خانه > زنان > زیر پوست شب > به تلافی تن مادرم | |||
به تلافی تن مادرممهسا صارمیاین گزارش بخشی از مجموعهای است که به روایات شفاهی، شخصی و تنانه از تجربهی اولین عادت ماهانه (پریود) افرادی با سنین و شرایط زیستی متفاوت پرداخته است.
دوران بلوغ برای من تداعی روزهایی شده که همراه با خاطره خوشی نیست. حتی یادآوری آن روزها هم برایم آزاردهنده است. ۱۴ یا ۱۵ سالم بود. سوم راهنمایی بودم، روز آخرین امتحان، تعلیمات اجتماعی. چند روز قبل دوستم حمیرا پریود شده بود و با ذوق ازغذایی که برایش درست کرده بودند تعریف میکرد. اما من همیشه ذهنیت بدی داشتم که ریشه در حرفهای مادرم در دوران کودکی ام داشت. مثلا اینکه: «هر وقت که دیدین شورتتون کثیف شده، خونی شده یعنی اینکه با یک فرد غریبه کار بدی انجام دادین.»
سر امتحان حس عجیبی داشتم. سرد میشدم و بعد بلافاصله گرمم میشد. به شدت احساس ضعف میکردم، همراه با لرزش و دردی خاص که تاآشنا بود. در راه خونه حس کردم که چیزی از بدنم خارج میشه همراه با ترس، دلهره داشتم و حس میکردم که چیزی ازم داره کم میشه. از اون به بعد چیزی که تا مدتها در من باقی موند این بود که از به یادآوردی این اتفاق خاص زندگیم از دختر بودنم متنفر شده و از خودم بدم میومد. اما الان کاملا به خودم افتخار میکنم. یادم هست که زار زار گریه میکردم و به مادرم میگفتم که «بهخدا کسی به من دست نزده.» در اون لحظه به جای دلداری دادنی که توقعش میرفت، وسایلی را که لازم داشتم بهم داد، بی هیچ حرفی و من حتی نمیدونستم که چه طور باید استفاده کنم. درحالی که روز بعد در مدرسه حمیرا (دوست نزدیکم) از هدیههایی که گرفته بود میگفت و در عوض من همهچیز رو پنهان کردم. طنز قضیه در این بود که تا بیست سالگی حتی خودم هم فکر میکردم که واقعا در خواب کسی با من کاری کرده و متوجه نشدم، حتی از معاینههای پزشکیای که مادرم هر شش ماه مارا میبرد هم فرار میکردم. وقتی در بیست سالگیام مسئله پریود و عادت ماهانه کاملا برام روشن شد یادآوری اینکه مادرم هیچ توضیحی نداد و همراه نبود آزاردهنده شده بود که البته هنوز هست. اما اگر خودم دختر داشته باشم از آغاز کودکی همهی مسائل مربوط به جنسیتش را برایش باز میکنم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
عالی بود
-- بدون نام ، Jul 25, 2010قطعا در زبان فارسی جای ادبیاتی از این دست خالیست
این قضیه فقط در مورد دختران نیست. بلکه عدم ارائه توضیح مسائل بلوغ به پسران نیز به آنان آسیب می زند.
-- حسین ، Jul 25, 2010خوب که چی؟
-- بدون نام ، Jul 25, 2010حالا اگر مادر یکی مشکل داره، باید با یه روانپزشک صحبت کنه نه که مصاحبه مطبوعاتی انجام بده.
زبانی که سرکوب شده بود
-- مونا ، Jul 25, 2010درود به شهامتتون
بعید رسانه ای با این سطح مخاطب تا کنون جسارت چنین متونی را داشته
به مخاطره اش خواهد ارزید
کامنتی که گفتی حالا که چی
-- kia ، Jul 25, 2010بنظرم کسی که باید به روانپزشک مراجع کند شما هستید نه ان مادر. ان مادر هم گرفتدار جامعه سنتی بوده و افرادی مثل شما که جرات نداشته درباره پریود از مادرش بپرسه و یا از جایی اطلاعات بدست بیاورد همینطور از نسل به نسل یک موضوع تابو ادامه داشته. شما مشکل داری با این نوع نوشتن حتمن در خانوداه هم هیچ وقت دوست نداری از این چیزها بشنویی این تابوها باید از بین بره با نوشتن از ان و از ان گفتن این تابوها با مورور زمان از بین خواهند رفت
بی نظیر بود
-- بدون نام ، Jul 26, 2010توقعی نه بدین حد
اوه
-- بدون نام ، Jul 26, 2010تبریک به شهامتتون
نمونه جالب تن نویسی
-- بدون نام ، Jul 26, 2010از کیا دعوت می شه تا دریاره همه مسایل شخصی و همه ارگان های بدنش بنویسه تا این تابو ها از بین بره و به لطف خدا همه مشکلات ایرانی ها حل شود.
-- بدون نام ، Jul 26, 2010عالی بود
-- بدون نام ، Jul 26, 2010ممنون
بسیار زیبا نوشتید.اون حس آزاردهنده ای که ازش نام بردید برای من به گونه دیگه ای تکرار شده.یادمه وقتی ده سالم با دخترخاله 16سالم با هم خوابیدیم.من شورت تنم بود و دخترخاله م دامن پوشیده بود بدون شلوار.دخترخالم منو محکم بغل کرده بود و پاهامو گذاشته بود لای پاهاش.حس قشنگی داشتم اما بعدها تا یکی دو سال همیشه می ترسیدم که نکنه دخترخالمو حامله کرده باشم.چون بهم اینطور القا کرده بودن که تماس با یه دختر اونم اینجوری موجب بچه دار شدنش میشه.البته این تفکرو همسن و سالا و دوستام موجبش شدن نه خانواده م.
-- xman ، Jul 26, 2010اين هم نمونه ديكري از از اونور بوم افتادن ما ايراني ها. مسايلي تا اين حد خصوصي رو براي جي تو اينترنت منتشر ميكنيد؟ همين نكته رو در قالبي ديكر هم ميتونستيد مطرح كنيد. نيازي به اوردن اين همه جزييات نبود. من سالهاست كه در غرب زندكي ميكنم تابحال نديدم كه كسي اطلاعات دل بهم زن خصوصي زندكيش رو در معرض ديد عموم قرار بده. ساختارشكني بايد هدف داشته باشه
-- بخت النصر خراساني ، Jul 26, 2010خوب نوشتید
-- بی نام ، Jul 26, 2010این هم طبیعت آدماست چرا داریم باهاش می جنگیم یا حاشا می کنیم . بگذارید نسل بعد نگرانی کمتری داشته باشد
نوشتن از خشونت به عنوان امری پنهان در زندگی زنان به نوعی مبارزه نرم با چنین خشونتی است. باید خشونت را فریاد زد تا تابوی گفتن آن شکسته شود و در نتیجه مانع بروز آن شود.
-- حمیده ، Dec 2, 2010از یاد نمیبرم که تا سالها نگران دیدن اولین خون پریود بودم زیرا با برخورد خشونت بار خانواده همراه بود از جمله سیلی زدن توسط مادران و...