رادیو زمانه > خارج از سیاست > شهرـ پرسهنگار > فضای دانشگاه؛ مازادی که به دانشجو میخندد | ||
فضای دانشگاه؛ مازادی که به دانشجو میخنددامین بزرگیانتقدیم به فضای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ۱. وی با بیان اینکه دانشگاههای ما حلقه جدا از جامعه نیستند ادامه داد: «وقتی جامعه در تقابل با تفکرات غربی است، دانشگاه نیز که یکی از حلقههای جامعه است باید در تقابل با تفکرات غرب باشد.» کامران دانشجو در گردهمایی روسای دانشگاههای شمال کشور در دانشگاه علم و صنعت بهشهر با طرح سئوالی خطاب به روسای دانشگاهها به آنان گفت: «آیا اساتید آنچه را به عنوان مدرس باید ایفای نقش کنند، دارند و نیروی انسانی متعهد و دینداری را تحویل جامعه میدهند؟ گسترش دانشگاهها، رشته، واحد، آموزشکده، مجتمع و غیره محصول بیرونی دانشگاهها نبوده است. ... شفاف و واضح میگویم افرادی مورد نیاز ما در دانشگاهها هستند که التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه داشته باشند. دانشگاههای کشور به اساتیدی نیاز دارند که با جان و دل و از صمیم قلب دانشجویان خود را دوست داشته باشند و این اساتید در دانشگاه کادرسازی کنند تا جمهوری اسلامی ایران پابرجا و پیروز بماند. ... روسای دانشگاهها حق ندارند کسی را در دانشگاهها جذب کنند که در مسیر التزام عملی به ولایت فقیه و قانون اساسی حرکت نمیکند. وزارت علوم هیچ مماشاتی با حزب و گروهی در این زمینه نخواهد داشت و با مبلغین فرهنگ غربی و سلطنتطلبانه در دانشگاهها برخورد میکند.» (به نقل ازخبرگزاری مهر) دانشگاه در مقاطع متعددی از تاریخ بعد از انقلاب، تبدیل به امر پروبلماتیک (مسالهبرانگیز) حاکمیت در ایران شده است، همانگونه که دانشگاه رفتن امر پروبلماتیک خانوادهها در ایران بوده است. گویا خانوادهها و جوانانی که با مشقت از خوان کنکور گذشتهاند در جایی دیگر، انتقام میگیرند.
دانشگاه به عنوان یکی از مهمترین نهادهای ایدئولوژیک در هر دولتی، در ایران دچار تناقض کارکردی شده است. البته این تناقض در دانشگاههای علوم انسانی به اوج خود میرسد. دولت بخش اعظمی از سرمایه خود را در جایی مصرف میکند که تولیداتش چندان بدردش نمیخورند؛ مثل کارخانهای که محصول تولیدیاش در بازار نفروشد.1 در این موقعیت کارخانهدار چه حالی دارد؟ مطمئنا مغبون است و خسارتدیده و در فکر چاره. دولت نمیتواند نهاد دانشگاه را تعطیل کند. بالاخره با وجود تمام نارساییها، چرخ سیستم را فارغالتحصیلانی میچرخانند که در حوزههای مهندسی و پزشکی و حتی علوم انسانی نیازهای دولت را برآورده میکنند. دلیل دیگر اینست که دولت از ابتدای انقلاب تا به امروز - که اکنون به اوج خود رسیده است - ادعای جهانشمولی دارد و میخواهد کل جهان را اصلاح کند (این خواست در ابتدای انقلاب با شعار صدور انقلاب و در دوره متاخر به تمامی در سخنان احمدینژادیون انعکاس یافته است). اصلاح و تغییر جهان نیازمند ابزار و وسایلی است که علم و فناوری را طلب میکند. عشق قدرت مسلط به توسعه و تکنولوژی، ارایهدهنده چهره «فاوستی» از نظامی است که هر روز در کار پرتاب ماهواره و فضاپیما و موشک است و روز را با شادی افتتاح کارخانهای از خواب برمیخیزد و شب را با خبر تکثیر سلولهای بنیادین به بستر میرود و نشست و برخاست با نخبگان علمی را به همصحبتی با روحانیون ترجیح میدهد. بیشک ابزار این میل سادیستی به مدرنیزاسیون، برای فتح جهان را دانشگاه فراهم میسازد. به همین دلایل دولت نمیتواند دانشگاه را تعطیل کند و نیازمند به آن است. اما مساله آنجایی است که قرار است دانشگاه وظیفه بازتولیدی خود را در حوزه «فرهنگ» ایفا کند. دقیقا همینجاست که خصلت دوگانه و پارادوکسیکال دانشگاه در ایران خود را مینمایاند :هم نهادی است درون دولت و در خدمت او و هم در تضاد با آن به گونهای که در بازتولید هژمونی فرهنگی دولت چندان خوب عمل نمیکند و هستههای مقاومت بر ضد کارفرما را مدام تکثیر میکند. این بحران برای دولت بسیار مخاطرهآمیز است، زیرا که امکان تضعیف خود را در درون نهادهای خودساختهاش فراهم میسازد. این تناقض را شاید هیچکسی به خوبی خود کامران دانشجو بازگویی نکرده باشد: «تقابل ما با غرب تقابل اقتصادی و صنعتی نیست. تقابل ما عقیدتی است.» ۲. دانشگاه در دستگاه فکری اسلام سیاسی تحفهای از نظام فاسد غربی است (امتناع از دانشگاه) که نمیتوان از آن چشم پوشید (میل به دانشگاه). برقراری رابطه «میل و امتناع» با دانشگاه و علم غربی بود که ریشههای تفکری را بنیان نهاد که نام «بومیگرایی» به خود گرفت. بومیگرایی در واقع آمیختن محتوای هماهنگ با هویت اسلامی – ایرانی با فرم غربی علم و دانشگاه است. اساسا نهاد دانشگاه بعد از انقلاب با این هدف به رسمیت شناخته شد که جایی باشد برای ترویج و تبلیغ فرهنگ بومی به جای فرهنگ فاسد غربی. کارکرد دانشگاه در نگاه دولت، به غیر از فراهم ساختن ابزار توسعه علمی و فنی، بازتولید و ترویج فرهنگ خودمانی است؛ فرهنگی که همه جامعه را به گونهای رضایتمندانه به ساختار حاکم متصل میسازد. مساله دانشگاه برای دولت دقیقا از جایی برخاست که دانشگاه این کار را نکرد و محصولاتی متفاوت با خواست حاکم تولید کرد - یا بازتولید نکرد.
در این شرایط دولت چند روش برای حل مساله پیش روی خود دیده است: یکی دستکاری در دروس و منابع درسی است. همان آرمان ساختن علوم انسانی اسلامی یا بومی. دوم دستکاری در گزینش اساتید با اخراج برخی و استخدام برخی دیگر تحت عنوان لنینیستی «تعهدگرایی» و سوم مراقبت تام از دانشجویان. این سه راه پیش روی دولت برای احیای نظام بازتولیدی دانشگاه است. پروژههایی که معاون وزیر آن را تحت عنوان «سند اسلامیشدن دانشگاهها» معرفی میکند: «در سند اسلامیشدن دانشگاهها مولفههای دانشجو، استاد و متون در نظر گرفته شده است. ... هم و غم ما عملیکردن این سند است زیرا که اکثر دانشآموختگان علوم انسانی نمیتوانند با جامعه و اشتغال ارتباط مناسبی برقرار کنند.» اما نکته مهم اینجاست که دانشگاه به مثابه یک «فضا» عمل میکند. یعنی اگر – بر فرض - تمامی متونش اصلاح شده باشند، اساتیدش متعهد شوند و دانشجویان در دستگاه مراقبت تام کنترل شوند، دانشگاه چیزی مازاد بر اینها را برای بازتولیدینبودن به همراه دارد و آن «زیست دانشگاهی» است. دانشگاه معرف فضایی است با مجموعهای از کلاس و بوفه و نهارخوری و انجمنهای دانشجویی و اتاق اساتید و خوابگاه و پاتوقهای شکل گرفته متعدد در گوشه و کنارش که مجموعا سازنده نوع زیست خاصی است که نمیتوان آن را از نهاد دانشگاه جدا ساخت. ماهیت این زیست بر «گفتگو» استوار است؛ گفتگوهای مداوم میان دانشجویان و اساتید و متون. فضاهای عمومی به تعبیر «یورگن هابرماس» فارغ از محتوای تعیین شده بر ایشان، موجد «گفتگو» میشوند و همین فضای ارتباطی است که عناصرش را به «مقاومت» سوق میدهد. در واقع دانشگاه با ساختن یک فضا-گفتگو است که بازتولید نمیکند.
دانشگاه به همان میزان که در درون دولت است، به مثابه یک فضا در امتداد خیابان نیز هست. جایی است در شهر و مابین خیابانها و متعلق به «مردم». فرق دانشگاه و پادگان همینجاست. پادگان با وجود اینکه همچون دانشگاه پذیرای جوانان مختلف از گوشه و کنار جامعه است اما جایی است منفصل از خیابان. در پادگان، بدن تعلقاتش را به «مردم» از دست میدهد و کاملا درون «دولت» است، اما دانشگاه به هر دو سو وصل است. برای همین است که دانشگاه را نمادی از جامعه و دانشجویان را نمادی از مردم میدانند. این تعلق دانشگاه به خیابان، امکان انقیاد و کنترل ساده و دمدستی او را از جانب دولت سلب میکند.2 در واقع شاید بتوان عناصر عینی برسازنده دانشگاه را دستکاری و کنترل کرد اما خالیساختن دانشگاه از «فضا» غیرممکن است.3 این واقعیت مازاد (دانشگاه به مثابه فضا)، نهاد دانشگاه را همواره در وضعیت پروبلماتیک برای دولت نگه خواهد داشت. دانشگاههای فنی و مهندسی در ایران نمونه کاملی از اهمیت فضای دانشگاه و زیست دانشگاهی است. در این دانشگاهها نه از متون انتقادی خبری است و نه از اساتیدی که بخواهند در خلال تدریسشان فرهنگ سکولار را ترویج کنند. دانشجویان در دانشگاههای فنی با علم تکنیک سروکار دارند و باالطبع نمیتوانند با میانجی متون درسی و گرایش اساتیدشان با فرهنگ حاکم مخالفت کنند، اما واقعیت از چیزی دیگر خبر میدهد: آنها همواره پیشقراولان مزاحمت برای دولت بودهاند. چرا؟ آنها به میانجی فضا، ایجاد مزاحمت میکنند. آنها در زیست دانشگاهی روزمرهشان فضایی را مصرف میکنند که در ماهیت خود، «مقاومت» را در برابر سیستم ممکن میسازد و ترویج میکند. درست همینجاست که وضعیت پارادوکسیکال دانشگاه برای دولت، حاکم را کلافه میکند. از طرفی دانشگاه و عناصرش را ستایش میکند و به حضور فرا میخواند و از سویی دیگر دستگاه کنترل و مراقبت را در دانشگاه تقویت میکند: نهاد هژمونیک خودش را سرکوب میکند و پول خود را جایی خرج میکند که با او در ستیز است. ۳. این تغییرات آنقدر قابل توجه بوده است که شکاف بین بودن امروزمان را با بودن دیروزمان را تنها به هنگام تماشای عکسی از گذشته یا تجدید خاطرهای گنگ میتوانیم پر کنیم. چه چیزی ما را تغییر داد؟ دقیقا تجربه شخصی دانشجویی است که حرفهای دانشجو را به گروتسک تبدیل میسازد. تمام آن چیزی که باعث واکنش دولت به مساله دانشگاه شده است برخاسته از امکانی است که فضای دانشگاه همین دولت فراهم کرده است. اساتیدی که امروز به اخراج تهدید میشوند، روزی نه چندان دور اساتید متعهدی بودند که از دل پروژه انقلاب فرهنگی دولت سر برآورده بودند. اتفاقا آنها نیز در خلال زیست دانشگاهی، بازتولیدنکردن را آموختند. بعید نیست که اگر باز جایگزین کنید، روزی جایگزینها را نیز جایگزین کنید. پانوشتها: ۱. آقای خمینی جملهای دارد درباره دانشگاه که آغاز هر سال تخصیلی بر روی پاچهنوشتهای بر سر در دانشکدهمان نوشته شده بود: دانشگاه کارخانه آدمسازی است. ۲. در ساختارهای سرمایهداری ویژگی بازتولیدی دانشگاه و دیگر دستگاههای ایدئولوژیک دولت، بسیار پیچیده و پنهان عمل میکنند. ۳. مصرف فضا در پادگان بر خلاف دانشگاه، فردی است، و در واقع کاربرد فضاها جمعی نیست. |
نظرهای خوانندگان
مقاله جالبی بود بالاخص برای ماکه تجربه دانشگاه درایران را داشتیم.ممنون
-- akbari ، Mar 15, 2010 در ساعت 11:34 PMخوب بود.آیادردانشگاه های غیردولتی هم داستان اینگونه است؟ممنون ازشما
-- javaher ، Mar 16, 2010 در ساعت 11:34 PMواقعا در ایران تمام این مواردی که شما در مقاله اتان اشاره کردید، ملموس است و میتوان برای هر مورد در مقاله، مثال های زیادی آورد. مقاه ی خوبی بود برای تحلیل فضای دانشگاهی در ایران.
-- مارال ، Mar 16, 2010 در ساعت 11:34 PM