رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۳ اسفند ۱۳۸۹

«ما هم هستیم» و سبز فقط بخشی از ما است

نامیا علی‌پور

از سنگ‌بودن سنگی که آدم‌های تنها را سنگ‌سار می‌کند.
«موریس بلانشو» (Maurice Blanchot)



پس از وقایع انتخاباتی ایران در خردادماه امسال، «ما هم سبز هستیم اما سبز فقط قسمتی از ماست» جمله‌ای بود که در هم‌بستگی با جنبش ملت ایران، بر سردر بسیاری از وب‌گاه‌های هم‌جنس‌گرایان ایران، هم‌راه با یک لوگوی متحدالشکل دیده می‌شد.

هم‌جنس‌گرایان از سال‌ها پیش با حذف از بدنه‌ی اجتماع و نادیده‌گرفته‌شدن حقوق انسانی خود، نه صرفن از جانب قوای حکومتی، بل‌که در خانه، مدرسه، دانشگاه، محل کار و اجتماع بیگانه نبودند.

این آشنایی متعلق به امروز و اکنون نیست و قدمتی به اندازه‌ی تاریخ محرومیت هم‌جنس‌گرایان دارد؛ زخم‌هایی عمیق که حتا در روزهای شادکامی مردم این سرزمین نیز بر پیکر ما فرود آمده است.


نفی و نادیده‌گرفتن جنبش هم‌جنس‌گرایان و خواسته‌های آن فقط و فقط به دل‌سردی و ریزش بخشی از پیکره‌ی جنبش سبز می‌انجامد. که این لزومن فریادی از روبه‌رو نیست

مثلن آن روزهایی که کام ایران‌زمین از خبر دریافت جایزه‌ی صلح نوبل توسط خانم عبادی، شیرین بود، زهر کلمات ایشان آن‌چنان وجود خسته‌ی این گروه را جریحه‌دار کرد که تا به امروز یادگار آن باقی‌ست؛

آن‌زمان که خانم عبادی پس از پرسشی در رابطه با حقوق هم‌جنس‌گرایان اظهار داشت که اگر هم‌جنس‌گرایان سکوت کنند و در پی ظاهرسازی هویت خود نباشند مشکلی برای ایشان پیش نخواهد آمد.(نقل به مضمون)

دریغ که ایشان نادانسته به ترویج اصلی استقرایی همت گماشتند که گریبان خود ایشان و فعالان حقوق زنان و حقوق بشر را نیز گرفت.

سال‌ها باید می‌گذشت تا شعارهای یک ملت طنین هوش‌یاری و مدارای امروز را به خود بگیرد. چند سال را باید سپری می‌کردیم تا شعرهای شاملو از کتاب‌ها به روی پلاکاردها بیاید؟

و حالا ظل‌الله رضا براهنی حدیث شرحه‌شرحه‌ی نسل زیبا و برومند من است؟

آن‌جا که در «زندگی خصوصی ف.م» حکایت کارگری را از زبان خودش باز می‌گوید و از خشونت و تجاوز به این فرد و زنان و مردانی دیگر در شعرهای دیگر این کتاب حکایت می‌کند:

من حروف‌چین هستم
سه سال زنده باد شاه چیده بودم
شش روز پیش تصمیم گرفتم بچینم، زنده باد آزادی!
پنج روز پیش گرفتندم
از هر ساعت یک ناخن‌م را می‌کشیدند
من چهل ناخن دارم
بیست تایش متعلق به دست و پایم
و بیست تایش متعلق به دست و پایم، در مغزم.

و بعد از این‌ها از جریان اردلان و تجاوز می‌نویسد:

سه روز پیش اردلان به من تجاوز کرد
به شما که تجاوز نشده؟
مهم نیست
اردلان موقع جفت‌گیری به یک سگ در زمان جفت‌گیری می‌ماند
جای دندان‌هایش، پشت شانه‌هایم مانده
البته شلاق و گرز و سیلی و لگد و دشنام هم در کار بود

و البته پیش از این هم از تجاوز گفته بود. در سطرهای بالاتر می‌خوانیم:

در هشت سالگی پسر شانزده ساله‌ی صاحب‌خانه خواست به من تجاوز کند
موفق نشد
چون هر چیز اندازه‌ای دارد
درخت توت بار هندوانه را نمی‌تواند بکشد
و مورچه برای حمل الوار آفریده نشده
کیر پسر شانزده ساله‌ای که شبانه‌روز کره و عسل و تخم‌مرغ و کباب و جوجه و بوقلمون می‌خورد
در کون پسر کارگری که هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌ریند فرو نمی‌رود

و باز هم می‌خوانیم:

در دوازده سالگی مالکی موفق شد انتقام پسر صاحب‌خانه را از من بگیرد
«رضا براهنی، مجموعه‌ی ظل‌الله (شعرهای زندان) چاپ اول: ۱۳۵۴»


سی سال پیش وقتی‌که حجاب را پذیرفتیم و گفتیم که اکنون و حالا زمان احقاق حقوق زنان نیست. آیا نمی‌رسید زمانی که اجبار را کالای رایج این زمانه کنند؟

چه میزان زمان باید می‌گذشت تا ترانه را فریاد کنیم آن‌چنان که خون ندا را؟ چرا حالا؟ چرا این‌قدر زمان گذشت تا ناله‌های پشت دیوارها و ... صدای اعتراض کوچه و خیابان شود؟

چرا ناله‌ها همان سال ۵۴، همان سال‌های عملیات فتح‌المبین (اشاره به تجاوز به دختران باکره‌ی محکوم به اعدام در دهه‌ی ۶۰ دارد)، همان سال‌های دهه‌ی هفتاد شنیده نشد؟

حالا و در این زمان مرگ بد است و مذموم حتا برای هم‌سایه. باید چند دهه می‌گذشت تا چشم‌ها برگردد و ببیند.

آیا آن‌زمان که سران حکومت پهلوی را تیرباران می‌کردیم به این فکر نمی‌کردیم که یک روز هم تابستان ۱۳۶۷ خواهد رسید؟ و فکر نمی‌کردیم یک روز هم تابستان ۱۳۸۸ خواهد رسید؟

سی سال پیش وقتی‌که حجاب را پذیرفتیم و گفتیم که اکنون و حالا زمان احقاق حقوق زنان نیست آیا نمی‌رسید زمانی که اجبار را کالای رایج این زمانه کنند؟

و آیا حالا که از بی‌اهمیت‌بودن پی‌گیری حقوق هم‌جنس‌گرایان صحبت می‌کنیم و ایشان را دعوت به سکوت و خویش‌تن‌داری می‌کنیم حالا که زمان را مناسب نمی‌دانیم و این موارد را کم‌اهمیت تلقی کرده و وعده می‌دهیم به فرصتی دیگر، آیا هنوز و در این زمان متقاعد نشده‌ایم که تنها و یگانه فرصت ما برای احقاق هر حقی پذیرش انسان است؟

این که کسی یا کسانی برای دیگری یا دیگران عقب بکشند یا عقب نگه داشته بشوند و یا عقب بکشانیم‌شان، این یعنی رجحان آن‌چه دیگری یا دیگران حق خویش می‌خوانند بر آن‌چه حقوق آن کسان را نیز می‌تواند شامل شود و دربرگیرد و حال اگر آن دیگران از آن کسان بخواهند که به‌خاطر ایشان عقب بکشند!

به من بگویید این چه صدایی می‌تواند باشد به جز صدای دیکتاتور کوچک در وجود هر یک از ما؟

برابری جنسی یکی از خواسته‌های عمده‌ی بخش بزرگی از پیکره‌ی جنبش سبز است و جنبش هم‌جنس‌گرایان بخشی از همین پیکره است.

هم‌جنس‌گرایان این سرزمین بیش از هر کسی محرومیت از حقوق اجتماعی، قانونی و مدنی، و طعم سرکوب را چشیده‌اند و بی‌جهت نیست که با همه‌ی بی‌ادعایی اما فعالانه در این جنبش سهیم و شریک‌اند.

نفی و نادیده‌گرفتن جنبش هم‌جنس‌گرایان و خواسته‌های آن فقط و فقط به دل‌سردی و ریزش بخشی از پیکره‌ی جنبش سبز می‌انجامد. هزینه‌ای که این جنبش نوپا توان پرداخت آن را ندارد. و این شاید به‌معنای فریادی از روبه‌رو نباشد.

زمانی نه چندان دور، آقای بابک داد و دیگر عاقلان جنبش سبز در محکومیت اعدام یک هم‌وطن مشروطه‌خواه اعلام کردند که ما همه سلطنت‌طلب‌ایم.

و پس از دست‌گیری مجید توکلی، در محکومیت فشارها بر علیه دانش‌جوی مبارز، بسیارانی از مردان جنبش سبز روسری بر سر گذاشتند و اعمال حکومت را به تف سر بالای حاکمان تبدیل کردند.

وقت آن رسیده که برای گرفتن حربه‌ای دیگر از حاکمیت همه اعلام کنند که هم‌جنس‌گرا هستند تا این تابوی نحس جنسی برای همیشه شکسته شود و جنبش سبز قدمی دیگر در تثبیت برابرخواهی خود بردارد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

یک زن همجنس گرایم × هزاران بار!
میدانم بسیاری خورده میگیرند، ولی بی باکی شان در توهین به انسانیت، پیشکشِ روح «پاک»شان. نمیدانم اگر خانم عبادی بطور اتفاقی زن نمی بود، آیا هنوز همین فعالیت ها را انجام میداد؟ چقدر وقت و انرژی ما صرف اثبات غیر بهایی بودن دختر ایشان شد؟
اما در مورد آقای "داد" بهتر اینکه حتا برای کوچکترین انتقاد وقت تلف نکنیم.در واقع آن عملکرد ایشان نیشخند تمسخری بود به برپا کننده گان کمپین!
بسیاری از آدمیان «خود»شان نه هرگز در آدمیت، بلکه در فردیت جنسی شان خلاصه می شود! و عده ای از همین ها در سیطره جنسی شان!!!
انسانی بنام زن

-- بدون نام ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:49 PM

به عنوان یک همجنسگرا از این نوشتار بسیار عالی کمال تشکر را دارم باشد که فراسوی دگم های عرفی و اجتماعی صدای همجنسگرایان به گوش سنگین انسان های اجتماع برسد.

-- دیونیزوس ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:49 PM

حالا اینها وقت گیر آوردند!؟ تو این هنگامه بزن و بکش...و مرگ و زندگی.... اینها چسبیدند به آزادی چیزشان!! اونوقت تازه می گند : «ما هم هستیم» و سبز فقط بخشی از ما است.
عیب نیست.. که جریان سبز رو تنها بخشی از این حماسه آزادی سکس مطرح کنیم...!!!
به هرحال من نوشتم...و شما هم مثل حکومتیان حذف کنید...

-- Mehrdad ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:49 PM

man fekr mikonam keh masaleye azadiye jensi jeki as mohemtarin wa ebtedaitarin masaele jameaye eslamist .agar mosalmanha betawanand in moshkel ra hal konand be azadihaye bishtari nael khahand shod zirakeh eshg warzidan yek masalehye khososi mibashad .eslam ba mahdodiyat badani aghaz mishawad und ba mahdodiyate fekri tamam mishawad fekre azad dar badane azad zamarbakhsh ast ehterame motaghabel be in manist keh ma be niyazhaye ehsasiye digaran dekhalat nakonim moteshakeram.

-- dj razavi ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:49 PM

از رادیوی وزین زمانه تعجب میكنم چرا در این شرایط با انتشار این چنین مطالبی آب به آسیاب كیهان و حكومت میریزد كه چنین چیزهائی را بكنند سند و جنبش سبز و فعالان آن را مشتی بی بند وبار سكس پرست جلوه دهند . حتما این كلمات ركیك نوشته شده در بالا نشان جریان سیال ذهن و نشانه آزادی هم تلقی میشود . اگر هم كسی گفت چرا امل است و از حقوق بشر سر در نمی آورد و با آن مخالف است . این جریانی كه بطور موذیانه تلاش میكند وسط دعوا نرخ تعیین كند و با كلمات سلمبه قلمبه طوری حرف بزند كه گویا آزادی و حقوق بشر خلاصه شده است در روابط آزاد سكس هم جنس گرایان و بس ، بسیار مشكوك میزند . هركس كه تو خیابانهای تهران خوب پرسه زده باشد میداند كه این همجنس گرایان بیچاره از سر استیصال همیشه به عنوان بهترین منبع خبر چینی از سوی بسیج و نیروی انتظامی استفاده میشوند و تازه كلی هم تحویلشان میگیرند و برو وبیا دارند . حالا هی با كلمات سلمبه قلمبه چنان ادعا میكنند كه گویا اصل مظلومیت هستند . آن داستان همجنس گرایان و حقوق آنها و رابطه آن با دمكراسی و حقوق بشر اصلا بحث دیگری است . من نمیدانم اگر كاسه ای زیر نیم كاسه نیست چرا این حرفها مطرح میشود . بسیاری از همجنسگرایان را میشناسم كه به عنوان یك انسان عادی در جنبش شركت كرده اند و بدون اینكه خود را تافته حدا بافته نشان دهند از جانشان مانند سایر هموطنان مایه گذاشته اند . از این سخنان بیشتر بوی كیهان و رسالت و جوان می آید نه بیان صادقانه دردها . مراقب باشیم دشمن دست در دست شیطان دارد و بسیار مكار است . در صد سال گذشته تا آمدیم یك نتیحه ای بگیریم صاحبان قدرت با مطرح كردن همین بحثهای فرعی خلط مبحث كردند و با نام روشنفكری روشنفكران را سركوب كردند.

-- مازیار ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

چی‌ شده اقای مهرداد؟؟ اینکه مردم چیزی بجز جنبش سبز به روایت امثال شما یا حسین -- میر حسین گویان داشته باشند بر آشفته اید؟ اینکه مردم حالشان دیگر از جانماز آب کشیدن و تعیین تکلیفهای "مصلحین" به هم میخوره ناراحتید؟ آیا ترویج عادت مذموم تقییه می‌کنید؟ ملت دیگر تحمل اینها و کوچیک ابدال هاشان را ندارد. برای بسیاری از ما، جنبشی که به خط امام منتهی‌ بشود هیچ بخشی از ما نیست. باش تا صبح دولتت بدمد...

-- mohsen ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

مهرداد خان کاش کمی با انصاف تر قضاوت می کردی. این تفکر که آنها دنبال آزادی چیزشان هستند غلط است. همجنسگرایان در حال حاضر به دنبال حداقل ها هستند. موضوع مرگ و زندگی است. موضوع این است که به این جرم دستگیر و شکنجه و اعدام نشوند و آری مهرداد خان تغییر سیاست حاکم از تعییر فرهنگ من و تو شروع می شود. اگر توانستی قدرت تحمل دیگران را فارغ از آنکه به کدام جنس گرایش داشته باشند در خود ایجاد کنی آنگاه از تحقیر دست برخواهی داشت . آری تغییر از ما شروع می شود.

-- امین ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

دمت گرم دوست عزیز
موضوع مهمی را مطرح کردی. متاسفانه فقط حکومتی ها نیستند که برضد هم جنس گرائی هستند. حتی مردمی غیر مذهبی هم در ایران هنوز پذیرش هم جنس گرائی را ندارند. کار زیادی در پیش است ولی موفقیت از آن ماست. البته باید بگویم که من خود هم جنس گرا نیستم ولی با شما هستم.

-- sooo ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

متاسفانه تا اسم همجنسگرا میاد خیلی ها فقط به مسائل جنسی فکر میکنند.مثل اینکه ما از حق زنان حرف بزنیم و عده ای آزادی زنان وحق انتخاب پوشش شان را به معنی طرفداری و ترویج فساد و فحشاء ببینند.در مورد همجنسگرا ها مردم باید آگاهی فرهنگی پیدا کنند که اینها یک انسان عادی هستند و قابل احترام مثل همه انسانهای دیگر اینکه در زندگی خصوصی خودشان چه تمایلی دارند نباید باعث تبعیض و نگاه حقارت آمیز باشد.و یاد بگیریم که همجنسگرا یک انسان فاسد نیست فقط این انسان است مثل من و شما

-- بدون نام ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

عالی بود. به الهیات کوئیر فکر می کنم و به الهیاتی که خواهد شورید بر علیه الهیات رسمی جمهوری اسلامی. توی اون الهیات ، زنان و همجنسگرایان برابرند و اهداف سیاسی و جنسی در هم تنیده است آن چنان که سخت بشه تفاوتی میان اون ها گذاشت. این همون پیروزی ماست. مرسی مرسی

-- حمید پرنیان ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

ترویج این دیدگاه در جامعه ما نیاز به شجاعت و همچنین جمایت غیر همجنس گرایان داره. شخصا این موضوع را یک کوته بینی اجتماعی و تاریخی می دونم که البته ریشه در برداشتهای نادرست مذهبی هم دارد. از صمیم قلب برای شما آرزوی موفقیت می کنم
همگی دوستان را دعوت به دیدن فیلم MILK با بازی درخشان شون پن می کنم

-- مهرزاد ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

خطاب به آقای مازیار که بد نیست جز آن چند کلمه ای که به جای ناگوارشان برخورد کرد و دیکتار کوچکشون را رها. کل متن را یک بار با دقت بخوانند و بعد قاطعانه دستان این متن را فشرده در دستان دیکتاتور قضاوت کنند:

سی سال پیش وقتی‌که حجاب را پذیرفتیم و گفتیم که اکنون و حالا زمان احقاق حقوق زنان نیست آیا نمی‌رسید زمانی که اجبار را کالای رایج این زمانه کنند؟

و آیا حالا که از بی‌اهمیت‌بودن پی‌گیری حقوق هم‌جنس‌گرایان صحبت می‌کنیم و ایشان را دعوت به سکوت و خویش‌تن‌داری می‌کنیم حالا که زمان را مناسب نمی‌دانیم و این موارد را کم‌اهمیت تلقی کرده و وعده می‌دهیم به فرصتی دیگر، آیا هنوز و در این زمان متقاعد نشده‌ایم که تنها و یگانه فرصت ما برای احقاق هر حقی پذیرش انسان است؟

و کل قسمت دوم متن که دقدقه ای جز خطابی محترمانه و تلنگری از سر درد این همه سال به امثال مازیار عزیز ندارد.

کاش وجدان رهای شما برای لحظاتی بیرون از تعصب یک بار متن و یک بار کامنت خودتان را منصفانه می خواند تا قضاوت کند از کدام بیش تر باید ترسید و کدام دید خطرناک تر است

-- ماندانا ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

١- تا جایی که می دونم تعداد همجنسگراها در هیچ جامعه ای بیشتر از هفت درصد نیست.یعنی در ایران حداکثر چیزی حدود پنج ملیون همجنسگرا باید وجود داشته باشه
٢- جنبش سبز مدعی است که رای مخالفین آقای احمدی نژاد بیست و پنج ملیون نفر است.برخلاف آماری که حکومت ارائه میدهد(یعنی چهارده ملیون)
٣- حالا این وسط چرا کسانی که حداکثر پنج ملیون نفر هستند مدعی میشوند که جماعت بیست و پنج ملیونی «فقط بخشی از آنهاست»؟
یا اینکه قوانین ریاضی هم باید به خاطر گل روی همجنسگراها تغییر کنند؟

-- بدون نام ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

آقای ریاضیدان! مقاله می گوید «سبز فقط بخشی از ماست»؛ یعنی رنگ سبز (مطالبات جنبش سبز) فقط بخشی از مطالبات ماست و ما از همین حداقل دمکراسی هم حمایت می کنیم

-- حمید ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

جناب حمید من یکبار دیگه مقاله را خوندم.هیچ کجای آن درباره تیتر توضیحی نداده است.به عبارت دیگر هیچ کجای آن در تایید حرف شما چیزی ننوشته پس وقتی درباره تیتر توضیحی داده نشده یعنی اینکه باید تیتر مقاله را به همان صورتی فهمید که نوشته شده است:«سبز فقط بخشی از ما است»

-- آقای ریاضیدان ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

ممشکل شماهمجنسگرایان عزیزاینه که پاهاتون توایرانه,ولی سرتون توکاناداسیرمی کنه.مااگه جلواعدام شماهاروبگیریم,هنرکردیم!
بافرهنگ امروزایرانیان یا٥٠ سال برای فرهنگ سازی صبروتلاش کنیدیابه آرشام پارسی پورملحق شوید.خانم دکترعبادی که قبل ازانقلاب قاضی بوده ازپشت کوه نیامده که پیشنهادکرده بی سروصداکارکنید.برای اثبات بهایی نبودن دخترش هم به تلاش(!)کسی نیازنداره.
ماخیلی پیشرفت کنیم وضعیت فعلی ترکیه راداشته باشیم!هنوزآن برنامه کذایی شبکه تلویزیونی کانادایی رویادمه.واقعامردم ایران برای شمادراون کافی شاپ مسخره یااون آخوندگمنام خلاصه می شن؟ الان خیلی ازروشنفکران مملکت شمارودربهترین حالت بیمارمی دونن!
باچه رویی خودتونوبه جنبش زنان یاجنبش سبزمی چسبونید؟اصلاچراهمیشه آویزون دیگرانید؟چراجزتحت نام مستعارودردنیای مجازی خبری ازتون نیست؟یعنی فعالان مدنی بایدبابت دفاع ازحقوق شما هم هزینه بدهندوشماتشریف ببریدکاناداپناهنده شید؟!چندفعال حقوق همجنسگرایان الان درزندان هستند؟اینهایی که الان زندانیندفعال سیاسی نیستند.بندگان خداروبه جرم(!)لواط دستگیرکردند.
مثلافردامادرسهراب یاندایازهرارهنوردبگن ازحقوق همجنسگرایان دفاع میکنیم!!!به نظرشمامشکل تکثرگرایی جامعه مدنی حله یاهزارویک مشکل جدیدشروع میشه؟
هروقت مثل اعضای یک جنبش رفتارکردید،مثل کشورهای دیگه که هزینه هم دادند،توقع حمایت وهمدردی داشته باشید.اعدامیان شمامبارزین راه آزادی نبودند.بخت برگشتگانی بودندکه شناسایی شدند.من برای تحمل مشت ولگددرراه احقاق حقوق همجنسانم انگیزه دارم ولی باوجوداعتقادبه حقوق شماحاضرنیستم چنین هزینه گزافی بپردازم.
ازخودتان شروع کنیدلطفا.

-- Fatemeh ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:49 PM

:)))) آقای ریاضیدان عزیز باور کنید قصد توهین به شما را ندارم ولی بعید می دانم دانستن اینکه در جمله عنوان تاکید تلفظی بر کدام کلمه (بخشی) و مقصود جمله چیست هوش چندانی طلب کند.
به هر حال اگرهم شما بر اصرار خود بمانید این هم نظریست و مایه دلخوشی و لبخندی از جنس آنچه از جوک فارسی برمی آید

-- مونا ، Feb 19, 2010 در ساعت 07:49 PM

فاطمه خانم،
اولا مقیاس کشورهای غربی گر چه تا حدودی قابل قبول هست، اما نمیدانم چرا پا در هوا عنوان شده. آزادی نسبی برای همجنسگرایان در کدام نقطه‌ی غرب بدون همیاری سایر آزادیخواهان بدست آمد؟ مثال بزنید.
ثانیا درکجای نوشته فوق و یا پیام ها درخواستی از مادر ندا و سهراب شده؟ شما که جای خود دارید. ما تازه اول راهیم!
اما در مورد خانم عبادی حضورتان عرض کنم: مگر در موقعیت سرکوبی قاطع مطبوعات داخلی تنها راه اطلاع رسانی و دادخواهی مراجعه به مطبوعات و رادیوهای آزاد و مراجع بین‌المللی نیست؟ ایشان هم همه‌ی این کارها را برای دفاع مذهبی از خانواده خود انجام دادند. نکته اساسی مسؤلیتی است که خانم عبادی در قبال بهائیان داشته که با "پاک" شدن دامن ایشان نقض شده.
خانم عبادی یکبار برای همیشه باید ابتدا مسؤلیت سنگین فعالیت حقوق بشری‌ خود را در حیطه ملی و نه مذهبی، خانواده گی و جنسی بفهمد. در این مسؤلیت هیچ ارجحیتی به یک حق بشری داده نشده وهیچ حقی هم موکول شدنی نیست.
اولین پیام‌گذار

آقای مازیار: بعد از ماه‌ها امروز اشکی از شادی ریختم. بسهم خود از شما سپاسگزارم.

-- بدون نام ، Feb 19, 2010 در ساعت 07:49 PM

به جناب مازیار:
اگر وزین بودن رادیو زمانه تنها با سنگ محک ِ توی جیب شما
عیار وزینی اش معلوم می شود که حرفی نیست.
شما در جنبش سبز با که و چه می جنگید؟
با مشتی بی اخلاق و پایمال کننده ی حقوق انسان ها و مجموعه ای از
دیکتاتور های تعلیم دیده در یک سیستم دیکتاتوری؛ درست است؟
پس اگر مخالفت شما با این نوشتار از دست مایه قرار گرفتن ِ چنین گفتارهایی توسط
دیکتاتورهای نامبرده با همه ی آن ویژگی هایشان سرچشمه میگیرد سخت در تضاد و اشتباهید. بی اخلاق نمی تواند به شما درس اخلاف بدهد، با این رویکرد شما
خود را از جنس گوهر دیکتاتورها باز آفرینی می کنید و گمان میکنید در تکاپو و نبردید.
از مشتی بی بند و بار و سکس پرست نام بردید که به طور کلی و قطع تنها شامل همجنسگرایان نیستند و نبوده اند و نخواهند بود؛اما ما به عنوان بخشی از سبز
حق زندگی و رای و نفس کشیدن به "سکس پرست و بی بند بار" هم می دهیم.
مجبورم در این بخش از ضعف درک شما از ظلم و مظلوم سخن بگویم،
گفته اید "هركس كه تو خیابانهای تهران خوب پرسه زده باشد میداند كه این همجنس گرایان بیچاره از سر استیصال همیشه به عنوان بهترین منبع خبر چینی از سوی بسیج و نیروی انتظامی استفاده میشوند و تازه كلی هم تحویلشان میگیرند و برو وبیا دارند . حالا هی با كلمات سلمبه قلمبه چنان ادعا میكنند كه گویا اصل مظلومیت هستند."
همجنسگرا و دگرجنسگرایی که از روی درماندگی و نا آگاهی تن و روح در خدمت به
دیکتاتورها دارد عین مظلوم و مظلوم ترجمه ی دوم ِ آن است و حاشا از آن "برو بیایی" که از دید شما امتیاز محسوب می شود. بحث همجنسگرایان و دمکراسی و حقوق بشر موضوع دیگری نیست، اما بخشی از آن حتمن هست.
همجنسگرایان به درستی بخشی از جنبش سبز هستند و تا هنگامی که با چنین رویکردهایی مانند رویکرد شما مواجه باشند همچنان بخشی از آن باقی خواهند ماند.

-- Sepehr ، Mar 12, 2011 در ساعت 07:49 PM

khanume fateme,man hamun hamjens garayii hastam ke too tak take in tazahoratha sherkat kardam baraye ehghaghe haghe khodam va behtare bedunin ke 2 rooz ham bzdasht budam va be va sad albte ke be hich vajhii onvan nakardam ke yek hamjens gerah hastam,chon nemikham edam besham,be andazye kafii khodeshun ang be adam michasbunan,soma az koja in amaro dar miyarin ke ma hicha talashi vase hooghooghe be haghe khodemun nemikonim?kam nistan dooostaye man ke hamegi too tamae in roooza mesle hameye iroonihaye ba gheyrat sherkat kardan,bayad hatmna roo pishoonimoon bnevisim ta shoma bebini??!!!motmaen bashin keaz in tedad nafaratii ke too in roooza too tazahoratha mibinin jam'yate ziyadii az hamjens geraha sherkat daran,ama bebakhshid ma gharar nist ye pelakard dastemun begirim,lotfan vaghti sohbat mikonin ye kam ensaf dashte bashin.

-- leyla ، Mar 14, 2011 در ساعت 07:49 PM