خانه > زنان > گفتوگو > نگاه جمهوری اسلامی به تجاوز پسران | |||
نگاه جمهوری اسلامی به تجاوز پسرانپانتهآ بهرامی«تنش بین ملت و دولت در پیوند با موضوع جنسیت در ایران»، محور سخنرانی دکتر شهلا طالبی، استاد مردمشناسی در آمریکا در دانشگاه کلمبیا در نیویورک بود.
وی هم تجربهی زندان شاه را دارد و هم نه سال از جوانی خود را در سالهای سیاه دههی ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است. این پژوهشگر، همسر خود را در اعدامهای دستهجمعی سال ۶۷ از دست داده است. وی در سخنرانی خود به یک حافظه تاریخی در سال ۶۰ اشاره میکند مادر یکی از فعالین چپ پسرش را بهخاطر اعتقادات مذهبی به دولت معرفی میکند و پسر این مادر اعدام میگردد. او در ادامه به نگاه مردانه حاکمیت در این مورد میپردازد. تصور کنید که رژیم، مادری را به تلویزیون میآورد و میگوید که این مادر خودش بچهاش را به دست رژیم داده است. بعد بحث میکند که نقش این مادر از نقش مادر ماکسیم گورکی، خیلی فراتر است و شجاعت او برتری دارد. به خاطر این که مادر ماکسیم گورکی از زاویهی عشق طبیعی مادرانهاش دنبال مبارزهای رفت که پسرش میکرد. ولی این خانم از عشق مادرانهی خودش فراتر رفت و حتی آن را زیرپا گذاشت، به خاطر عشق به اسلام، عشق به امام و عشق به رژیم. این دورانی بود که رژیم سعی میکرد نقش مردانهی خودش را برجسته کند. منظورم مرد بودن نیست. نگاه مردانه و جنسیتی است.همواره در ادبیات، دولت و ملت و رابطهاش با نقش جنسیتی این بحث وجود دارد که در تمام جنگها، خشونتهای قومی و غیره، بدن زنان بهانهای میشود برای جنگ بین دولتها و نشاندادن اینکه چه کسی قویتر و یا به قول خودمان چه کسی مردتر است. با تجاوز به زنها اگر رژیمی به حریمش تجاوز شده که حالا خود این کلمهی حریم هم به معنی حریم زنانگی و مردانگی است و از آن حرام و حلال بودن هم برمیآید و هم از آن به عنوان مرز استفاده میشود. این دقیقاً در خود زبان هم هست.
در فارسی، کلمهی تجاوز هم به معنای تجاوز به یک مملکت مورد استفاده قرار میگیرد و هم به معنای تجاوز به یک زن. درواقع برای هر دو معنا در زبان فارسی از یک لغت استفاده میشود. هر جنگی تقریباً همیشه با تجاوز به زنان همراه است. در هر خشونت قومی، زندان و غیره معمولاً تجاوز وجود دارد و سعی میکنند آن را طرح کنند. این است که در حکومتها و به ویژه در رژیم ایران این نوع برخورد به نوعی تنش دائم درمیآید. میخواهد مردانگی، قوت و قدرت خودش و این که به اوضاع مسلط است را همیشه از طریق فشارآوردن بر مخالفینش ثابت کند؛ چه در داخل و چه در خارج. میخواهد نشان دهد که مخالفینش منشی زنانه دارند. مردانگی ندارند و به شکلی مردانگیشان را از دست دادهاست، با حمله به زنان دیگر یا غیره. در دههی ۶۰، مادری را به تلویزیون میآورد و نشان میدهد که این مادر چقدر برجسته است که فرزند خود را معرفی کرده است؛ به خاطر این که مادر رژیم است و مادر همان اسلامی است که آنها میگویند به دولت وابستگی دارد. همسو با آن لطیفه ای (جوک) بود که سال ۲۰۰۲ مردم به همدیگر میگفتند. میگفتند اسم کشور ایران را میخواهند عوض کنند و بگذارند نریمان. چرا نریمان؟ برای این که مرد است و جنسیتش زن نیست. چون به ایران تجاوز شده، واقعاً آبروریزی است. چون عراق به ایران حمله کرده و ایران هم اسم زنانه است، تجاوز جنسی را تداعی میکند. اصلاً مناسب نیست که نام یک کشور زن باشد. چون خیلی راحت میطلبد که به آن حمله شود. میطلبد که به آن تجاوز شود. بنابراین اگر اسم یک مرد روی آن بگذاریم و بعد در خود ایمان هم داشته باشد بهتر است. پس نریمان را انتخاب میکنند که میدانید در فرهنگ فارسی نامی قوی و پهلوانانه است. وقتی چنین لطیفهای بین مردم مطرح میشود، نشان میدهد که مردم هم از تنشهایی که رژیم در ارتباط با مسئلهی جنسیتی دارد و آگاهند و بنابراین با لطیفه و مزاح با آن مقابله میکنند. از اینجا من داشتم میرفتم به این که دلم میخواست در این جنبش یک نگاه زنانهتر به مبارزه ببینم. نگاهی که به رشد، تولد، و حتی مرگ با یک نگاه سرشار از زندگی مینگرد. بنابراین در آن نقش مادران عزادار را خیلی برجسته میبینم. زیرا حتی وقتی تمام این مبارزات سرکوب شود، چون نوع مبارزهی آنها رابطهی مستقیم با زنی دارد که از درون خود میتواند یک موجود انسانی را به دنیا آورد، به آن بال و پر دهد، زندگی دهد و این زندگی از او گرفته شده است. این زندگی را نمیتوانند خفه کنند. برای همین است که در مبارزات سیاسی، حتی وقتی که بدترین سرکوبها اتفاق میافتد، نمیتوانند جلوی مقاومت و مبارزهی مادران را بگیرند. در شیلی، اندونزی، آرژانتین و کشورهای دیگر، همیشه مادران کسانی که فرزندانشان دستگیر، ناپدید و یا اعدام شدهاند، مبارزه را ادامه میدهند. بحث این نبود که حالا ما بیاییم مادران عزاداررا به عنوان تنها نماد مبارزه انتخاب کنیم. بحث من این است که چطوری میشود این نگاه را توی جنبش آورد. نگاهی که بیشتر رشد را میبیند. نگاهی که بیشتر زندگی را میبیند. نگاهی که مرگ را هم در درون زندگی و برای زندگی میبیند و از این طریق، بال و پرهای مختلف و شاخ و برگهای مختلف را میبیند. به نظر من این باعث میشود که هم تلخیهای درون جنبش و هم زیباییهای آن در کنارهم معنا دهد. به این مفهوم که چه گونه این مبارزه و مرگ هم در خدمت زندگی متفاوت و رشد قرار میگیرد. دکتر شهلا طالبی در ادامه به تفاوت میان تجاوز در دههی ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی و تجاوز به پسران در جنبش اعتراضی پس از خرداد ۸۸ در زندانها میپردازد: در دههی ۸۰ میلادی یا ۶۰ خورشیدی، هنوز رژیم خیلی احساس قدرت میکرد. البته خطر را نیز از سوی چپها و مجاهدین احساس میکرد. درواقع احساس میکرد که میتواند راحت آنها را از بقیهی جامعه به گونهای جدا و منزوی کند. انگار یک چیز بیرونیاند. رژیم گمان میکرد چپها و مجاهدین زایدهای هستند که به درون آمدهاند و خیلی راحت میتواند آنها را بیرون بیاندازند. برای همین اگر من را توی اتاق کتک میزد، توی بیرون به همسر من میگفت که نمیدانی چه بلایی داریم سر زنت میآوریم. این بلا را فقط به معنای شکنجهی فیزیکی نمیگفت. بلکه در واقع به همسر من بهگونهای میگفت که تو چه بیغیرتی هستی که ما توی اتاق هزارجور بلا سر زنت میآوریم و تو هیچ غیرت نداری. یعنی آنجا کاری که میکرد این بود که به مرد زندانی بگوید تو مرد کامل نیستی، ولی آن مرد را کاملاً به زن تبدیل نمیکرد. در واقع به گونهای آن مرد را تحقیر میکرد: اگر مرد درست و حسابی بودی، الان سر زنت این بلا نمیآمد. در دهه ۶۰ ماجرا تفاوت دارد با وقایع پس از خرداد ۸۸ که یکدفعه رژیم در جایی قرار میگیرد که خودش را کاملاً در موقعیت دفاعی میبیند. آنچنان مردبودن و مردیت خودش زیر سئوال رفته که مجبور شده بخش وسیعی از جامعه را که درون جامعهاند، یعنی دیگر خیلی راحت نمیتواند بگوید که اینها همهشان بیرون جامعه قرار دارند. بنابراین حتی مردها را میکشاند به این موضع که اصلاً کل شما تبدیل به زن شدهاید. این نیست که فقط بگوید تو مرد خوب نیستی، مرد کامل نیستی، بلکه اصلاً زنی هستی که تقاضا میکنی که من به تو تجاوز کنم. منظور شما آن موردی است که بازجو به زندانی مرد گفته بودند ببرید و حاملهاش کنید؟ بله. وقتی به مردی میگویید ببرید و حاملهاش کنید، دو تفسیر متفاوت دارد: از یکسو یعنی این که شما از جمله کسانی هستید که از این چارچوب خارج شدهاید. در حالی که خودش میداند این گونه نیست و دروناً این قدر با آن مشکل دارد. وقتی میگوید ببرید حاملهاش کنید، میداند که این اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین چیزی از این رژیم به او نخواهد رسید. مرد خودش میداند که این حاملگی را نخواهد داشت، ولی با گفتن این مسئله مرد، خودش را به جای زن مینشاند. جای زنی که حتی یک زن هم نیست که واقعاً بتواند بچهدار شود. یعنی حتی آن توانایی را ندارد که بچهدار شود. تأکید من دوباره بر این است که اگر روند حرکت رژیم را نگاه کنیم، پررنگترشدن ترس رژیم، برای از دست دادن آن جایگاه مردانگی خودش است. همین است که باعث میشود روزبهروز این حالت را بیشتر جلوتر ببرد؛ به حدی که حتی مردها را مورد تجاوز قرار دهد. وگرنه قبلاً این مسئله بیشتر در مورد زنها اتفاق میافتاد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
حیفم آمد این اقرار را نکنم چون برای اولین بار چنین مطلبی در روزنامه میبینم. بله شما درست میگوئید جمهوری عزیز اسلامی همیشه میخواست که ما احساس مرد بودن زیادی بکنیم چون از اینطریق مبارزه با صدامیان کافر آسانتز انجام میگرفت. خیلی از همین مادرها پسران دوازده سیزده ساله شان را برای جهاد در راه اسلام راهی جبه های حق علیه باطل میکردند و فرماندهان آنها را بین واحدها ویژه که ماموریتهای خطرناک انجام میدادند که من هم یکی از آنها بودم تقسیم میکردند و برادرن شبها این پسران را در آغوش میکشیدند و کام دل میگرفتند. بعضی که موافق نبودند واحد هایشان عوض میشد و سایرین در یک واحد بودند. من خود در اکثر شبها حد اقل دو سه نوبت خود را با آنها ارضاع میکردم چون معلوم نبود فردا چه خواهد شد و من زنده هستم یا نه. این امر برای بالا بردن روحیه و احساس مردی خیلی لازم بود چه برای اثبات مردانگی حاظر به انجام هرگونه ماموریت خطرناکی در جبهه بودیم. امروزه هم همینطور است با تجاوز (بقول شما تسلیم بقول ما) احساس مردی بیشتری میکنیم و انگیزه مان یرای هر جانفشانی در راه اسلام عزیز بالا میرود. بشوکر الهی پسر بچه های بی سرپرست در تهران زیاد هست و علارقم انکه هر زن زیبائی را که در خیابان ببینیم او را بهر دلیل جلب میکنیم و با خود میبریم و تسلیم میکنیم اما من شخصا هر وقت هم که شوق داشتم یکی از همین پسر های ولگرد را میبرم خانه و شب رابا او سپری میکنم(البته خرج دوا دکترش را هم روز بعدش به او میدهم) ولی در هر حال چه نام آن تجاوز باشد و چه تسلیم این یک لطف الهی است که برای مبارزه حق علیه باطل شامل حال ما جانباختگان راه عدل الهی شده و صد البته هم باید بگویم ظمن اینکه واقغأ مرد را مردتر بار میآورد خیلی هم لذت بخش است. به هر حال الان که تقریبأ مدت بسیار کمی است که در یکی از این کشورهای غربی بدلیلی هستم و مطالب شما را میخوانم و اکثرأ به ساده لوحی شما میخندم دیدم این یکی مطلب فقط انگشت به این حقیفت گذاشته بد نیست که منهم ذهن کودنبسیاری را کمی روشنتر بکنم و بیاری الله هشت الا نه روز دیگر که برمیگردم ایران اولین روزم را با جلب یکی از زنان زیبای شما در خیابان آغاز میکنم یا یکی از این پسر بچه های ولگردتان را با حودم میبرم خانه برای سلامتی روح و جسمم.
-- بدون نام ، Jul 1, 2010برقرار باد جمهوری اسلامی ایران.جلب یکی از زنان زیبای شما در خیابان آغاز میکنم یا یکی از این پسر بچه های ولگرد شما را با حودم میبرم خانه برای سلامتی.
برقرار باد جمهوری اسلامی.
حتی شما نگاه کن که به این جنبش نام " فتنه" داده اند. که در فرهنگ قدیم ما به نوعی خصلتی زنانه است؛ فتانگی زنان ایمان مردان را سست می کرد. حافظ می گوید مگر تو روی بپوشانی و فتنه باز نشانی/ که من قرار ندارم که روی از تو بپوشم. هراس مردانه از از دست دادن قدرت، در زنی فتانه شکل می گیرد، و بار ضعف او را در کنترل موقعیت، تبدیل به گناهی ازلی در پیکره ای زنانه می کند. زنی که محصور اندرونی خانه نیست، طغیان گر است، و آزاد در کوی و برزن می گردد و ایمان مومنان را سست میکند، و باعث دلهره ی پدر سالار میشود چرا که این مومنان سست ایمان، لشکریان مخلص اوبوده اند و پس از این بر او وفادار نخواهند بود.
-- حمیرا صالحی ، Jul 2, 2010وقتی در این متن خانم طالبی با عنوانِ دکتر شهلا طالبی، استاد مردم شناسی در آمریکا و >پژوهشگر< معرفی می شود، خودم را برای مطالعه ی نظری علمی آماده می کنم. اما متاسفانه وقتی با تعریف پایه ای نگاه مردانه و زنانه ی ایشان روبرو می شوم یکه می خورم. از نظر ایشان:
-- ali siami ، Jul 3, 2010نگاه مردانه: میخواهد مردانگی، قوت و قدرت خودش و این که به اوضاع مسلط است را همیشه از طریق فشارآوردن بر مخالفینش ثابت کند؛ چه در داخل و چه در خارج.
نگاه زنانه: نگاهی که به رشد، تولد، و حتی مرگ با یک نگاه سرشار از زندگی مینگرد.
فکر می کنم این نوع تفکیک مرد و زن به اهریمن و اهورا سال هاست که کهنه، مستعمل و نخ نما شده است، دست کم در دنیای غرب، و دستاویز فمینیست های مردستیز است. تا آنجایی که من می دانم، کار پژوهشی و اظهار نظر علمی فاقد پیشداوری، و بویژه پیشداوری های عوامانه است.
برای خودم به عنوان یک ایرانی و برای علم پژوهش متاسفم که مردم شناسی ایرانی مثل خانم طالبی با این روش برای شناسایی منِ مردم اظهارنظر بی پایه و سمت و سودار می کند.
رحمت بر بنی امیه
-- اکبر ، Jul 3, 2010