رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹

وحدت حول سه شعار محوری

سراج‌الدین میردامادی
seraj.mirdamadi@radiozamaneh.com

بی‌تردید در جنبش اعتراضی موسوم به جنبش سبز مردم ایران، تنوع دیدگاه وجود داشته و دارد. این تنوع و رنگارنگی، و در مواردی تفاوت دیدگاه‌ها، هم در زمینه‌ی عناصر انسانی جنبش وجود دارد و هم برخاسته از ایدئولوژی‌ها و خطوط و مرام‌های سیاسی موجود در جغرافیای سیاسی احزاب، دسته‌ها و نحله‌های سیاسی داخل و خارج از ایران است.

از یک‌سو بخشی از ایرانیان داخل و خارج کشور با پیشینه‌ی سیاسی دیرینه و خوش‌آمدها و بدآمدهای مبتنی بر خاطرات دهه‌های پنجاه و شصت خورشیدی از احزاب قدیمی و گرایشات سیاسی و فکری ایشان تلاش می‌کنند تا تجربه‌های خود در دوره‌های گوناگون تاریخی معاصر ایران را مد نظر قرار دهند و در دام افراط و تفریط‌های مبتنی بر تحلیل‌های انتزاعی از شرایط امروز ایران نیفتند؛

و از سوی دیگر بخشی از تجربه‌اندوختگان و پیش‌کسوتان سیاسی و حتی هواداران جوان ایشان در داخل و اغلب خارج کشور از میزان پیشرو بودن شعارها و اقدامات رهبران جنبش سبز در داخل ناراضی‌اند و تلاش می کنند با انتقاد از ایشان راه را برای نیل به اهداف عالیه و اساسی جنبش فراهم کنند.


کلید «مردم»اند

ناظران بی‌طرف بر این باور هستند که همه‌ی این دغدغه‌ها و نگرانی‌ها که ای بسا در مواردی منجر به بیان انتقادات و یا حتی حملات تند و کند نسبت به‌طرفین می‌شود، از سر دلسوزی، وطن‌دوستی و علاقه به استقرار یک نظام دموکراتیک در ایران است ولاغیر، اما برخی از دلسوزان جنبش گمان می‌کنند در این میان یک نکته‌ی حائز اهمیت باید بیش از پیش مد نظر همه‌ی فعالان سیاسی منتقد و مخالف نظام حاکم قرار گیرد و آن اتحاد حداکثری حول خواسته‌های حداقلی و پرهیز از پرداختن به حواشی و جزئیات دارای اهمیت کم‌تر و در واقع پرهیز از صرف وقت و توان برای موضوعاتی است که حداقل در این مقطع راهگشا نیستند و می‌توانند آب به آسیاب حاکمیت اقتدارگرایان بریزند.

به‌راحتی می‌توان برای رصد رفتار حاکمیت در این زمینه و درس گرفتن از جهت‌گیری ایشان، میزان حجم اخبار ویژه‌ی رسانه‌های مذکور را مد نظر قرار داد. در این اخبار و گزارش‌ها که اغلب می‌توان آن‌ها را در ستون اخبار ویژه‌ی روزنامه کیهان، خبرگزاری فارس و یا در برنامه‌ی موسوم به 20.30 تلویزیون و سایر روزنامه‌ها و سایت‌های همسو دید ، پرداختن به اختلافات درونی جنبش سبز و به‌ویژه حملات شدید سایت‌ها و رسانه‌ها به‌خصوص چهره‌های شناخته شده‌ی داخل و خارج اپوزیسیون به رهبران جنبش سبز و تخریب ایشان جایگاه خاص و حائز اهمیتی دارد. روزنامه‌ی اصولگرای کیهان امروز پا را از این فراتر نهاده و در سرمقاله‌ای به امضای مدیر مسئول به‌تلاش مذبوحانه‌ی اختلاف‌افکنی میان آقایان موسوی و کروبی نیز پرداخته است.

بی‌شک توصیه‌ی پرهیز از اختلافات درونی جنبش دایر بر این نیست که باید باب نقد و نقادی نسبت به‌رهبران جنبش سبز را بست، یا مثلاً فلان سایت شناخته‌شده‌ی سبز، بی‌عیب و نقص است و آقایان موسوی و کروبی و خاتمی در این مقطع که حاکمیت از هر فشاری بر مردم و چهره‌های حامی حقوق مردم دریغ نمی‌کند، باید مصون از نقد باشند، هرگز. سخن این بخش از فعالان سیاسی در این است که نه فقط برای رهبران جنبش سبز و یا سایت‌ها و رسانه‌های منتسب به این جنبش، بلکه برای همه، باید آداب نقد را پاس داشت و از دایره‌ی ادب، اخلاق، منطق و انصاف خارج نشد.

از سوی دیگر این دلسوزان آزادی و آبادانی ایران معتقدند باید فهمید و فهماند که جبهه‌ی مقابل دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر، حاکمیت زورمداران تزویرگری است که برای بقای خود و نابودسازی همه‌ی منابع و منافع ایران عزیز در جهت استمرار قدرت و ثروت و نفوذ خود حاضرند به هر دستاویزی متوسل شوند.

این دستاویز، امروز برجسته کردن تفاوت‌ها و اختلاف‌های طبیعی درونی جنبش برای تخریب آن است.

امروز شرایط به‌گونه‌ای پیش رفته که موجب شده همه‌ی مخالفان نظام حاکم روی یک کشتی سوار شوند و یک سرنوشت پیدا کنند. تفاوت ادبیات اپوزسیون خارج نسبت به حاکمیت با ادبیات و روش و منش رهبران جنبش اعتراضی در داخل ایران، کاملاً طبیعی و برخاسته از ملاحظات و شرایط متفاوت سیاسی، امنیتی و روانی این دو محیط است.

با این اوصاف، ارزیابی تحلیلگران دائر بر این است که اگر همه‌ی دلسوزان ایران آزاد و دموکراتیک حول سه شعار آزادی، دموکراسی و حقوق بشر توافق کنند و در اولویت مبارزات خود موانع ساختاری استقرار این سه شعار در ایران را به‌چالش بکشند، جنبش از هارمونی قابل قبولی برای حل بحران کنونی برخوردار خواهد شد.


اثر داریوش عسگری

ممکن است پرسیده شود تعریف‌ها و برداشت‌های گوناگون از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر، خود می‌تواند منشا اختلاف و تعارض در درون جنبش شود، و اساساً بر پایه‌ی کدام منبع مورد توافق همه‌ی سلایق دخیل در جنبش، می توان بر این سه شعار محوری تکیه کرد؟

پاسخ مختصر آن‌که برای نیل به آزادی و دموکراسی اصول مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی به ویژه اصول 22، 23، 24، 25، 26، 27 و دیگر اصول می‌تواند مبنای عمل قرار گیرد و برای حقوق بشر هم هیچ سندی کامل‌تر و معتبرتر از اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر نیست که هم مبنای عقلانی و انسانی دارد و هم دینداران (با برداشت روشنفکران دینی) مخالفتی با آن ندارند.

به‌نظر می‌رسد چنان‌چه واژگان و ریتم نقد درونی جنبش برخاسته از چهارچوب اصلاحی، خیرخواهانه و غیر ستیزه‌جویانه باشد هرگز نمی‌تواند مورد سوء استفاده‌ی رسانه‌های هم‌سو با حاکمیت برای تخریب حرکت اعتراضی مردم ایران و به‌ویژه تضعیف و تخریب رهبران جنبش اعتراضی مردم در داخل کشور و نیز جریانات اپوزسیون خارج قرار گیرد.

در این زمینه، شاید مهم‌ترین شکافی که حاکمیت نیز هوشمندانه روی آن دست می‌گذارد شکاف سکولارها و دینداران باشد. هرچه سکولارها به مبانی اعتقادی دینداران- خارج از چهارچوب‌های فوق‌الذکر نقد سازنده- تهاجم کنند و دینداران نیز متقابلاً از ایراد اتهام و هجمه به سکولارها خودداری نکنند و بالعکس، بخش رسانه‌ای سرکوب آن را بزرگ‌نمایی و برجسته می‌کند و باورها و اعتقادات مردمی که پشتوانه‌ی اصلی جنبش در داخل ایران هستند و طبعاً به یکی از این دو گروه قرابت دارند را مورد بمباران قرار می دهند، روحیه‌ی فعالان جنبش برای پیگیری مطالبات جنبش را ضعیف می‌کنند و توده‌ها نیز با این میزان اختلاف و تعارض درونی در جنبش از حمایت خود دست بر می‌دارند.

نتیجه آن که: شعار «ما همه با هم هستیم» که در ماه‌های اول این جنبش از زیباترین و در عین حال از محوری‌ترین شعارهای ایرانیان در داخل و خارج از کشور بود، چنان‌چه هم‌چنان در عمل به عنوان یک استراتژی درازمدت بازتعریف و بازخوانی شود می‌تواند راه گذار جنبش مردمی به‌سمت دموکراسی پایدار را هموار کند.

در واقع ایرانیان در رسیدن به دموکراسی و آزادی و حقوق بشر همه باهم، و در عین حال رنگارنگ و متفاوت هستند در اندیشه‌ها و اعتقادات و باورهای خود؛ و این تعارضی با نقد سازنده، دلسوزانه و برادرانه نسبت به یکدیگر ندارد.

حاکمیت تمامیت‌خواهان اقتدارگرا بیشترین ترس و واهمه را از اتحاد و همدلی مردم ایران دارد. بزرگ‌ترین ضربه برای نظام‌های توتالیتر دور هم جمع شدن انسان‌ها برای اهداف مشترک است.

در صورتی که این سه هدف مشترک مبنای وحدت ملی قرار گیرد و افراد گروه‌ها و احزاب و دسته‌های سیاسی یکدیگر را دلسوزانه نقد کنند، خود را حق مطلق نپندارند، بی دلیل و بر اساس شنیده‌ها و بافته‌های عوامانه و غیر مستند یکدیگر را متهم نکنند و همه‌ی تلاش و همت خودشان را برای مبارزه با استبداد و دیکتاتوری حاکم در ایران مصرف کنند، جنبش به اهداف خود نزدیک و نزدیک‌تر خواهد شد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من با نظر شما کاملا موافق هستم

-- بدون نام ، May 1, 2010 در ساعت 03:47 PM

نظر شما درست است. کلیه احزاب و شخصیتهای سیاسی میتوانند منشور واحدی را تهیه نما یند که برپایه بندهای مورد قبول قانون اساسی پایه گذاشته شود تا بتواندطرفداری هر چه بیشتر ایرانیان را در بر گیرد.

-- بدون نام ، May 1, 2010 در ساعت 03:47 PM

این سه شعار مجرد و بی محتوی هستند و نمی توان آنها را بصورت خواست یا غایت سیاسی مطرح کرد. الف) آزادی: آزادی از چه؟ برای چه؟ آزادی چه کسانی یا گروه هایی؟ آزادی در چه زمینه هایی؟ ب) دموکراسی: چه شکلی از دموکراسی؟ با چه پیش شرطها و محدودیتهایی؟ چه ساختاری از دولت؟ با چه نهادها و چه حدی از اقتدار برای شهروندان؟ ج) حقوق بشر: چه حقوق معینی؟ با تضمین چه نهادها و چه افرادی؟ حق از آن فرد است یا نهادها و هویت اجتماعی انسان؟
مسئلۀ مهمی که باید در چنین نوشته ای مورد بررسی قرار گیرد آن است که چه کسانی می توانند خواهان چنین خواستهایی باشند و آنها بدانوسیله به چه خواستهای ملموسی خواهند رسید؟ سوسیال دموکراسی اروپا با تمام قدمت و مهارت خود در عرصۀ سیاست گاه با شعار کمک هزینه در یک زمینۀ خاص توده ها را بسیج می کند. باید مشخص ساخت در ایران چنین خواستهایی چیستند و چه ارتباطی با اموری کلی تر همچون دموکراسی دارند.  

-- یک ضرر انگار ، May 3, 2010 در ساعت 03:47 PM