خانه > زنان > مقالات > چندهمسری در کمپین یک میلیون امضاء | |||
چندهمسری در کمپین یک میلیون امضاءسوسن محمدخانی غیاثوندایراد مهم «لایحهی حمایت از خانواده» مربوط به «تعهد مرد به اجرای عدالت» بود. در همین زمینه میخواهم چند سوال مطرح کنم. احراز اینکه مرد میتواند عدالت را بین همسرانش رعایت نماید یا نه با چه کسی بود؟ آیا این کار را دادگاه خانواده انجام میداد؟ دادگاه تحت چه شرایطی میخواست این کار را انجام دهد؟ مگر دادگاه بنابود چیزی غیر از زندگی فعلی مرد را مبنای تشخیص خود قرار دهد؟ در آن صورت دادگاه مگر چقدر میتوانست به مسائل ریز و درشت یک خانواده اشراف داشته باشد؟ آیا مرد میتوانست این کار را انجام دهد؟ کدام مرد حاضر بود تشخیصی بر علیه خود داشته باشد؟ و یا باید نظر همسر اول را در خصوص این مسئله جویا میشد؟ همسری که یک پای ماجرا بود. همسری که تجربهی سالها زندگی با مرد را داشت. او را به خوبی میشناخت. به خلقیات او واقف بود و میدانست چقدر و تا چهاندازه میتواند عادل باشد. در حالیکه در لایحهی حمایت از خانواده، قانونگذار به راحتی همسر اول را نادیده گرفته و کنار گذاشته بود. هر چند در لایحهی حمایت از خانواده اصلاً تشخیص فوق در قبل از ازدواج دوم ملاک نبود و تکلیف همه از ابتدا مشخص شده بود. فقط مرد باید تعهد میداد به اجرای عدالت بین همسران خود. خب آمدیم و مرد بعد از ازدواج دوم عدالت را رعایت نکرد. اولا چگونه بنا بود مشخص شود که مرد عادل نبوده است، چون به هر حال در هر زندگیای نقاط کور بسیاری وجود دارد که جزو حوزههای بسیار خصوصی و پنهانی زندگیهای مشترک محسوب میشوند و هیچ قاضی و دادگاهی قادر به دیدن و تشخیص و احراز آنها نیست؟ ثانیاً در صورت عدم اجرای عدالت توسط مرد در بین همسرانش قرار بود قانون با این مرد مثلاً چه کار کند؟ چگونه میخواست مرد را ملزم به اجرای عدالت نماید؟ قانون بنا بود چگونه جبران خسارت دو زندگی از هم پاشیده شده را بنماید؟ گیرم زیآنهای مالی جبران شدند اما خسارتهای روحی و معنوی چگونه قابل جبران بودند؟ تجربه نشان داده مجازاتهایی همچون زندان و جرائم نقدی در این گونه موارد به هیچ وجه نمیتوانند راهگشا باشند. چه بسا همین مجازاتها خود به آتشی بدل گردند برای سوزاندن کانون خانواده. در حالیکه طبق اصل ۱۰ قانون اساسی، وظیفهی دولت، حمایت و صیانت از کیان و قداست نهاد خانواده و تحکیم روابط آن است نه اینکه خود به عامل برهم زنندهی روابط خانواده و لگد کوب کنندهی قداست آن تبدیل گردد. به عبارت دیگر، شرط اجرای عدالت در ماده ۲۳ لایحهی حمایت از خانواده که مرد بنا بود برای اختیار همسر دائم بعدی، خود را بدان متعهد نماید اصلاً ضمانت اجرایی نداشت. خوشبختانه لایحه حمایت از خانواده از همان ابتدای مطرح شدنش با مخالفتهای بسیاری از سوی مردم، زنان، حتی تعدادی از نمایندگان خصوصاً نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامیمواجه شد، البته بخشی از این مخالفتها با خود چندهمسری نبود بلکه با بیقید و شرط شدن آن بود که در نهایت منجر به لغو ماده ۲۳ از آن گردید. و مطمئناً این پایان ماجرا نخواهد بود. متاسفانه این نوع نگاه به مسئلهی تعدد زوجات از سالهای بسیار دور وجود داشته و محدود به همان دورهی مطرح شدن لایحهی حمایت از خانواده از سوی دولت نهم نبوده است. همیشه در خصوص چندهمسری، نگاهها، برخوردها و عکسالعملها یا بر اساس افراط بوده و یا تفریط. هیچ گاه در مواجههی با این مسئله حد اعتدال رعایت نشده است.
کسانی که تعدد زوجات را برای همیشه و بی هیچ قید و شرطی مجاز میدانند، رفتاری افراط گرایانه دارند و آن عزیزانی هم که در کمپین یک میلیون امضاء برای اعلام ممنوعیت مطلق چندهمسری از سوی دولت و قانونگذار تلاش میکنند، برخوردشان تفریط آمیز است. خواستهی اعضای کمپین تا حدی آرمانگرایانه است و نه چندان واقعگرایانه چرا که مبتنی بر کل واقعیتهای موجود در جامعه ایران نیست. آنگونه که در سایت تغییر برای برابری آمده است: گروههایی از فعالان جنبش زنان پس از تجمع ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۵ (در میدان هفت تیر)، که در اعتراض به قوانین تبعیضآمیز علیه زنان برگزار شده بود، بر آن شدند که در ادامهی پیگیری اهدافی که در قطعنامه آن تجمع اعلام شده بود و پس از بحث و بررسیهای فراوان با حضور نمایندگانی از طیفهای مختلف و در جهت تلاش برای تغییر قوانین ناعادلانه و زنستیز در ایران، حرکتی جمعی و هدفمند (کمپین) را در دستور کار خود قرار دهند. کمپین یک میلیون امضا ابتدا با طرحی با امضاء ۵۴ نفر و پس از آن و در مدت کوتاهی با حمایت ۱۱۸ نفر کار خود را آغاز کرد. این کمپین در واقع تلاش وسیعی برای ”جمعآوری یک میلیون امضاء“ از کلیه شهروندان ایرانی بهمنظور درخواست تغییر قوانین تبعیضآمیز در کشورمان است. مطالبات مطرح شده در این کمپین و قوانینی که تغییر آن هدف اعضای کمپین قرار گرفت؛ حقوق برابر برای زنان در ازدواج، حق برابر در طلاق، لغو قانون چندهمسری و صیغه، تغییر سن مسئولیت کیفری به ۱۸ سال برای دختران و پسران، حق انتقال تابعیت زنان به فرزندان خود، دیه برابر برای زنان، حق ارث برای زنان، اصلاح قوانینی که تسهیل گر قتلهای ناموسی است، حق شهادت برابر و تغییر کلیه موارد تعبیض آمیز قانون بر علیه زنان بود. در این نوشتار بنا ندارم تمام مطالبات مطرح شده و تلاش دوستان خوبم در کمپین را نادیده بگیرم و به تمام آنچه که گفتهاند، نوشتهاند و یا انجام دادهاند اعتراض نمایم که این بسی بی انصافی خواهد بود در حق این عزیزان. آنچه که در حال حاضر مورد انتقاد بنده است، مخالفت اعضای کمپین به طور مطلق با مسئلهی چندهمسری است. کمپین از همان ابتدا بنا را گذاشته بر مخالفت با تعدد زوجات لذا در همین راستا اعضایش شروع کردهاند به نوشتن مقاله، تهیهی گزارش و انجام مصاحبههایی که تماماً به معایب چندهمسری اشاره دارند. قصد زیر سوال بردن این نوشتهها را ندارم چرا که انگشت گذاردهاند روی بخشی از واقعیتهای موجود و البته نه همهی آن. اما اینکه ابتندا بیاییم با مسئلهای آنهم به طور مطلق اعلام مخالفت کنیم و بعد تازه بگردیم به دنبال دلائل مخالفتمان حتماً جای سوال خواهد داشت. کمپین مجموعهای را گردآوری نموده که به یکی از قوانین تبعیضآمیز علیه زنان یعنی چندهمسری اختصاص پیدا کرده است. بر اساس نوشتهی یکی از اعضای کمپین در این مجموعه: «برخلاف نظر بسیاری از مسئولان، مبنی بر بالا نبودن آمار تعدد زوجات در جامعه شهری و بیاثر انگاشتن این قانون در آسیب رسانی به ساختار خانواده از سوی آنان، زنان بسیاری که خود یا اطرافیانشان درگیر این قانون و معضلات ناشی از آن بودهاند در فضاهای عمومی همچون مترو، اتوبوس، پارک، بیمارستان، بهشت زهرا و ... با کنشگران کمپین به درد دل نشستهاند.» همچنین در مصاحبهای که یکی دیگر از اعضای کمپین با خانم زهرا ارزنی، وکیل دادگستری داشته است، وی وضعیت تعدد زوجات در جامعهی امروز ایران را اینگونه تشریح میکند: «اگر در قدیم این روند فقط در قشر خاصی دیده میشد ولی متاسفانه در شرایط فعلی روبه گسترش است. در میان اساتید دانشگاهها، روشنفکرها و هنرمندان و ... هم دیده میشود. این جای سوال دارد. مثلا یک روشنفکر پر مدعای ایرانی را میشناسم که سن بالایی دارد و بعد از بیست و یک سال زندگی مشترک با همسرش اکنون با خانم جوانی آشنا شده و به زنش گفته، من میخواهم این زن را عقد کنم، تصمیم با خودت است، میتوانی با من زندگی کنی و یا اگر نمیخواهی جدا شویم.» حال سوال من این است؛ پدیدهای که در گذشته فقط در قشر خاصی دیده میشد چگونه امروز در میان اقشار مختلف مردم حتی قشر روشنفکر برای خود جایی باز کرده است؟! مسئلهای که قبلاً شاید جوامع روستایی و بخش کوچکی از محیطهای شهری را درگیر خود نموده بود چگونه امروز بخش عظیمیاز جامعهی شهری را هم به خود مشغول نموده است؟! آیا قبول کنم که دلائل تمام ازدواجهای صورت گرفته فقط منحصر به هوسرانی، تنوع طلبی و زورگویی مردان و نیازهای اقتصادی برخی زنان است؟ یا نه باید تمام کاسه کوزهها را بر سر قانون زن ستیز این مملکت بشکنم؟ و یا نه شاید هم باید در جای دیگری به دنبال دلائل بروز این پدیده و افزایش آن در محیطهای مختلف و اقشار گوناگون جامعه باشم؟ در نوشتههای مجموعهی گردآوری شده توسط اعضای کمپین برای پرسشهایم پاسخی جامع و کامل نیافتم. البته در لابه لای نوشتههای برخی از دوستان و یا اظهارات مصاحبه شوندگان اشارههایی کوچک و گذرا به برخی مسائل شده است. اما این اشارههای گذرا نمیتوانند تحلیلی روشن از دلایل روند روبه گسترش تعدد زوجات در ایران امروز ارئه بدهند. قسمتهای پیشین: • چندهمسری؛ ضرورتی تاریخی یا قانون؟ • مناسبات تاریخی چندهمسری در اسلام • زمینههای سیاسی چندهمسری
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|