رادیو زمانه > خارج از سیاست > خطوط خیابانی > كودتای ۲۸ مرداد | ||
كودتای ۲۸ مردادحمید حمیدییکی از مهمترین فرازهای حکومت ۳۷ سالهی محمدرضا پهلوی که نقش مهمی در تحکیم پایههای رژیم وی داشت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. این کودتا که در دوازدهمین سال حکومت پهلوی بهوقوع پیوست، سبب تثبیت حاکمیت او تا ربع قرن دیگر شد. قیام مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱، زمینههای لازم برای نخستوزیری دکتر محمد مصدق را فراهم کرد. این دومین دورهی حکومت دکتر مصدق بود. وی قبل از قیام ۳۰ تیر نیز از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱، عهدهدار کابینه بود. زندهیاد مصدق در آن ۱۵ ماه توانسته بود حقانیت ایران را در مجامع بینالمللی در خصوص ملی شدن صنعت نفت اثبات کند، اما در همان مقطع با توطئههای بزرگی از جانب دولتهایی که دستشان از منابع نفتی و سرمایههای مردم ایران کوتاه شده بود مواجه شد و دولتش در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ زمانی که شاه درخواست او را برای واگذاری وزارت جنگ به کابینهی وی رد کرد، سقوط کرد. او در دورهی یکسالهی کابینهی دوم خود تلاش فراوانی کرد تا به بهانهی ضرورت آزادی عمل در اعمال اصلاحات در کشور، اختیارات خود را در برابر مجلس شورای ملی که مرکز قانونگذاری و قدرت کشور بود، افزایش دهد. فاصلهی زمانی قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حقیقت مقطع شکلگیری و تعمیق اختلافات مصدق با سایر نیروها و طبعاً زمان فراهم آمدن مقدمات کودتا بود. در این مدت آمریکاییها فعالانه وارد عمل شدند و پس از آنکه مطمئن شدند نمیتوانند از راههای سیاسی، نفت از دسترفتهی ایران را بار دیگر به چنگ آورند، تصمیم به کودتا گرفتند. انگلیسیها نیز با امریکاییها معامله کردند و قسمتی از منافع خود را به آنها واگذار کردند. سازمان جاسوسی آمریکا ابتکار عمل را برای انجام کودتا و ساقط کردن حکومت مصدق به دست گرفت. ابتدا در ۲۵ مرداد کودتایی صورت گرفت که ناکام ماند و شاه به خارج از کشور فرار کرد. با این رویداد مصدق و اطرافیانش تصور کردند خطر برطرف شده است. به همین دلیل حتی به هشدارها و تذکرات بعدی شخصیتهای سیاسی بیطرف و مستقل نیز اعتنایی نکردند. طرح کودتا که به نام رمز «آژاکس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچیل به نخستوزیری انگلیس در مهر ۱۳۳۱ تهیه شد و انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا در ماه آبان همان سال به پیشبرد این طرح در ایران کمک شایانی کرد. این طرح مشترک، با کمک عواملی در داخل ایران از جمله برادران رشیدیان، ذوالفقاریها و دیگر جریانهای وابسته به انگلیس و امریکا که از مرتبطین فعال دربار محمدرضا پهلوی بودند به اجرا گذارده شد. تا پیش از انتخابات آمریکا مقامات انگلیسی طرح آژاکس را به یاری دوتن از بلندپایهگان سازمان «سیا» از جمله کرمیت (کیم) روزولت و آلن دالس به پیش برده بودند، لیکن آن را تا آغاز دوران ریاست جمهوری آیزنهاور مسکوت گذارده بودند. طرح مزبور، دو هفته پس از آغاز ریاست جمهوری آیزنهاور یعنی از روز ۱۴ بهمن ۱۳۳۱ که یک هیئت انگلیسی برای اجرایی کردن طرح به ملاقات جان فوستر دالس وزیر خارجه آمریکا و برادرش آلن دالس رئیس سازمان «سیا» به واشنگتن رفت لازمالاجرا شد. در خرداد ۱۳۳۲ مصدق در نامهای به آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا از همراهی آن کشور با سیاستهای خصمانهی انگلستان گلایه کرد. غافل از آنکه این نامه چهار روز پس از تشکیل جلسهای در وزارت خارجهی آمریکا برای تهیهی مقدمات کودتا و براندازی حکومت مصدق به دست آیزنهاور رسید. آیزنهاور نیز پاسخ نامه را به عمد یک ماه به تأخیر انداخت تا عملیات آژاکس، روال برنامهریزی شدهی خود را طی کند. کودتا در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲به اجرا درآمد. این کودتا در شرایطی به وقوع پیوست که از آن همبستگی و حضور مردمی که در ۳۰ تیر وجود داشت، خبری نبود. به همین دلیل حکومت مصدق در عرض چند ساعت سرنگون شد و سرلشکر زاهدی به نخستوزیری رسید. شاه که در پی شکست کودتای اول در تاریخ ۲۵ مرداد ۳۲ از طریق بغداد به رم گریخته بود، در ۳۱ مرداد به تهران بازگشت و در صدد برآمد تا با کمک اربابان انگیسی و آمریکایی خود قدرت را بیش از پیش قبضه کند. از اینرو نخستوزیر دولت کودتا سپهبد زاهدی در نامهای به آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا ضمن اعلام تلاش برای بهبود وضع بینالمللی ایران و تجدید مناسبات سیاسی ایران و انگلیس، از آمریکا برای آنچه که «نجات ایران از هرج و مرج اقتصادی و مالی» مینامید تقاضای کمک فوری کرد. (باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ترجمهی محمود مشرقی، تهران: آشتیانی ، ۱۳۶۳، ص ۸۴) در شهریور همان سال دولت امریکا موافقت خود را با پرداخت مبلغ ۲۳/۴ میلیون دلار بابت کمکهای فنی سالانه اعلام و همچنین مبلغ ۴۵ میلیون دلار کمک بلاعوض به ایران اعطا کرد. (عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: البرز ، ۱۳۷۵ ، ص ۲۲۲) بعدها معلوم شد که آمریکاییها پنج میلیوندلار از این مبلغ را بابت دستمزد زاهدی و اطرافیانش در قبال کودتا پرداخته بودند. اگرچه امریکاییها هدف خود را کمک به دولت جدید ایران برای «اعادهی ثبات در کشور» و «پیشرفت اقتصادی» عنوان میکردند، اما واقعیت این بود که آنها ارسال کمکهای مالی به دولت کودتا را به منظور سازماندهی دوبارهی ارتش و دستگاه اداری در جهت مقابله با فشار شوروی در مرزهای شمالی و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را دنبال میکردند. از سوی دیگر تسلط همهجانبه بر ایران و منابع نفتی آن از دیگر اهداف آنها بود. از اینرو امریکا تنها پس از امضای قرارداد کنسرسیوم در ۲۸ شهریور ۱۳۳۲ با پرداخت ۳/۱۲۷ میلیون دلار به عنوان وام به ایران موافقت کرد. در این مسیر رژیم شاه نیز تلاش کرد با کمکهای مالی و اطلاعاتی آمریکا (سیا)، مخالفان را سرکوب و عمر حکومت خود را تداوم بخشد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد حزب توده با آنکه شبکهی گستردهای از افسران ارتش را با خود داشت، کمترین عکسالعملی در برابر کودتاچیان نشان نداد. پس از کودتا بسیاری از اعضای فعال حزب توده دستگیر شدند و عدهای از افسران تودهای نیز اعدام شدند. سران حزب توده نیز به خارج از کشور مهاجرت کردند. دولت روسیه طلاهایی را که در نهایت نیاز و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از کودتا به دولت زاهدی تحویل داد! مصدق دستگیر و در یک دادگاه فرمایشی به سه سال زندان محکوم شد. بعد از کودتا و حادثهی ۱۶ آذر با پیروزی کودتا، نیروهای ملی با تشکیل «نهضت مقاومت ملی» که یک روز پس از کودتا صورت گرفت، سعی در شکستن فضای اختناق کردند. در این میان دانشجویان به عنوان بازوی اجرایی نهضت، عمل میکردند. با این همه عدهای از استادان دانشگاه به «مذاکرات نفت» که در حقیقت سرپوشی سیاسی برای بازگرداندن آمریکا و انگلیس به سر چاههای نفت بود، اعتراض کردند و از دانشگاه اخراج شدند. در حقیقت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فقط علیه دولت مصدق یا شخص نخستوزیر نبود. بلکه مهمتر از آن، علیه مردمی بود که در راه کوتاه کردن دست انگلیس و آمریکا و بازیابی استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی مبارزه میکرد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در شهریور ۱۳۳۲، تهران شاهد برپایی تظاهرات گستردهای بود و تظاهرکنندگان علی رغم دخالت مأموران شهربانی و واحدهای لشکر نظامی ضد شورش پایتخت، همچنان به اعتراضهای خویش ادامه دادند. معترضین در آن روز با پلاکاردهایی دراعتراض به حاکمیت پهلوی دوم و همچنین شعارنویسی بر در و دیوار شهر بر ضد رژیم کودتایی و خودکامه، مخالفت خود را اعلام کردند. پس از بازگشایی دانشگاه در مهرماه ۱۳۳۲ که همزمان با شروع دادگاه فرمایشی دکتر مصدق، شایگان و مهندس احمد رضوی بود، جنب و جوش زیادی در میان دانشجویان برای فعالیتهای سیاسی پدید آمد. نخستین حرکت عملی در این زمینه تظاهرات ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به نشانهی اعتراض به محاکمهی این سه تن بود. دانشجویان با سر دادن شعارهایی مثل «مصدق پیروز است»، نسبت به تجدید رابطهی سیاسی با انگلیس به شدت اعتراض کردند. تظاهرات بهقدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکانهای آنان را به وسیلهی مزدوران خود غارت کردند. (سه یار دبستانی- روایتی از وقایع ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران) همان روز دانشجویان به برپایی تظاهراتی آرام در محیط دانشگاه مبادرت کردند. متعاقب آن، فرمانداری نظامی سراسیمه و وحشتزده چند افسر را به همراه چند دستگاه کامیون پر از سربازان تفنگدار به سوی دانشگاه گسیل داشت. سربازان مسلح در جای جای دانشگاه تهران موضع گرفتند و همهجا را زیر نظر قرار دادند. در این روز نیروهای نظامی دست به اقدام کم سابقهای زدند و در داخل محیط دانشگاه مبادرت به دستگیری شماری از دانشجویان به اتهام اخلال در امنیت عمومی و برهم زدن نظم، کردند. آنچه روز شانزدهم مهرماه روی داد، نخستین واکنش همهجانبهی دانشگاه و دانشگاهیان (استاد و دانشجو) در برابر دولت کودتا بود. در ۱۶ آبان سال ۳۲ دولت کودتا بهرغم آگاهی از حاکمبودن احساسات ضد انگلیسی بر افکار عمومی، برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملیسازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکره کرد و در ۱۴ آذر ۳۲ تصمیم دو دولت را مبنی بر «مبادلهی بدون تأخیر سفیر» (سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، منبع پیشین) اعلام داشت. از همان روز اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس که با وعدهی ورود قریبالوقوع «دنیس رایت» به عنوان کاردار سفارت انگلیس در تهران همراه بود ناآرامیها و تظاهرات پراکندهای در چند نقطهی پایتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و در پس آن عدهای از معترضین در دانشگاه و بازار دستگیر شدند. (۱۶ آذر تولد مرگ بر آمریکا ، محسن حیدری، شریف نیوز) همزمان با بروز این ناآرامیها، روز ۱۷ آذر برای ورود نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا به تهران تعیین و اعلام شد. نیکسون در واقع به ایران میآمد تا نتیجهی سرمایهگذاری ۲۱ میلیون دلاری را که سازمان جاسوسی آمریکا، سیا، در راه کودتا و سرنگونی دولت مردمی مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده و نتایج تحولات اخیر را ببیند که به تعبیر آیزنهاور «پیروزی سیاسی امیدبخشی را در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی کرده است». دانشجویان دانشگاه نیز تصمیم گرفتند هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و نیکسون نشان دهند. رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز ۱۵ آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه شود و جنبندهای نجنبد.» رژیم دراقدامی کم سابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد. صبح شانزده آذر، دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، هوشیارانه سعی داشتند کمترین بهانهای به دست بهانهجویان ندهند، اما فضای حاکم کاملاً ملتهب بود. ساعات اولیه بدون حادثهی مهمی سپری شد و چون بهانهای به دست نظامیان نیامد، به داخل دانشکدهها هجوم آورند؛ از رشتههای پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم سیاسی عدهی زیادی از دانشجویان و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند. رئیس وقت دانشگاه تهران برای آرام کردن، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکدهی فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، درگیری شدیدی رخ دهد. عدهای از سربازان، دانشکدهی فنی را به صورت کامل محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. هنگامی که دانشجویان در حال خروج از دانشکده بودند به یکباره با یورش سربازان مسلح و حملهی آنان، با سرنیزه مواجه شدند که بر اثر آن عدهای از دانشجویان مجروح شدند. برخی از دانشجویان در واکنش به این اقدام وحشیانهی نیروی نظامی، به شعار دادن روی آوردند. رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظهی اول تعداد زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفی بزرگنیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف گلوله قرار گرفته بود به سختی مجروح و بر زمین میخزید و ناله میکرد که مجددأ هدف گلوله قرار گرفت و جان سپرد. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشت و در جای اولیهی خود ایستاده بود که توسط یکی از افراد گارد شاهنشاهی با رگبار مسلسل، بر زمین غلتید و جان سپرد. (سه یار دبستانی، منبع پیشین) بدین ترتیب سه دانشجو به نامهای شریعت رضوی، قندچی و بزرگنیا به قتل میرسند و در تاریخ مبارزات مردم و دانشجویان ایران جاودانه میشوند. درست روز بعد از واقعهی ۱۶ آذر و در جو خفقان و وحشت، نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران آمد و در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. بدینگونه حادثهی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، به عنوان نماد مبارزه با استبداد و عدالتخواهی دانشجویان در تاریخ ایران ثبت شد. از آن پس، همهساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای سراسر کشور مراسم و تظاهراتی به یاد این جانباختگان برگزار میشود. منابع: - افراسیابی، بهرام؛ ایران و تاریخ، تهران، نشر زرین، ۱۳۶۴ - اسماعیلی، علیرضا (و دیگران)؛ اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱، ج ۱و۲ - حجازی، مسعود؛ رویدادها و داوری، تهران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۵ - شوکت ، حمید؛ کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحاد ملی)، عطایی، تهران ۱۳۷۸ - شریعت رضوی، پوران؛ طرحی از یک زندگی، تهران، چاپخش، ۱۳۷۶ - متین، افشین؛ تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۵۷ – ۱۳۳۲، ارسطو آذری (ترجمه) ، تهران، مشر شیرازه، ۱۳۷۸ - نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، رسا، ج۱، ۱۳۷۱ - نجاتی، غلامرضا، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، رسا، تهران ۱۳۷۵ - یزدی، ابراهیم، جنبش دانشجویی در دو دهه از ۱۳۲۰ تا ۱۳۱۰، شرکت انتشارات قلم، ۱۳۸۳ مقالهها: - مهدی، بازرگان؛ «دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی»، ماهنامهی ایران فردا، سال اول، شماره ۴، آذر و دیماه سال ۷۱ - شاه حسینی، حسین؛ سه قطره خون، ماهنامهی ایران فردا، شماره ۳۸، آبان و آذر ۱۳۷۶ بخش پیشین • نگاهی به مبارزات دانشجویی و روز دانشجو در ایران- بخش سوم |
نظرهای خوانندگان
مصدق, ملی شدن نفت و کودتا 28 مرداد
چند واقعیت تاریخی : در تاریخ 15 مارس 1951 مجلس قانون ملی کردن نفت را تصویب کرد. در تاریخ 20 مارس 1951 سنا نیز قانون ملی شدن نفت مجلس را تائید کرد. مصدق در تاریخ 29 آپریل 1951، یعنی بیش از چهار هفته بعد از تصویب قانون ملی شدن نفت، نخست وزیر شد. انگلیس در واکنش به ملی شدن نفت و برای جلوگیری از فروش آن راه های دریایی ایران را مسدود می کند. با بسته شدن راه های دریایی بحران اقتصادی ایران تشدید می شود .در یولی 1952 مصدق به علت بحران پیاپی اقتصادی از سمت نخست وزیری کناره گیری می کند. شاه احمد قوام را که در سال های 1921، 1922 و 1942 نحست وزیر بود برای پست نخست وزیری به مجلس معرفی می کند. شاه امید داشت که قوام بتواند با انگلیس مذاکره کند و به محاصره راه دریایی خاتمه دهد. طرفداران مصدق دست به تظاهرات زدند و قوام برای آرام کردن اوضاع از نیروی ارتش استفاده کرد. تظاهرات 36 کشته بر جای گذاشت و قوام بعد از 6 روز نخست وزیری استعفا داد. بعد از کناره گیری قوام مصدق دوباره نخست وزیر شد. تظاهرات هواداران مصدق، برخلاف شایعات تاریخی، یک قیام ملی نبود. هم بین سیاستمداران وقت ( نمایندگان محلس ) و هم در جامعه مصدق هوادار و مخالف داشت. مصدق برای رفع بحران اقتصادی به مدت 6 ماه ،مطابق قانون اساسی ،حالت فوق العاده اعلام کرد. درتاریخ 6 ژانویه 1953 مصدق سعی نمود حالت فوق العاده را به مدت 6 ماه دیگر تمدید کند که این تصمیم نخست وزیر با مخالفت آیت الئه کاشانی و بعضی از نمایندگان مواجعه شد. ناآرامی ها همچنان ادامه داشتند. در آخر کاشانی و مصدق توافق کردند که حالت فوق العاده به مدت 6 ماه دیگر تمدید شود و هر دو سیاست مدار از مردم خواستند که آرام باشند. اما ناآرامی ها ادامه یافتند و مصدق نگران بود که مجلس او را از سمت نحست وزیری برکنار کند. برای جلوگیری از برکناری در تاریخ سوم آگوست 1953 مصدق با مراجعه به اخذ آرای عمومی مجلس را منحل کرد ( این اخذ رای عمومی توسط مصدق جای بحث داشت ). بعد از انحلال مجلس و بر طبق قانون اساسی شاه می توانست نخست وزیر ( مصدق ) را مرخص و نحست وزیر جدیدی را معرفی کند. در تاریخ 13 آگوست 1953 شاه مصدق را با حکمی برکنار و زاهدی را به سمت نخست زیری منصوب کرد. اما مصدق بعد از دریافت حکم برکناری خود دستور می دهد که آورنده حکم و همچنین نخست وزیر جدید، زاهدی، را دستگیر کنند. طبق قانون اساسی مصدق می بایست نخست وزیری زاهدی را قبول و کناره گیری می کرد. ماموران سازمان جاسوسی سیا با پرداخت پول تظاهرات ضد مصدق را سازماندهی دادند و در تاریخ 19 آگوست 1953 تانک های ارتش خانه مصدق را محاصره کردند. چند روز بعد مصدق دستگیر می شود.
http://www.chubin.net/?p=5904
-- جوبین ، Dec 9, 2010 در ساعت 08:00 PMقانون اساسی مشروطه ,اصل چهل و ششم: عزل و نصب وزراء به موجب فرمان همایون پادشاه است.
سرپیچی از عزل و بازداشت حاملین فرمان, مھر وموم کردن کاخ ھای سلطنتی اسمش چیست؟مقاله تُند و سخنرانی توھین آمیز دکتر حسین فاطمی علیه شاه در روز ۲۵ امرداد ۱۳۳۲ و پخش آن از رادیوتھران، تخریب
مجسمه ھا ی رضا شاه و محمدرضا شاه کودتا نیست؟ مصدق روز بعد از دریافت فرمان عزل، در جلسه ھیات
دولت مساله و فقط از "کودتای نظامی" سخن میگوید و در ابلاغیه دولت خطاب به ملت که در ۲۵ امرداد از رادیو
پخش می شود، نیز از دریافت فرمان عزل سخنی به میان نمی آید.سئوالی که بنظر می رسد آن است که چرا
دکتر مصدق، حقیقت را از مردم و حتی از ھیات وزیرانش پنھان کرده بوده است؟روز ۱۹ مرداد ۱۳۳۲ مصدق
با تعریف ۱۹۰۶ که اجازه تعطیل مجلس را به نخست وزیر نداده است مجلس را « بدون توجه به مندرجات قانون
با رفراندمی ساختگی تعطیل می کند. این نامش چیست؟
حائری زاده در تلگرامی خطاب به دبیرکل سازمان ملل می نویسد اشاره می کند
.مصدق به زور علیه پارلمان، قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر قیام کرده است ( اطلاعات ۱۸ امرداد ۱۳۳۲ )
طبق اسنادی که در کتاب خاطرات و تالمات مصدق و درکتاب ھای دیگر از جمله کتاب ھای متعدد به نگارش مھدی شمشیری، دکتر جلال متینی و در یادداشت ھای مجلس ثبت است جناب محمدمصدق السلطنه بدنبال نطق شداد و غلاظ روز ۱۲ امرداد و رفراندم روز ۱۸ امرداد از روز ۱۹
-- unknown ، Dec 9, 2010 در ساعت 08:00 PMامرداد مجلس را بدنبال رفراندمی که ھرگز در قانون اساسی معین نشده بود با حیله و نیرنگ تعطیل
کرد. اینکار غیر قانونی و مخالف قانون اساسی خود بخود دولت را که فقط در صورتی معتبر است که
مجلسی وجود داشته باشد به تعطیلی می کشد. اینکار را می توان به خودکشی ویا "حلق آویز کردن خود" تلقی کرد. مصدق چون خودش مجلس را منحل کرده بود دیگر مجلسی نیست که دولت او را تائید کند پس در آن صورت او یعنی مصدق دیگر قانونا و طبق مندرجات قانون اساسی ۱۹۰۶ نخست
وزیر محسوب نمی شود .
۲. کسی که خود بخود نخست وزیری رااز خود سلب کرده است بدون داشتن ھرنوع اختیاری اقدام به نصب تانک و سرباز و نگھبان در اطراف خانه خودش می کند. این خود استفاده از اموال "مردم" و"ابوابجمعی" ارتش که اختیاری به آن ندارد می باشد و این بعنوان اقدام دوم غیر قانونی مصدق درفاصله ۱۹ امرداد تا ۲۶ امرداد بحساب می آید.
۳. در روز ۲۵ امرداد، پیرو عزیمت شاه به اتقاق ملکه ثریا به بغداد دکتر حسین فاطمی به سفرا وکارداران کشور ھای بیگانه اعلام می کند که شاه از سلطنت مخلوع شده است.
۴. سرلشگر زاھدی توسط فرمانداری نظامی احضار می شود
۵. دکتر بقائی، و علی زھری و عده ای نمایندگان غیر مستعفی مجلس بازداشت می شوند، کاری غیرقانونی که در ھیچ کشوری سابقه ندارد نماینده ای را که مصونیت پارلمانی دارد را بتوان دستگیر کرد
مگر کودتائی رخ داده باشد!
۶. عده ای از افسران به اتھام واھی و مشکوک بازداشت می شوند، باتمانقلیج و اسکندر آزموده جزوبازداشت شدگان ھستند.
۷. لشگر گارد خلع سلاح شد.
۸. عکس ھای شاه و ثریا و رضا شاه بزرگ از سازمانھا و ادارات جمع آوری میشوند. مجسمه ھا پائین می آید.
۹. افراد حزب توده خیابان ھا را نامگذاری می کنند.
۱۰ . ابوالقاسم امینی کفیل وزارت دبار، سلیمان بھبودی رئیس تشریفات و ھیراد رئیس دفتر مخصوص وسایر درباریان بازداشت می شوند
۱۱ . دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه که به قصد غارت کاخھای سلطنتی رفته بود پس از دخالت مصد ق مھروموم میکند.
۱۲ . سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش طی مصاحبه ای از خیلی مسائل پرده بر میدارد و فرار شاه را استعفاتلقی میکند.
۱۳ . تمام روزنامه ھای وابسته به حزب توده خواستار لغو نظام شاھنشاھی می شوند.
۱۴ . دکتر حسین فاطمی در روزنانه باختر امروز شدیدترین توھین ھا را به شاه و خانواده سلطنتی می نویسد.
۱۵ . در حالیکه سرھنگ نصیری و شش تن از افراد ھمراه او در حال انجام وظیفه ھستند و مامور ابلاغ فرمان عزل در شب ۲۵ امرداد به خانه او مراجعه می کنند. (در بسیاری از کشور ھای غربی ھم برخی ابلاغ ھای قانونی در دل شب انجام می شود؛ دلیل آن این است که شخص ھر جا باشد شب برای
خواب به منزلش می آید و حتما می توان امضا گرفت) سرھنگ نصیری و ھمراھانش در حال انجام وظیفه ھستند که به دستور محمد مصدق که پس از تعطیل مجلس دیگر سمتی بر او متصور نیست توقیف می شوند، مصدق برای اینکار از سربازان و افسران گارد منزلش که آنھا را ھم غیر قانونی در اختیار گرفته بود استفاده می کند. اقدام غیر قانونی سوم در مدت پنج روز و تجاوز به حریم قانون
در یک شب؛ و چون طبق تعریف بالا دیگر پس از "خودکشی سیاسی" نمی توانست در مقام نخست وزیر پذیرفته باشداین دستگیری یک نوع کودتا برعلیه کشور بحساب می آید و در آن شکی باقی نمی ماند.
آری این کودتا بود... و نه چیز دیگری... کودتای مصدق علیه کشوری که مدعی بود نخست وزیر آن کشور
است، قانون می داند، قانونی عمل می کند و دکتر حقوق است به قانون اساسی آن قسم خورده است.
از بدبختی های ایران نازنین نبود آزادی مطبوعات و نداشتن حتی یک مورخ ایرانی بیطرف است تا جایی که تاریخ هخامنشیان را هرودت یونانی نوشته، حالا که درس تاریخ در جمهوری اسلامی به مردم میگوید که ایران تا قبل از اسلام وجود نداشته و به برکت اسلام ایران ایران شده.
تا وقتی همه چیز را سیاه و سفید نگاه میکنیم سزاوار آنیم که بر سرمان آمده باید از اشتباهات درس گرفت
یاد بگیریم همانطور که خمینی آیت الله خطاب میشد شاه هم خدایگان، توشیح ملوکانه تفاوتی با حکم حکومتی ندارد و فقط نوع پاچه خواری کریه تر شده و گرنه کسی که اجازه بدهد دستش را ببوسند چه شاه و چه شیخ مطرود است
-- علی ، Dec 11, 2010 در ساعت 08:00 PM