تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

در باره دوستی

کتی اکر
ترجمه‌ی سوده نگین‌تاج

در جامعه‌ی ما هیجان، انرژی و قدرت دیگر جایی ندارد. دیگر چنین چیز‌هایی در نوشته‌های‌مان رخ نمی‌دهند.

در دنیای نویسندگی، هیجانات را می‌توان در فیلم‌ها دید. مثل داستان عامه‌پسند (Pulp Fiction) یا در سینمای دیوید لینچ.

شاید بهتراست که بپرسیم چرا صنعت نوشتار در مفهوم کلی فرهنگی اخته (emasculated) شده است؟ (شاید بهتر است بگویم «e-femin-ated»)

به هانا آرنت برمی‌گردیم. می بینید؟ ذهن کند و تنبلم هرگز جلو ‌نمی‌رود: همیشه در حال برگشت است.


نویسندگی، نوشتن به دیگری ست و نه نوشتن برای دیگری.

نویسندگی همان طورکه صنعت ادبی آن را معنا کرده است تماما منحصر به افراد است.اینکه بگویم من مالک نوشتار خود هستم،همین کپی‌رایت است.آرنت می‌نویسد: «قدرت فقط در صورتی طغیان می‌کند که مردم با هم متحد شوند و نه در جایی که کسی به تنهایی به قدرت رسیده باشد»

نوشتن فراتر از منتشر شدن خود نویسنده در حصار فردیت است. حتی متونی وجود دارند که به نظر ‌نمی‌رسد برای جذب مخاطب نوشته شده باشند،مثل لولیتای ناباکوف،اما عمیقا خواننده را به سمت خود می‌کشد.


نویسندگی، نوشتن به دیگری ست و نه نوشتن برای دیگری. گو اینکه کسی بتواند دیگران، طرف مقابل را از او بگیرد. همان طور که گرتروید اشتین و موریس بلانشو هر دو گفته‌اند نویسندگی، نوشتن برای یک غریبه، برای یک دوست است.

همین‌طور که پیش می‌رویم و در مورد شبکه‌ی اینترنت صحبت می‌کنیم البته مطمئن نیستم شاید هم در حال عقب رفتن هستیم! گرچه من خیلی به مدل‌های خطی زمانی اعتقادی ندارم، وقتی ادبیات و اقتصاد در یک زمان وارد فضای دوستی می‌شوند! آرنت می‌گوید: «باستانیان فکر می‌کردند که دوست‌ها از اجزای گریزناپذیر زندگی بشری هستند، در واقع یک زندگی بدون دوست ارزش زندگی کردن ندارد.»

دوستی همیشه یک حرکت سیاسی بوده است تا این‌که شهروندان را با یک زندگی شهری مرتبط کند، یک ارتباط سیاسی. و این نوع دوستی است که وجود کپی‌رایت آن را مبهم و تاریک می‌کند.

فقدان دوستی، واگذار کردن دوستی به تجارت مبتنی بر فردیت است و این باعث فقدان انرژی در دنیای ادبی می‌شود.

برای یک لحظه فکر کنید یک نفر با چه میزان عشق و علاقه برای معشوق و یا دوست نزدیک و صمیمی کاری را انجام می‌دهد در مقایسه با کارهایی که فقط برای شخص خودش انجام می‌دهد.


کتی اکر

جورج باتای و بلانشو با دو نوع رابطه مخالفند. رابطه‌ی دوستی و رابطه‌ی توتالیتاریانیستی. باتای و بلانشو هر دو در دوره‌های نازیسم و استالینیسم زندگی کرده‌اند.

بلانشو می‌گوید یک رابطه‌ی توتالیتاریانیست و دیکتاتورمآب رابطه‌ای‌ست که در آن شخص دیگری را انکار می‌کند، پس وجود فرد دیگر را فردی که مخاطب قرار گرفته است انکار می‌شود، بنابراین رابطه‌ی توتالیتاریانیسم و دیکتاتوری بر مفهوم فردیت بنا شده است، فردیت با مفهوم کاهش انرژی.

در حقیقت وقتی که من در حال صحبت با دوستم هستم یا به او نامه می‌نویسم برای کسی می‌نویسم که «دیگری»یت او را پذیرفته‌ام. این همان تفاوت بین من و دوستم است که معنا و مفهوم را به وجود می‌آورد، معنا در تفاوت‌ها تجلی می‌یابد.

و همین معنادار بودن دنیاست که حس آگاهی را به‌وجود می‌آورد. توجه داشته باشید که من دست‌آخر در مورد «نویسندگی» صحبت می‌کنم!

Share/Save/Bookmark

مطالب مربوط:
در سوگ «نویسنده»
به استقبال دوران سخت
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

از خواندن این متن لذت بردم. اما فرهنگ اخته باید چیزی باشد نه زنانه و نه مردانه. چرا فرهنگ مردانه باید اخته باشد. با مفهوم فالوس فرانسوی ژاک دریدا و غیره هم اگر نگاه کنم ، باز هم نمی فهمم ای تمایز و نشان گذاری را.

-- بدون نام ، Aug 14, 2010

عالی

-- vakwwg ، Aug 21, 2010

kheili khoob bood..
dastetoon dard nakone khanoome negintaj.

-- بدون نام ، Sep 11, 2010

قسمت بحث در مورد دوستی خیلی خوب بود. خسته نباشید.

-- حسین ، Sep 13, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)