رادیو زمانه > خارج از سیاست > خطوط خیابانی > طیف چپ دردانشگاهها | ||
طیف چپ دردانشگاههاحمید حمیدیحزب توده به وسیلهی سازمان جوانان و استفاده از آموزشهای لازم توانست سازمانهای دانشجویی را به کنترل خود درآورد و در مقاطع حساس و مهم از آن به عنوان نیروی پیشگام و مؤثر بهره گیرد. تا سال ۱۳۲۸ تنها گروهی که مقابل حزب توده در دانشگاه مقاومت میکردند، اولیای دانشگاه بودند که آنها نیز بهخاطر گرایش اغلب استادان دانشگاه به حزب توده کاری از پیش نمیبردند. با وجود فضای باز سیاسی و تصویب قانون استقلال دانشگاه، دانشجویان همچنان با محدودیتهای قانونی و غیر قانونی برای مبارزات صنفی و سیاسی و تشکیل سازمانهای دانشجویی مواجه بودند، اما این مسئله موجب نشد که سازمانهای صنفی دانشجویی پا نگیرند. یکی از مهمترین سازمانهای صنفی،«اتحاد پزشکی، داروسازی، دندانپزشکی و مامایی» بود که در اوایل سال تحصیلی ۱۳۲۳ با شرکت دانشجویان دانشکدههای داروسازی، دندانپزشکی و آموزشگاه عالی مامایی تشکیل شد. تشکیل این اتحادیه با مخالفت مسئولان دانشکدهی پزشکی مواجه شد؛ به طوری که اقداماتی را برای اخلال در روند فعالیت آن آغاز کردند و حتی برخی از استادان را به اعتصاب دستهجمعی واداشتند. همزمان با حرکت دانشکدهی پزشکی، دانشجویان دانشکدههای فنی، علوم و کشاورزی نیز در سالهای ۲۵-۱۳۲۴ با کمک برخی از استادان، علیه سازمانهای دانشجویی موجود اعتراض و اعتصاب کردند که در نهایت منجر به تشکیل اتحادیههای دانشجویی، با گرایشهای نزدیک به حزب توده شد. نخستین حرکت این اتحادیهها راهاندازی اعتصاب عمومی علیه تصمیمگیریهای مسئولان دانشسرای عالی بود که در اول بهمن سال ۱۳۲۴ به وقوع پیوست. اعتصاب ۱۲ روز به طول انجامید و سرانجام با پیروزی اعتصابیون پایان یافت. هیئت رهبری اعتصاب، به عنوان نمایندگان دانشجویان، فعالیت خود را برای تشکیل سازمان دانشجویان آغاز کردند و جلسات متعددی برای رسیدن به این هدف برپا ساختند. نتیجهی چنین فعالیتهایی انتخاب هیئت مدیرهی «سازمان موقت دانشجویان» در سال ۱۳۲۷ بود. متعاقب این حرکت، در تاریخ ۱۹ آذر «سازمان موقت دانشجویان کوی دانشگاه» تشکیل و فعالیت خود را آغاز کرد. اقدام بعدی تأسیس «سازمان دانشجویی دانشگاه تهران» بود که در سال ۱۳۲۷ به نتیجه نرسیده بود. این حرکت با اعتصاب دانشجویان دانشکدهی پزشکی برای حل مشکل «انترنها» در فروردین سال ۱۳۲۹ بار دیگر آغاز شد. در تظاهرات بزرگی که ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۹ به پا و در میدان بهارستان به میتینگ تبدیل شد، دانشجویان دانشگاه تهران از تقاضاها و خواستههای دانشجویان پزشکی حمایت کردند. در کمتر از یک هفته و در روز ۲۴ اردیبهشتماه، نمایندگان سازمانهای دانشجویی مختلف که متعلق به طیف چپ بودند، برای تشکیل «سازمان دانشجویی دانشگاه تهران» گرد هم آمدند. در روز ۲۶ اردیبهشت و در جریان میتینگی که در محوطهی دانشگاه برگزار شد تشکیل «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» اعلام شد. سازمان دانشجویان به فاصلهی کمی بعد از تشکیل، به عضویت «اتحادیهی بینالمللی دانشجویان» که اتحادیهی دانشجویان بلوک شرق و کمونیسم بود درآمد و از طریق نشریهی «دانشجو» به ارایه دیدگاهها و مواضع خود در قبال مهمترین رویدادهای ایران و جهان پرداخت و دانشجویان را در تعقیب خواستههای صنفی و سیاسی خود تشویق و ترغیب کرد. از مهمترین شاخههای سازمان دانشجویان دانشگاه تهران میتوان به شاخهی دانشکدهی علوم پزشکی و ادبیات اشاره کرد که در دانشگاه ادبیات دکتر سعید نفیسی و ملکالشعرای بهار رئیس جمعیت ایرانی هواداران صلح و از حامیان سازمان ملل به شمار میرفتند. سازمان که در دوران نخستوزیری دکتر مصدق از چالشهای دولت وی در برخورد با دانشگاه به شمار میرفت، همگام با اتحادیهی بینالمللی دانشجویان و به پیروی از آن، شعارهای «دانشجویان! در راه صلح برای به دست آوردن شرایط زندگی و تحصیلی بهتر متحد شوید»، «آنهایی که میخواهند در صفوف ما شکاف ایجاد کنند از دشمنان ما هستند» و «اتحاد ما ضامن پیروزی ماست» را سرلوحهی فعالیتهای خود قرار داد و در میتینگها و قطعنامههای خود برآنها پای فشردند. سازمان که دبیری آن به عهدهی یکی از دانشجویان رشتهی پزشکی به نام «ابوالحسن ظریفی» بود در سالهای فعالیت خود در بسیاری از کنفرانسها، جشنوارهها و کنگرههای بینالمللی مربوط به دانشجویان و اتحادیهی بینالمللی دانشجویان شرکت و با سازمانهای دیگر دانشجویی در خارج از ایران، از راه مکاتبه ارتباط برقرار کرد. همچنین این سازمان با «انجمن بینالمللی دانشجویان» در پراگ ارتباط تشکیلاتی برقرار کرد و هفتهنامهای به نام «دانشجو» با سردبیری خانم «توران جاوید» منتشر کرد. سازمان همچنین از حمایت برخی از سازمانهای دانشجویان ایرانی در خارج از کشور به ویژه شعبهی فرانسه برخوردار و از آنها پیام دوستانه دریافت میکرد. با شروع سال تحصیلی ۱۳۲۹، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران ناگزیر به رویارویی با دانشجویان ملی شد که در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت فعال شده بودند. درحالی که دانشجویان طرفدار جبههی ملی از شعار «ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران» حمایت میکردند، سازمان دانشجویان به هواداری از حزب توده در راهپیمایی و میتینگهای خود شعار «الغای امتیاز نفت جنوب» را سر میداد که به معنی عدم مخالفت با دادن امتیاز به کشورهای دیگر به ویژه شوروی بود. با روی کار آمدن دولت دکتر مصدق که دارای پایگاه عظیم مردمی بود، دانشجویان ملی پشتوانهی مهمی به دست آوردند که در نتیجهی آن، دایرهی عمل و حوزهی اقتدار آنها در دانشکدهها و حرکتهای دانشجویی گستردهتر شد. سازمان دانشجویان نیز که مانند حزب توده مخالف دولتهای حاکم بود، تا سال ۱۳۳۲ که از هم پاشیده و زیرزمینی شد، مهمترین پایگاه دانشجویان طرفدار حزب توده در مخالفت با دکتر مصدق به شمار میرفت. سازمان در تحلیلهای خود، جبههی ملی را «ترکیبی از جاسوسان و مزدوران امپریالیسم و مطرودین احزاب سیاسی و معدودی سادهلوح و فریبخورده» معرفی میکرد و معتقد بود: «این جبههی امپریالیستی در کار مبارزان واقعی و صمیمی ملت ایران اخلال میکند.» هواداران سازمان در میتینگها و تظاهرات متعددی که برپا میکردند، در مخالفت با جبههی ملی و هواداران که بعضاً به این دستهجات حمله میکردند، شعارهای «مردهباد جبههی رسوای ملی» و «مرگ بر ریاکاران و جاسوسان» سرمیدادند و آنها را مشتی خائن و عامل امپریالیسم انگلیس و آمریکا معرفی میکردند. نفوذ حزب توده از طریق سازمان دانشجویان دانشگاه در سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ در دانشگاهها بسیار زیاد بود. البته شعارهای ضدسرمایهداری و عدالتطلبانهی آنها در فضای آن سالها پرطنین بود و در سالهای نخستوزیری دولت مصدق اعتراضهای صنفی را علیه «افزایش خدمت وظیفهی دانشجویان» و «مخالفت با گرفتن مالیات تحصیلی» رهبری کردند. سازمان دانشجویان در طول فعالیت خود علاوه بر موارد فوق اعتراضهایی را به سیاستهای دولت دکتر مصدق و جبههی ملی صورت داد که عمدهترین مخالفتها و اعتراضهای سیاسی و صنفی آن را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: - مخالفت سرسختانه با «لایحهی اصلاح قانون انتخابات» که در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ توسط دکتر مصدق به مجلس ارایه شد. - حمایت از اعتصاب کارگران شرکت نفت اصفهان و خوزستان و برپایی تظاهرات و میتینگهای مختلف به نشانهی ابراز همدردی با آنها. - اعتراض علیه حضور پروفسور «شاخت» در ایران به این بهانه که وی با رژیم نازی آلمان همکاری کرده است. آنچه باید در ارزیابی سازمان دانشجویان گفت این است که این سازمان یک نمونهی منسجم و متشکل نسبت به سایر سازمانهای دانشجویی بود که در بیان دیدگاههای خود و نارساییها و مشکلات دانشجویان عملکرد موفقی داشت. این درحالی بود که سازمان در زیر فشارهای پلیس و مسئولان دانشگاه قرار داشت. طیف ملیون و ملی- مذهبی در دانشگاهها از همسویی مجموعهی پراکندهی دانشجویان فعال در گروههای مرتبط با «جبههی ملی» که به مصدق اعتقاد داشتند، در سال ۱۳۲۹ «سازمان دانشجویان و جوانان مبارز» وابسته به «جبههی ملی» تأسیس شد که نشریهی «جنبوجوش» را با مدیریت دکتر «عیسی سپهبدی» به عنوان ارگان خود منتشر کردند. اندکی بعد هواداران «نهضت ملی کردن نفت» که از پیروان آیتالله کاشانی و مصدق بودند، «سازمان صنفی دانشجویان» را پدید آوردند. دربارهی گرایش دانشجویی متمایل به جبهه ملی و مصدق باید گفت که اینها اساساً فاقد یک هویت تئوریک و ایدئولوژیک منسجم و روشن بودند. در واقع خود «جبهه ملی» نیز مجموعهی درهمی از بوروکراتها و تکنوکراتها و لیبرالها بود که شاید بتوان سکولاریسم و لیبرال-ناسیونالیزم را فصل مشترک همهی آنان دانست. در طیف «همراهان در جبهه ملی» هم افرادی با شعارهای سوسیال دموکراتیک نظیر«خلیل ملکی» و «حسین فاطمی» دیده میشدند و هم افراد مشکوک و مرموزی نظیر «مظفر بقایی» و یا طیف تکنوکراتهای مرتبط با دولت که غالباً در «حزب ایران» جمع شده بودند که چهرهی شاخص آنها «اللهیار صالح» بود. در این طیف «دکتر مصدق» به عنوان چهرهی محوری مطرح بود. مصدق اگرچه میخواست شاه را در محدودهی اختیارات یک پادشاه مشروطه محصور کند، اما به ارکان رژیم سلطنتی ایران معتقد بود و بر اساس ضدیت وی با دولت انگلیس، خوشبینی و اعتمادی به آمریکاییها پیدا کرده بود و تلاش میکرد تا بر حضور و وزن و نقش آنها در سیاست ایران بیافزاید. طیف دانشجویان ملیگرا (ناسیونالیست) ایران در این سالها حول محور حمایت از مصدق و مخالفت با انگلیس سازمان یافته بودند و به لحاظ ساختاری و مبانی نظری به مانند جبههی ملی وضعیت نامشخص و غیر منسجمی داشتند. طیف دانشجویان اسلامی در سال ۱۳۲۲ «انجمن اسلامی دانشجویان» در دانشکدهی پزشکی دانشگاه تهران با مسئولیت «دکتر محبالله آزاده» تشکیل شد. این انجمن در دههی ۴۰ از گستردگی و وسعت بیشتری برخوردار شد، اما در سالهای مورد اشاره محور فعالیتشان مقابله با فعالیتهای حزب توده و پیروان بهائیت در دانشگاه بود و در عمل، در بسیاری از موارد همسو با دانشجویان هوادار جبهه ملی و در مقابله با هواداران حزب توده عمل میکردند. انجمن اسلامی غیر از نشریهی رسمی «انجمن اسلامی دانشجویان» مجلاتی چون «فروغ علم» و «گنج شایگان» را منتشر میکردند که مطالب آن از نویسندگانی چون یدالله سحابی، مهدی بازرگان، حبیبالله آموزگار و آیتالله طالقانی بود. در کنار انجمن اسلامی از حدود سال ۱۳۲۲ شاهد ظهور گرایش دینی دیگری در میان برخی دانشجویان دانشگاه تهران هستیم که خود را «نهضت سوسیالیستهای خداپرست» مینامیدند. «جلالالدین آشتیانی» (دانشجوی وقت دانشکدهی فنی دانشگاه تهران) و «محمد نخشب» (تئوریسین اصلی این گروه) دو تن از رهبران «سوسیالیستهای خداپرست» بودند. آرای اینها تلفیقی از اعتقاد به توحید و سوسیالیسم اقتصادی و مناسبات دموکراتیک در خصوص قدرت سیاسی بودند. از انشعاب در سال ۱۳۲۹ و پیوستن طرفداران نخشب به «حزب ایران»، «جمعیت مردم ایران» در اواخر سال ۱۳۳۱ تاسیس شد. «سوسیالیستهای خداپرست» رویکردهای رادیکال و شعارهای عدالتطلبانه را مطرح میکردند و با حزب توده مخالف بودند. در مجموع میتوان گفت حرکتهای دانشجویی در سالهای ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ غالباً تمایلات عدالتطلبانه و ضد استعماری و ضد امپریالیستی (ضد انگلیسی و ضد آمریکایی) بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد، زمینه را برای توجه بیشتر به مضامین اندیشهی اسلامی فراهم کرد. • نگاهی به مبارزات دانشجویی و روز دانشجو در ایران- بخش دوم |
نظرهای خوانندگان
یکی از این خود نویسی ها کف بر زبان آورده که چرا سکولاریسمشان با یک من سریشم نمیچسبد ولی اصلاح طلبی و سبز اینقدر پیشروی میکند
جواب من به خودنویسی های چلنگریست :
برای اینه که شما سکولار ها تقلبی هستین مثل اصلاح طلب ها :
موسوی از اصلاحات منظورش بازگشت به سالهای ۶۰ تا ۶۸ است اما حرفهای دیگری برای خوش آمدن دگر اندیشان و سو استفاده از آنها میزند .
شما ها حرف آزادی و حقوق بشر و عدم دخالت ایدیولوژی و مذهب در حکومت را میزنید ولی میخواهید یک رژیم کمونیستی انهم از عقب مانده ترین انواعش در جهان که زیر سلطه روس ها باشد و با امریکا در جنگ و پول کشور را خرج فلسطین و سوریه و لبنان و اکوادور و کوبا و شیلی و ونزوئلا و .... کند سر کار بیاورید . بعضی وقتها که از دهان گشادتان در میرود میگویید که باید مثل لنین و مصطفا و دگل با حمایت خارجی حکومت را قاپید و با نظارت استصوابی شما گزینه سلطنت و مشروطه و دموکراسی دینی و ... را خارج کرد تا مردم هوسی به سرشان نزند .
سکولار واقعی همانقدر که با حاکمیت مذهب در دولت مخالف است با حاکمیت کمونیسم و سوسیالیسم هم در دولت مخالف است . همانقدر که دست دین خو ها را رو میکند دست مارکسیسم خو ها و پرولتری ها را هم رو میکند . سکولار ضد دین نیست . ضد هیچ عقیده و مرامی نیست . فقط حساب حکومت را با عقاید و باورهای مذهبی و غیر مذهبی جدا میکند . قانون را جایگزین اراده و مشی مذهبی و یا ایدیو لوژیکی ( خصوصا دین معروف مارکسیسم لنینیسم روسی ) میکند .
دولت مردان در یک نظام سکولار دین و یا عقیده و باورهای شخصی شان را میبرند خانه و مسجد و کلیسا و کنیسه و معبد و ... . در دولت قانون را اجرا میکنند .
اما چون نوری الا و فدائیان سابق و نیک آهنگ و ....پایبند فراماسونری مارکسیست های روسی هستند عمد ا در این تعریف دخل و تصرف میکنند تا گربه رو را برای ورود یواشکی مارکسیسم لنینیسم بعد از پیروزی باز بگذارند . کور خواندید . مذهبی ها از شما زرنگ ترند . ایران روی دموکراسی را حالا ها نخواهد دید .
با شما موافقم که سرمایه داری هم هزاران جنایت کرده و میکند . هیچ چیز در این جهان کامل نیست . اگر بود که این همه فقر و ستم و رنج نبود . کامل گرایی تخیلی ما ایرانیها ما را بد بخت کرده . رهبر مقدس میخواهیم که نان خشک بخورد و آب و در خانه گلی زندگی کند . مثل خدا پاک باشد . عادل. معصوم .
سیاستمدار میخواهیم که با همه دنیا بجنگد برای کشور ما و محرومین جهان . ایدیو لوژی و مذهب میخواهیم که همیشه صد در صد درست باشد و علمی و به روز . مو لای درزش نرود . جلوی هر کس بگذاریم زبانش بند بیاید . آزادی میخواهیم بدون هیچ قاعده و قانون و ضابطه . همه خوب باشند و ما هر غلطی دلمان میخواهد بکنیم . در غرب زندگی کنیم و شرکت سرمایه داری داشته باشیم ، مالیات ندهیم برای شرق هورا بکشیم ، از درد و رنج زحمتکشان جوی های اشک را رودخانه و رودخانه ها را دریا کنیم اما به ثروت ما و ایدیولوژی و مرام ما کسی چپ نگاه نکند . مسولیت ناپذیری در حد اعلا . ادعا در حد اعلا . عمل هیچ .
امروز در منطقه ما ترکیه و در شرق دور کره جنوبی و تایوان و سنگاپور و مالزی و اندونزی و در آمریکای جنوبی برزیل با برنامه های حکومتی مختلف کشورشان را از فقر و دیکتاتوری به سمت رشد نسبی ، آزادی نسبی ، دموکراسی نسبی ، استقلال نسبی ، ....... رسانده اند . ما دنبال چه گوارا ، کاسترو ، استالین ، کره شمالی ، ....... سینه چاک میدویم . چرا ؟ چون اینها که مطلق به اوایل قرن پیش هستند و در دنیا مطرود هنوز در میان ما عشق کمونیست ها مقدس هستند .
صحبت از انتخاب است . همانطوریکه هواداران مارکسیسم لنینیسم امروز لندن و پاریس و کانادا و امریکا و سوئد و آلمان را برای زندگی شخصی خود و خانواده شان انتخاب کرده اند چه دلیلی دارد که برای مردم ایران نسخه کوبا را بپیچند ؟ امروز چین و روسیه و ویتنام هم سرمایه داری را انتخاب کرده اند . ۳۱ سال است که در کشور ما هیچ انتخابی صورت نگرفته . هم سرمایه داری داریم ، هم سوسیالیستی عمل میکنیم ، هم با کمونیست ها فالوده میخوریم ، هم رادیکالیست هستیم ، هم با امریکا میجنگیم ، هم در کنار فلسطین و سوریه و لبنان هستیم ، هم با اعراب جنوب کشور خوش و بش سیاسی داریم ، هم در عراق و افغانستان و لبنان تنش ایجاد میکنیم ، هم هم دست روس ها هستیم ، هم با چینی ها بده بستان داریم ، ....... هرج و مرج کامل که مرحوم بازرگان میگفت و دیگران هم که نگران وطن بودند بسیار گفتند . ایران باید انتخاب کند . یا در مدار روسیه و چین و رادیکالیسم عربی و طالبانی بماند ( که معلوم نیست با بازی روس و چین با امریکا چقدر میتواند ادامه دهد ) یا به مدار غرب و امریکا برود . یعنی همان کاری که همه کشور ها از کمونیست سابق تا سرمایه داری و ناسیونالیست دارند میکنند . خواب و خیال و کامل گرایی و آرمان خواهی سراب گونه آخرش نابودی است . وقتی همه بر اساس منافع خودشان عمل میکنند ما چرا باید خودمان را فدای منافع آنها کنیم ؟
برای اینه که شما سکولار ها تقلبی هستین مثل اصلاح طلب ها :
موسوی از اصلاحات منظورش بازگشت به سالهای ۶۰ تا ۶۸ است اما حرفهای دیگری برای خوش آمدن دگر اندیشان و سو استفاده از آنها میزند .
شما ها حرف آزادی و حقوق بشر و عدم دخالت ایدیولوژی و مذهب در حکومت را میزنید ولی میخواهید یک رژیم کمونیستی انهم از عقب مانده ترین انواعش در جهان که زیر سلطه روس ها باشد و با امریکا در جنگ و پول کشور را خرج فلسطین و سوریه و لبنان و اکوادور و کوبا و شیلی و ونزوئلا و .... کند سر کار بیاورید . بعضی وقتها که از دهان گشادتان در میرود میگویید که باید مثل لنین و مصطفا و دگل با حمایت خارجی حکومت را قاپید و با نظارت استصوابی شما گزینه سلطنت و مشروطه و دموکراسی دینی و ... را خارج کرد تا مردم هوسی به سرشان نزند .
سکولار واقعی همانقدر که با حاکمیت مذهب در دولت مخالف است با حاکمیت کمونیسم و سوسیالیسم هم در دولت مخالف است . همانقدر که دست دین خو ها را رو میکند دست مارکسیسم خو ها و پرولتری ها را هم رو میکند . سکولار ضد دین نیست . ضد هیچ عقیده و مرامی نیست . فقط حساب حکومت را با عقاید و باورهای مذهبی و غیر مذهبی جدا میکند . قانون را جایگزین اراده و مشی مذهبی و یا ایدیو لوژیکی ( خصوصا دین معروف مارکسیسم لنینیسم روسی ) میکند .
دولت مردان در یک نظام سکولار دین و یا عقیده و باورهای شخصی شان را میبرند خانه و مسجد و کلیسا و کنیسه و معبد و ... . در دولت قانون را اجرا میکنند .
اما چون نوری الا و فدائیان سابق و نیک آهنگ و ....پایبند فراماسونری مارکسیست های روسی هستند عمد ا در این تعریف دخل و تصرف میکنند تا گربه رو را برای ورود یواشکی مارکسیسم لنینیسم بعد از پیروزی باز بگذارند . کور خواندید . مذهبی ها از شما زرنگ ترند . ایران روی دموکراسی را حالا ها نخواهد دید .
-- secularism taghalobi ، Dec 7, 2010 در ساعت 03:45 PM