خانه > زنان > مقالات > شاهزاده سرخ و پرچمی فراتر از قامت یک نسل | |||
شاهزاده سرخ و پرچمی فراتر از قامت یک نسللیلی اکبریزنی مسن با موهای سپید کوتاه و صورتی سالدیده در مقابل دوربین1 از خاطرات سالهای دورش میگوید: «خانمی آلمانی از من پرسید شماایرانی هستید؟ وای! وای! من نمیدونم شما چه جوری زندگی میکنید. من به آسمانها و کوههای دوردست نگاه کردم و گفتم: ای خدا! میشه من یه روزی آسمان دور و کوههای پوشیده از برف تهران را ببینم؟ وقتی زندان بودم، آسمان را نگاه میکردم و بعد از تحمل آن همه شکنجه و درد میگفتم خوشحالم که زندانم ولیایرانم.» او مسئول تشکیلات دمکراتیک زنان و نخستین زنی است که عضو هیأت سیاسی یک حزب درایران شد. رفتار سنتشکنانه، دوستی با بسیاری از نخبگان فرهنگی و ادبی، زندگی مشترک با نورالدین کیانوری دبیر کل سابق حزب توده، ۲۲ سال تبعید در شوروی و آلمان دمکراتیک سابق، ۷ سال زندان در جمهوری اسلامی و ۱۷ سال حبس خانگی قسمتهای مختلف زندگی زنی را تشکیل میدهند که سالخوردگی خطوط صورتش را بههم ریخته و ترکیب قاطعی به لب و دهانش داده است. دیگر نمیتوان دراین چهره نشانی از آن زن جوان با موهای تیره و چشمانی روشن یافت که با وجود پیشینه اشرافی، خانهاش را پاتوق نویسندگان و روشنفکران سوسیالیست کرده بود. زمان خمیره چهره مریم فیروز را تغییر داده است.
مریم فیروز در سال ۱۲۹۲ در کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما، داماد مظفرالدین شاه قاجار و رئیسالوزرا (نخست وزیر) اواخر عهد قاجار، از متمولینتر از اولایران بود. مادر او از خانوادههای سرشناس کرمانشاه و زنی باسواد بود. مریم صبحهای روز جمعه را به یاد میآورد که برای شرفیاب شدن به حضور پدر میرفتند. فرمانفرما به دانش علاقه داشت و هر کتابی که مریم میخواست، برایش میخرید. «يادم میآيد چارقدی سرمان میکرديم و رويش يک چادر، از اندرون میرفتيم بيرونی. پشت حياط کلاسی بود که آنجا درس میخوانديم. کلاس پنجم را همه در مدرسه امتحان میدادند، ولی جلسه امتحان برای ما در بيرونی برگزار شد. ممتحنين درجه اول من هم آقای ذکاءالملک و عبدالرزاق خان مهندس بودند.» او علاوه بر زبان فارسی به يادگيری زبانهای عربی و فرانسه پرداخت و مدرک ششم ابتدایی را از مدرسه دخترانه ناموس گرفت و چون مسلط به زبان فرانسه بود تحصيلات خود را در مدرسه دخترانه ژاندارک ادامه داد. پس از دريافت ديپلم به مدرسه دارالمعلمات رفت که تنها مدرسه سطح عالی دختران بود. مریم پای قصههای هووی مادرش مینشست که دختر مظفرالدین شاه و همسر اول فرمانفرما بود. پیر بود و با مریم، عزیزکرده فرمانفرما مهربان بود. او اولین یاغی اندرونی پدر بود که نظم و اصول را به رسمیت نمی شناخت. مریم به مادرش علاقهمند بود: «می دیدم که او بهعنوان یک زن حقی نداشت، هیچ حقی، و این نداشتن حق به هیچ شکلی، من را آتش میزد.» فرمانفرما عقایدی داشت که در مقابلش حرفی زده نمیشد و از فرزندانش به عنوان مهرههای سیاسی استفاده میکرد. پدر مریم درباره ازدواجش تصمیم گرفت. «چون شاهد رنج زندگیش بودم، هرچه میگفت میکردم.» به امر پدر، مریم در ۱۸ سالگی با با پسر میرزا حسن خان محتشم السلطنه اسفندیاری (رئیس مجلس دوران رضا شاه)، سرهنگ عباسقلی اسفندیاری ۴۵ ساله ازدواج کرد. بنا به گفته مریم او از افسران سرشناس و خوش نام ارتش بود. افسانه و افسر حاصل این ازدواجند. مریم خاطره خرد شدن پدرش را به یاد میآورد. روزی که پس از فوت برادرش نصرتالدوله در سمنان، صدای فریاد پدرش در خانه بلند بود: «آیا کسی هست که پا در میان گذارد و علیه شاه قیام کند و انتقام مرا از این مرد بگیرد؟ پسر ۵۰ سالهام مرد.» مریم درباره خاطره آن روز که به خوبی در ذهنش مانده است میگوید: «بعد از آن صدای پدرم را کسی نشنید. از آن روز پدرم قوز در آورد. پدر خرد شد.» پس از فوت پدر در ۱۳۱۸ مریم در سال ۱۳۲۲ از همسرش جدا میشود. او اینگونه از سرهنگ اسفندیاری یاد میکند: «صاف بود. درست بود. اما فاصله سنیمان زیاد بود. من ممکن نبود بخواهم تا فرمانفرما زنده است از این مرد جدا بشوم.» پس از مرگ پدر و جدایی از شوهر اول، منزل مریم فیروز محفل شعرا و ادبا و نویسندگان و مرکزی برای توسعه افکار سوسیالیستی میشود. مریم نود و چند ساله، پس از فوت کیانوری به تنهایی زندگی کرده و هنوز سنت پذیرایی از مهمانانش با قهوه ترک را حفظ کرده است. با دستانی که لکههای تیره پیری بر آنها نشسته، قهوه را در فنجانها میریزد و از خاطرات آن سالها میگوید که احسان طبری، بزرگ علوی، رهی معیری، عبدالحسین نوشین و صادق هدایت از مهمانان او بودند: «هدایت اخلاق بهخصوصی داشت. متلکهایی میگفت که تا عمق طرفش را میسوزاند بیآنکه خودش بخندد.»
یکی از کسانی که مریم در این زمان با او آشنا شد نورالدین کیانوری (نوه پسری شیخ فضلالله نوری) بود. مریم درباره او میگوید: «کیا مردی بود فعال و فوقالعاده علاقمند به کشورش، فوقالعاده علاقمند به کارش. وقتی با او آشنا شدم ۲۶ سال داشتم و کیا دو سال از من جوانتر بود. میدیدم که با چه نیرویی کار میکرد.» جدایی مریم مصادف با سقوط رضاشاه در کشور بود و بزرگ علوی زمینه آشنایی مریم را با حزب توده فراهم کرد: «آن موقع تنها حزبی که واقعا تصمیم داشت با شاه و سلطنت مبارزه کند، حزب توده بود. بقیه سلطنت را قبول داشتند، تنها حزب توده بود که هدفش براندازی سلطنت و خودکامگی بود.» در آن زمان سه سال از تاسیس حزب توده میگذشت و او و کیانوری که به تازگی ازدواج کرده بودند در آن عضو شدند. «وقتی با او (کیانوری) آشنا شدم گفتم که میخواهم انتقام خانوادهام را از شاه بگیرم. او برادر مرا کشته بود و پدر من بر اثر فشارهایی که به او وارد میشد، مرده بود. کیا به من گفت نگو انتقام خودم را از شاه بگیرم، ما باید انتقام یک ملت را از شاه بگیریم. بعد از اینکه اواین حرف را زد و من رفتم توی مردم، دیدم حق با کیاست و برگشتم از اینکه انتقام شخصی بگیرم.» مریم با حضور فعال در حزب توده، سازمان زنان این حزب را رهبری میکرد: «به دنبال جایی بودم که بهراستی به زن احترام بگذارند و تنها جایی که به نظرم رسید حزب توده بود. هدف ما از ايجاد اين سازمان متشکل کردن زنان برای فعاليت سياسي و به خصوص برای مبازره جهت به دست آوردن حقوق سياسی، اجتماعی و خانوادگی بود؛ و بيش از همه حقوق خانوادگی و اجتماعی برای ما هدف اصلی بود. اين زنان که در گذشته هيچگونه فعاليت سياسی نداشتند، همه تازه کار و نپخته بودند و حتی از هدفهايی که برای خود در نظر گرفته بودند اطلاع دقيق و روشنی نداشتند. اکثر اينها به دليل خويشاوندی با افرادی که مبارزه کرده بودند آمادگی برای کار نشان داده بودند.» فيروز فعاليتهای حزبی خود را به طور جدی ادامه میداد. نشریه (بیداری ما) را منتشر میکرد. و حتی با فروش اموالش هزينههای حزب را تا حدی تامين میکرد. نسبت اشرافی مریم فیروز و اقدام جسورانه او در پیوستن به حزب توده با جنجال بسیار همراه شد، تا جایی که در نشریات خارجی از او به عنوان (شاهزاده سرخ) نام میبردند. از ديگر فعاليتهای فيروز حضورش در انجمن روابط فرهنگی ايران و شوروی بود که توسط عبدالحسين نوشين به آنجا معرفی شد. مریم مسئوليت کميسيون هنرهای انجمن را برعهده گرفت و در فعاليتهای خود نمايشگاههای نقاشی و جلسات سخنرانی در رابطه با فرهنگ ايران ترتيب میداد. در جریان ملی شدن نفت، در روزهای بحرانی ۲۵ و ۲۸ مرداد۳۲، مریم که از اقوام مصدق بود، رابط اندرونی نخستوزیر با رهبری حزب توده بوده است. مصدق در روز کودتا نیز در تماسی با مریم فیروز از او میخواهد که هر آنچه میتوانند در مقابل کودتا انجام دهند. مریم فیروز تا اواخر عمرش گاهگاه به احمدآباد و سر خاک مصدق رفته و از او به نیکی یاد میکرد: «مصدق برای من خیلی محترم و عزیز بود و هست. مصدق انسان درست و بزرگواری بود.» پانوشت: ۱- فیلم مستند (مریم دختر فرمان فرما) ساخته محمد حسن دامن زن درباره زندگی مریم فیروز
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
It is obvious that all thiese communists hated shah because of personal problem. She wanted revenge like all mulahs. She nevere cared about Iran,
-- ali&yahoo.com ، Mar 25, 2010از کسانیکه به هر علت از خاندان پهلوی هنوز هم حمایت میکنند لطفا خاطرت فدا یان این رژیم نظیر عوطن پرست نیست.واقعا که متعصب و عقب مانده هستیم.حاضر نیستیم دست از سر ارتجا ۲۵۰۰ سال برداریم.عمو قرن بیست و یکم است.لم و فردوست را بخوانند.آیا به نظر شما شاه کار خوبی کرد برادر این خانم را کشت.چون برادرش کشته شده پس
-- nooshin ghajar ، Mar 25, 2010در فاصله سال های ١٩١٧تا١٩٩٢مقادیر متنابهی از این پرچمهایی که شما دارید با حسرت ازش یاد میکنید از پکن تا بلگراد برافراشته شد.نتیجه اش را هم دیدیم.دست شما درد نکند
-- بدون نام ، Mar 25, 2010اقای پوتین از درک سیاسی بالائی برخوردار است و می داند که پس از موفقیت اش در انتخابات اینده روسیه، باید با دولت ایران ارتباط اقتصادی و سیاسی نزدیک داشته باشد تا امریکا و اروپا نفت و گاز روسیه را زیر قیمت نخرند و بدون باج دادن به دولت روسیه، نفت و گاز کشورهای اسیای میانه را از مسیر ایران، به یغما نبرند.ضمنا دولت دکان بقالی نیست که اگر ورشکسته شد انرا به مکان دیگری برد و یا تغییر شغل داد.صنعت اتمی روسیه و چین هم نیاز به درامد مالی دارند.
-- mansour piry khanghah ، Mar 25, 2010متاسفانه مخالفین دولت ایران با قرار گفتن در جبهه امریکا و صهیونیستها تبدیل به بازیچه سیاسی شده و در جهت خلاف منافع ملی گام بر میدارند.امید است با یک بازنگری به انچه میخواهند،بفهمند که این منافع مردم است که برایشان ارجعیت دارد و نه سرنگونی ج.ا.ا. ان هم بدون داشتن برنامه و اینده منطقي شفاف برای کشور.
اکثر مخالفین ج.ا.ا. دوّل اروپائی را دمکرات می دانند،ولی خود اصلا توجهی به شیوه های مبارزه مردم اروپا ندارند.به طور مثال در اروپا دیکر حزبی نیست که خواهان سوسیالیزم و یا کمونیزم باشد و یا روش مسلحانه را پیش بگیرد.اما مخالفین به دولت ایران نصیحت و یا اجبار می کند که حتما به روش اروپا در برقراری ازادی و مردمسالاری اقدام فوری نماید.انها می دانند که در اروپا حتی حمایت لفظی خفیف از احزاب تروریستی برابر با رفتن به زندان تا چندین سال است.ولی ج.ا.ا. را به خاطر محاکمه و زندانی کردن تروریستها محکوم می کنند.
از اوّل انقلاب احزاب سیاسی و گروهها تا جائی که من می فهمم، فرصت اموختن اصول و روابط دمکراتیک را به مردم نداده اند.البته اخوندها هم نه خود دمکرات بوده اند و نه علاقه ای به اداره کشور به روش مردم سالاری داشته اند.لذا میان مخالفان و دولتیان همیشه جنگ قدرت بوده و می باشد.
به نظر من اگر ایسم ها کنار گذاشته شوند و مشی سیاسي غلط مسلحانه نیز منع شود و هر فردی تلاش برای عدالت اجتماعی نسبی خوب و ازادی های حد اقل را بنماید و با انجام تظاهرات (بدون پرجم خواص و روشهای مکاتب ایسمی) متحدانه خواسته های به حق مردم را به صورت مسالمت امیز مطرح و پیگر شویم ،حتی اگر ج.ا.ا. نتواند در کوتاه مدت به نیاز سیاسی جامعه پاسخ مثبت دهد،حد اقل ترین دمکراسی توسط دولتی ها و مخالفین صورت گرفته و یک تشکل دمکراتیک هم بوجود می اید.٣١ سال موافقین و مخالفین ج.ا.ا. با هم جنگیده اند و هیچ یک بهره ای نبرده اند.٢ سال هم مثل ادم های متمدن با هم گفتگو و جدال سیاسی کنید.مطمعن باشید بهترین خدمت به کشور و مردمتان را می نمائید.موفق باشید
تاریخ ایران پر از فراز و نشیب بوده و هست مثل تاریخ هر ملتی . نفی مبارزه ی افرادی ی که بانظرات و عقایدشان صرفا از روی نا آگاهی تاریخی یا تعصب نشانه ی نداشتن فرهنگ دوموکراتیک است که از دل حکومتهای خود کامه بر آمده.
-- مسعود ، Mar 25, 2010مریم فیروز خارج از اعتقادات سیاسی اش یک مبارز ضد دکتاتوری پهلوی و بعدش هم جمهوری اسلامی بود .
اورا باید فردی نقد کرد .
حزب توده که نمیتوان منکر وابستگی اش به شوروی شد بحث دیگری است.
همین قدر که مریم فیروزتفکر دموکراتیک داشته قابل احترام است.
تاریخ ایران پر از فراز و نشیب بوده و هست مثل تاریخ هر ملتی . نفی مبارزه ی افرادی ی که بانظرات و عقایدشان صرفا از روی نا آگاهی تاریخی یا تعصب نشانه ی نداشتن فرهنگ دوموکراتیک است که از دل حکومتهای خود کامه بر آمده.
-- مسعود ، Mar 25, 2010مریم فیروز خارج از اعتقادات سیاسی اش یک مبارز ضد دکتاتوری پهلوی و بعدش هم جمهوری اسلامی بود .
اورا باید فردی نقد کرد .
حزب توده که نمیتوان منکر وابستگی اش به شوروی شد بحث دیگری است.
همین قدر که مریم فیروزتفکر دموکراتیک داشته قابل احترام است.
tamame kesanike be har dalil ba saltanaat mobareze kardan be bad tarin waje momken az bein raftan aya in tasadofist
-- kia ، Mar 25, 2010گیرم که ادم بدی بود درست است ایا توسط مشتی کم خرد ریاکار و ... در زندان و با ان کهولت سن مورد ان شکنجه ها ی جسمی و روحی قرار کیرد
-- بدون نام ، Aug 10, 2010