انقلاب و گفتمان جنسیتی غالبحمید حمیدینگاهی گذرا به آنچه بعد از انقلاب نصیب زنان گردید: ۱۳۵۸) لغو قانون حمایت خانواده؛ محرومیت زنان از اشتغال به قضاوت؛ اجبار زنان به پذیرش حجاب اسلامی؛ جدائی زنان و مردان در سواحل دریا و مسابقات ورزشی؛ تظاهرات زنان در اعتراض به تحمیل حجاب اسلامی و لغو قانون حمایت خانواده. ۱۳۵۹) با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی آیتالله خمینی به مقام ولیفقیه گزیده میشود و احکام و سنن اسلامی نقش زن در خانواده و جامعه را تعیین میکنند؛ با آغاز انقلاب فرهنگی دانشگاههای ایران تعطیل میشوند؛ به زنان حق شرکت در انتخابات عمومی با رعایت موازین اسلامیداده میشود. ۱۳۶۰) حدود حقوق و آزادیهای زنان را فتوای ولیفقیه تعیین میکند، به ویژه در موارد اختلاف بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان. ۱۳۶۱) براساس احکام اسلامی، زنان از حق حضانت فرزندان خردسال خود پس از جدائی از همسر محروم میشوند؛ مدارس ابتدائی و دبیرستانها منحصرا دخترانه یا پسرانه میشوند. ۱۳۶۲) گشتهای پلیس ویژه مقابله با حجاب غیراسلامی آغاز میشود. ۱۳۶۸) حق انحصاری شوهر به طلاق زن موکول به حکم دادگاههای خاص، بر اساس موازین اسلامی، میشود. ۱۳۷۳) به زنان اجازه داده میشود بهعنوان مشاور قضائی در دادگاههای ویژه خانوادگی حضور یابند. ۱۳۷۶) سازمان دیدهبان حقوق بشر جایزه دفاع از حقوق زنان و کودکان خود را به شیرین عبادی اعطاء میکند؛ در انتخابات ریاست جمهوری، شمار کثیری از زنان به محمد خاتمی رأی میدهند؛ برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی، زنان برای تماشا به میدانهای مسابقه فوتبال راه مییابند. ۱۳۷۷) قانون مصوب مجلس شورای اسلامی حضور مشاور حقوقی زن را در دادگاههای رسیدگی به دعاوی حضانت کودکان الزام میکند. ۱۳۷۹) تعداد دانشجویان دختر وارد شده به دانشگاهها از تعداد دانشجویان پسر بالاتر میرود؛ دختران دانشجوی دانشگاه دخترانه قم در اعتراض به محرومیت از فراگرفتن برخی از دروس به سبب نبود استادان زن در مقابل دانشگاه به تظاهرات دست میزنند. جنبش زنان ایران و دو گفتمان «سیاسی» و «جنسیتی»: جنبش زنان ایران که برای برابر حقوقی با مردان در عرصههای مختلف اجتماعی حضور دارد، در دو مقطع به فعالیت پرداخته است. نخستین فعالیت آنها به سالهای اولیه انقلاب، و دومین دوره فعالیت آنها به اواسط دهه هفتاد به این سو باز میگردد که خصلتی کاملاً نظری و بنیادی به خود گرفته و از مجادله در حقوق خانواده میکوشد در فرجام تلاش خود بخشی از عرصههای مختلف عمومی را از آن خود کند و به اقتدار مردان پایان دهد. در میان این دو مقطع، جنبش زنان دوران سکوت را پشت سر گذاشته است. ۱- گفتمان «سیاسی» زنان و گفتمان احیاء «هویت دینی» حکومت: این مرحله که به لحاظ محدوده زمانی از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، آغاز و تا پایان جنگ در ۱۳۶۷ ادامه مییابد موجب خلق گفتمانی است که از درون شرایط، اوضاع و نهادهای مختلف این دوره سر برآورده است. این گفتمان که گفتمان احیاء و باز تولید هویت دینی نام دارد، چهارچوبی گسترده از معانی بود که اشیاء و اندیشهها در قالب آن معنا مییافتند. نخستین کارکرد این گفتمان، تثبیت هویتهای سیال و غیرثابت است. این کارکرد که در نظریه گفتمان به مفصلبندی معروف است فرایندی است که طی آن ارتباط میان عناصر گوناگون برقرار و اجزاء مختلف گردآوری و در یک هویت جدید ترکیب میشوند. در درون همین گفتمان بود که از سالهای اولیه انقلاب به اینسو، شکل و شمایل همه اشیاء و اندیشهها به تدریج صبغه دینی میگرفت و فقه اسلامی، بهعنوان تنها منبع معرفتی این گفتمان در محور تأملات قرار گرفت. از جمله هویتهایی که در خلال این گفتمان با توجه به دیدگاههای حاکم میبایست مجدداً ساخته شود، «هویت زن مسلمان ایرانی» بود. بر این اساس، هویت جدید از یکسو همان الگوی زن مسلمان بود که با پوششی کامل، صف خود از مردان را جدا میسازد. به همین دلیل بود که انقلاب پس از پیروزی در مورد مسأله زن دو راهکار در پیش گرفت: ۱ـ تعیین چارچوبی خاص از ارزشهای دینی که زنان باید آن را رعایت کنند. ۲ـ ترویج و تبلیغ مسأله زن در چارچوب ارزشهای یاد شده و فعالیت برای تغییر وضعیت زن در آن راستا. در این دوره، برخی از آزادیهای گذشته آنان مثل آوازخوانی در رادیو و تلویزیون به علت قبح شرعی ممنوع گردید. علیرغم اینکه قانون اساسی به تساوی حقوق زنان و مردان صراحت میورزید با این همه تفسیرهای موجود از «رجال سیاسی» و انصراف آن به مردان به علت احساسی وضعیت بودن زنان در امر تصمیمگیری، مانع ورود زنان به برخی از پستهای کلیدی مثل ریاست جمهوری و امر قضاوت شده است. حتی در جاهایی که قانون صراحت بر جواز ورود زنان به عرصه تصدیگری دارد، سلیقهها مانع از ورود آنان به برخی از پستهای مهم از جمله وزارت امورخارجه گردیده است. علاوه بر این، اخذ حق سنوات به صورت داوطلبانه و بازنشستگی زودهنگام، همچنین کار در مشاغل نیمه وقت به زنان پیشنهاد شد به دلیل اینکه وقت کافی برای انجام وظایف مادری و خانهداری داشته باشند. به نظر برخی، به تدریج، سیاست جداسازی جنسی در حیطه قانون و به تبع آن آموزش و اشتغال نوعی تبعیض جنسی را به دنبال داشته است. حتی قانون اساسی نیز بر تقدم کار زنان در خانه تأکید میورزید. هرچند زنان ایرانی در جریان انقلاب مشارکت فعالانه داشتند و رهبران انقلاب پیش از پیروزی انقلاب بر این مسأله صحه گذاشتند، با این همه گفتمان جدید، زنان فعال در احزاب سیاسی غیرمذهبی را از صحنه خارج کرد و نقش سیاسی زنان طرفدار خود را عملاً به نقش انتخابکننده تقلیل داد. برخی از این شیوهها عبارت بودند از: ـ جدایی جنسیتی در ورزش، تحصیل و اماکن عمومی ـ کاهش سن ازدواج به ۱۳ سال. ـ منع دختران از تحصیل در برخی رشتههای دانشگاهی مثل معدن، احکام اسلامی، حقوق پایه اسلامی و تمدن و فرهنگ ایرانی در اولنی کنکور پس از انقلاب اسلامی. نتیجه این شیوهها اجباری شدن پوشش اسلامی در مردادماه ۱۳۵۹ بود. از سوی دیگر نظام اسلامی در راستای اجرای راه کار دوم، دست به تبلیغات گسترده و دامنهداری زد. در خطبههای نماز جمعه از زنان اسلامی حمایت میشد، و به مناسبتهای مختلف در زمینههای متفاوت به زنان هدایایی تقدیم میگردید. افزایش گروههای زنانه هر چند وابسته به نظام اسلامی بودند عاملی برای خروج زنان از محیط خصوصی خانه به عرصه عمومی به حساب میآمد. از این پس زنان میتوانستند در نماز جمعه، راهپیمائیهای تأییدکننده نظام، مراسم دینی مختلف، اماکن زیارتی، بسیج و... مشارکت جویند و از محیط بسته خانواده تا حدودی خلاص شوند. با توجه به اینکه این نوع مشارکتها و فعالیتها، صبغهای مذهبی و تأییدکننده نظام داشت، حضور آنان مشروع، بلکه گاهی تکلیف شرعی و حداقل همواره از ثواب برخوردار بود. شاید یکی از مهمترین عوامل پیروی زنان مذهبی از نظام جمهوری اسلامی این بود که خود را عناصر اجتماعی کاملی میدیدند و درخواستها و مطالبات مذهبیشان فرصت مشارکت بیشتری در جامعه به آنها میداد. با آغاز جنگ، صبغههای ایدئولوژیک گفتمان هویت دینی، غلظت بیشتری به خود گرفت، به ویژه آنکه جنگ از حالت یک نبرد و رخداد نظامی میان دو کشور، خارج و به «جهاد مقدس» علیه «کفر جهانی» مبدل گردید. قداست جنگ آنچنان فراگیر شده بود که همه عرصههای زندگی مردم ایران را در بر گرفته بود. با این همه ضرورتهای جدید در طول جنگ ایدئولوژی سنتی در زمینه اشتغال زنان در کارهای بیرون از خانه تغییر کرد و زنان به تشویق دولت در مساجد و پایگاههای بسیج به کارهایی از قبیل خیاطی، جمع آوری دارو و کمک برای مردان و به حفظ پشت جبهه بسیج شدند. علاوه بر این بروز مسایلی از قبیل تورم، ملی کردن بانکها و شرکتهای بیمه، و مصادره صنایع و زمینهای سلطنتی و ضرورتهای اقتصادی به وجود آمده ناشی از اعزام مردان به جنگ، هم مشاغل دولتی را افزایش داد و هم زنان را مجبور ساخت برای امرار معاشق خانواده به کار بیرون از خانه بپردازند. علیرغم ظهور ضرروتهای جدید، همچنان اولویت با ماندن زنان در خانه بود و تنها به کارهای نیمه وقت تشویق میشدند. از این رو، اولویت دادن به تجویز خانهنشینی زن و کمرنگشدن حضور زنان در فعالیتهای مختلف اجتماعی و نیز عدم برخورد همه جانبه با مسایل زنان و پرداختن مجدد به امر حجاب بهعنوان محوریترین مسأله زنان، مهمترین مشکلاتی بودند که در سخنان عاطفه رجایی در نطق پیش از دستور مجلس شورای اسلامی در مورخ ۱۷/۱۱/۶۷ بهعنوان روایتی کلان از وضعیت زن در دهه اول انقلاب مطرح شدند. مسأله مهمتری که وضعیت بغرنج زنان را در دوچندان کرد تصمیماتی بود که بدون توجه به عواقب آن اتخاذ میگردید، مثل مسأله طلاق که مرد بدون رضایت زن به دادگاه میرفت و با گفتن طلقت از همسر خویش جدا میشد. و یا در مورد حضانت نیز اگر زنی شوهرش در جنگ به شهادت میرسید کمکهای نقدی دولت تقدیم خانواده شهید یعنی ولی جد میشد که بعداً این مسأله به مجلس رفت و بین حضانت و ولایت تمایز نهاده و کمکهای نقدی به مادر بچهها سپرده شد. در همین دوران و در طول سالهای ۵۹-۶۳ فعالیت سازمانها و احزاب سیاسی ممنوع اعلام گردید وتعداد زیادی از زنان عضو این سازمانها دستگیر و بخش دیگری نیز به خارج از کشور رفتند. در سال ۱۹۸۱ مریم بهروزی در پکن، سقط جنین را محکوم کرد و کودکستانها را مراکزی برای تولید روبات نامید. او از قوانین مجازات اسلامی دفاع کرده و قصاص را مجازاتی مناسب و اسلامی ذکر کرد. خارج از ایران گروه مقاومت ملی و اتحادیهی ملی زنان تاسیس شد. مجلهی راه زینب بسته شد. زنان مسلمان شروع به اعتراض به موقعیت خود در ایران کردند. گروههای مردان و زنان مسلح کار خود را برای محافظت از قوانین اسلامی با دستگیری، زندانی کردن، شلاق زدن و جریمههای مالی شروع کردند. در سال ۱۹۸۲، گروه جنبش آزادی زنان در تهران در ملاقاتی با زهرا رهنورد، اعظم طالقانی، علی مجتبی کرمانی، احمد صدر حاج سعید جوادی و ناصر کاتوزیان، نگرانیهای خود را بابت اجرا شدن قوانین جدید اسلامی ابراز کردند. در سال ۱۹۸۴، اولین مدرسهی الهیات برای زنان در قم تاسیس شد. معلمان مرد وارد ساختمان میشدند ولی هیچگاه هنگام تدریس دختران دانشآموز را نمیدیدند. خیلی زود مدرسه دارای معلمان زن شد و دیگر هیچ مردی اجازهی ورود به این ساختمان را نداشت. برخلاف مردانی که در چنین مدارسی تحصیل میکردند، زنان مقام مذهبی کسب نمیکردند. زنان از مناظراتی که در قم یا سایر مناطق صورت میگرفت، دور نگه داشته میشدند. تنها نشریهی زنان «پیام زن»، توسط دانشجویان الهیات و مردان گردانده میشد. قسمتهای پیشین: • بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت اول • بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت دوم • بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت سوم • بازخوانی انقلاب ۵۷ و تأثیرات آن بر زندگی زنان - قسمت چهارم
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
کاش در مورد محدودیتهای تحصیلی زنان در دهة شصت بیشتر مینوشتید. خاطرم هست که در کنکور سال 66 بسیاری از رشتههای ریاضی قابل انتخاب برای زنان نبودند. رشتههای دیگر هم محدودیت داشتند؛ فرضا پزشکی سهمیه مردان 2 برابر سهمیه زنان بود.
-- مهناز ، Feb 20, 2010مهناز عزیز با سلام و سپاس از شما
-- حمید حمیدی ، Feb 21, 2010فکر می کنم در کار های تحقیقاتی و پژوهشی که موضوعی را در روند تاریخی مورد بررسی قرار میدهد،بیش از حد وارد جزئیات شدن موضوع،آن را برای خواننده خسته کننده می نماید.اگر چناچه موضوع تحقیق بررسی وضعیت تحصیل دختران و زنان می بود،به نکته ای که شما اشاره نمودید قطعأ بیشتر می بایست پرداخته شود.
با سپاس از توجه و مهر شما
حمید حمیدی