تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
خوانشی از عکس‌‌‌های جنگ مهدی منعم - بخش دوم

خیره در چشمان جنگ

لی‌لی اکبری

مهدی منعم در سال ۱۳۶۲ عکاس خبرگزاری ایرنا بود. آن زمان یک گروه از کارشناسان سازمان ملل متحد برای بررسی حملات هوایی رژیم عراق به مناطق مسکونی، به ایران آمده بودند.

گروه ماموریتش پایان یافته و در حال ترک ایران بود که شهر بانه توسط هواپیماهای عراقی به شدت بمباران شد. منعم با کارشناسان سازمان ملل به بانه سفر می‌کند و اجساد بی شماری از کشته شدگان غیر نظامی‌را می‌بیند که مردم مشغول دفن آن‌‌‌ها بودند. در گوشه‌ای از شهر مردم پوکه‌‌‌های زیادی را جمع کرده و منتظر رسیدن کارشناسان سازمان ملل متحد بودند.

مهدی منعم خاطراتش از بمباران‌‌‌ها را اینگونه به یاد می‌آورد: «سال‌ها پيش زمانی كه جنگ با بمباران‌های شديد مناطق شهری در جريان بود، من در يك ماموريت به شهر دزفول رفتم. شهر بمباران شده بود.

پيرزنی از آن بمباران جان سالم به در برده بود و با وسايل زندگی‌اش كه در دو بقچه پيچيده بود، در ويرانه‌ای كه ساعاتی پيش محل زندگی اش بود نشسته و با نگاه خشم‌آلود به من خيره شده بود.

هرگز خشم نگاه آن پيرزن را از ياد نبرده‌ام، يا ناله و ضجه‌های اهالی كوی نصر تهران كه چشم از آوار‌های فرو ريخته بر ساكنان يك خانه بر نمی‌داشتند. شايد نگاه آن پيرزن نجات يافته دزفولی و چشمان به آوار دوخته ساكنان كوی نصر تهران انگيزه‌ای شد تا سال‌ها از درد و رنج قربانيان جنگ عكاسی كنم.» مهدی منعم برای هر کدام از عکس‌هایش متن کوتاهی نوشته است که روایت گر قصه عکس هاست.


سر پل ذهاب،۱۳۸۰.

در سال ۱۳۶۴، پادگان ابوذر سر پل ذهاب به وسیله هواپیماهای عراقی بمباران شد. خانه جمیله رضایی که در نزدیکی پادگان واقع شده بود نیز آسیب دید و یک دست جمیله از بالای آرنج قطع شد

قربانیان غیر نظامی‌سلاح‌‌‌های شیمیایی

روز ۲۲ آوریل ۱۹۱۵ به عنوان روز تولد جنگ شیمیایی نام گرفته است. در شهر ایپر بلژیک، ارتش آلمان با استفاده از کپسول‌‌‌های محتوی گاز خفه کننده کلر هزاران نفر از سربازان متفقین را در جبهه مخالف از پای در آورد و از آن پس طرفین به صورت مکرر و در مقیاس وسیع از انواع سلاح‌‌‌های شیمیایی علیه یکدیگر استفاده کردند.

تلفات هولناک یک میلیون مصدوم و بیش از نود هزار کشته که نتیجه به کار گیری حدود ۱۲۴ تن از انواع سلاح‌‌‌های مهلک و ناتوان کننده شیمیایی بود، موجب ممنوعیت استفاده از این سلاح شد. هرچند در طول سال‌‌‌های بین دو جنگ جهانی و پس از آن در برخی نقاط دنیا به صورت محدود از سلاح‌‌‌های شیمیایی استفاده شد اما در عمل تا پیش از حمله عراق به ایران از این سلاح‌‌‌ها به صورت وسیع در هیچ جنگی استفاده نشد.


سنندج،۱۳۸۰

اوج این حملات بمباران شیمیایی سردشت در آذربایجان غربی بود که در ساعت ۱۶ روز هفتم تیرماه ۱۳۶۶ منجر به کشته و مصدوم شدن بیش از ۴۵۰۰ نفر از مردم شهر گردید. یکی از مصدومان شیمیایی سردشت آن واقعه را اینگونه به یاد می‌آورد: «شیشه‌ها خرد شدند. سقف خانه جلوی چشمم شکافت. توده‌ای سپید در اتاق پف کرد و بزرگ شد.

بوی سیر شیرین فضای خانه را پر کرد. قارچ سفید داشت هر لحظه بزرگتر می‌شد. بچه‌ها یواشکی دهان باز می‌کردند و دود شیرین را قورت می‌دادند.

همه بهت زده بودند و نمی‌دانستند چه خبر است و چرا کس زخمی‌نشده. تا اینکه خبر آوردند بمباران شیمیایی است، بینی و دهانتان را با پارچه نمناک بپوشانید. کسی نمی‌دانست شیمیایی یعنی چه.»

مردم سردشت تا آن روز تنها راجع به استفاده رژیم عراق از سلاح‌های شيميايی در میدان جنگ شنيده بودند و باورشان نمی‌شد كه اين جنگ‌افزار مخوف در شهرها به كار گرفته شود. حالا نوبت زخم‌‌‌ها و تاول‌‌‌های ناشناخته بود. بمباران شهر اگرچه در زمانی كوتاه اتفاق افتاد، اما بيش از ۲ دهه است كه همچنان قربانی می‌‌گیرد.


روستای زرده، کرمانشاه، ۱۳۸۵

مصدومان شیمیایی سال‌هاست با هجوم دردها و عفونت‌های پوستی، زخم‌های کهنه، تبهای شبانه و سرفه‌‌‌های دردناک خونی زندگی می‌کنند. نفس‌‌‌های آن‌‌‌ها با صدای خس خس توام است و مجبور هستند همیشه از ماسک اکسیژن استفاده کنند.

علاوه بر سردشت، روستاهای اطراف بانه(فروردین ۶۶)، شهر حلبچه (اسفند ۶۶)، و روستاهای مریوان (اسفند ۶۶ و فروردین ۶۷) نیز هدف حملات شیمیایی عراق قرار گرفت.

سعادت عظیمی‌در بمباران سال ۱۳۶۷ روستای زرده به شدت مجروح شد. دو چشم او نابینا و بدنش آسیب بسیار دید. سعادت در جلسه دادگاه شهر لاهه برای رسیدگی به پرونده فروش مواد شیمیایی که توسط فرانس وان انرات به رژیم صدام حسین برگزار شده بود، به عنوان شاهد حضور پیدا کرد. وضعیت جسمی ‌او سندی شد تا دادگاه رای به محکومیت وان انرات را صادر کرد.


روستای قلعه جی، مریوان،۱۳۸۰

در سال ۱۳۶۵ روستا توسط هواپیماهای عراقی با ده‌‌‌ها بمب شیمیایی مورد هدف قرار گرفت. شهلا حسینی به همراه همسرش در آن بمباران مصدوم شد و دو فرزندش کشته شدند. همسر او جهت مداوا به کشور انگلستان اعزام شد که پس از درمان به زادگاهش برگشت. شهلا اکنون در کنار همسر و مادر مصدومش زندگی می‌کند.


شهلا حسینی بعد از بمباران سال ۱۳۶۵ و مرگ دو فرزندش، دیگر بچه دار نشد. این مسئله سبب ناراحتی‌‌‌های روحی و روانی برای او شد. برادرش بعد از آنکه صاحب فرزند شد، نوزاد را به خواهرش هدیه کرد.

Share/Save/Bookmark

بخش پیشین:
خوانشی از عکس‌‌‌های جنگ مهدی منعم - بخش اول
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ممنونم از این گزارش دردناک

-- بدون نام ، Oct 16, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)