رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسهنگار > اصالت مرگ در جنگ هشتساله | ||
اصالت مرگ در جنگ هشتسالهفرهاد سلمانیانچرا بعضی جهانبینیها فکر کشتن خود برای مقابله با دشمن را توجیه میکنند؟ این نوشته با چشمپوشی بر سادهسازیهایی مانند میهندوستی و محوریت ارزشها در موضوع مرگ در جنگ، نگاهی به شهادتطلبی و عملیات استشهادی دارد. مفهوم «شهادتطلبی» و کاربرد آن در جنگ هشتسالهی ایران با عراق گسترهای انکارناپذیر داشت. اگر جنگی به کشوری «تحمیل» شده باشد، دفاع در برابر دشمن نیز همزمان به آن تحمیل شده است. دفاع ناخواسته در «جنگی تحمیلی» اما نیاز به توجیه برای افراد درگیر در آن دارد. اگر ارزشهای مبنای دفاع و درک افراد از آنها یکسان نباشند یا کسانی که در جنگ شرکت میکنند، به ارزشهای همگونی باور نداشته باشند، میزان انتقال ارزشها از جامعه به فرد، از نسلی به نسل دیگر و در ردههای گوناگون اجتماعی متفاوت است و با ریزش یا دگرگونی هنگام انتقال روبهرو میشود.
گواه این روند را میتوان در یک واقعیت دوران جنگ دید: «سربازگیری اجباری» در جنگ هشتساله و تلاش برخی خانوادهها برای پنهانکردن جوانان خود، با تفاوت باورهای افراد و گریز آنها از جنگ پیوند دارد. از باور تا کنش ترویج باور «جنگ برای کشتهشدن در راه بهشتی ابدی و رستگاری» در جنگ هشتساله، عادی و مهم بود. هنوز دو سال هم از آثار بهجا مانده از این ذهنیت، با ساخت پایگاهی اینترنتی برای ثبت نام «عملیات استشهادی» در ایران نمیگذرد. در این مورد جبههی جنگ به فلسطین منتقل شده بود. جایی که مردم آن گاهی از نقد سیاستهای ایران در کشور خود به دلیل آزار اعضای حماس نگراناند. در میان افرادی که با صورتهای پوشیده در بعضی عکسهای داوطلبان ثبت نام عملیات استشهادی به چشم میخوردند، نوجوانان نیز حضور داشتند. تلاشهای دیگر برای نگهداشتن شهادتطلبی در حافظهی جمعی نیز با دفن شهیدان در دانشگاهها ادامه یافت. جوانان بسیاری با همین ذهنیت در برابر گلولهها سینه سپر و کمبودهای نرمافزاری و سختافزاری جنگ را جبران کردند! بسیاری از اشتباههای راهبردی جنگ (تصمیم اشتباه رهبر سابق ایران برای ادامهی درگیری) را هم معمولاً با لاپوشانی به دست فراموشی میسپارند. ارسال دائم انسان به آسمان؟ از نمونههای بارز تفکر شهادتطلبی محمد حسین فهمیده، نوجوان قمی بود که با بستن نارنجک به خود، تانکی را منفجر کرد.
در نقد چنین حرکتهایی، گذشته از اشاره به نقض حقوق کودکان، ممنوعیت استفاده از سربازان کودک در جبهه، مهم سازوکارهای عقیدتی و ذهنیای هستند که فرد را برای چنان تصمیمی آماده میکنند: جهانبینیای که جهانی برین به فرد وعده میدهد و مقدساتی که به میان میآیند تا رفتن روی مین، بستن نارنجک به خود و سایر شکلهای شهادت توجیه شوند. جهانبینی اسلامی در ازای گرفتن هستی انسان، جهانی برتر برایش برمیسازد که با نقد عقلانی و منطقی جزئیات و تناقضهای آن فرومیپاشد. پیشفرض تشویق افراد برای شهادت، پذیرش جنگ به عنوان وضعی قابل پذیرش و گاهی ستایش جنگطلبی با پشتوانهای دینی نیز هست. آیههای جهاد در قرآن نیز کم نیستند که میتوانند هیجان مرگ را بیشتر جلوه دهند. اکنون بسیاری از واعظان از تبلیغ شهادتطلبی ناراضی نیستند و در وضعی که دیگر جنگی در آن وجود ندارد نیز در صورت امکان بازاریابی را ادامه میدهند. آیا ذهنیتی که مرگ مقدس را گسترش میدهد، ناخواسته به پایان همهی راههای ممکن و ظرفیتهای موجود انسانی برای شکلی از توافق حکم نداده است؟ ادامهی جنگ پس از شهادت! از جنگ هشت ساله گزارشهای بسیاری از روی مین رفتن نیروهای ایرانی، انفجار استشهادی و سایر فعالیتهای «شهادتطلبانه» به جا مانده است. موضوعی که بررسی تلفات جنگ و اشتباهات فرماندهی جنگ را که باعث خودکشی نیروها شده، ضروری میکند.
مگر تأثیر و قدرت تخریب یک یا چند عملیات استشهادی یا شهادت چند سرباز در یک صحنهی درگیری به گستردگی جنگ ایران و عراق چقدر میتوانست باشد؟ شاید بیشتر بر تأثیر اخلاقی و قهرمانپروری با چنین عملیاتی متمرکز شوند، اما شهادتطلبی و انفجار استشهادی خود، با پدیدهی جنگ و سربازان و تانکهای دیگری که بعد از آن میرسند، چه میکند؟ |
نظرهای خوانندگان
ما هنوز شهادت طلبیم .
-- masoud ، Sep 27, 2010 در ساعت 11:33 PMاللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک.آمین.
ما هم دعا میکنیم خداوند این توفیق را با سرعت تمام به شما اعطا کند. شاید با این کار خداوند هم آن جهان یکدستتر شود هم این جهان!
-- افشین ، Sep 27, 2010 در ساعت 11:33 PM