در سوگ «نویسنده»
کتی اکر ترجمهی سوده نگینتاج
اگر از شر این کپیرایت که در حال حاضر وجود دارد خلاص شویم باید نوشتن را هم کنار بگذاریم؟
برای جواب دادن به این سوال فکر میکنم باید تلاش کنیم همه چیز را واضحتر ببینیم تا بتوانیم با دقت جامعهای که در ان زندگی میکنیم را بررسی کنیم.
بهتر است بگویم جوامع! زیرا گاهی اوقات تنها چیزی که به جامعهی ما هویت میبخشد همبرگرهای مک دونالد خانم مدونا ست.
کتی اکر
ما باید بدانیم که به عنوان یک نویسنده چگونه میتوانیم خود را با جامعهای در حال تغییر وفق دهیم. همانطور که هانا آرنت میگوید:
«چطور میتوانیم حتی به دنیایی که انسانیت خود را از دست داده است متعهد بمانیم؟ وظیفهی ما به عنوان نویسنده اینست که به داستانها و توصیفات گوش بدهیم و آنها را در کنار هم بچینیم و به همه چیز حتی چیزهایی که غیرانسانی به نظر میرسند معنا ببخشیم.»
فکر میکنم فهمیدن اینکه نویسندگی در جامعهی ما چه مفهومی دارد کار سختی باشد. زیرا نویسندگی با توجه به تکنیکهای ادبی خیلی پیچیده به نظر میرسد.
پیچیده برای اینکه به نظر میرسد دیگر هیچ تفاوتی بین نویسندگی و پیشهی ادبی وجود ندارد. بهعنوان مثال اگر نویسنده تاجری بزرگ نباشد دیگر نمیتواند در این جامعه نویسندهی موفق و در نهایت نویسندهی قابل نشر باشد.
اجازه بدهید سوال هانا آرنت را نقل قول کنم:
«تا چه اندازه میتوانیم ملتزم و متهد به دنیا بمانیم حتی وقتی وجود و حضورمان دیگر خواهانی نداشته باشد؟ آیا ما نویسندگان به صنعت و پیشهی ادبی و جامعهای که در پس این صنعت وجود دارد معتقد و متعهدیم؟»
اینجا هانا آرنت پاسخ میدهد:
«گریز از دنیا در دوران تاریک میتواند همیشه توجیه شود، همانطور که واقعیت را نمیشود انکار کرد همانطور که واقعیت انکارناپذیر است.» (گریز به معنای ترک کردن نیست).
همانطور که مشخص است پیشهی ادبی به کپیرایت وابسته است و نه به ادبیات.
به عنوان مثال اوریپید ورژنی از الکترا را زمانی نوشت که هنوز کپیرایت سوفوکل فعال بود.
نیازی به بیان کردن نیست که شکسپیر، مارلو، و فورد هم از متنهای هم استفاده کردند. نگرانیهای من در مورد کپیرایت تا این حد آکادمیک نیست.
نگرانی من در مورد در حاشیه گذاشته شدن نویسندگان و نوشتههایشان در این جامعه است.
هر زمان در یک جامعه نویسندگان به حاشیه رفتهاند یک چیزی قطعا و عمیقا در مورد رابطهی نویسندگی و جامعه به خطا رفته است. زیرا برای نوشتن باید از دنیا و جهان نوشت و همزمان متعهد و مجذوب دنیا شد.
اما پیشهی ادبی به شکلی که در حال حاضر وجود دارد به نظر میرسد که روابط بین نویسندگان و جامعه را تاریک و مبهم میکند.
یک بار دیگر باید بیاندیشیم که نویسندگی چیست؟ ما باید از تمام مراحل تجاری عبور کنیم. ما باید به یک مرحلهی شخصی برسیم، این همان چیزی ست که از گفتن گریز و عزیمت منظور داشتم.
تجارت گاهی بسیار سنگین،غالب و مسلط میشود. باید دوستان خود را به یاد بیاوریم تا بتوانیم عمیقا در مورد دوستی بنویسیم.
باید مقداری از انرژی و توانی را که نویسندگان و خوانندگان هنگام کشف اینکه میتوانند در فضای اینترنت حتی برای اولین بار به هم ایمیل بدهند و کشف میکنند که راجع به هر چیزی میتوانند بنویسند حتی نوشتن شخصی ترین مسائل خود برای یک غریبه،بدست بیاوریم.
مطالب مربوط:
• نویسندگی، هویت و کپیرایت در عصر اینترنت
• به استقبال دوران سخت
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|