خانه > زنان > گفتوگو > قربانیان خشونتهای خانگی | |||
قربانیان خشونتهای خانگیشکوفه منتظریshokoofeh@radiozamaneh.comخانهی امن زنان کجاست؟ «خانههای امن زنان»، نام مکانهایی است که در اختیار زنانی قرار میگیرند که تحت خشونت خانگی قرار دارند. در این خانهها، علاوه بر این که زنان آسیبدیده از حیث خشونت، از سرپناهی امن برخوردار میشوند، از کمک و مشاورهی متخصصان نیز برخوردار میشوند. بنا به دلایل امنیتی، نشانی این خانهها مخفی و در بیشتر مواقع ورود مردان به آنها ممنوع است.
برخلاف تصوری که وجود دارد، خانههای امن برای زنان از اکتشافات جامعهی مدرن و یا تنها اروپا نیست. در گذشته این شرایط به همت برخی از صومعهها فراهم میشد. در قرنهای گذشته حتی در خارج از اروپا بهعنوان نمونه در ژاپن، در خانههایی به نام «کاکه کومی درا» زنانی که تحت خشونتهای خانگی قرار گرفته بودند، با بچههایشان زندگی میکردند. اولین خانهی امن زنان در تاریخ معاصر در سال ۱۹٦٤ در کالیفرنیا شروع بهکار کرد. این خانهی امن از سوی یک گروه محلی بنیانگذاری شده بود و هدفش حمایت از زنان آسیبدیده از خشونتهای خانگی بود؛ زنانی که همسرانشان معتاد به الکل بودند. اولین خانهی زنان در اروپای غربی در سال ١٩٧١ در انگلستان بنیانگذاری شد و بعد از آن در سال ١٩٧٦، هم در برلین و هم در کلن آلمان برای اولینبار تشکیل شد.
همیلا نیسگیلی، فعال سیاسی و اجتماعی، یکی از زنان ایرانی است که در یکی از خانههای امن شهر کلن آلمان مشغول بهکار است. او میگوید: خانههای امن زنان در آلمان در واقع برای دفاع و حفاظت از زنانی تشکیل شده که بهویژه مورد خشونت فیزیکی قرار گرفتهاند. طرح ایجاد چنین خانههای امنی به دلیل این بود که کسانی که این زنان را مورد خشونت فیزیکی، تجاوز و خشونت قراردادهاند، نتوانند آنها را پیدایشان کنند. یعنی اساس خانههای امن براین است که نشانیهای این زنان مخفی بماند و قابل دسترسی نباشد. در این خانههای امن چه کمکهای مشخصی به زنان آسیبدیده میشود؟ همانطور که گفتم ما به طور مشخص به زنانی کمک میکنیم که هم مورد خشونت قرار گرفتهاند و هم این خشونت تمام نشده است. یعنی کسانی که این زنان را مورد خشونت قرار دادهاند، هنوز در پی آن هستند تا دوباره اینها را برگردانند به همان رابطهی قبلی و دوباره مورد خشونت قرار دهند. به این علت زنانی که معمولاً به خانههای امن زنان میآیند، زنانی هستند که میخواهند مخفی شوند. در نتیجه بهشدت از نظر روحی زیر فشار قرار دارند. چون برای مسائلی که بههرحال برای این زنان بهوجود آمده است، دلایل مختلفی وجود دارد که یکی از آنها میتواند این باشد که این رابطه، که بههرحال رابطهای دو طرفه بوده و حتی نوعی وابستگی در آنها ایجاد کرده است؛ حتی نسبت به آن خشونتی که به این زنان روا میشود. در نتیجه مهمترین مسئله در مورد زنانی که به اینجا میآیند، این است که به آنها از حیث روحی کمک شود تا تقویت شوند، دوباره خودشان را پیدا کنند و به خودشان متکی شوند. چون خانههای امن آخرین پناه برای هر زن است. یعنی او راههای مختلفی را امتحان کرده تا به این نتیجه رسیده است که باید به این خانه بیاید. او مدتی طولانی تحت یک رابطهی خشونتبار زندگی کرده و از نظر اعتماد به نفس بهشدت صدمه دیده، بهشدت آسیبدیده است. بنابراین برای ما مهمترین کار این است که ابتدا اعتماد به نفس را به این زنان آسیبدیده برگردانیم. آیا در این زمینه خدمات حرفهای ارائه میدهید؛ بهعنوان نمونه مشاورهی حرفهای؟ بله. کسانی که در خانههای امن برای زنان کار میکنند، همهشان مددکار اجتماعی هستند و در این زمینه درس خواندهاند و تحصیلکردهی این رشته هستند؛ و یا روانشناسی خواندهاند. ما این امکان را هم داریم که این زنان را نزد روانشناس بفرستیم. بستگی به مورد دارد. بههرحال اگر نیاز باشد، این زنان را نزد روانشناس هم میفرستیم. ولی بیشتر مشاورهی ما از نظر تنظیم روابط اجتماعی این زنان است و بازگرداندن آنها به آن رابطهها و آن اجتماعی که در گذشته در آن زندگی میکردند و اکنون به شدت قطع شده است. این که فرد چگونه بتواند برای خودش دوباره آن را سامان دهد و در این حلقهی اجتماعی خودش را پیدا کند، بحث دیگری است. آیا شما در زمینهی خدمات حقوقی هم به زنان آسیبدیده کمک میکنید؟ یک بخش اصلی کار ما این است که در کل برای زنان مشخص کنیم که از کجا و از چه امکاناتی میتوانند برای بهبود وضعیت خود استفاده کنند. یعنی یک بخش جدی کار ما در واقع استفاده از امکانات موجود برای این زنان است. یعنی با توجه به آن شرایطی که آنها را به اینجا کشانیده، نگاه میکنیم تا ببینیم بنابر قوانین تأمین اجتماعی اینجا چه چیزهایی بهشان تعلق میگیرد یا این که از نظر قوانین حقوقی، چه امتیازهایی به آنها تعلق میگیرد یا از چه زاویههایی میتوانند در معرض خطر باشند. پس بخشی از کار ما مشاورهی حقوقی است.
آیا تمام زنان ساکن در خانههای امن، ازجمله آسیبدیدگان خشونتهای خانگی هستند؟ بهعبارت دیگر آیا این خشونتها بیشتر از طرف همسران این زنان صورت میگیرد یا موارد دیگری هم هست؟ من الان بیش از شانزده سال است که در محل کارم، در خانهی زنان، دارم کار میکنم. من خیلی کم بهخاطر دارم که موردی غیر از خشونتهای خانوادگی در میان بوده باشد. حالا ممکن است بهطور مستقیم از سوی همسر یک زن نباشد و از سوی خانوادهی همسرش یا خانوادهی خودش باشد. یعنی پدر، مادر و یا برادر این خشونت را اعمال کند. بههرحال هیچ کدام از این افراد بیگانه نیستند. بهطور مشخص اما بیشتر خشونت مرد به زن و در روابط متقابل بین زن و مرد هست. آیا هیچ شده که زنی بعد از مدتی سکونت در خانهی امن زنان، بخواهد دوباره به سوی کسانی برگردد که او را مورد خشونت قرار دادهاند؟ این رفتار، در روانشناسی، خیلی آشنا است. واقعیت این است که بههرحال یک رابطهی خشونتبار سابقهای دارد که در هر فرد میتواند نوعی وابستگی نسبت به آن ایجاد کند. هستند مواردی که زن علیرغم این که مورد خشونت واقع شده است، به همان رابطهی قبلی برمیگردد. البته ما در گذشته، از این نوع موارد بیشتر داشتیم. به دلیل این که تا سال ٢٠٠٢ قوانین آلمان بدین صورت بود که در این گونه موارد پلیس مداخله میکرد. یعنی همسایهها یا خود زن در یک وضعیت اضطراری با پلیس تماس میگرفتند و پلیس هم به آنجا میرفت و زن یا قربانی را که مورد خشونت قرار گرفته بود با بچهها برمیداشت و به خانههای امن زنان میآورد. یعنی زن بر اساس یک انتخاب به اینجا نرسیده بود تا از این رابطه جدا شود. او یا فرد دیگری در یک وضعیت اضطراری، با پلیس تماس میگرفت، پلیس هم میرفت و او را از آن خانه خارج میکرد. مرد اما در خانه میماند با همهی امکاناتی که در خانه بود. بعد از سال ٢٠٠٢ قوانین جدیدی برای حفاظت از قربانیان خشونت تنظیم شد. از آن پس، بهویژه در رابطه با مسائل خانوادگی و خشونتهای خانوادگی، هنگامی که کسی به ادارهی پلیس مراجعه میکند، پلیس مرد یا کسی را که خشونت کرده با خود از خانه میبرد و قربانی، که معمولاً زن و بچهها هستند، در خانه میمانند. برگهای هم به دست فرد یا قربانی میدهند که مثلاً ده روز مهلت دارد تا تصمیمش را بگیرد که چگونه میخواهد ادامه دهد. آیا میخواهد دوباره این مرد را به خانه راه بدهد یا نمیخواهد؟ در این دهروز هم مرد حق ندارد بههیچ وجه تا ٤٠ متری آن خانه نزدیک شود و همینطور حق ندارد هیچ گونه تماس تلفنی با زن یا با بچهها برقرار کند تا زن بتواند با آرامش کامل تصمیم خود را بگیرد. از آن زمان زنانی که به خانهی زنان میآیند، کاملاً تصمیم خودشان را گرفتهاند. به خاطر همین من کمتر زنی را میشناسم که به رابطهی خشونتبار گذشتهاش برگشته باشد. یکی دو مورد بوده است. پیش از این بیشتر بود، ولی الان نه. آیا امکان کار داوطلبانه در خانههای امن زنان وجود دارد؟ این بستگی به سیستم یا نوع کار هرکدام از این خانههای امن دارد. خانههای امنی که من در آنها کار میکنم، Autonome است. یعنی این خانههای امن مستقل مربوطه به پروژهی مستقل زنان است به نام frauenhelfenfrauen که به زنان کمک میکنند. این پروژه در سال ١٩٧٦ در آلمان پا گرفت و زنان فمینیست آلمانی در شهرهای مختلف آن را تحت عنوان انجمن کمک به زنان اجرا کردند. بخشی از این frauenhelfenfrauenها اسمشان Autonome است. اینها بنابر بر اهدافی که دارند خود برنامههایشان را تنظیم میکنند و همه هم لزوماً یکسان نیستند. ما دو خانهی امن در شهر کلن داریم که در واقع زیر پوشش یک انجمن هستند. اینها نیروی کار داوطلبانه را قبول نمیکنند. در واقع پوزیسیون سیاسیشان است، موضع سیاسیشان است. بهخاطراین که میگویند کار اجتماعی همیشه کاری است که زنان بیمزد و مواجب در جامعه کردهاند و ما دیگر اجازه نمیدهیم کار در خانههای امن زنان بازهم برای شهرداری بیمزد و مواجب باشد. به خاطر همین ما کار داوطلبانه نمیگیریم، ولی ممکن است در شهرهای مختلف برخوردهای مختلف وجود داشته باشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
بی آنکه بخواهم از ارج و قرب خانه ی زنان بکاهم و حمایت بجای آن ها از زنان کتک خورده را بی ارزش جلوه دهم، اما چون سال ها با کار این خانه ها آشنا هستم، می خواهم انتقادی هم به این خانه ی زنان بکنم.
-- بی نام ، Aug 21, 2010همانطور که پرسش شونده گفته، این خانه ها را بیشتر زنان فمینیست اداره می کنند. و می دانیم که زنان فمینیست هم یکدست نیستند و از زنان واقعا مساوی طلب تا زنان مردستیز در آن یافت می شود. متاسفانه دیده ام که بسیاری از این زنان خودشان آتش بیار معرکه بوده اند و نفت بر آتش اختلافات خانوادگی می ریزند، بی آنکه حتا به دیگرقربانیان این آسیب اجتماعی، یعنی کودکان فکرکنند. دوم اینکه، چون بودجه ی این سازمان ها را دولت برحسب تعداد زنان ساکن خانه پرداخت می کند، شاهد بوده ام که مسئولین این خانه ها برای قطع نشدن آن بودجه موضوع را داغتر از آنی که هست به زن، زنی که در لحظه ای بحرانی به این خانه پناه آورده، تفهیم می کنند تا سریع به خانه برنگردد. حتا برای کش دادن موضوع و ماندگاری زن به مدت بیشتر در این خانه ها دست به پرونده سازی های غیرواقعی می زنند. همسر من به خاطر تذکرهمین موضوع به رئیسش از کار اخراج شد و دعواشان در حال حاضر در دادگاه کاری در آلمان درجریان بررسی است.
خانم یا آقای بینام، من در کشورغربی دیگری زندگی میکنم که متاسفانه تجربه منسجمی در این رابطه ندارد. ولی در هر حال برای هر یک از ما امکان تخیلی جابجایی خود با این زنان و فرزندان وجود دارد. هیچ کودکی نمیتواند شاهد ضرب و شتم مادرش باشد. شک نکنیم که هرگاه عکسالعمل درخوری در مقابله با چنین پدری نشان داده نشود، کودکِ امروز جنایتکار فرداست. علاوه بر اهانتی که چنین مردانی به نزدیکترین شخص زندگیشان روا میدارند( که در غرب هر اهانتی به شخص دیگر جرم است)، بزرگترین جنایت بر علیه این کودکان و آنهم از جانب پدر انجام میشود.
-- بدون نام ، Aug 22, 2010در غرب با اینکه هنوز نیاز به فهم نیازهای انسانی و بخصوص نیازهای کودکان وجود دارد، ولی هیچ زن و کودکی تنها رها نمیشود.
بهتر است بجای برخوردهای احساسی، به عمق تاثیر رفتار غیر انسانی در خانواده دقت کنیم.
خانم یا آقایی که به من پاسخ داده، گویا مانند بسیاری از قمینیست های مرد ستیز اجازه ی هیچگونه انتقادی بر تارک سازمانی فمینیستی را برنمی تابد. هرچند چنین خانه هایی را نمی توان فمینیستی نامید، چون آنها براساس اصول حقوق بشر بناشده اند. متاسفانه این روش پرخاش به هر منتقدی مد روز زن پرستان شده است. گویا ایشان اصلا یادداشت مرا بدرستی نخواندند. برایشان متاسفم.
-- بی نام اولی ، Aug 22, 2010نوشتم همسرم، یعنی زنم، دریکی از این خانه ها کارمی کرد و بخاطر اعتراض اخراج شد. متاسفانه نمی توانم نام خود و همسرم را در اینجا بیاورم. آنچه نوشتم تخیل نبود. یکی از خانم های فمینیست مرد ستیز به یکی از این زن ها که در دعوایی از شوهرش به خاطر رابطه ی پنهانی اش با مردی دیگر چکی خورده بود، یادداد که از شوهرش شکایت کند و در شکایتش بنویسد که شوهرش به دختر سه ساله شان نظر حنسی دارد، تا احتمال رای دادگاه به نفع زن بالاتر برود. انتقاد من به چنین رفتارهایی بود نه به کلیت چنین خانه هایی.