تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نگاهی به آثار ژانیتا آیر - قسمت پایانی

هیولاهای اغوا

سوده نگین‌تاج

ژانیتا آیر در تصویر «دو صفحه ‌از دفتر خاطراتم»9 در سال ۱۹۹۸؛ مشبک‌هایی از لوزی‌های کوچک سفید و قرمز ساخته که چشم را می‌آزارد، و سطح پایین اثر که شطرنجی‌های سبز و آبی آن‌را پوشیده و گویی فیگور به صورت رسمی در بین آن‌ها ایستاده و دست‌هاش را شبیه به‌یک جنازه‌ای مومیایی شده‌ای است که می‌توان ردش را در پارچه‌ای زرد رنگ دور صورت فیگور مشاهده کرد. گویی بدن از اشکال و لباس‌ها تشکیل شد‌ه‌اند.


کم‌عمقی عمدی فضاها به دلیل استفاده‌ی ایر از سطح‌های مسطح و ترکیبات ویژه‌ی رنگ است. ستون‌ها، صفحات شطرنجی، مشبک‌های لوزی که فیگور در بین آن‌ها طوری ایستاده‌است که مستقیما رو به مخاطب باشد، صریح و پرخاش‌گر.

او در این اثر تنها از فیگور استفاده کرده ‌اما با قرار دادن تصاویر دفتری باز شده که بر روی یک چهارپایه قرار دارد و هم‌چنین عنوان اثر «دو صحفه ‌از دفتر خاطراتم» به دوگانگی تکراری‌اش اشاره می‌کند.

می‌توان تقسیم‌بندی‌های هندسی که بیان‌گر علاقه‌ی شدید آیر به ‌انتزاع هندسی‌ست را یافت.

و هم‌چنین تکرار ساختار طرح‌ها در عکس‌های بزرگ سیاه و سفید پرکنتراست، عمل‌کرد آیر در مورد دو یا سه‌تایی کردن بدنش دو برابر کرده ‌است.

پرتره‌هایی که معمولا در یک حالت ایستاده‌اند نمادی از تسلیم شدن به زمین و تزریقی از حس نابودی‌ست.

گویی بدن به صورت خشک و رسمی‌ در تابوت بزرگ اجتماعی از اشیا ایستاده ‌است. به‌طوری‌که گویی از هویت خود فرار می‌کند.

هویتی که در تمام تصاویر می‌توان گریز و بی‌تفاوتی ایر را در آن مشاهده کرد.

به طوری که ‌ایر به ‌این وضعیت قرارگیری و چیدمان فضا می‌گوید: «هویت چیزی‌ست که به بقیه تعلق دارد، من به هر یک از تصاویرم به‌عنوان یک تدفین می‌اندیشم» Tow pages from my diary


آیر در مجموعه‌ی «بانو لازاروس» در سال ۲۰۰۰ از عکاسی اسپریتوال قرن نوزدهم10 به‌عنوان نقطه‌ی بازگشت دوباره به زندگی و مهندسی ژنتیک استفاده کرد.

او در این مجموعه به کشف‌های خود از مرگ می‌پردازد. در این مجموعه ژانیتا از رویاهای خود در تصاویر و معنویت از نگاه خودش بهره برده ‌است.

او می‌گوید: «در مجموعه‌ی بانو لازاروس و انتخاب نام این مجموعه؛ ‌از شعر سیلویا پلات به نام جادوگر برافروخته11 الهام گرفته‌ام»

سیلویا پلات شاعری که ‌او را نابغه‌ی غمگین می‌نامند با چهره‌های متفاوت در مواجهه با دوستان و خانواده‌اش به طوری که همسرش تد هیوز می‌گوید: من جز در لحظات پایانی زندگی سیلویا هیچ‌گاه چهره‌ی واقعی او را ندیدم. پیوندی جدا نشدنی با ایده‌ها و تصاویر ایر دارد.

سیلویا با داشتن دو فرزند و حس‌های متناقض‌اش راجع به همسری، مادری، زن بودن و شاعر بودن و مواجه شدن با شخصیت‌های متناقض در خود؛ مخصوصا در سال‌های پایانی عمرش، به‌ترین اشعار زندگی کوتاه‌اش را سرود.

سیلویا در مواجهه با خود می‌گوید: «شگفت‌آور است که چگونه ‌اغلب زندگیم را گویی درون هوای رقیق یک حباب شیشه‌ای گذرانده‌ام» می‌توان تصاویر ایر را به راحتی مشاهده کرد.

در شعر «جادوگر برافروخته» که ‌آلبوم «بانو لازاروس»12 از آن الهام گرفته شده ‌است می‌توان گریز آیر و سیلویا را در ساخت تصاویرشان از هویت سوژه که درواقع خود آن‌ها هستند دید:

«لباسی کهنه که در آن می‌مانم
جسمی‌ مومی از من، کالبدی عروسکی
توهم از این‌جا شروع می‌شود که من جعبه‌ی جادوگرهام»

و یا در این‌جا می‌توان تصاویر سیاه و سفید ایر چشم‌هایی با حلقه‌های سیاه در اطرافشان را دید:

«زنی سیاه‌پوش مرا در قفس طوطی می‌اندازد
مرده‌ها با آن چشم‌های گنده‌شان
من با ارواح پرمو دوباره زنده می‌شوم»

هم‌چنین در دیگر آثارش می‌توان ردپای تصاویر ایر را دید.

در شعر «دو خواهر پرسفون»13 سیلویا به دو شخصیت در خود اشاره می‌کند و درون‌اش را در مواجهه با بیرون به نمایش می‌گذارد.

چیزی‌که در آثار ایر به‌وضوح قابل بررسی ست دوگانگی شخصیتی و حرکت دادن آن به سمت روابط خواهری‌ست:

«دو دخترند در این‌جا
یکی خلوت‌نشین
یکی خلوت گریز»


در شعر «آواز سپیده‌دم»14 می‌توان آثاری از مجموعه‌ی «در فریاد چیزها»15 را دید:

«جیغ‌ات در میان اشیا زنده می‌شود»

«مثل مجسمه‌ای تازه در موزه‌ای خالی»

یا در بند دیگری از این شعر:

«جیغی بلند و من از روی تخت می‌افتم
تو مثل خرس کوچولوی گل گلی
با لباس خواب شاهانه‌ات
دهانت به پاکی دهان یک گربه
مثل پنجره‌ا ی سفید باز می‌شود»

در شعر «بچه‌ی مرده»16 او اشاره به بچه‌هایش دارد و بیان دردناکی ازحس مادرانه و این‌که نمی‌تواند بچه‌ها را به‌طور کامل محافظت کند:

«اگر آن‌ها از نظر مردم دوست‌داشتنی نیستند کمبود مهر مادری نیست..
نمی‌دانم چه مصیبتی‌ست...»

سیلویا در شعر «مرگ و هم‌راهانش»17 صحنه‌ای از مرگ را در لباس‌ها همانند صحنه‌ی تئاتری می‌آفریند که در لباس‌های ایر نیز حضور دارند.

حالتی از اسکیزوفرنی راجع به ‌اجرای این صحنه توسط خود دیگرش.


همان‌طور که بارت عکاسی را تئاتر بدوی می‌داند نوعی پرده‌ی جان‌دار، کنایه‌ای از چهره‌ی منجمد آرایش‌شده‌ای که زیرش مرگ را می‌بینیم:

«کودکان در سردخانه‌ی زایش‌گاه
ساده‌است چین‌های یقه
بعد طرح چین‌دار یونانی لباس مرگ
بعد دو پای کوچک
لبخند نمی‌زند و سیگار نمی‌کشد
کس دیگری‌ست که‌ان را انجام می‌دهد»
Lady lazarus


آیر در سال ۲۰۰۴ مجموعه‌ی «آن‌چه به شما نگفته‌ام»18 را به مخاطبانش عرضه کرد. ترکیبی اغواگر از نوزادها با اجزایی از بدن حیوانات و هیولاها.

در این تصاویر تحریک‌کننده نگاه جدید ایر را به مادری می‌بینیم. رویارویی ناگزیر با زندگی. در این عکس‌ها مادری لحظه‌ای از دگردیسی است.

که هر نما جزئیات دقیق‌تری از نمای قبلی‌ست. یا به گفته‌ی بودلر می‌توان آن‌را حقیقت بی‌پرده‌ی ایما در شرایط کم‌نظیر زندگی دانست.

ایر در سال ۲۰۰۳ - ۲۰۰۴ اولین فیلم کوتاه خود به نام «اکنون دیگر هم‌دیگر را درک می‌کنیم»19 را ساخت.

فیلمی با محوریت مادری و روابط پیچیده‌ی انسانی. موضوع این فیلم زنی‌ست که در توهم مادری به‌سر می‌برد و باور دارد که دو عروسک‌اش بچه‌های‌ش هستند.

عروسک‌هایی که توسط جیسون مکلنین20 ساخته شد و ژانیتا از آن‌ها دو قلوهای دوست‌داشتنی یاد کرد که شبیه به بچه‌های مرده هستند و در تصاویر بعدی از آن‌ها استفاده کرد.

دوقلوهای آیر صحنه‌های مرموزی می‌سازند که به نظر می‌رسد می‌خواهند از مادیت مرئی‌شان سخن بگویند و آن را به فراموشی بسپارند.

صحنه‌هایی شبیه به تئاتری صامت، یک دست، با دقت شگفت‌انگیزشان در پرخاش‌گری از طریق رنگ‌ها.


دقت در انتخاب لباس‌ها و نگه داشتن جزئیات آن‌ها. به‌عنوان مثال حریرها و تورهای سرآستین، دامن‌های لخت و افتاده، پارچه‌های نقش‌دار و تکه‌دوزی شده، این‌طور به‌نظر می‌رساند که‌ آن‌ها شبیه ‌یک پازل‌اند تکه‌هایی که ‌ابلهانه و جذاب در کنار هم مرتب می‌شوند.

تکه‌هایی از شخصیت فیگوری اسکیزوفرنیک. به طوری که مخاطب احساس می‌کند وارد یک بازار کهنه‌فروشی و یا یک صندوقچه‌ی قدیمی خاک‌آلود و شگفت‌آور وارد شده ‌است.

پانوشت:

۹- Tow pages from my diary

۱۰- 19th century spiritual photography

۱۱- Witch burning

۱۲- Lady lazarus

۱۳- Tow sisters of Persephone

۱۴- Morning song

۱۵- In the scream of things

۱۶- Stillborn

۱۷- Dead &co

۱۸- What I haven’t told you

۱۹- Jancon McClennen

۲۰- Now we understand each other


منابع:

www.janietaeyer.com
www.toronto.photobloggers.org

www.dianefarisgallery.com

www.idearte.org

www.absolutearts.com

www.findarticles.com

Reflection on photography.by Roland Barthes

Ariel.by Sylvia Plath

Share/Save/Bookmark

بخش اول:
تدفین هم‌زاد در سطوح
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

جالب بود برام

-- ، Mar 4, 2010

جزو مطالبی بود که باید بیش از اینها در زمانه دید

-- بدون نام ، Mar 4, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)