خانه > زنان > مقالات > زنان شیلی دموکراسی را به خیابان آوردند | |||
زنان شیلی دموکراسی را به خیابان آوردندترجمهی نازنین تواناسرآغاز مقاومت علیه دیکتاتوری در شیلی را میتوان در اتحادیههای کارگری و میان زنان زاغهنشین جستجو کرد. تظاهرات این قشر به سرعت توجه کنشگران فمینیست را به خود جلب کرد. کنشگرانی که میخواستند مهارتهای خود را با زنان این طبقه به اشتراک بگذارند. تورم دو رقمی پس از سال ۱۹۷۴ به جز خانوادههای مرفه، معیشت همه خانوادهها و به ویژه خانوادههای زاغهنشین را به شدت سخت کرد. برخی از زنانی که در روزهای آخر دولت اتحاد همگانی به شورش در نانواییها پیوسته بودند، از دولت کودتا رنج بیشتری میبردند. از آنجا که شوهران و پسران آنها که نانآور اصلی خانواده محسوب میشدند در زندانهای مخوف دولت کودتا ناپدید شده بودند، بیشتر زنان فقیر دیگر تنها حامی خانوادههای خود شده بودند.در اولین ساعات کودتا، ارتش به بسیاری از کارکنان دولت اتحاد همگانی سابق حمله کرد.زنان و مردان بسیاری بازداشت و در زندانهای مخفی نگهداری شدند. برخی دیگر نیز ناپدید شده و هرگز دوباره دیده نشدند. زنان بسیاری تنها ماندند و به تنهایی از خانوادههای خود نگهداری کردند. مردانی که باقی ماندند نیز با سوء استفادههای کاری دردناک و شرایط کاری بسیار بد روبرو بودند و اگر تلاش میکردند تا به حقوق خود برسند، امکان داشت که با مرگ مواجه شوند.
در این میان زنان برای نجات کودکانشان از گرسنگی و برای تغییر وضع موجود با آمیزهای از منابع خود شروع به کار در باغها و آشپزخانههایشان کردند. اینجا بود که آشپزخانه به محلی برای تبانی علیه نظم عمومی تبدیل شد و آنها که آشپزخانهای در حیاط پشتی زاغه خود داشتند تحت خطر قرار میگرفتند، چرا که به آنها به دیده رهبران مقاومت نگریسته میشد و خانههایشان نیز به عنوان مراکز شورش سیاسی. زمانی که تنها داشتن کنشی همراه با سایر مردم میتوانست توجه دولت را جلب کند این زنان در اطراف سانتیاگو شروع به شکل دادن چیزی کردند که دو جامعهشناس به نامهای نائومی رزنتهال و مایکل شوارتز آن را «گروههای ابتدایی جنبش» و در مرحله بعد «انجمنهای محلی جنبش» خواندهاند. منظور این دو از گروههای ابتدایی جنبش نیز، گروههای همسایگانی است که تنها در یک پرچین و ایستاده دور هم یکدیگر را ملاقات میکنند. «انجمن محلی جنبش» شامل شاخهای از یک اتحادیه یا یک گروه سیاسی شورشی است که در کنار آن اتحادیه یا گروه سازمان مییابد. حتی زنانی که به سازمان نپیوستند نیز میتوانستند در برخی از فعالیتهای آن شرکت کنند. این زنان را پابلادوراس مینامیدند. پابلادوراسهایی چون الیشیا کاسیراس با اجتناب از مسائل سیاسی تلاش میکردند که «انسانیت و بشریت» را لمس کنند. کاسیراس میان سازمانهایی که برای شرافت انسانی، نیازهای بشر و حقوق او تلاش میکنند و سازمانهایی که اهداف سیاسی داشتند تمییز قائل میشد. کاسیراس میگوید زنان تا سطحی معین با سیاست آشنا شده بودند و تلاش میکردند تا در همان سطح نیز از استفاده از زور اجتناب کنند.او چنین ادامه میدهد: «ما به راه حلهای نظامی رجوع نکردیم بلکه مبارزه ما بر یافتن راه حلی بر مبنای بازکشف احساس انسان بودن قرار داشت.انسانی که تصمیم میگیرد و تصمیم خود را به واقعیت تبدیل میکند.به عنوان مثال ما روشهای مبتنی بر نافرمانی مدنی را ترویج میکردیم.» زنان پابلادوراس علی رغم اینکه از اقشار آسیبپذیر جامعه بودند اما راه خود را به خارج از زاغهها باز کردند و در اولین مقاومتها در برابر پینوشه ظاهر شدند. زنان زاغهنشین در سال ۱۹۷۵ و زودتر از آنچه تصور میشود در برابر خشونت پلیس دست به تظاهرات زدند. آیرین روخالس مورالز از روز تظاهرات چنین نقل میکند: «اولین بار و در سال ۱۹۷۵ مقاومت زنان زاغهنشین پلیس منفور ملی شیلی را به معنای واقعی شگفت زده کرد. در آن زمان هیچ کس در شیلی تظاهرات نمیکرد. پس از آن بود که ناگهان گروهی آشکار شدند که بر پایان بازداشتها در این کشور پافشاری کردند. پلیس خود یکی از عوامل اصلی شکنجه فعالان شیلیایی بود و نخستین واکنش این پلیس باعث شگفتی ما شد. آنها با همه تجهیزات خود برای مبارزه با ما آمدند. برخی از ما را بازداشت کردند و گاز اشکآور زدند؛ اولین سرکوب پلیس سخت و خشن بود.» شرایط اقتصادی تحت حکومت پینوشه بدتر شد. هزینه مراقبتهای بهداشتی با سقوط ۷۰ درصدی نسبت به آنچه که در زمان دولت اتحاد همگانی در اوائل دهه ۷۰ پرداخت میشد، مواجه شد و سهمیههای آموزشی نیز به نصف کاهش یافت. شرایط سخت اقتصادی سایه سنگین خود را بر مردم طبقه کارگر افکند. کمونیستها، سوسیالیستها، دموکراتهای مسیحی چپ و اعضای جنبش انقلابی شیلی هم چنان در زیر زمین به فعالیت مشغول بودند تا شبکههای ملی، منطقهای و محلی را گرد هم بیاورند. اما زنان فعالیت زیر زمینی نداشتند و آشپزخانهها، مراکز مراقبت کودکان، کلینیکها و مدرسههای تحت نظارت خود را حفظ کردند. آنها دوباره ریسمانهای از هم گسیخته زندگی مردم را در هم بافتند و پارچه اجتماعی جدیدی شکل دادند. زنان زاغهنشین که از حاشیهها ناظر سیاست بودند، نقشی موثر در خلق دوباره حوزه عمومی در شیلی پیدا کردند. سازمانهای مربوط به حقوق زنان شبکههای خود را در زنان طبقه کارگر سانتیاگو توسعه دادند تا مراقبتهای بهداشتی، غذا و تسهیلات مراقبت از کودکان را برای آنها فراهم کنند. چرا که این زنان مجبور بودند به بازار کار وارد شوند. زیرا همسران آنها یا در زندانهای پینوشه ناپدید شده بودند یا کار خود را از دست داده بودند. این شبکهها زنجیرههای متصلی را برای شکلهای آغازین دموکراسی فراهم آوردند. پس از جایگیری دولت ارتشی به رهبری آگوستو پینوشه در دولت شیلی،این دولت به سرعت اعلام کرد که زن واقعی زنی است که مادر و خانهدار است. اگر چه پس از کودتای پینوشه، مردم شیلی میان سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸ سکوت اختیار کرده بودند اما در سال ۱۹۷۸ بود که مقاومت در برابر قدرت دیکتاتوری از طریق تظاهرات خیابانی و گردهمآییهای عمومی در روزهای ویژه شکل گرفت و مهمترین این روزها، ۸ مارس یا همان روز جهانی زن بود. در روز ۸ مارس ۱۹۷۸، یعنی همان روز جهانی زن، زنان زاغهنشین به خانوادههای ناپدیدشدگان و بازداشتیها در دولت کودتای شیلی، معلمان و اعضای اتحادیههای کارگری، دانشجویان و روزنامهنگاران پیوستند و تحت حمایت گروهی قرار گرفتند که خود را اتحادیه کارگران خانگی مینامیدند. پس از این بود که در یک سالن تئاتر در مرکز شهر سانتیاگو، زنان از همه طبقات جمع شدند تا به بررسی شرایط حاکم بر زندگی مردم در آن زمان بپردازند و خواستار پایان خشونت شدند. سالن با ازدحام جمعیت مواجه شد. زنان عکسهای بستگان گمشده خود را بر لباسهایشان داشتند. عدهای دیگر نیز خواستار کاهش هزینههای زندگی بودند. برنامه رقص چاچا نیز برگزار شد اما هر کس در آن به تنهایی میرقصید تا یادآور غیبت عزیزان خود باشد. در آن زمان چون نیروهای امنیتی هنوز زنان را خطری محسوب نمیکردند تنها ایستادند و اجازه برگزاری مراسم به زنان را دادند. شرایط در آوریل ۱۹۷۸ به شدت تغییر کرد. پینوشه عفو عمومی برای ارتشیها اعلام کرد. این عفو که به شکل خود به خودی از جانب پینوشه اعلام شده بود از کسانی که میان ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ و ۱۱ مارس ۱۹۷۸ در نیروهای مسلح، جرمی مرتکب شده بودند رفع اتهام کرد. در عین حال دولت پینوشه بسیاری از زندانیان سیاسی را آزاد کرد و به گونهای تلاش میکرد که از هرگونه احتمال خشم بیشتر مردم در آینده جلوگیری کند. اما تغییری در اعتراضات مردمی دیده نشد. در بزرگترین تظاهرات پس از کودتا در روز کارگر ۱۹۷۸ فرصتی برای شیلیاییها فراهم شد تا مخالفت خود را نسبت به دولت پینوشه را با گردهمآیی در میدان مرکز شهر نشان دهند. زنان نیز در میان معترضان بودند. آنها خواستار حقوق سیاسی و شهروندی خود شده بودند. در مارچ ۱۹۷۹، زنان خانوادههای زندانیان در بند تلاش کردند تا روز جهانی زن را در استادیوم فوتبال سانتا لائورا جشن بگیرند. اما پلیس در استادیوم زنان را پراکنده کرد. در ۵ مارچ ۱۹۸۰، پلیس با خشونت بیشتری عمل کرد و گردهمآیی زنان در سانتیاگو در سالن تئاتر کاریئولا را به هم زد و ۵۰ زن را بازداشت کرد. در اوائل دهه ۸۰ سرکوب زنان در روز جهانی زن با شدت بیشتری صورت میگرفت و ۱۴ زن در سال ۱۹۸۱ بازداشت شدند و در سال ۱۹۸۲ نیز همین تعداد مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زندانی شدند. زنان جشن خود در این روز را به فضای پارکهای عمومی هم کشاندند و بسیاری از فضاهای شهری را در دوران دیکتاتوری آزاد کرده و به خدمت اهداف خود در آوردند. در سالهای بعدی، یادآوری این روز هر چه با شکوهتر برگزار شد و بیشتر زنان طبقه کارگر نیز به این تظاهرات پیوستند. جنبش مقاومت مردم شیلی در سال ۱۹۸۳ دوباره پدیدار شد و تا پس از رفراندوم سال ۱۹۸۸ پایان نیافت که در آن اکثر مردم به قانون اساسی پینوشه رای منفی دادند. متن ترجمهشده، برگرفته از کتابی بود به نام «پسگرفتن خیابانها؛ زنان، جوانان و دموکراسی» نوشتهی تما کاپلان.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
kare khoobi bood merci
-- بدون نام ، Mar 9, 2010