خانه > زنان > مقالات > منصف باشیم | |||
منصف باشیمآسیه امینیسوسن طهماسبی، فعال جنبش زنان و کنشگر کمپین یک میلیون امضا ماه نوامبر ۲۰۱۰جایزه «آلیسون دفرجیس» را از سازمان دیدهبان حقوق بشر دریافت خواهد کرد.دیدهبان حقوق بشر در بیانیهای که به همین مناسبت منتشر کرده از او و پنج فعال پیگیر حقوق بشر به خاطر تلاش سخت و پیگیر برای ساختن دنیایی بدون خشونت و تبعیض تقدیر کرده است. از سوسن طهماسبی پرسیدهام چرا دنیا اینهمه به فعالان زن در ایران توجه میکند؟ در این گفتوگو با او از جامعهی مدنی ایران و موقعیت فعلی جنبش زنان سخن گفتهام.
تاثیر این جایزهها بر جنبش زنان چیست؟ سوسن طهماسبی: این جایزهها اگرچه به ظاهر به افراد تعلق میگیرد ولی در واقع تقدیری است از جامعهی مدنی و جنبش زنان در ایران. البته در مورد جایزه من واقعاً ترجیحم این بود که جایزه به جای من، به کمپین یک میلیون امضا تعلق میگرفت. دربارهی تاثیر جایزه بر انگیزهی فردی من یا حتی دوستانم مثلاً در کمپین یک میلیون امضا، فکر نمیکنم در انگیزهی ما تغییری ایجاد شود. درواقع ما انگیزهی کاریمان را از واقعیتهای جامعه میگیریم نه از جایزه. این جایزهها باشد یا نباشد ما کار خودمان را انجام میدهیم. ولی شاید بشود گفت که این توجهها در جامعهی جهانی باعث میشود صدای ما رساتر شود. خود این جایزهها نشانهی چیست؟ و برای چه اینهمه توجه به فعالان جنبش زنان در ایران میشود؟ من این جایزهها را نتیجهی تهدیدها و فشارها میدانم.جامعهی جهانی زمانی متوجه حرکت جامعه مدنی ایران و جنبش زنان ایران شدکه فشار بر گروههای مردمی زیاد شد. این حرف به این معنی نیست که دستاوردهای خوبی نداشتیم! که قطعاً داشتیم، ولی اگر جامعهی مدنی ایران در آن شرایط سخت و پرتنش کار نمیکرد، اینهمه توجه هم در سطح جهانی نمیگرفت و لازم هم نبود. شاید اگر سیاستمداران ایرانی به جای سرکوب و تهدید، از در گفتوگو با جامعهی مدنی و فعالان اجتماعی وارد میشدند، به صدای جامعهی مدنی گوش میدادند و به خواستهها توجه میکردند. اصلا دنیای بیرون از ایران متوجه خواستههای فعالان و اعتراض آنها به شرایط موجود هم نمیشد. این جوایز در واقع انعکاس آن فشارهاست. به زندانها نگاه کنید. چرا اینهمه از فعالان جامعهی مدنی به ویژه زنان در زندان هستند؟ چرا این حکمهای سنگین به آنها داده شده؟ خب نتیجهی این نوع برخوردهاست که باعث میشود دنیای بیرون متوجه تهدیدهایی که علیه فعالان اجتماعی در ایران وجود دارد میشوند و در واقع این جوایز، هم نشاندهندهی توجه آنهاست و هم میتواند در یک فضای بسته صدای ما را رساتر کند و به گوش دیگران برساند. شما به خاطر شناختی که از جامعهی مدنی بیرون از ایران دارید و با توجه به آشناییات با جنبشهای زنان در سایر کشورها به ویژه کشورهای مسلمان، چه ویژگیهایی را در جنبش زنان ایران میبینید؟ درواقع ما کجای دنیا ایستادهایم؟ اجازه بده کمی به عقب برگردم. به زمانی که بعد از سالها دوری از ایران، به آنجا برگشتم. وقتی سال 1378 به ایران آمدم قصد نداشتم مدت زیادی بمانم. پیش از آمدنم به ایران طی سالها، دنیای غرب و حتی کشورهای اسلامی تصویر واقعاً سیاه و منفعلی از زن ایرانی در افکار عمومی ساخته بودند. من دیدم این تصویر با واقعیت تطبیق ندارد. واقعاً زنان ایرانی در همهجا حضور داشتند و از هر فرصتی برای پیشرفت استفاده میکردند. حضور زنان در دانشگاهها نشان میدهد که آنها میخواهند از این فرصت برای تغییر جایگاه و منزلتشان استفاده کنند. حتی در این چند سالی هم که با انواع محدودیتها مثل سهمیهبندی و بومیگزینی جنسیتی سعی شد در ورود زنان به دانشگاهها مانعتراشی شود، باز هم آمار نشان میدهد که درصد قابل توجهی از زنان به دانشگاهها راه مییابند. خب این تصویر، متفاوت از آن چیزی است که در خارج از ایران وجود دارد. از طرف دیگر این واقعیت اجتماعی با شرایط حقوقی زنان هم تناسبی نداشت و ندارد. یعنی زنان ایرانی بسیار فعال و متفاوت از چهرهی منفعلی هستند که از آنها نشان داده میشود، اما از طرفی در کشور خودمان هم دارای شان و حقوقی که باید داشته باشند نیستند. در همان سالها که در واقع ابتدای حرکت اصلاحطلبان سیاسی بود، دولت اصلاحات که با شعار جامعهی مدنی آمده بود شرایطی ایجاد کرد که انجمنهای مستقل اجتماعی و بهویژه زنان بتوانند رشد کنند. البته تا پیش از آن خیریههایی که فعالیتهای مستقل اجتماعی میکردند حتی مشاورههای حقوقی میدادند که کارشان قابل احترام بود یا حتی گروههای محیط زیستی زنان فعال بودند ولی جامعهی مدنی فعال و پویایی وجود نداشت. من وقتی حضور غیر قابل باور زنان یا گروههای اجتماعی را برای رشد جامعهی مدنی میدیدم حیرت میکردم. زیرا در خارج از ایران هم با جامعهی مدنی آشنا بودم و میدانستم یکی از مسائل ان.جی.اوها برای کار داوطلبانه همیشه جذب نیرو است، ولی در ایران این مشکل واقعاً وجود نداشت. برای اینکه مردم آماده و مشتاق برای کارهای داوطلبانهای هستند که پولی در آن نیست و منافعش به همه میرسد و این موضوع برای من خیلی جالب و تاثیرگذار بود. درواقع علت اصلی ماندگار شدن من در ایران همین بود که بتوانم در نشان دادن چهرهی واقعی جنبش زنان و جامعهی مدنی ایران به دنیای بیرون تاثیرگذار باشم و بگویم که چهرهی سیاهی که از زنان نشان داده میشود واقعیت ندارد و از سویی در کنار زنان سرزمین پدریام برای به دست آوردن حقوق برابر برای زنان، تلاش کنم. ... اما یکی از تلاشهای دولت ایران در محافل بینالمللی هم این است که دائما آمار کمی زنان را در آموزش و سایر فعالیتهای اجتماعی نشان بدهد و از این طریق بر واقعیتهای تلخ نابرابری جنسیتی در ایران سرپوش بگذارد. چگونه میشود بین این دو تمایز قائل شد؟ یعنی آنها هم تلاش میکنند بگویند تصویر زن ایرانی در جهان بیرون تصویری دروغین و سیاه است، اما به هر حال ما هم در داخل ایران میبینیم و میدانیم آنچه را دولتیها نمیبینند. منظورم نابرابریها و تلخیها و واقعیتهای تلخی است که در پس این نابرابریهاست. به نظر من تنها شرط تمایز و تفاوت بین این دو مسئله داشتن انصاف است. ما میتوانیم منصف باشیم و باید باشیم! وگرنه در نهایت به ضرر خودمان تمام خواهد شد. در برابر همهی مقاومتهایی که در برابر رشد زنان وجود داشته، ما در وضعیت عمومی بهداشت و وضعیت عمومی آموزش و بسیاری از موضوعات اجتماعی دیگر رشد داشتهایم. اگر این دستاوردها را نبینیم و فقط از کمبودها و تلخیها بگوییم کسانی که به ایران میآیند و از نزدیک زنانی را میبینند که همه جا حضور دارند، شجاعند، جسورند، تحصیل کردهاند و ... حرف ما را باور نخواهند کرد و این به ضرر ما و به ضرر همهی فعالان جامعهی مدنی است. قطعاً پیشرفت زنان بدون خواست خودشان امکانپذیر نبوده، ولی به هر حال شرایط و امکاناتی هم برای این کار لازم بوده که باید فراهم شود. البته این وظیفهی دولتهاست که این شرایط را فراهم کنند. اصلاً در توسعه نقش دولتها مهم و محوری است. حالا اگر دولت، فقط به دستاوردها اشاره میکند و کاستیها یا محدودیتها را عنوان نمیکند، به خاطر قدرت و منافع سیاسی است، اما ما چرا منصف نباشیم؟ ما که نه به دنبال قدرت سیاسی هستیم و نه سهمی در منافع آن داریم. پس بهتر است اگر میخواهیم دنیا ما را باور کند و واقعاً برای بهبود وضعیت تعهد داریم، واقعیت را بیان کنیم. واقعیت هم این است که هر دو وجه را ببینیم. در هر صورت به عنوان فعال زنان باید دولت را هم تشویق کنیم تا به فکر بهبود وضعیت زنان کشورمان باشد و در این راستا اگر اقدامی از جانب دولت میشود که مثبت است، باید شجاعت این را داشته باشیم که از آن هم حرف بزنیم. موقعیت فعلی جنبش زنان را چطور میبینید؟ برخی براین باور بودهاند که بعد از انتخابات فعالان زن مثل سابق پویا نبودهاند و جنبش زنان دچار انفعال شده است. آیا این را باور دارید؟ من این ادعا را به هیچ عنوان قبول ندارم. در پانزده سال گذشته و با فعال شدن جامعهی مدنی و پویا شدن جنبش زنان، این جنبش فراز و فرودهای بسیاری داشته است و همواره تلاش کرده شیوه های کنشگریاش را با شرایط جدید تعریف کند. مثلاً وقتی انجمنهای مستقل زنان یا گروههای فعال، دچار محدودیت شدند، کمپینها به راه افتادند. این تغییر روشها طبیعی است و اتفاقاً نشاندهندهی زنده بودن جنبش زنان است. از طرفی جنبش زنان سوای از کل جامعه نیست و بحران عمومی جامعه بر آن تاثیر گذار است و طبیعی است که بر کنشها و روشهای این جنبش تغییراتی ایجاد کرده است. این مهم است که ما درک کنیم قرار نیست جنبش زنان با جنبشهای دیگر اجتماعی و همینطور مثلاً با جنبش سبز رقابت داشته باشد که اینها را با هم مقایسه کنیم و بگوییم حالا ما عقب ماندهایم! به نظر من این انتقادها بیشتر از سوی کسانی مطرح میشود که در ایران نیستند و در ضمن از مسائل درونی جنبش زنان هم دورند و فضا را نمیشناسند. به نظر من همین که جنبش زنان در کنار مردم بود و بخشی از جنبش مردمی یک سال اخیر بود نشاندهندهی پویایی و زنده بودن آن است. در کنار این حضور فیریکی باید انتقال تجربههای جنبش زنان به جنبش مدنی مردم ایران را هم اضافه کرد. تجربههایی مثل فعالیتهای کمیتهی مادران در کمپین یک میلیون امضا یا مادران پارک لاله و ... در اعلام همبستگی با بازداشتشدگان و اینکه از خانوادهها دلجویی و با آنها همراهی کنند. در عین حال تاکید بر مسائل زنان و خواستههای زنان هم مثل گذشته با جدیت دنبال شد. اگر اخبار این فعالیتها مثل قبل پر رنگ نیست به دلیل فضای ملتهبی است که وجود داشته. وگرنه در یک سال گذشته فعالان زنان برای 8 مارس و ۲۲خرداد (روز همبستگی زنان ایران) و در رابطه با لایحهی حمایت از خانواده با مردم ارتباط برقرار کردند و موضوعات زنان را مثل گذشته به متن جامعه بردند. اینها دستاوردهای کمی نیست. بهویژه اگر شرایط یک سال گذشته کشور را در نظر بگیریم، این فعالیتها از گذشته بیشتر هم شده! مثلاً نزدیک به ۴۰۰ نفر در کارگاهها آموزش جنسیتی کمپین یک میلیون امضا آموزش دیدند. موضوع این کارگاهها چه بود؟ کارگاهها با همان موضوعات پیشین یعنی آشنایی با کمپین، تسهیلگری، دربارهی حساسیت جنسیتی، نوشتن با نگاه جنسیتی و ... بود. علاوه بر این چند مجموعه مقاله توسط فعالان زن در ایران منتشر شد که در آنها بحثهای بسیار مهمی دربارهی کنشها و استراتژیهای جنبش زنان و بهویژه کمپین یک میلیون امضا مطرح شد که تحلیل مناسبی از شرایط سیاسی و اجتماعی و موقعیت جنبش زنان ارائه میداد. ضمن اینکه فعالان زن هزینههای سنگینی را هم در این یک سال و نیم پرداختهاند و با وجود این فضای پر تنش چگونه میشود گفت جنبش زنان دچار انفعال شده است! همین حالا نسرین ستوده که خودش از فعالان جنبش زنان است و وکالت بسیاری از فعالان را هم به عهده داشته است، در زندان و در اعتصاب غداست. بهاره هدایت که یکی از تاثیرگذارترین دانشجویان دختر در فراگیر کردن خواستههای زنان در دانشگاهها بوده در زندان و محکوم به ده سال حبس است. با وجود این شواهد چطور میشود از انفعال سخن گفت؟ به نظرم کسانی که این حرفهای دلسردکننده را میزنند باید از نزدیک شاهد خیلی چیزها باشند تا باور کنند. اتفاقاً من میخواهم از این فرصت استفاده کنم تا از دو گروه تاثیرگذار بر حرکت زنان تاثیرگذار بودهاند قدردانی کنم. یکی گروه مادران کمپین است که در سرما و گرما، بچههای تحت فشار را تنها نگذاشتند. ساعتهای طولانی بازجوییها و دادگاهها، پشت درها به انتظار نشستند، با خانوادهها ارتباط گرفتند. پروندهها را دنبال کردند. جدا شاید اینهمه دلگرمی و امید و استقامت آنها به دیگران سرایت نمیکرد، تحمل شرایط بسیار دشوارتر بود. گروه دومی که میخواهم از تاثیر آنها یاد کنم وکلای پیگیری بودند که نه فقط دانش حقوقیشان را در راه عدالت و برابری استفاده میکنند که جدا از دفاع حقوقی، خودشان هم در درون جنبش بودهاند. کسانی مثل زهره ارزنی، فریده غیرت، نسرین ستوده، شیرین عبادی، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه، مهناز پراکند، افروز مغزی، مینا جعفری و ... شما الان به بیرون از ایران آمدهاید و البته همچنان فعال هستید. حالا در بیرون از ایران خواستهها و فعالیتهایت را چطور ادامه میدهید؟ جدا از فعالیتهایی که در حوزه زنان داشتهام و بیرون از ایران هم میتوانم آنها را پیگیری کنم، فکر میکنم که جامعهی ایران دوران خیلی سختی را پشت سر میگذارد و این واقعیتی است که تمام بخشهای جامعه به خوبی به آن واقفند؛ چه مردم، چه مسئولان. ولی برخی هستند که هزینهی بیشتری را در رابطه با این سختیهای اخیر متحمل شدند که شامل مردم عادی و فعالان مدنی و سیاسی میشوند. خیلی از افراد فقط و فقط برای انجام وظیفهی خود الان در زندان هستند. روزنامه نگرانی مانند بهمن احمدی اموئی، احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، هنگامه شهیدی، یا فعالان دانشجویی مثل شبنم مددزاده، مهدیه گلرو، میلاد اسدی، مجید توکلی، ضیا نبوی، مجید دری، عبدالله مومنی، علی ملیحی، علی جمالی، حسن اسدی زیدآبادی و ... از این رو به نظر من هم مردم و هم جامعهی مدنی ایران وظیفه دارند که به هر شکل ممکن از دوستانی که در این زمان در زندان هستند حمایت کنند. به همین دلیل من به کمپین بزرگ زندانیان سیاسی پیوستم. این کمیپنی است که به منظور حمایت از زندانیان سیاسی، چه شناخته شده چه ناشناس، راهاندازی شده. هر کسی میتواند در این کمپین عضو شود و یکی از این زندانیان را به عنوان اعضای خانوادهی خود انتخاب کند. من هم به نوبهی خودم در این کمپین عضو شدم و بهاره هدایت و عالیه اقدام دوست را به عنوان خواهران خودم برگزیدم. عالیه اقدامدوست زنی است که بهخاطر حضور در تجمع ۷ تیر در سال ۸۵ به سه سال زندان محکوم شد و حدود 2 سال از این محکومیت را سپری کرده و حتی یک بار هم اجازهی مرخصی نداشته و بهاره همانطور که گفتم از فعالان تاثیرگذار جنبش دانشجویی و کمپین یک میلیون امضا بوده است. هرکسی میتواند یکی از زندانیان را به عنوان اعضای خانوادهی خود انتخاب و سعی کند که در رابطه با موقعیت آنها اطلاعرسانی کنند حتی اگر این اطلاعرسانی در میان آشنایان خودشان باشد. میتوانند به دیدن خانوادههای زندانی بروند و به این شکل دلگرمی مهی برای این افراد و خانوادههای آنها باشند. من همه را تشویق میکنم که به این حرکت مهم بپیوندند تا از همهی افرادی که هزینهی زیادی برای این یک سال بحران در کشورمان دادند قدردانی و حمایت کرده باشیم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
خیلی ممنون برای این مصاحبه بسیار خوب و بازنویسی حقایق مهم و دستاوردهای جنبش زنان.
فروغ
-- بدون نام ، Oct 15, 2010مصاحبه روشنگرانه ای بود. مصاحبه هایی بیشتری با افرادی كه مثل خانم طهماسبی دستی در آتش داشته و در ایران حضور دارند یا داشته اند میتواند هم آگاهی بخش باشد و هم كارآمد در توانمند كردن نیروهای مدنی۔
-- علی اكبر مهدی ، Oct 16, 2010ممنون از آسیه و سوسن عزیز برای این مصاحبه خوب
-- کاوه ، Oct 16, 2010