفهم و ناتوانی تلقی بکند که حکومت بایستی مدام اینها را اداره بکند، این نگاه نگاهی نبود که در دولت اصلاحات و دولت آقای خاتمی وجود داشت. یعنی دولت اصلاحات معتقد بود که حق از مردم است و ما به عنوان حکومت نمایندگان مردم هستیم که برای مردم خدمت بکنیم. به همین خاطر هم فرض بکنید که در یک بخشی مثل بخش فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد، من معتقد بودم که ما بایستی راه را برای اهل فرهنگ تسهیل کنیم. من یک تعبیری را هم در همین دوران مسئولیت به کار بردم و این تعبیر این بود که میگفتم من وزیر فرهنگ هستم و وزیر ارشاد نیستم. استدلالی هم که داشتم، این بود که فرض کنیم که ما در حوزه کتاب، تعدای کارمند داریم که در حوزه کتاب کار میکنند. اینکه کارمندان ما در حوزه کتاب به هیچ عنوان به لحاظ توانایی فکری، دانش، تجربه و سواد قابل مقایسه با تولیدکنندگان نیستند. منظورم رماننویسها، شاعران، منتقدین و مترجمین است. چه طور ممکن است این جمعیت محدود به نسبت کمسواد و کمتجربه بتوانند در این مجموعه انسانهایی که اهل دانش هستند، اهل دقت هستند و عمرشان را صرف آموختن و نوشتن کردهاند، این مجموعه بر آنها حاکم باشند، بر آنها نظارت بکنند و آن مجموعه را ارشاد کنند؟ طبیعی است که نگاه به مردم، اگر ما مردم را صغیر و کجفهم یا نافهم تلقی بکنیم، بالطبع آن نگاه ارشادی را هم باید داشت. متأسفانه این گرایش که دولت باید در همه امور تصدی داشته باشد، همچنان بوده و اخیراً تقویت هم شده؛ که خوب، محصولش را هم داریم ما میبینیم. به نظر شما ناشران چه طور میتوانند با این تشدید سانسور مبارزه کنند؟ ابزارهای مختلفی را میتوانند داشته باشند. یکی همین اعتراضی بود که اینها داشتند. یعنی فرض کنید الان هم که ما صحبت میکنیم، هنوز خود ما یک مجموعه اطلاع کامل را نداریم که کتابهایی که پشت در مانده، کدام است. کتابهای خودم را میدانم. یعنی کتابهایی را که خود من داشتم که برای اجازه ما مراجعه کردیم و ندادند، میدانم. ادعا کرده بودند که ۱۰ درصد کتابهای منتشره در کشور مشکل دارند و بعد هم آمار ۵۰ هزار کتاب را اعلام کردند به عنوان مجموعه کتابهایی که منتشر میشود. البته من تردید دارم که این آمار درست باشد؛ ولی اگر این امار درست باشد، معنی آن این است که حدود پنج هزار کتاب پشت در مانده است. خب اینها کدام کتابها هستند؟ در چه حوزههایی هستند؟ طبیعی است که کتابهای کمکدرسی که مشکل پیدا نمیکنند. ما باید ببینیم که در کتابهایی که در حوزه ادبیات، رمان، شعر، کلام، فلسفه، نقد اجتماعی، نقد سیاسی است؛ آن موقع یک دفعه ما میبینیم که یک حوزهای از کتاب که حوزه خلاقیت است، با آسیب و مشکل جدی روبهرو هستند که به نظر من ناشران باید مطرح کنند. یعنی ناشران باید آن حرف خودشان را مطرح بکنند؛ توضیح بدهند و بتوانند بر فضای فکری که هست، تأثیرگذار باشند. به نظر میرسد که در انتخاباتی هم که در ایران برگزار شد، مجلس جدید، ممکن است که نسبت به مجلس قبلی یک مقدار وجهه و رویکرد انتقادی روشنتری نسبت به دولت و روشهایش داشته باشد. بخشی از آن هم بالطبع در حوزه فرهنگ است که اهل فرهنگ باید صدای خودشان را بلند بکنند. چند تا از کتابهای شما مجوز نگرفته است و نتوانستهاید برای آنها مجوز بگیرید؟ تقریباً سه چهار تا از کتابهای من مانده است. یعنی یک رمان من دادم که این را به صراحت گفتند که مجوز نمیدهند؛ رمان «باغ فردوس.» یک کتاب «نقد خسرو و شیرین نظامی» را هم نوشتهام که ناشر آن را برای مجوز فرستادهاند که هنوز ندادهاند. نشر کارنامه دنبال میکند. کتابی را من ترجمه کردم، رمان معروف «طیب صالح» که یکی ازصد رمان جهانی انتخاب شده بود به نام «موسم هجرت به شمال» این کتاب را هم اجازه ندادهاند. یعنی عملا سه تا از کتابهای من مانده است. Farangis Mohebbi |
نظرهای خوانندگان
كتابها را در موضوعات مختلف به كار شناسان مختلف می دهند كه نظر دهند.ظاهرا اين كارشناسان معلوم نيستند چه كسانی هستند.و احتمالا نيروهايی خارج از دايره وزارت ارشاد! و هر وزيری با توجه به بينه علمی و نيز جهت گيری سياسی خود، چوب لای چرخ انديشه يك نويسنده می گذارد. چنانچه آن دايره مديريت اجازه مجوز صدور چاپ كتاب از بينه علمی ضعيفی برخورددار باشد واكنون توانسته به هر دليلی بر كرسی قدرت تكيه بزند، بدش نمی آيد آن ضعف علمی خويش را اين گونه اعمال كند.
-- محمد شوری ، May 13, 2008 در ساعت 07:00 PMازسوی ديگر درعرصه صدور مجوز چاپ يك كتاب، گاهی آن نويسندگانی كه به نوعی به رانت (مخصوصا رانت اطلاع رسانی ) متصل باشند چنا نچه كتابشان مجوز چاپ نگيرد، آن چنان تبليغاتی راه می افتد كه بعد از آن چنا نچه كتاب اجازه نشر يافت ،سريعا ناياب هم می شود و چنان چه برخی مثل بنده كه دست و پايش را بسته و زير هيچ چتری سينه نمی زند و دستش ارهمه انواع رانت كوتاه است، بايد سالها كتابهايش در اداره سانسور وزارت ارشاد خاك بخورد و مدير كلش حاضر نشود رودررو پاسخگو شود.
اما از آن جا كه مديريت فعلی خيلی سنگ اصول گرايي را به سينه می زند و طرفداران شهدا است،كتاب «نامه جنگ» اين جانب كه حاوی نامه های يك شهيد از دوران جنگ كه پس از 27 سال قرار است چاپ شود، با حذف مطالب اساسی آن و از جمله حذف اعلاميه ختم شهيد كه در كنارش عكس آيه الله العظمی منتظری چاپ شده است، به من اجازه چاپ داده اند. كه بااعتراض اينجانب و درخواست ملاقات با مدير كل مربوطه از ارائه پاسخگويی طفره می روند و بيشترين دليلش اين است كه بنده و امثال بنده دستمان از رانت قدرت كوتاه است.
محمد شوری /نويسنده وروزنامه نگار/
جناب مهاجرانی اگر می پندارد حرفهای فرهنگی ایشان براحتی خورده میشود اشتباه کرده اند. دم روباه حتا در سخنان ایشان اشکار است. اقای مهاجرای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و دققین حتا در ان سالها سیاست ارشاد هم بر عهده داشت. اصلن چگونه ممکن است کسی که به امر به معروف و نهی از منکر ( عرف و منکر اسلامی) معتقد است حتا به مفهوم پایه ای و حال به شیوه ای بعد خود را در جایگاه ارشاد اسلامی نبیند. دیگراینکه به پاراگراف دم روبه توجه فرمایید >
ما یک وقتی به هر حال یک کتاب به گونهای است که زبان آن، زبان هتک و اهانت است. حالا من یک نمونهای را بگویم که تعجب هم من کردم که در ایران از یک طرف نسبت به کتابها با یک وسواسها و ویژگیهای عجیب و غریبی برخورد میکنند و از طرفی مثلاً کتاب دجال نیچه را اجازه انتشار دادهاند.
کتاب دجال نیچه، با اینکه یک کتاب نقد فلسفی است، ولی خب هتک آشکار و بسیار بسیار پررنگ و غلیظ عهد جدید و مسیح هم در این کتاب هست. در واقع این بخش از حرف نیچه را نمیشود به عنوان نقد فلسفی در نظر گرفت. یعنی وقتی که نیچه فرضاً در همین کتاب میگوید که عهد جدید یا انجیل، نجس است و بایستی با ملاحظه به آن دست زد، این نقد نیست؛ در واقع هتک است.
-- علیرضا ، May 14, 2008 در ساعت 07:00 PM.....
جناب مهاجرانی بر اساس کدام نگاهی تشخیص می دهند که خود اصلح بوده اند کتاب نیچه رابخوانند یا کتاب ایات شیطانی سلمان رشدی را به عنوان مثال پر رنگ تر امروزی. میتوان گفت که اینها فیلتر های خارج نشین جمهوری اسلامی هستند فقط ا نوع و وظیفه ی فرهنگیان متفاوت است.
کتاب اقای مهاجرانی در نقد؟! کتاب سلمان رشدی چند بار منتشر گشت؟ ایا کتا ب سلمان رشدی چطور؟ و نه مگر فرمان قتل نویسنده ی کتاب را هم حتمن به معنای خواست امت اسلامی باید بگذاریمو سکوت ایشان را هم درین باره خنده دار. وزیر فرهنگ اسلامی فقط میتواند فرهنگ ساز اسلامی باشد. حال چه اقای مهاجرانی یا چه اقای صفار هرندی زیاد تفاوت چندانی با هم ندارند البته جناب مهاجرانی لطف دارند و ما را میخواند به عصر طلایی اسلام ببرند. ازینکه ماشین زمان ایشان ( که خود در انگلیس نشسته اند) چنین برگشتی دارد حتمن میخواهد همه چیزرا از نو بسازد. بدون شک رادیو زمانه که بسیاری کارکنان ملکوتی ان از هم نظران چنین نگاههایی هستند این کمنت را نقد بلکه چون وزیرفرهنگ اسبق خویش هتک می بینند. نظر این فرهنگسازان ازان مملکت فقط از یک ذهنیت بر میاید انهم از امت دینی و بعد امت اسلامی. هرانچه این یکپارچکگی موعود را بهم برزید خطر ناک است. این یکی از اصول کار فرهنگی دولتمردان اکادمیک و غیر اکادمیک خاتمی است که با فیلتر و گزینش حتا اثار غربی چنین هدفی را برای یک جامعه ی ایدوولوگیک و عقب گرا دنبال می کنند
علیرضا
تصحیحی. دم خروس نه روباه.
-- بدون نام ، May 14, 2008 در ساعت 07:00 PMگرچه داستان شهادت اوردن دم روباه هم هست
هیچ دقت کرده اید که ما ایرانیها حتی اگر کسی حرف حساب و در جهت اعتقاد خودمان هم بزند برای اینکه نگوئیم حرفش حساب است، حتی حاضر نیستیم ساکت بمانیم و سعی میکنیم بهرنحوی شده آن شخص را تخریب کنیم و با رجوع به گذشته او و پیداکردن دم خروس، یا بقولی دم روباه، از اهمیت حرفش کم کنیم. حالاهم مهاجرانی هرکسی که بوده و هرکاری هم که کرده، باید دید حرفش حساب است یا نیست. مسأله این است.
-- شادی ، May 15, 2008 در ساعت 07:00 PMدر سایر کشور های دموکراتیک هنگامی که مفسده ی هر یک از مسوولین برملا شود وی ضمن عذر خواهی از مردم گوشه عزلت بر میگزیند. حال من نمیدانم که در ایران با وجود حکومتی اسلامی چرا این اصل رعایت نمیشود. من فقط تیتر این متن را خواندم. و نه خود آن را ولی سوالم از آقای مهاجرانی اینست که شما ... چگونه می توانید درباره فرهنگ ، قرآن و ... نظر بدهید. لطفا به این سوال من پاسخ دهید
-- nima ، May 15, 2008 در ساعت 07:00 PMمن با آقاي مهاجراني با ديد مثبت و يا حداقل مثبت تري نسبت به بقيه ي مسئولان فعلي و سابق نگاه مي كنم چرا كه مفاهيمي مثل آزادي ، زيبايي ، تميزي و مودب بودن در كلام ايشان ديده مي شود و ..... كه آقايان براي ايشان ازذهن شان در نظر گرفته اند ربطي به صحبت هاي ايشان ندارد
-- محمد رضا ، May 15, 2008 در ساعت 07:00 PMدرباره ی کمنت دفاعیه ی خانم شادی.
-- علیرضا ، May 15, 2008 در ساعت 07:00 PMهدف تخریب نیسیت بلکه نشان دادن تضاد حتا گفتاری جناب مهاجرانی است. در نظربگیرید جناب مهاجرانی در مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اسبق صحبت میکند نه در مقام شخصی بیرون از ان دایره که بخواهیم گذشته ی غیر شفافی از او را به بچسبانیم. جرف حساب اقای مهاجرانی چیست؟ اقای مهاجرانی با دید دینی اسلامی به موضوع می نگردازینرو دیدن ن دم خروس یا روبه حتا در همین سخنان او کار سختی نیست که لزومن به گذشته اش بخواهیم رجوعی داشته باشیم و دققین نشان از ناحساب بودن حرف ایشان دارد. گرچه میتوان با دادن ارزشی چون حرف حساب برای محتوی سخنان گوینده تقدسی قایل شد ولی وقتی کمی فکر کنیم ( البته اگر بتوانیم ) می بینیم حرف حساب اقای مهاجرانی چه معنی میدهد. فرد ایرانی تا هنگامی که نتواند هر کلام زیبنده به شعار با مرز هایی مشخص را بدرستی و انتقادی بنگرد نمی تواند حتا تشخیص دهد که حرف حساب چیست.
خبرنامه بوعلی سینا: فرشاد دوستی پور فعال دانشجویی دانشگاه بوعلی سینا شب گذشته توسط نیروهای اطلاعات استان ایلام دستگیر شد.
به گزارش خبرنامه بوعلی سینا این فعال حقوق بشر که در مراسم روز دانشجو سال گذشته به عنوان نماینده دانشجویان کشور سخنرانی کرده و به همان دلیل دستگیر شد، شب گذشته هنگام بازگشت از بیمارستان به خانه توسط نیروهای امنیتی استان ایلام بازداشت شده و تاکنون اطلاعی از وی بدست نیامده است.
مادر این دانشجو در گفتگو با ما خاطر نشان کرد که از ساعت ۷ شب گذشته تا کنون هیچ اطلاعی از پسر خود ندارد و مراجعات خانواده دوستی پور به نیروی انتضامی برای اطلاع از وضعیت فرشاد تاکنون بی نتیجه بوده است.